به گزارش ایسنا، این روزنامه نوشت: مایک پنس، معاون رئیس جمهور آمریکا در نشست ورشو برای جلب حمایت دیگران، ادعاهایی را مطرح کرد که بعد به طور آشکار از واکنش مخاطبان به بخشی از سخنرانی خود شگفتزده شد.
پنس در بخشی از سخنرانی ضد ایرانی خود گفت: وقت آن رسیده است که شرکای اروپایی ما از توافق هستهای ایران خارج شده و در اعمال فشار اقتصادی و دیپلماتیک لازم جهت فراهم آوردن صلح، امنیت و آزادی لایق مردم ایران و منطقه به ما ملحق شوند.
معاون رئیس جمهور پس از این اظهارات، چند لحظه برای تشویق حضار خاموش ماند اما با سکوت کامل حضار مواجه شد. وی آشکارا در نتیجه این اتفاق برآشفته شد.
مشکل اروپاییها چیست؟ چرا آنها به "شوق صلح" دست نمیزنند؟ شاید بخاطر اینکه آنها مدتها پیش این درس را گرفتهاند که "صلح آمریکایی" اغلب اوقات تعبیری از جنگ بیشتر است.
از همان ابتدا، این نشست یک بازی با کلمات برای نهان کردن تمایل آشکار به درگیری مسلحانه بیشتر بود. در اصل، این کنفرانس درباره ایران ترتیب داده شده بود اما سپس با عنوان کنفرانس صلح خاورمیانه مطرح شد. در اینجا صلح به معنای خاورمیانهای بود که کاملاً توسط متحدان آمریکا از جمله اسرائیل، عربستان سعودی و امارات متحده عربی اداره شود و پیامی که در بر داشت آن بود که چنین صلحی تنها با «وادار کردن ایران به پیروی» از طریق یک درگیری فراهم خواهد شد.
فعالان ضد ایران حاضر در دولت دونالد ترامپ از جمله مایک پمپئو، وزیر امور خارجه، جرد کوشنر، داماد و مشاور ارشد ترامپ، رودی جولیانی، وکیل شخصی ترامپ و سخنران تجمعات ضد ایرانی وی در نشست ورشو حضور داشتند. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، به آنها ملحق شده و در پیامی توییتری که بعداً حذف شد، هدف اصلی این نشست را به طور مختصر نشان داد. در این توییت دیدار آزاد با متحدان عرب «برای پیشبرد هدف مشترک جنگ با ایران» ذکر شده بود (سپس این پیام حذف شده و در پیامی دیگر با همین موضوع، کلمه «مقابله» جایگزین کلمه «جنگ» شد.)
پس در این میان، جان بولتون جنگ طلب کجا بود؟ چطور ممکن است مشاور امنیت ملی ترامپ، یک رویداد «تغییر حکومت ایران» را که تخصص خود اوست از دست بدهد؟ بعداً مشخص شد که بولتون در گیر و دارد تغییر حکومت ونزوئلا بوده است. او فی الفور در توئیتر پیامی منتشر کرده و نظامیان ونزوئلا را تحریک به شورش کرد.
جان بولتون در پیامی توییتری نوشت: «عرصه مالی بینالمللی بر مادورو و موافقانش تنگ میشود. زمان اقدام صحیح ارتش ونزوئلا اکنون فرا رسیده است. برای جانبداری از دموکراسی، حمایت بشر دوستانه و آینده ونزوئلا هنوز خیلی دیر نشده است».
اینجا هم بولتون از همان اسب چوبی تروآی کلاسیک برای اشاره به جنگ استفاده کرد: "حمایت بشردوستانه".
یک مقام بلندپایه وزرات امور خارجه آمریکا با استفاده از همین توجیه، از حمل سلاح و رساندن آن به مخالفان نیکاراگوئه استفاده کرد. نیویورک تایمز در آگوست سال ۱۹۷۸ نوشت: «الیوت آبرامز، معاون وزیر امور خارجه از نقش خود در مجاز کردن انتقال سلاح به شورشیان نیکاراگوئه توسط یک پرواز حامل کمکهای حقوق بشری با گفتن اینکه این عملیات "دقیقاً مطابق قانون بوده است"، دفاع کرد».
حالا حدس بزنید که چرا مایک پمپئو همان الیوت آبرامز رسوایی ایران-کنترا را به عنوان فرستاده ویژه به ونزوئلا انتخاب کرده است گرچه اینجا اختلافی با نیکولاس مادورو، رئیس جمهور ونزوئلا وجود دارد؛ او اجازه نمیدهد تا محمولههای «کمکهای بشردوستانه» به کشورش وارد شود. به نظر میرسد سالهای ۱۹۸۰ در حال تکرار شدن است.
معلوم شد که پمپئو زاویه را از قبل پوشش داده است. او چندی پیش در گفتوگو با فاکس بیزینس مدعی شد: مردم تشخیص نمیدانند که حزبالله در ونزوئلا فعال است. ایرانیها در حال اثرگذاری بر مردم ونزوئلا و سراسر آمریکای جنوبی هستند. ما الزاماً باید این ریسک را برای آمریکا از بین ببریم.
مشکل این است که هرگاه آمریکا چنین خطراتی را گوشزد میکند، تبدیل به مشکلی برای بقیه جهان میشود. اروپا در کشورهایی مانند افغانستان، سوریه، لیبی و یمن مجبور بوده است با جبران خسارتی دستوپنجه نرم کند که آمریکا در آن نقش دارد و با موجی از پناهندگانی که نتیجه چنین مداخلههایی هستند، درگیر باشد.
ترامپ در حال حاضر هم با مشکل مهاجرت در مرزهای جنوبی کشور خود درگیر است. آیا تا چه حد این مشکلات در اصل ناشی از تحریمهای اقتصادی و مداخلههای تجاوزکارانه در کشور آن مهاجران است؟ آمریکا چه زمانی میخواهد به جای تظاهر به اینکه ثبات فقط به دنبال درگیریهای بیشتر بهوجود میآید، ضربه زدن به خود را متوقف کرده و واقعاً تلاش کند تا در این کشورها ثبات ایجاد کند؟
اعضای دولت ترامپ به فراسوی اقیانوس اطلس سفر کرده و برای اروپاییها با استفاده از واژگان ارزشی مانند «صلح، امنیت و آزادی» سخنرانی میکنند اما وقتی اروپاییهای میدانند که کمین کردن پشت چنین لفاظیهایی به معنای جنگ و بیثباتی بیشتر است، واقعاً انتظار تشویق و کف زدن منطقی نیست.
انتهای پیام
نظرات