به گزارش ایسنا، روزنامه سازندگی نوشت: «تجدد از زمان پیدایی در آفاق اندیشه و کنش جامعه ایرانی همواره با کشمکشها و فراز و فرودهایی همراه بوده است. شماری در راه تحقق آن از عمر و دارایی خود مایه گذاشتند و دیگرانی با همان جدیت کوشیدند از ورود آن جلوگیری کنند. اگر چه میتوان سابقه زیست تجددگرایانه را تا دوران صفویه در تاریخ ایران به عقب راند و حیات مردم این دوران را دست کم در شهر اصفهان به واسطه رونق و آبادانی که داشت تاحدودی متجددانه ارزیابی کرد اما این تجدد تاحدودی از مفهومی که در غرب شکل گرفت، فاصله داشت و صفویان به واسطه مشکلات داخلی و بعدها حمله افغانها آنچنان فرصت نیافتند تا تجدد غربی را درک کنند.
به این ترتیب دریافت تجدد تا برآمدن قاجاریه به تأخیر افتاد و این امر نیز در میانه جنگهای ایرانیان با روسیه میسر شد؛ جایی که شکستهای سنگین منجر به از دست دادن بخشهای وسیعی از خاک ایران شد و برای نخستین بار حاکمان قاجاری دریافتند که عقبماندهاند و در جستوجوی تجدد غربی برخاستند. مبادلات بیشتر با غرب از همین زمان آغاز شد. دانشجویانی راه فرنگستان در پیش گرفتند و معلمانی از آن دیار به ایران آمدند تا به ایرانیان مشق تجدد بیاموزند. در این میان شماری کوشیدند که شاه را با تجدد آشنا کنند. این تلاش اگر چه خالی از دستاورد نبود اما در نهایت شاه حامل درکی ناقص و محدود و تجدد بود. با این همه نیروهای اجتماعی به صورتی خستگیناپذیر تلاش خود را در این مسیر ادامه دادند. روشنفکرانی که غرب را درک کرده بودند، بیتابانه طالب تحولات نو بودند و نیروهای سنتی در برابر این نظم نو مقاومت میکردند.
در این میان تجار حلقه مفقودهای بودند که در نهایت قادر بود نظم کهن را به نظام نوین پیوند دهد. این گروه عمدتا پایگاهی مذهبی و سنتی داشتند و حامیان مالی علما محسوب میشدند و از سوی دیگر به واسطه کسب و کاری که داشتند ناگزیر همواره به دیگر کشورها مسافرت میکردند و حامل کالاها و اندیشههای جدید به داخل ایران بودند. در این میان تحولات سریع اقتصادی و فقدان امنیت حیات این گروه را بیش از دیگران به مخاطره انداخت. به علاوه حضور نیروهای استعماری و کنترل این نیروها بر راهها و گمرک ایران موجب شده بود که به مرور میزان کالاهای خارجی در ایران افزایش پیدا کند و تجار خارجی در این فرآیند دست بالا را پیدا کنند.
موضع دیگری که تجار ایرانی را در موضع ضعف قرار میداد، اقدام دولت برای دریافت مالیاتهای سنگین از تجار بود که در این وضعیت جدید با توجه به ناتوانی در امر رقابت، تجار توان پرداخت آن را نداشتند. به این ترتیب یکی از نخستین گروههایی که در ایران بر مبنای منافع مشترک اقدام به تشکلیابی کردند، تجار بودند. در این میان حاج محمدحسن امینالضرب و فرزندش حاج محمدحسین امینالضرب جایگاه ویژهای در روند تحولات این دوران دارند. آنها شناختهشدهترین و ثروتمندترین تجار این عصر هستند و در فرآیندهای اقتصادی و حتی سیاسی این دوران نقش چشمگیری ایفا کردهاند. امینالضربها در زمره نخستین پیشگامان تجدد در تاریخ ایران به شمار میروند و با توجه به سرمایهای که در اختیار داشتند، واردکننده بسیاری از صنایع جدید به ایران بدون دخالت دولت بودند.
صرافان بدهکار
درمورد تاریخ دقیق تولد حاج محمدحسن خان نخستین شخصیت سرشناس خاندان امینالضرب، اطلاعات چندانی در دست نیست اما تخمین زده میشود که در اوایل سلطنت محمدشاه قاجار حدود سالهای ۱۲۵۰ تا ۱۲۵۳ به دنیا آمده باشد. خانواده او در اصفهان به شغل صرافی مشغول بودند و در نام پدربزرگش عنوان «حاجی» به چشم میخورد که نشاندهنده تمکن مالی خانواده به صورت موروثی است. شغل خاندانی حاج محمدحسن در غیاب بانکها در آن زمان یکی از پردرآمدترین مشاغل به شمار میرفت و صرافان بیشترین نقدینگی هر شهر را در اختیار داشتند. به ویژه این جمعیت در اصفهان آن روزگار که یکی از مراکز عمده تجاری کشور به شمار میرفت، جایگاهی ممتاز داشتند.
سنین کودکی تا جوانی حاج محمدحسن در اصفهان سپری شد. او تحصیلات ابتدایی را در مکتب آموخت و پس از آن درس را رها کرد تا در شغل اجدادی به کار مشغول شود. هنوز نوجوان بود که پدربزرگش از دنیا رفت و پدرش «آقا محمدحسین» حرفه پدری را عهدهدار شد. آقامحمدحسین مدتی بعد برای توسعه فعالیت خود راهی کرمان شد و تصمیم گرفت چند سالی در آن شهر اقامت کند. نبود راههای ارتباطی مناسب موجب شد تا خانواده برای مدتی طولانی از او بیاطلاع باشند و نخستین خبری که در رابطه با وضعیت آقامحمدحسین از کرمان به خانواده اش میرسد، حکایت از بیماری و ناکامی او در اهداف مد نظرش برای گسترش کار و فعالیتش داشت. او تقاضا کرده بود، حاج محمدحسن را در کرمان ملاقات کند.
اوضاع خانواده امینالضرب در این هنگام چندان مناسب به نظر نمیرسد؛ چرا که بیبیماه خانم مادر محمدحسن خان برای تهیه لوازم سفر پسرش ناچار مقداری از اسباب و لوازم را میفروشد و محمدحسن یک سفر دشوار و طولانی را به کرمان آغاز میکند. زمانی که او وارد کرمان میشود، پدرش چندی پیش از دنیا رفته بود و نهتنها ارثیهای از او در آن شهر برجای نمانده بود، بلکه پدرش مدتی پیش از فوت، زنی را صیغه کرده بود و این زن تقاضای پرداخت مهریه و مخارج بیماری را از محمدحسن داشت. در نهایت او ناچار شد، سفتهای را به این زن بدهد و در حالی که پولی در بساط نداشت، به واسطه آشنایی با چند تاجر اصفهانی مقیم در کرمان راه بازگشت به اصفهان در پیش گرفت.
در آنجا مورد عنایت دوست پدرش «حاج محمدکاظم صراف» واقع شد. با پولی که از حاج محمدکاظم قرض گرفت، بدهیهای سفر کرمان را پرداخت کرد و پس از مدتی توانست سرمایه اولیه را برای خود جمعآوری کند. در سال ۱۲۷۴ق به تهران رفت تا در پایتخت مسیر جدیدی برای پیشرفت پیدا کند.
تجارت با خارج
به احتمال زیاد محمدحسن زمانی که وارد تهران شد، مدت کوتاهی را نزد تجار شاگردی کرده و به محض آن که سرمایه مناسبی به دست آورد توانست مغازهای را اجاره کند و کار تجارت را به صورت سیار آغاز کرد. او توانست تنها در مدت هشت ماه حدود هزار و سیصد تا هزار و چهارصد تومان سود خالص به دست آورد که در آن زمان مبلغ قابل توجهی به شمار میرفت. وی مقداری از این مبلغ را برای خانواده خود در اصفهان فرستاد تا هم قرضهایشان پرداخت شود و هم مادر و برادرانش بتوانند به تهران مهاجرت کنند.
آن چه کار محمدحسن خان را بیش از سایر تجار رونق داد، توانایی او در رابطه با تجار و کمپانیهای اروپایی بود که در این زمان فعالیتهای چشمگیری در ایران داشتند. «شرکت رالی» در این زمان در کار پخش کالای انگلیسی بود و شخصی به نام «آقای پانایوتی» نماینده شرکت در ایران بود. محمدحسن خان به زودی توانست به او نزدیک شود و بسیاری از فنون تجارت را از این فرد آموخت. به این ترتیب او خیلی زود اداره امور پانایوتی را بر عهده گرفت و توانست بر میزان دارایی و اعتبار خود از طریق کار با شرکت رالی بی افزاید. تا اینجا او توانسته بود به بازرگانی معتبر مبدل شود و حجرهای در سرای امیر مهمترین کاروانسرای تهران خریداری کرد و انواع مختلف کالاها از چینی، کریستال، چای، منسوجات و پارچههای ابریشمی را در آن به فروش میرساند. مشتریان او عمدتا اشرافی بودند که میخواستند بهترین و منحصربهفردترین باشند و با توجه به روابط محمدحسن خان با خارج، کالاهایی که او عرضه میکرد از کیفیت مطلوبی برخوردار بود و مشتریان ثروتمندش حاضر بودند هر مبلغی را در قبال آن بپردازند.
خدمات امینالضرب
به مرور محمدحسن بر گستره فعالیتهای خود افزود و کار تجارت خود را به دربار تسری داد. وی اسلحه و کالاهای تجملی برای دربار فراهم میکرد و به این ترتیب به زودی مورد توجه شخصیتهای با نفوذ حکومت و به ویژه شخص ناصرالدین شاه قرار گرفت. اعتبار زیاد او سرانجام موجب شد شاه به او لقب «امینالضرب» را اعطا کند و به عنوان سرپرست ضرابخانه شاهی تعیین شد. این درست زمانی بود که ایران دچار بحران نظام پولی بود؛ چرا که پول کشور همزمان بر پایه دو فلز طلا و نقره قرار داشت و به دلیل ارزشی که این فلزات داشتند، مقدار زیادی از سکهها از کشور خارج میشدند و این امر منجر به کسری تجاری شده بود. به علاوه در هر شهری ضرابخانهای قرار داشت که کار ضرب سکه را به صورتی مجزا انجام میداد و این امر موجب شده بود که سکهها اوزان متفاوتی داشته باشد. مقارن با آغاز به کار امینالضرب در ضرابخانه، نوزده ضرابخانه در ایالات تعطیل شد و یک دستگاه ضرابخانه خودکار که به کمک محمدحسن خان وارد تهران شده بود، کار ضرب سکه را انجام میداد. به این ترتیب مردی که خاندانش همه با عیارسنجی سکه سر و کار داشتند، توانست تا حدودی اوضاع نابسامان پولی ایران را سامان دهد.
در این زمان امتیازات بسیاری که به روس و انگلیس اعطا شده بود، کار تجارت را برای بازرگانان ایرانی بسیار دشوار میکرد. همچنین کمبود نقدینگی در کشور منجر به نارضایتی عمومی تجار و ورشکستگی شماری از آنان شده بود. با توجه به ارتباطاتی که امینالضرب با دربار داشت، بسیاری از تجار شکایات خود را نزد او میبردند تا به شاه منتقل شود. تلاشهای امینالضرب و جمعی دیگر از تجار در نهایت منجر به تأسیس «مجلس وکلای تجار» شد که پایه بسیاری از نهادهای بعدی در ایران بود. به عبارت دیگر پیش از آن که بارقههای مشروطهخواهی در ایران آغاز شود، این نهاد اقتصادی دارای مطالباتی سیاسی برای بهبود فضای تجارت در ایران بود.
ریاست این مجلس را در تهران حاج محمدحسن امینالضرب بر عهده داشت. با این حال این مجلس در نهایت نتوانست به اهدافی که برای خود تعیین کرده بود دست یابد و کار آن متوقف شد. البته بعدها تقاضای تجار در قالب انقلاب مشروطه بار دیگر سربرآورد. کار مهم دیگری که در مجموعه اقدامات حاج محمدحسن قابل توجه است، کمکهای او به مردم در جریان قحطی فراگیر ۱۲۸۶ه.ق بود. در این سال قحطی بزرگی تهران و شمار دیگری از شهرهای ایران را فراگرفت و محمدحسن خان کوشید با خرید گندم از طرخان، بادکوبه و مازندران و انتقال آن به تهران تا حدودی با این وضعیت مقابله کند و بخشی از ثروت خود را در این راه مصرف کرد. مدتی بعد که بار دیگر تجارت او رونق پیدا کرد، کار انتقال برخی از کارخانهها به ایران را دنبال کرد. محمدحسن خان در سال ۱۳۰۲ه.ق ماشینی را برای کارخانه ابریشمکشی از فرانسه خریداری و وارد ایران کرد. یک سال بعد امینالضرب توانست امتیاز ذوب آهن و تعدادی معادن دیگر غیر از طلا را از شاه دریافت کند و در این زمان فکر تأسیس راه حمل و نقل از معادن در اندیشه او شکل گرفت و سفری که به روسیه داشت این اندیشه را تقویت کرد. مدتی بعد حاج محمدحسن امینالضرب با احداث هشت کیلومتر جاده ریلی برای حمل چوب از جنگل محمودآباد به مازندران در احداث خطوط راهآهن پیشگام بود اما خانواده امینالضرب، حاج محمدحسن و پسرش حاج حسین آقا در حسابرسی از ضرابخانه به سه کرور تومان جریمه شدند و راهآهن محمودآباد در ازای ۷۰۰ هزار تومان در تصرف دولت قرار گرفت. این در حالی بود که در آن سال ها ناصرالدین شاه ترور شده بود و امین السلطان که از حامیان او بود دستش از قدرت کوتاه بود. مدتی بعد حاج محمد حسن خان در سال ۱۳۱۶ه.ق پس از یک دوره بیماری از دنیا رفت.
حاج محمدحسین امینالضرب
محمدحسین تنها فرزند ذکور حاج محمدحسن خان بود که پس از پدر کار و نام او را به ارث برد. او اگر چه در شرایطی بهتر از پدر کار تجارت را آغاز کرده بود اما در آن زمان نیز خاندان امینالضرب از روزهای اوج خود تا حدودی فاصله داشت. ارتباط آنها با دربار مانند گذشته نبود، وضع نظام پولی ایران بسیار نابهسامان بود و ارزش پول در نتیجه عوامل بینالمللی و ناتوانی دولت به میزان قابل ملاحظهای کاهش یافت. اطرافیان مظفرالدین شاه که مدت زیادی برای رسیدن او به سلطنت انتظار کشیده بودند، قصد داشتند همه سالهای از دست رفته را جبران کنند و به این ترتیب دست به ثروتاندوزی زدند. دور از انتظار نبود که ثروت افسانهای امینالضرب در آن دوران طعمه این طمعکاریها شد و نمونه آن را میتوان در ماجرای جریمه کردن این خاندان در موضوع راهآهن و عزل محمدحسن خان از سرپرستی ضرابخانه مشاهده کرد.
محمدحسین که همواره تا زمان حیات پدر در تمام امور تجاری همگام او بود، زمانی با مرگ پدر کار تجارت را به صورت مستقل آغاز کرد که نهضت مشروطه در حال اوج گرفتن بود و از آنجا که خاندان او قرابت گذشته را با دربار نداشت، به زودی به جریان مشروطهخواه نزدیک شد تا از این رهگذر بتواند دست دولت را از اموال خود کوتاه کند. او به پشتیبان مالی مشروطهخواهان مبدل شد و از آنجا که مدتی را در اروپا برای تحصیل و تجارت به سر برده بود با برخی از تحولات جهان جدید آشنایی داشت. زمانی که مشروطه به پیروزی رسید، او به عنوان نماینده تجار انتخاب شد و در ادوار دیگر نیز در چندین نوبت به عنوان نماینده تهران در مجلس حضور داشت. مهمترین اقدامی که نام محمدحسین را در تاریخ ایران ماندگار کرد، تلاش او برای وارد کردن برق به ایران بود. بسیاری او را به عنوان «پدر برق ایران» مینامند؛ اگر چه پیش از تلاشهای او در دوره ناصری به واسطه سفرهای شاه برای دربار دستگاه مولد برق تهیه شده بود اما استفاده از برق در ایران به همان دربار محدود بود. محمدحسین با خریداری یک کارخانه برق شهری در سال ۱۳۲۳ه.ق از روسیه حدود ۴۰۰۰ چراغ در تهران روشن کرد. او بعدها مولدها و تجهیزات دیگری را نیز خریداری کرد تا این کارخانه را توسعه دهد. حاج محمدحسین امین الضرب در سالهای پایانی عمر خود (۱۳۴۶ تا ۱۳۵۱ه.ق/ ۱۳۰۶تا ۱۳۱۱ه.ش) به ریاست اتاق تجارت تهران رسید و در نهایت در سال ۱۳۵۲ه.ق (۱۳۱۲ه.ش) در سن ۶۲ سالگی بر اثر سکته قلبی درگذشت.»
انتهای پیام
نظرات