به گزارش ایسنا، انسانها موجوداتی اجتماعی هستند که در بسیاری از مسائل آنها به یکدیگر وابسته است. آنها به یکدیگر مرتبطند و درونشبکهای از خویشاوندان و غیرخویشاوندان به طرق مختلف جای داده شدهاند.
یکی از زیرمجموعههای ارتباطات اجتماعی روابط همسایگان است و در رابطه با آن میتوان گفت نهاد همسایگی، پس از نهاد خانواده، مهمترین نهادی است که افراد به واسطة آن روابط اجتماعی خود را گسترش میدهند و این نهاد، بهطور سنتی منصه بروز مشارکتهای اجتماعی بوده است. اگر نهاد همسایگی، انسجام کافی داشته باشد، روابط موجود در آن میتواند اثری مثبت بر انسجام اجتماعی و سلامت روان افراد داشته باشد.
در مقابل، به اعتقاد محققان، بیاعتنایی مدنی بیانگر بیاحساسی، بدبینی، بیمیلی و بهعبارت بهتر، نوعی افسردگی اجتماعی است. ازاینرو، از منظر آسیبشناختی، بیاعتنایی در جامعه، نوعی بیماری جمعی شناخته میشود. همانگونه که در سوی دیگر قضیه، هرگونه علاقه اجتماعی و نوعدوستی در حیات فردی و اجتماعی، نشانه پویایی و سلامت اجتماعی است. بیاعتنایی، درواقع نوعی نگرش است و به رفتاری منجر میشود که در آن همکاری کردن با دیگران، قدم خیر برداشتن در راه رشد و پیشرفت دیگران و در نظر داشتن منافع سایر ابنای بشر در عمل کاملاً بیمعناست.
در این میان، با توجه به اینکه زنان، مراقبان اصلی کودکان هستند و شیوه رفتاری آنها الگویی برای نسل بعدی خواهد بود، بررسی رفتارهای اجتماعی آنان و چرایی این رفتار اهمیت بسزایی دارد.
بر این اساس، گروهی از پژوهشگران دانشگاه علامه طباطبایی، به انجام مطالعهای پرداختهاند که در آن، تجربه زنان تهرانی از پدیده بیاعتنایی اجتماعی، بهویژه در قالب روابط همسایگی و عوامل پیدایش و گسترش روزافزون آن مورد بررسی قرار گرفته است.
در این پژوهش، رویه اصلی گردآوری دادهها، استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته و عمیق بوده که معمولیترین روش در پژوهشهای کیفی است. مصاحبهشوندگان، مراجعان خانه سلامتی واقع در منطقة ۱۵ تهران بودند که در رده سنی ۲۵ تا ۵۵ سال قرار داشتند.
بر اساس نتایجی که از این پژوهش بهدستآمده است، کاهش جذابیت روابط همسایگی به دلیل احساس ترس از ورود به روابط ناامن اجتماعی، کمبود مهارت در حل تعارضها و شفافسازی مرزهای ارتباطی بوده است.
در این رابطه، اعظم دشتی، محقق دانشگاه علامه طباطبایی و همکارانش در این مطالعه میگویند: «طبق یافتهها، مشارکتکنندگان اذعان داشتند که از شناخت طرف مقابل خود ناتواناند و در تشخیص کار درست و نادرست در برخوردهای اجتماعی با مشکلات عدیدهای روبهرو میشوند. بخشی از این مشکل به فقر مهارتهای ارتباطی، ناتوانی شناختی و کمرنگ شدن ارزشهای اخلاقی مردم بازمیگردد و بخشی از آن به ساختارهای ناهمگون اجتماعی، مشکلات فرهنگ شهرنشینی شهروندان، مشکلات اقتصادی مردم، شکاف اقتصادی و فرهنگی موجود در جامعه مربوط است. کمرنگ شدن هویت محلات نیز خود باعث افزایش احساس ناهمسانی یا عدم کفویت در روابط اجتماعی بهطور عام و در روابط همسایگی بهطور خاص شده است».
آنها میافزایند: «بهطورکلی، در تحقیق ما، دو دسته عوامل علّی و زمینهساز عدم اعتماد و امنیت عمومی از میان انبوه دادههای بهدستآمده از متن مصاحبهها استنتاج شد. عوامل علّی اجتماعی، اخلاقی و شناختی به عواملی چون گسترش روابط مجازی، کمرنگ شدن ارزشهای اخلاقی، تمایلات فردگرایانه، پنهان ماندن هویتهای واقعی، خطاهای شناختی و نبود رضایت فردی در روابط اجتماعی اشاره دارند و مشکلات روانشناختی، فرهنگی و اقتصادی چون ناهمسانی نیازها، سطح درآمدها و فرهنگها به عدم کفویت در روابط همسایگی دامن میزند».
البته بنا بر نتایج تحقیق فوق، خود محلات هم به علت مهاجرپذیری، اصالت گذشته را ندارند. هر محلهای با توجه به امکانات منطقة خود افراد مختلفی را جلب کرده است. این تنوع امکان پیشبینی رفتار دیگران را از افراد سلب میکند و باعث میشود مردم روابط خویش را به عده قلیلی از اقوام و آشنایان محدود کنند و روابط همسایگی که محور روابط اجتماعی است سست شود. لذا با تقلیل روابط همسایگی، جامعه شاهد افزایش بیاعتنایی اجتماعی بوده است.
دشتی و همکارانش اعتقاد دارند: «اما با نگاه به دیگر سو، میتوان متوجه شد که در بستر روابط خوب همسایگی، پدیدهای رقم میخورد که یکی از ابعاد عینی آن مشارکت اجتماعی، انسجام اجتماعی، احساس رضایت از محل سکونت، احساس امنیت و اعتماد عمومی است. رفتار، باورها و تجلیات کالبدی زنان یک جامعه بیانگر و نیازمند هویتی است که خود را معرفی کند تا به تعامل و گفتوگو با دیگران بپردازد و نسل بعدی را در دامان خود بپروراند».
مجریان این پژوهش که یافتههای خود را در نشریه «زن در توسعه و سیاست» وابسته به دانشگاه تهران منتشر کردهاند، میگویند: «هویت، یک معیار رشد است. بهعبارتدیگر، هنگامیکه یک جامعه رشد میکند، بخشی از ویژگیهای هویتیاش در جریان رشد تغییر میکند و ساماندهی مجدد مییابد. در این میان، هویت جمعی و شهری که در قالب روابط همسایگی شکل میگیرد، معیاری برای توسعة فرهنگ شهری است تا زمینة مشارکت اجتماعی، رشد اعتماد عمومی و احساس امنیت افراد را به شکل بهتری فراهم کند».
مطالعاتی ازایندست میتوانند بهخوبی کمک کنند تا با درک شرایط و علل زمینهساز شکلگیری و گسترش روزافزون بیاعتنایی اجتماعی، به مداخلات اثربخشتری دست یافت و معضل بیاعتنایی اجتماعی را کاهش داد.
انتهای پیام
نظرات