عباس عبدی در گفتو گو با ایسنا، در پاسخ به این پرسش که چرا جامعه پس از اعمال تحریمها به سمتی که ترامپ میخواست، نرفت؟ اظهار کرد: ایالات متحده و ترامپ توجه نداشتند که اگر مردم از وضعیت موجود خود ناراضی هستند، بدان معنا نیست که با آنها همراهی میکنند. اثبات شیء نفی ما ادا نمی کند و اگر کسی اثبات کرد مردم از وضعیت ناراضی هستند این اثبات نفی نمیکند که مردم با سیاستهای آمریکا هم مخالف باشند و چه بسا مخالفت شدیدتری با این سیاستها داشته باشند.
وی همچنین بیان کرد: نارضایتی مردم بدان معنا نیست که آنها به اقدامات خصمانه آمریکا رضایت دهند. مردم از وضع موجود رضایت ندارند اما این بدان معنا نیست که به هر وضع بدیلی تن میدهند.
متن گفتوگوی کامل ایسنا با عباس عبدی به شرح زیر است:
دولت آمریکا با اعمال تحریم علیه کشورمان به دنبال ایجاد فشار بر مردم بود تا با سخت شدن معیشت مردم، جامعه را مقابل دولت قرار دهد. آنها دنبال این بودند که با ایجاد ناآرامی درایران، حاکمیت ایران را مجبوربه عقبنشینی و پذیرش شرایط خود کنند. با وجود شرایط اقتصادی و معیشتی سخت مخصوصا برای کارگران و حقوقبگیران در ماههای اخیر و بعد از اعمال تحریمهای آمریکا، چرا جامعه ایران به سمتی که دولت آمریکا پیشبینیمیکرد حرکت نکرد؟ چرا دامنه ناآرامیها آنقدر که دولت آمریکا انتظار داشت، گسترده نشد؟
یک دلیل این مسئله این است که وقتی ما با چیزی مخالفیم لزوما معنی آن این نیست که با مخالفِ آن چیز، موافقیم. ما اگر از یک چیزی بدمان بیاید و کسی هم از همان چیز بدش بیاید، بدان معنا نیست که ما از آن فرد خوشمان می آید چه بسا از او بیشتر بدمان بیاید.
ایالات متحده و ترامپ توجه نداشتند که اگر مردم از وضعیت موجود خود ناراضی هستند، بدان معنا نیست که با آنها همراهی میکنند. عدم رضایت مردم چیز پنهانی نیست و نیاز هم به تظاهرات آنچنانی ندارد. مسئولان هم آنقدر با مردم ارتباط دارند که تا حدی متوجه مشکلات هستند اما نارضایتی مردم بدان معنا نیست که آنها راضی شوند که به اقدامات خصمانه آمریکا رضایت دهند. مردم وضعیت عراق، افغانستان و سوریه را به روشنی میبینند و دلیلی ندارد که به آن شرایط رضایت دهند و اگر مشاهده کنند که نقدها و اعتراضات به گونهای پیش میرود که به نتایجی بدتر از آن چه فکر میکردند، منجر شوند با آن همراهی نمی کنند.
اثبات شیء نفی ما ادا نمی کند و اگر کسی اثبات کرد مردم از وضعیت ناراضی هستند این اثبات نفی نمیکند که مردم با سیاستهای آمریکا هم مخالف باشند و چه بسا مخالفت شدیدتری با این سیاستها داشته باشند.
از سویی بخش عمدهای از منتقدان ایران در فضای مجازی، تصویری از ایران ایجاد کردند که لزوما با واقعیت همخوانی وتطبیق ندارد. تحلیلگران داخلی شرایط ایران را بهتر درک وتحلیل می کنند. این منتقدان سعی کردند برای ایالات متحده فضاسازی و تصویرپردازی کنند یعنی همان اتفاقی که در عراق افتاد و اخیرا هم دیدم نیویورک تایمز در مورد سیاستش در حمایت از حمله به عراق پذیرفته است که اشتباه کرده و تحت تاثیر اطلاعات غلط همین نوع افراد مخالف سیاسی قرار گرفته است.
جامعه ایران با وجود بیان همه مشکلات و مطالبات اقتصادی خود از حاکمیت، ظاهری آرام دارد به طور مثال تظاهرات و اعتراضات نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز مسالمت آمیز برگزار شد. وقوع مشکلاتی کمتر از مشکلات فعلی ایران در هر نقطه دیگری از دنیا میتواند موجب ایجاد ناآرامی شود مثل این روزهای پاریس اما جامعه ایران خشونتی از خود بروز نداده است. صبر جامعه ریشه در انتظار آنها برای بهبود شرایط دارد یا ترس از آیندهای نامعلوم؟
این نقطه مثبت و فرصت بسیار مناسب از جامعه ایران است که حکومت باید به آن توجه کند. مسئلهای کلیدی را مطرح کردید. قبل از آنکه بحرانها به خشونت کشیده شود، مسئولان باید آنها را حل کنند. چون اگر بحرانها وارد فاز خشونت شود، حل مسائل معنای متفاوتی خواهد داشت. دلایل این رفتار از سوی مردم، گوناگون است و دلایل تاریخی و منطقه ای دارد ولی آنهایی که مخاطب این اعتراضات هستند، نباید از این رفتار سوء برداشت کرده و فکر کنند در آینده هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد.
اگر فرض بگیریم براندازی نظام هدف دشمنان است، جامعه ایران چه رویکردی نسبت به این هدف دارد؟ به نظر می رسد جامعه به تبلیغات رسانهای شبکههای فارسیزبان و اپوزیسیون خارج نشین نیز بیتوجه است. به نظر شما جامعه چه در ذهن خود و چه برنامهای برای آینده دارد؟
برداشت شخصی من و مجموعه مطالعاتی که در کشور انجام شده است، نشان داده که مردم از وضع موجود رضایت ندارند اما این بدان معنا نیست که به هر وضع بدیلی تن میدهند. براندازی هیچ سیستمی نمیتواند موجب بهبودی آن شود. این تجربه تاریخی است که آن را در منطقه هم دیدهایم. با براندازی اتفاقی رخ نمی دهد؛ بنابراین تنها راهی که میماند به رسیمت شناختن یکدیگر و انجام اصلاحات گام به گام و رو به جلو است.
نکته قابل توجه این است که نیروهای سیاسی باید برای اصلاحات و حل مشکلات ایده بدهند زیرا مردم عادی نمی توانند این کار را انجام دهند مگر اینکه از طریق نهادهای مدنی یا سیاسی متشکل شوند. من معتقدم همچنان چشم امید اصلی مردم کماکان به داخل است هرچند این نگاه مثل گذشته نیست و بخشهایی از جامعه که خسته شده و حوصله ندارد یا منافعش اقتضا می کند، نگاهشان بیشتر معطوف به خارج است.
جامعه با اینکه به تقابل آشکار(در کف خیابانها) با حاکمیت و دولت نپرداخته است ولی با تصمیمات دولت هم همراهی چندانی ندارد. در چند ماه گذشته هر چه دولت توصیه می کرد که مردم دلار و طلا نخرند بلکه دلار و خود را به بازار عرضه کنند، جامعه مسیر دیگری پیش رفت. در شرایط تحریم، دولتمردان از مردم انتظار دارند که با تصمیمات دولت همراهی کرده و مشکلات را تحمل کنند تا بعد از چند ماه کشور از شرایط تحریم خارج شود. به نظر شما در چه شرایطی مردم با دولت همراهی میکنند؟
بدون بازسازی اعتماد میان مردم و ساخت سیاسی هیچ گونه همراهی امکان پذیر نیست مگر اینکه همراهی را رها کنیم به در هر موردی به قواعد بازار آزاد تن دهیم. قواعد بازار می گوید هنگامی که شایعه شود طلا و ارز گران میشود، مردم بر اساس این قاعده، سرمایه ریالی خود را به دلار و طلا تبدیل میکنیم تا ارزش آن را حفظ کنیم. این یک قاعده روشن بازار است واگر غیر از این انجام دهیم یعنی عقل آدم پاره سنگ برداشته است.
اما خطر این قاعده این است که اگر همه بخواهند آن را اجرا کنند، کل اقتصاد دچار بحران شده و همه ضرر می کنند؛ بنابراین باید این قاعده را در جایی و به گونهای کنار زد. آن جا جایی است که اعتماد به دولت وحکومت وجود دارد. به طور مثال اگر همه هجوم ببریم که برنج بخریم، قحطی و گرانی برنج می شود وهمه ضرر می کنیم اما اگر کسی باشد که مردم به او اعتماد داشته باشند و او بگوید طبق ارزیابی من هیچ اتفاقی برای نیاز جامعه به برنج نمیافتد، طبیعی است که مردم از هجوم برای خرید برنج دست برمی دارند.
بنابر این مسئله اساسی بازسازی اعتماد میان مردم و ساخت سیاسی است. تا زمانی که سیاستهای که در جهت تقویت اتحاد و انسجام ملی است، اتخاذ نشود همیشه این خطر وجود دراد که جامعه در مسیر تشدید کننده مشکلات قرار گیرد.
آیا در شرایط تحریم، تمام مسئولیتها با دولت است یا جامعه هم برای حل مشکلات، وظیفه دارد؟ این نگرانی وجود دارد که مردم به جای تلاش برای تامین منافع جمعی، به دنبال تامین منافع شخصی خود هستند.
در شرایط ایدهآل مرز میان دولت و ملت وجود ندارد. این سوال در یک جامعه سالم پرسیده نمیشود و در یک جامعه بیمار مطرح میشود. در یک جامعه سالم، حکومت و دولت نماینده مردم بوده و چیزی جدا ازمردم نیستند. در چنین جامعهای، دولت حداکثر زمینهها را برای مشارکت مردم فراهم می کند. در چنین جامعهای تمایزی میان دولت وملت وجود ندارد و دولت می تواند از مردم کمک بگیرد. اما با وضعیت فعلی، این امکان وجود ندارد و بنابراین حتما سیاستهای کل حاکمیت در خصوص رابطه با مردم بازنگری جدی شود.
گفتوگو از خبرنگار ایسنا: محسن فرامرزی
انتهای پیام
نظرات