فضای مجازی این روزها به بخش عظیمی از اوقات حقیقی زندگی بشر امروز به خصوص جهان سوم مبدل شده است، فضایی که بیش از پیش به سمت حقیقی شدن و تاثیرگذار بودن پیش میرود، تا حدی که امروزه بسیاری از ناملایمتیها و آسیبهای اجتماعی و فرهنگی و اخلاقی را نیز به آن منتسب میکنند.
برخی نیز بر این باور هستند که فضای مجازی با آلات و ابزارش به همان اندازه که استعداد تولید ناهنجاری دارد، میتواند زمینه ساز ایجاد مشاغل و فرصتهای جدید باشد؛ میتواند هزینههای آموزشی را به حداقل برساند و به افزایش آگاهیهای اجتماعی کمک کند.
سوای همه آنچه در فضای عینی، ذهنی و علمی در خصوص فضای مجازی مطرح است باید از پدیده خوش شناسی در ایران نام برد به نام اینستاگرام؛ این پدیده خوش شانس به رغم اینکه از قویترین و پرمخاطبترین ورودیهای فضای مجازی در کشور است و اوقات بسیاری از مردم ما را صرف خود میکند، در همه این بالا و پایینهای بست و ضبط و ممنوعیت و فیلتر جان سالم به در برد و همچنان بر ترک تازی خود ادامه میدهد.
یکی از تولیدات مضحک این فضا، تولید پدیدهای بود به نام «شاخهای اینستاگرامی» که از دو سال پیش به سمت تنوع، گستردگی و پیچیدهتر شدن پیش رفت؛ به حدی که امروز فضای تهوعآوری را ایجاد کرده است که حتی طرفداران آزادی بیان و تصویر هم دیگر تاب دیدن حرکات زننده و غیر اخلاقی آنها را ندارند.
سوال این است که این پدیده چگونه شکل گرفت و به کجا میرود؟
1- آنچه در صفحات مجازی این افراد به چشم میخورد، تلاش گسترده این گروه برای دیده شدن است؛ این دیده شدن نیز گاهی به منافع اقتصادی و مادی مرتبط است و گاهی نیز صرفا برای تبدیل شدن به یک چهره معروف
2- این افراد شیوههای مختلفی را برای مطرح شدن خود انتخاب میکنند؛ برخی با ساخت کلیپهای طنز، برخی با تغییر چهره که آنها را به اشکال خارج از حد تصور مبدل میکند، برخی از آنها با عمومی کردن خصوصیترین روابط خود سعی در دیده شدن میکنند و عدهای با نمایشهای زننده سعی میکنند که به چشم مخاطبان بیایند، حال این زنندگی چه با رفتارهای مستهجن چه با خودتحقیری شخصیتی به دست میآید.
3- این افراد از پس این دیده شدن به چند دسته تقسیم میشوند؛ نخست گروهی هستند که با اموال پدرشان دست به کارهای محیرالعقول و خودنمایی فرهنگی میزنند که این دسته جزو منفورترین افراد هستند، زیرا با توجه به ضعف شخصیتی این گونه افراد، مردمی که در مشکلات اقتصادی سالهای اخیر دست و پنجه نرم میکنند به هیچ عنوان پذیرای آنها نیستند.
گروه دوم افرادی هستند که با استفاده از شرکتها و برندها برای خود تبلیغات میکنند و پس از اینکه فاز اول مشهور شدن یعنی خودنمایی و حرکات عجیب وغریب با موفقیت انجام شد سعی میکنند از این شهرت برای تبلیغ و کسب درآمد استفاده کنند؛ گروهی دیگر از پس این شهرت برای تجربههای جدید و روابط جدید با افرادی که ضعف شخصیتی آنها بیشتر از خود این افراد است استفاده میکنند که هر روز شاهد این اغفالها هستیم.
4- آنچه که این افراد در این صفحات نمایش میدهند نیز در سالهای اخیر به شدت در حال تغییر است که متاسفانه برخی از آنها برای کسب شهرت در این فضا دست به هرکاری میزنند؛ از جلوهگری با لباسهای سخیف و خودنمایی که تا کنون در فرهنگ رسانهای ایران سابقه نداشته است تا نمایش خصوصیترین روابط و عادی سازی این حرکات؛ این موضوع نشان از عمق تغییرات زیرپوستی است که در این فضا در حال شکلگیری است که اگر مراقبتها و روشنگریهای لازم در همین فضا و فضای حقیقی نباشد قطعا در لایههای مخلتف اجتماعی نیز رسوخ خواهد کرد.
5- در این مدت مسایلی در این صفحات دیده میشود که پرده دری و هتاکی و به اصطلاح بیحیایی را به حد اعلی رساندهاند؛ چیزهایی که حتی در این چهل سال پس از انقلاب حتی کسانی که در شبکههای معاند هم در مقابل مسائل فرهنگی انقلاب اسلامی نمایش دادند نیز دیده نشده است؛ در واقع امروز حتی همین شبکهها نیز از این پدیدهها در عجب و انگشت به دهان ماندهاند.
6- برخی دیگر در این صفحات با حرکات غیر معمول خود را به دیوانگیهای آنی زده و سعی میکنند که با اینکار برای خود جلب بیننده کنند؛ جالب است که اکثر آنها هم با سوءاستفاده از برخی از افراد چنین کاری انجام می دهند و تعداد زیادی از آنها هم پس از مدتی کاملا چهره واقعی خود را نشان میدهند تا مردم هم بدانند که آنها فقط برای جذب مخاطب دست به این کارها میزنند.
7- نکته بعدی نوع برخورد با این به اصطلاح شاخهاست که در این مدت تبعاتی نیز داشته است؛ خوشبختانه مسئولان ما نیز به بلوغ واکنشی در مقابل این نوع پدیدهها رسیده اند و در این مدت با مدارا و برخورد با برخی از آنها به نوعی آنها را متوجه کردهاند که رفتارهای آنها تحت نظر است، زیرا این افراد با سواستفاده از هر نوع برخورد و تذکری سعی میکنند که با مظلوم نماییهای گسترده هم فضای کشور را متشنج کنند و هم با بیان اینکه در ایران آزادی عمل وجود ندارد خوراک رسانههای غربی و خودفروختههای فرهنگی را فراهم کنند و هم بهترین راه را برای جلب نظر کشورهای دیگر برای پناهندگی جلب کنند.
8- بسیاری از مخاطبان این گروه نیز عنوان میکنند که صرفا برای خنده به آنها صفحاتشان را باز میکنند ولی قطعا تکرار مکررات در استفاده از قالبهای عریانگری میتواند به عادی شدن این رفتارها در فضای فرهنگی خصوصی و مجازی نیز منجر شود و قطعا در آینده برخورد و کنترل این وضعیت به مراتب سختتر خواهد بود.
9- این افراد برای انجام راحتتر برنامههای سخیف خود به هرنحو ممکن به کشورهای همجوار عزیمت میکنند که به راحتی در این فضا به فعالیتهای خود ادامه دهند، ولی نکته جالب این است که این فعالیتها به حدی افزایش مییابد که کشوری مثل ترکیه هم دو نفر از معلوم الحالان این فضا را اخراج میکند.
10- آمار این افراد به خصوص دختران و پسرانی که سعی دارند با نمایش تحریکآمیز جلب توجه کنند به شدت افزایش یافته است و اگر قبلا چند نفر معدود از این افراد در خارج از کشور حضور داشتند متاسفانه امروز تعداد آنها بیشتر شده است و قطعا به دلیل کثرت، کار سختتری هم برای خودنمایی دارند که با توجه به ضعف شخصیتی که دارند باید در آینده منتظر حرکات عجیب و غریبتر و هولناکتری از نظر فرهنگی بود.
11- آنچه در پس این صفحات مایه تاسف بیشتر است آنکه برخی از این صفحات دارای فالورهای میلیونی هستند که این مساله دو آسیب بزرگ را در خود دارد؛ نخست توهم خود معروف و محبوب پنداری که به لحاظ این تعداد فالور(دنبال کننده) در این اشخاص ایجاد میشود و دوم نشان دهنده عمق این آسیب است که ضعف تحلیلی و افق دید برخی چگونه باعث میشود که طرفدار چنین افرادی باشند و از آنها الگو بگیرند، همچنین آنها را به نوعی در باد غرور شناور کنند.
به هر ترتیب این گروه، به شدت کشور و فضای فرهنگی کشور را به سمت سقوط فرهنگی میبرند زیرا بسیاری از ولنگاران غربی هم در مقابل هتاکی و پردهدری این واماندگان روحی و اخلاقی که عقدههای فرورفته شخصیتی خود را با این رفتارها فریاد میزنند کم میآورند.
برخورد نرم و استفاده از قالبهای مختلف در برخورد با این پدیده باید با همفکری گروههای علمی و متخصصان و کارشناسان حوزوی و دانشگاهی و همچنین فعالان عرصه فضای مجازی و جنگ نرم دنبال شود تا با شناخت راههای مقابله به نوعی عمل کنیم که هم به مطرحتر شدن آنها کمک نکنیم و هم بتوانیم از آسیبهای این شکل رفتارها در جامعه کم کرده و محافظت و اجتماعی و فرهنگی را به شکل فراگیر توسعه دهیم.
یادداشت از: محسن صفری خبرنگار ایسنا
انتهای پیام
نظرات