به گزارش ایسنا، سم کلنچ، در یادداشتی در پایگاه خبری The News مینویسد: «حاضران زیادی در نشست مجمع عمومی چنان درگیر خندیدن به سخنان اولیه دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا شدند که از درک ماهیت حقیقی واژههای او عاجز ماندند.
شما نباید آنها را مقصر بدانید. تکبر قابل ملاحظه رئیس جمهوری آمریکا چیزی بود که از همان نخستین جملات سخنرانیاش کاملا واضح بود.
ترامپ گفت: من در پیشگاه مجمع عمومی سازمان ملل ایستادهام تا پیشرفت خارقالعادهای را که به دست آوردهایم، به اشتراک بگذارم. در کمتر از دو سال، دولت من کاری را انجام داده که هیچ دولتی در طول تاریخ کشورم، به آن دست نیافته است.
سایر رهبران جهان با شنیدن چنین صحبتهایی، به او خندیدند.
ترامپ بعدا مدعی شد که در اصل هدفش مزاح بوده اما با توجه به اینکه او هر بار مقابل دیگران چنین اغراق آمیز حرف زده، میتوان گفت که اصلا هم شوخی نکرده است.
به هر حال، این اقدام باعث شد تا ما از نکته اصلیِ جا مانده در این سخنرانی یعنی عبارت "جهانیشدن" غفلت کنیم.
ریشه واژه "جهانیشدن" را میتوان در دهه ۱۹۴۰ میلادی جستجو کرد اما این واژه به تدریج و در طول چند سال گذشته به گفتوگوهای عادی مردم وارد شده است. این واژه زمانی بسیار مورد توجه استیو بنن، استراتژیست ترامپ بود و امروزه نیز گاه در سخنان و ادبیات رئیسجمهور آمریکا دیده میشود. اما ترامپ احتمالا به درستی تاریخچه این واژه را نمیداند و از آن آگاه نیست.
یک فرد حامی جهانی شدن دیگر هیچ ارتباطی با اقدامات تبعیض آمیز ندارد با این حال این عبارت هنوز هم میتواند واژهای فریبکارانه باشد و استفاده از آن به عنوان یک شاخص قوی برای توضیح جهانبینی فرد تعبیر شود.
این مساله باعث میشود تا من به سخنرانی ترامپ بازگردم.
او گفت: آمریکا همواره استقلال و همکاری را بر حکمرانی و کنترل و زمامداری جهانی ترجیح داده است. ما هرگز حق حاکمیت آمریکا را به یک بروکراسی غیرمنتخب و غیرقابل قبول جهانی تسلیم نمیکنیم. آمریکا توسط خود آمریکاییها اداره میشود. ما ایدئولوژی جهانیشدن را رد میکنیم و دکترین وطنپرستی را میپذیریم.
ترامپ در سخنرانی تحلیفش در سال ۲۰۱۶ سیاست خارجی معروف خود "نخست آمریکا" را اعلام کرد. او بار دیگر در مقابل مجمع عمومی سازمان ملل به این سیاست اشاره کرد.
ترامپ گفت: آمریکا بزرگترین ارائه کننده کمکهای خارجی در جهان است. اما تعداد کمی این کمکها را به ما بازمیگردانند، ما آنچه را که کارایی دارد و آنچه ندارد را میآزماییم و اینکه چه کشورهایی میتوانند دلارها و حمایتهای ما را دریافت کنند، جزو دغدغههای ما محسوب میشود. در ضمن، ما تنها به کشورهایی کمک میکنیم که به ما و همچنین به دوستانمان احترام بگذارند. از سایر کشورها نیز انتظار داریم که سهم عادلانه خود را بپردازند.
سازمان ملل پر است از مردمی که اعتقاد دارند کشورهایشان باید با یکدیگر برای یک اقدام خوب مشترک فعالیت کنند. ترامپ اما فکر میکند که بهتر است هر کشور روی خودش متمرکز باشد. این یک دیدگاه جهانی قابل قبول است اما با ادبیات دیگر روسای جمهور آمریکا که به صورت کلی مسئولیت آمریکا را به عنوان ثروتمندترین و قدرتمندترین کشور جهان پذیرفته بودند، تفاوت عمده دارد.
باراک اوباما، رئیس جمهوری سابق آمریکا در آخرین سخنرانی خود در سازمان ملل به سال ۲۰۱۶ گفت: ما میتوانیم با بهترین مدل همکاری و یکپارچگی به سوی جلو پیش برویم یا اینکه به سمت جهانی کاملا جدا شده و در نهایت جنگ و درگیری ملتها، قبایل و مذاهب همانند دوران کهن سقوط کنیم.
جورج بوش، رئیس جمهوری جمهوریخواه پیش از اوباما نیز اغلب بر این مساله تاکید داشت که جهان نیازمند در کنار هم بودن برای مقابله با تروریسم و استبداد است. او در سال ۲۰۰۸ گفت: به جای آنکه با تمامی دولتهای جهان به صورت برابر رفتار و آنها را تحمل کنیم، باید شرایط مربوط به استبداد و ناامیدی را که به تروریسم و افراط گرایی اجازه ظهور داده، فعالانه به چالش بکشیم. با همکاری برای رویارویی با این چالش اصلی در تاریخ معاصر، میتوانیم جهان را به جایی بسیار شکوهمند، امن و امیدوار کننده بدل کنیم.
حالا، شما میتوانید سخنان هر دوی اینها را قبول نداشته و آن را به چالش بکشید.
رویکرد جمعی اوباما درباره سیاست خارجی زمانی به سختی شکست خورد که سوریه به ورطه بدترین جنگ داخلی که او شاهدش بود، سقوط کرد. و اکنون همگی شما هم میدانید که اشتیاق بوش برای مداخله بینالمللی به چه چیزی منجر شد.
آیا انزواگرایی ترسناک ترامپ چیزی بهتر است؟ به زودی در سالهای پیش رو، پاسخ آن روشن میشود.»
انتهای پیام
نظرات