به گزارش ایسنا، «تاریخ ایرانی» نوشت: محمدعلی فروغی مشهور به «ذکاءالملک دوم» به سال ۱۲۵۴ شمسی در تهران به دنیا آمد. پدرش محمدحسین ذکاءالملک اول زاده اصفهان بود و از خاندانی که در یک کلام تاجرانی اهل علم و فضل بودند. طرفه آن آقا مهدی پدربزرگ محمدعلی فروغی از متدینین اصفهان به شمار میآمد. فروغی در تهران از سن پنج سالگی تحت نظارت پدرش محمدحسین خان به وسیله اساتید خصوصی قرآن، شرعیات، زبان عربی و فارسی و فرانسه را آموخت. وی سپس در سال ۱۲۶۸ وارد مدرسه دارالفنون شد و به خاطر تسلط بر زبانهای خارجی به ویژه فرانسه به عنوان «دانشیار» انتخاب شد که در واقع مترجم اسناد خارجی بود و مطالب را برای هم شاگردیهای خود ترجمه میکرد. او ابتدا در دارالفنون به تحصیل طب پرداخت ولی چون کادر علمی ضعیفی در رشته طب دارالفنون بود و شخصاً نیز به آن رشته علاقهای نشان نمیداد، به فلسفه و تاریخ و ادبیات روی آورد و ضمن تحصیل در دارالفنون به مدرسه صدر، مروی و سپهسالار رفت و فلسفه اسلامی آموخت. دانستن زبان فرانسه او را به صرافت انداخت تا جزوههایی که حاوی شرح زندگی فلاسفه غرب بود را به فارسی ترجمه کند که حاصل این ترجمهها بعدها در قالب کتاب «سیر حکمت در اروپا» مدون شد.
فروغی از معدود دانشیارانی بود که در سن ۱۷ سالگی در دارالفنون به استادی فلسفه و تاریخ رسید و چون پدرش محمدحسینخان ذکاءالملک در وزارت انطباعات زیر نظر اعتمادالسلطنه کار میکرد، محمدعلی نیز وارد وزارت انطباعات شد و از آبان ۱۲۷۳ شمسی به طور رسمی کارمند دولت شد و علاوه بر دارالفنون در مدرسه علمیه فیزیک، تاریخ و فلسفه نیز به تدریس پرداخت. در سال ۱۲۷۵ شمسی پدرش روزنامه «تربیت» را دایر کرد و محمدعلی سردبیر، مترجم و نویسنده مقالات شد. از نوشتههای محمدعلی فروغی در روزنامه تربیت این طور میتوان استنباط کرد که او از آغاز جوانی فردی لیبرالمنش، واقعبین و در عین حال پراگماتیست (عملگرا) بود.
میرزا جهانگیرخان شیرازی مشهور به صوراسرافیل، درباره نشریه «تربیت» میگوید: «تربیت، اول روزنامه آزادی است که در داخله ایران خصوصاً در پایتخت به چاپ رسیده است. خدماتی که این روزنامه به وطن ما کرده است علاوه بر معلومات و فوایدی که منتشر نموده یکی این است که مردم ایران از هرچه روزنامه بود آزرده خاطر بودند. تربیت به واسطه شیرینی بیان و مزایای چند که دارا بود مردم را روزنامهخوان کرد. دیگر اینکه اهل هوش میدانند که تمام مطالب گفتنی را ذکاءالملک در تربیت گفته و هنر بزرگ او همین است که چیزهایی را که در زمان استبداد کسی یارای گفتن نداشت به قدرت قلم و پرده و حجاب انشاء و ادب چنان میگفت که اسباب ایراد نمیشد و معذلک زحمت و مرارت و صدماتی که در زیاده از ده سال روزنامه نویسی کشید و آزار و اذیتهایی که از دوست و دشمن دید در چند سال آخر عمر که وقت استراحت و فراغت بود به تصور کسانی که خارج از کار بودند درنمی آید.»
در سال ۱۲۷۸ در پی بنیانگذاری مدرسه علوم سیاسی توسط مشیرالدوله، محمدعلی فروغی به عنوان معلم در این مدرسه مشغول به کار شد و کتابهای «ثروت ملل» و «تاریخ ملل مشرق» را در خلال تدریس در مدرسه علوم سیاسی تالیف کرد.
پس از صدور فرمان مشروطیت فروغی در انتخابات دوره دوم مجلس شورای ملی، نامزد شد و به عنوان نماینده تهران به مجلس رفت و چند بار هم به معاونت هیات رییسه مجلس رسید. زمانی که پدرش محمدحسین فروغی ذکاءالملک اول در سال ۱۲۸۶ درگذشت، به دستور محمدعلی شاه لقب ذکاءالملک به محمدعلی رسید. محمدعلی فروغی به سبب تجربیات سیاسی که داشت، در مجلس دوره اول و دوم نماینده مجلس بود و مدتی نیز رییس مجلس بود و در زمان ریاست موتمنالملک پیرنیا معاونت مجلس را برعهده داشت و در زمینه سیاست و پولتیک، تاریخ جهان و فلسفه سیاسی فردی سرآمد بود.
فروغی در سال ۱۲۹۰ شمسی در کابینه صمصامالسلطنه بختیاری ابتدا وزیر مالیه و بعد وزیر عدلیه شد. در کابینه بعدی که به ریاست مشیرالدوله تشکیل شد، همچنان در مقام وزیر عدلیه ابقا شد. در دوره سوم وکیل مجلس شد ولی در مجلس باقی نماند تا به ریاست دیوان عالی تمیز (دیوان عالی کشور) منصوب شد و سالیان درازی در آن مقام باقی ماند. در ۲۵ آذر ۱۲۹۷ پس از پایان جنگ جهانی اول، به اتفاق مشاورالممالک انصاری به کنفرانس صلح رفتند ولی موفق به حضور در کنفرانس نشدند و آنها را مؤدبانه جواب کردند.
در ۱۳۰۱ شمسی ذکاءالملک در کابینه مستوفیالممالک وزیر امور خارجه شد و در جدال مستوفی و مدرس نقشی اساسی داشت و غالباً پاسخ مجلسیان را او میداد. در کابینه بعدی به ریاست مشیرالدوله وزیر مالیه شد. از ۱۳۰۲ تا ۹ آبان ۱۳۰۴ در چهار کابینه رضاخان سردار سپه، دو بار وزیر خارجه و دو بار وزیر مالیه بود تا سرانجام در ۹ آبان ۱۳۰۴ مجلس پنجم طرح انقراض قاجاریه را به تصویب رساند و حکومت موقت را به رضاخان پهلوی سپرد تا مجلس مؤسسان به اصلاح اصول قانون اساسی بپردازد. ذکاءالملک در این تاریخ به کفالت نخستوزیری و سرپرستی دولت تعیین شد.
مجلس مؤسسان در آذرماه ۱۳۰۴ امور سلطنت را به رضاخان پهلوی واگذار کرد و محمدعلی فروغی به عنوان اولین نخستوزیر حکومت پهلوی معرفی شد. او قریب شش ماه رییس دولت بود. تاجگذاری رضاشاه، انتخابات دوره ششم مجلس، قانون نظام اجباری و الغاء القاب و قانون ثبت در دوران نخستوزیری او انجام یا به تصویب رسید. فروغی در اثر دخالتهای تیمورتاش وزیر دربار تاب مقاومت نیاورد و از شاه اجازه استعفا گرفت. شاه استعفای او را پذیرفت مشروط بر اینکه کاری در کابینه قبول کند. پس از مذاکرات لازم، قرار شد فروغی در کابینه بعدی وزیر جنگ باشد ولی کارهای وزارت جنگ را رضاشاه انجام بدهد. جانشین فروغی که پس از لغو القاب حسن مستوفی نام گرفته بود، فروغی را به عنوان وزیر جنگ معرفی کرد. پس از چندی فروغی به اتفاق دو فرزند خود (جواد و محسن) از راه روسیه عازم اروپا شد تا ترتیب تحصیل فرزندان خود را تحت نظر علامه محمد قزوینی در پاریس بدهد. برخی از مورخین درباره این مسافرت مطالب خلاف واقعی عنوان نموده و متذکر شدهاند که انگیزه فروغی در این مسافرت صرفاً برای ملاقات با سلطان احمدشاه و اخذ استعفانامه از وی و پرداخت مبلغی حدود هفت میلیون تومان بوده است در حالی که فروغی در تمام عمر نسبت به این مطلب معترض بود و قویاً آن را تکذیب میکرد و میگفت اصولاً در پاریس بین او و احمدشاه ملاقاتی صورت نگرفته است.
فروغی چندماهی در پاریس اقامت کرد تا به سمت سفارت کبرای ایران در آنقره (آنکارا) تعیین شد و مراتب تلگرافی به او ابلاغ شد. مدت مأموریتش در ترکیه دو سال به طول انجامید و در گسترش روابط دوستانه میان دو کشور تاثیر بسزایی داشت. ذکاءالملک در سفر ترکیه دوستی و نزدیکی زیادی با رجال ترک پیدا کرد مخصوصاً با کمال آتاتورک دوستی او زبانزد بود و همه روزه با رهبر مقتدر و اصلاحطلب ترکیه ملاقات و مذاکره داشت.
در سال ۱۳۰۸ شمسی فروغی با سمت ریاست هیات نمایندگی ایران در جامعه ملل به ژنو رفت و به ریاست جامعه ملل انتخاب شد. جامعه ملل در دوران ریاست فروغی، قدمهایی برای رفاه مردم دنیا و صلح کشورها برداشت که یقیناً فروغی نیز سهم بسزایی در این امر مهم دارد. او مشروح سخنرانیهای نمایندگان شرکت کننده در کنفرانس خلع سلاح را که او در آن وقت «ترک سلاح» مینامید به وزارت خارجه میفرستاد و سفارش میکرد که نکات اصلی و مهم این سخنرانیها به وسیله اساتید رشته علوم سیاسی برای دانشجویان قرائت شود. او ضمن فرستادن این سخنرانیها خودش نیز مطالبی در مورد سیاست بینالملل، دیپلماسی عمومی انشا و سفارش میکرد که در وزارت خارجه بایگانی شود و هر وقت استادی احتیاج به مراجعه آن داشت بتواند به آن رجوع نمایند. در یکی از نامههایی که نوشته است ضمن تحریر نطق «اریستید بریان» نماینده فرانسه در کنفرانس به اصطلاح او «ترک سلاح» مینویسد: «ملل حس امنیت واقعی نخواهند کرد و اطمینان به عقل سلیم نخواهند داشت مگر آنکه نماینده همه ملل که در جامعه ملل اجتماع کردهاند مساعی خود را متحد کنند که احتمال جنگ تخفیف یابد. به عقیده من حکمیت (داوری) اساس صلح است. البته برحسب قواعد خلقت و بشریت مابین ملل حتی آنها که نیاتشان صلحطلبانه و دوستانه است اختلاف بروز میکند و مشکلات ظهور مینماید و ما نمیتوانیم طبیعت خود را ترک کرده و فرشته و ملک شویم ولیکن باید با ملاحظه نقص بشریت کاری کنیم که مناقشات و حوادث منجر به جنگ نشود و اسباب فصل اختلافات به طریق قضاوت، عاطل و باطل بماند. بنابراین ما هفتهها است که قضیه حکمیت را مطرح کردهایم.»
فروغی اضافه میکند: «من میدانم که صلح هم مانند جنگ فداکاری لازم دارد. اما تفاوت میان مللی که برای صلح فداکاری میکنند و آنهایی که برای جنگ، این است که هر قومی که علم دار صلح میشود، حصول مقصودش احتمالی است. اما آن قوم که مبادرت به تجهیز سلاح مینماید، منتهی شدن کارش به جنگ حتمی است، زیرا شمشیرزن عاقبت به شمشیر هلاک میشود.» ضمناً در کنفرانس ژنو با بردهفروشی و تجارت تریاک مخالفت جدی به عمل آمد و یکی از آن مخالفان مرحوم فروغی بود. فروغی پیام فرهنگ ایران را در قالب این شعر در جریان دهمین جلسه مجمع عمومی جامعه ملل قرائت کرد و گفت: بنی آدم اعضای یکدیگرند | چو در آفرینش ز یک گوهرند.
فروغی در سال ۱۳۰۹ به تهران بازگشت و در کابینه حاج مخبرالسلطنه هدایت به وزارت جدیدالتأسیس اقتصاد منصوب شد. پس از دو ماه وزارت امور خارجه هم ضمیمه کار او شد و هر دو وزارتخانه را توأمان اداره میکرد تا اینکه چند ماه بعد وزارت اقتصاد منحل شد. فروغی تا شهریور ۱۳۱۲ در پست وزارت امور خارجه مستقر بود تا اینکه مهدیقلی هدایت پس از شش سال و نیم صدارت، از کار کناره گرفت و محمدعلی فروغی به جای او به نخستوزیری منصوب شد. در دوران نخستوزیری او، وقایع فرهنگی بزرگی روی داد. در همین دوران بود که کار تأسیس دانشگاه تهران به اتمام رسید. جشن هزاره فردوسی با شرکت مستشرقان و دانشمندان دنیا در طوس برگزار شد. فرهنگستان ایران هم برای احیای زبان فارسی بنیان نهاده شد. در دوران نخستوزیری او، رضاشاه برای اولین بار از کشور خارج شد و چند روزی مهمان کمال آتاتورک شد و از نزدیک با پیشرفتهای کشور ترکیه آشنا گردید. فروغی متجاوز از دو سال در رأس دولت بود تا اینکه واقعه گوهرشاد پیش آمد. پاکروان استاندار و نوایی رییس شهربانی، تمام تقصیر را به گردن محمدولی اسدی نایبالتولیه وقت حرم امام رضا (ع) انداخته و او را عامل اصلی قیام معرفی کردند. در آن تاریخ یکی از دختران فروغی، عروس اسدی بود. وقتی که محمدولی اسدی از محمدعلی فروغی خواست که درباره او نزد رضاشاه وساطت کند، فروغی نامهای به اسدی نوشت و در آن قید کرد که:
در کف شیر نر خونخوارهای | غیر تسلیم و رضا کو چارهای
هرچند فروغی وساطت را کارساز نمیدید اما در مقام شفاعت برآمد. اینچنین آتش غضب رضاشاه که توسط مامورین شهربانی مشهد از محتوای نامه فروغی به اسدی باخبر شده بود، تندتر شد و نه تنها شفاعت او را نپذیرفت بلکه فروغی را هم با پرخاش و تندی از نخستوزیری کنار گذاشت، تمام مشاغل او را گرفت و تحت نظر نظمیه در منزل خود زندانی کرد.
بدین ترتیب محمدعلی فروغی مغضوب و شش سال خانهنشین شد. بسیاری این مدت از زندگی وی را پربارترین ایام زندگیاش دانستهاند چراکه وی در این مدت با کار شبانهروزی بر روی دیوان بسیاری از شعرای بزرگ فارسی که نتوانسته بود به علت کمبود وقت تصحیحشان کند، از عهده تصحیح آنها برآمد. فروغی به ادبیات فارسی و زبان فارسی، بسیار علاقمند نشان میداد و مخصوصا برای شعر، مقامی والا قائل بود. با وجود تمام کارهای رسمی و دولتی، مطالعه و تحقیق داشت و مخصوصا در زمانهای کنارهگیری از کارهای سیاسی و دولتی، تمام اوقات خود را صرف کارهای ادبی و فلسفی کرد و در همین زمینهها آثاری به یادگار گذاشت که از آن جمله بعضی کتب درسی، حقوق اساسی یا آداب مشروطیت، اندیشههای دور و دراز، پیام به فرهنگستان حکمت سقراط، آیین سخنوری، فن سماع طبیعی و.... بودند. علاوه بر این چند متن فارسی به اهتمام او تصحیح و منتشر دهاند که رباعیات خیام، گلستان سعدی، دیوان حافظ و ... از آن جملهاند.
فروغی در همان زمان علاوه بر آنکه عضو کمیسیون معارف شد، ریاست فرهنگستان زبان فارسی را نیز برعهده گرفت و خدمات بزرگی را به زبان فارسی نمود. از این روست که استاد ملکالشعرای بهار، استاد مجتبی مینوی، علامه قزوینی، میرزا ابوالحسن جلوه، میرزا طاهر تنکابنی، استاد جلال همایی، حسین سمیعی، حبیب یغمایی، میرزا عبدالعظیم خان قریب و صدها دانشمند دیگر خدمات فرهنگی فروغی را ستودهاند.
فروغی تا شهریور ۱۳۲۰ در انزوا به سر میبرد تا اینکه پس از حمله روس و انگلیس به ایران، رضاشاه به سراغ او رفت تا در آن ایام پرتلاطم، سکان کشتی ایران را به دست او دهد. وقتی که رضاشاه با التماس به فروغی پیشنهاد نخستوزیری کرد، قریب شش سال از برکناری ناگهانی و توهینآمیزش میگذشت، اما او چون وضعیت را بحرانی دید، نخستوزیری را پذیرفت و در روز ۶ شهریور کابینه خود را برای کسب رای اعتماد به مجلس شورای ملی معرفی کرد و بدون حتی یک مخالف کابینهاش رای اعتماد گرفت.
وی نه تنها در هنگام قبول نخستوزیری هیچ شرطی را از جانب رضاشاه نپذیرفت بلکه خروج او را از مملکت یگانه راه حل بحران دانست. او پس از اینکه زمام امور را به دست گرفت، در مقام مذاکره با شوروی و انگلیس برآمد. نتیجه مذاکرات بر این قرار گرفت که رضاشاه از سلطنت کنارهگیری کند. برخی مورخان گفتهاند که ابتدا قرار بود رژیم تغییر نماید و جمهوری به جای سلطنت انتخاب شود ولی پافشاری فروغی موجب شد که رژیم باقی بماند و فرزند شاه طبق قانون اساسی سلطنت کند. از اقدامات فروغی در این دوره تثبیت انتخابات دوره سیزدهم بود که در زمان رضاشاه و جو دیکتاتوری صورت گرفته بود. قرارداد سه جانبه با متفقین که پس از پایان جنگ ایران را تخلیه کنند، از دیگر اقدامات فروغی بود. او در ۱۸ شهریور ۱۳۲۰ ضمن قبول اینکه راه آهن ایران را تحت اختیار متفقین قرار دهد تا کمکهای غرب به روسیه برسد، طبق قراردادی از آنان خواست که بعد از اتمام جنگ خاک کشور را ترک کنند.
فروغی پس از سروسامان دادن به وضع خواروبار مورد نیاز مردم، برای آگاه کردن آنان نسبت به مسائل روز در روز سه شنبه ۱۶ مهر ۱۳۲۰ ساعت ۸:۳۰ بعدازظهر یک سخنرانی مفصل کرد و مسائل سیاسی را به زبان ساده برای مردم شرح داد. فروغی در این نطق از قانون گفت، اینکه باید در عین آزادی «حدودی» نیز مشخص گردد تا از خودسری پرهیز شود و «بنابراین هرکس به قانون بیاعتنایی کند و تخلف از آن را روا بدارد دشمن آزادی است یعنی دشمن آسایش ملت.» فروغی حکومت وقت را طبق قانون اساسی «حکومت ملی مشروطه» خواند که طی سه دهه پیش از آن «چندین مرتبه اساس مشروطیت آن مختل شده است» و گفت: «وظیفه پادشاه این است که حافظ قانون اساسی و ناظر افعال دولت باشد و افراد ملت را فرزندان خود بداند و به مقتضای مهر پدری با آنها رفتار کند و رفتار و کردار و گفتار خود را سرمشق مردم قرار دهد...» چراکه به عقیده وی «اگر پادشاه حافظ قوانین نباشد و سلطنت را وسیله اجرای هوای نفس سازد و اگر طبقات ملت از طریق شرافت پا بیرون گذارند، باید حتم و یقین دانست که باز اوضاع این ۳۵ سال گذشته تجدید خواهد شد.»
فروغی در دوره نخستوزیری خود با مشکلات بزرگی مواجه شد. مورد هتاکی و حمله رادیوهای خارجی و مطبوعاتی داخلی قرار گرفت. در مجلس به سوی او سنگ پرتاب کردند. رادیوی آلمان او را کلیمیزاده خطاب کرد و ایران تیمورتاش در روزنامه «رستاخیز ایران» به او نسبت دزدی داد اما با تمام این مشکلات، شش ماه دوام آورد و در این مدت چهاربار کابینه را ترمیم کرد، ولی سرانجام توان خود را از دست داد. با وجودی که در مجلس اکثریت داشت، از کار کناره گرفت و خود را مخفی ساخت و زیر بار مسئولیت مجدد نرفت. وکلاء چون از فروغی مأیوس شدند، سهیلی را بدان سمت برگزیدند.
فروغی بعد از نخستوزیری به وزارت دربار منصوب شد و پس از چندی قرار شد با سمت سفیر کبیر به آمریکا عزیمت کند. برایش پذیرش خواستند، موافقت شد. فروغی قبل از حرکت به سبب بیماری تقاضا کرد در این مأموریت محمود فروغی فرزند کوچکش که کارمند وزارت امور خارجه بود نیز با او همراهی کند. این امر احتیاج به تصویبنامه هیات وزیران داشت. قوامالسلطنه نخستوزیر موضوع را در هیات دولت مطرح کرد و با مخالفت باقر کاظمی مهذبالدوله مواجه شد. کاظمی در زمره افرادی بود که تمام ترقیات او مدیون فروغی بود. فروغی او را از کارمندی ساده وزارت امور خارجه به سفارت و وزارت رساند و همیشه برای حمایت از او مورد ایراد و حتی طعن بعضی دوستان قرار میگرفت و انتظار نداشت در آن ایام کاظمی با تقاضای کوچک او مخالفت کند. موضوع چندی در هیات دولت باقی ماند و اخذ تصمیم به عمل نیامد. فروغی به شدت متأثر شد و بیماری او شدت یافت تا اینکه در روز ۵ آذر ۱۳۲۱ در سن ۶۷ سالگی بر اثر سکته قلبی درگذشت.
محمدعلی فروغی در جوانی با خواهرزاده نظامالسلطنه رضاقلی ازدواج کرد و ثمره این وصلت چهار پسر و دو دختر بود. همسر او در سن سی سالگی مبتلا به سل شد. او را از فرزندانش جدا کردند و در قلهک خانهای اجاره و او را تنها در آن منزل قرار دادند تا تنها پزشک متخصص در سل که پزشک سفارت انگلیس بود، از او عیادت کند و او در این مدت هفتهای یک بار فرزندان خود را از پشت شیشه میدید. سرانجام تلاش پزشکان به جایی نرسید، معالجات مؤثر واقع نشد و همسر فروغی در همان سی سالگی چشم از جهان فروبست. فروغی پس از فوت همسرش بسیار متاثر شد، قریب بیست سال پس از آن همراه فرزندانش زندگی کرد و هرگز ازدواج نکرد.
انتهای پیام
نظرات