به گزارش ایسنا، علیرضا ملایی توانی در نشست از کودتا تا انقلاب درباره تاثیرات کودتای 28 مرداد سال 32 بر ایران با اشاره به اینکه «از زمان وقوع این حادثه تا کنون روایت های متعددی از این ماجرا به دست آمده است و هرساله شاهد انتشار اسناد، خاطرات و پژوهشهای کسانی هستیم که در ایران و جهان در این رابطه آثاری را تولید میکنند» افزود: به نظر من کودتا مسئله ایران را تغییر دادد و سرآغاز طرح مسائلی تازه برای ایران بود که محور مهمی داشته و امروز نیز با این محور ها مواجهیم. ادعای اصلی این است که کودتای 28 مرداد بسیاری از روندهای کلان سیاسی در ایران را تغییر داد و اگر کودتایی رخ نمیداد چرخه اتفاقات ایران به شکل دیگری بود، اما کودتا موجب شد که دگرگونیهای مهم ومعناداری در ایران صورت گیرد.
وی ادامه داد:این تغییر روند هشت محور دارد که اولین آنها کودتا و مسئله سیاست در ایران بود؛ چراکه کودتا اندیشیدن به نظم و سامان سیاسی را به مسئله تبدیل کرد و اگر تا آن زمان تجربه ایرانیان فراتر از حکومت سلطنتی و یا مشروطه سلطنتی فراتر نمیرفت کودتا بار دیگر اندیشیدن درباره ساختار حکومت در ایران را باعث شد. به همان اندازه که این مسئله برای جریانهای سیاسی مستقل از حکومت مهم بود برای حکوت پهلوی نیز اهمیت داشت . به عبارت دیگر حکومت تلاش میکرد که سامان سیاسی را به سمتی هدایت کند که منابع قدرت سیاسی در وجود شاه و در بار تمرکز پیدا کند که روند معکوسی در برابر جریان توزیع منابع قدرت از نظر مشروطه خواهان بود؛، بنابراین یک کشاکش اساسی فکری پیرامون این مسئله شکل گرفت که سامان سیاسی در آینده ایران چگونه خواهد بود و این مسئله تا امروز نیز پابرجاست و تا کنون پاسخهایی که به آن داده شده رضایتمند نبوده است.
این پژوهشگر تاریخ مسئله دومی را که پس از کودتا به وجود آمد مسئله توسعه نامید وگفت: کودتا مسئله توسعه را به یک بحران تبدیل کرد؛ چراکه این سوال به وجود آمد که توسعه در ایران بر کدام مینا و منطق است و الگوهای توسعه صنعتی اجتماعی و سیاسی چیستند و این پرسش بود که از کودتا مطرح شد و همه اندیشهورزان بیرون و درون حکومت به مسئله توسعه فکر کردند.
وی معتقد است: این سوال امروز هم مسئله ماست؛ چراکه الگوی متوازنی برای توسعه نداریم اما فصل مشترک تمام الگوهای توسعه در ایران حذف توسعه سیاسی از جریان توسعه است.
وی بحران سوم پس از کودتا را پرسش از هویت ایرانی دانست و بیان کرد: از زمانی که ایرانیان با تمدن جدید غرب مواجهه پیدا کردند با این پرسش روبهرو شدند که"من ایرانی کیست؟" و این مسئله ای مهم است که تا امروز پاسخ های زیادی با رویکرد های گوناگون به آن داده شده است اما هنوز از پرسش های اصلی پس از کودتاست.
دانشیار پژوهشکده تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی اظهار کرد: مسئله چهارم پیامدهایی است که کودتا روی جریانهای سیاسی گذاشت و تمام جریانهای سیاسی شناسنامه دار را از صحنه سیاست کشور محو کرد و در عوض به جریانهای غیر رسمی و شکل نایافته میدان داد که شاید ناخواسته بود.
وی درباره پنجمین بحرانی که پس از کودتای 28 مرداد به وجود آمد تصریح کرد: تا قبل از کودتا چه آرمان نواندیشان بیرون از ساختار حکومت و چه نواندیشان در درون ساخنار حکومت، آرمان مشروطه خواهی و دموکراسی بود، تغییر بزرگی که پس از مشروطه صورت گرفت این بود که آرمانهای بزرگ مشروطه که دموکراسیخواهی و آزادی تا به امروز بود به حاشیه رفت و گفتمانهایی غیر از گفتمان های آزادیخواهانه شکل گرفت و در آثار بسیاری از مبارزان سیاسی در دهه 40 آرمان دموکراسی وجود دارد اما بسیار کمرنگ.
ملائی توانی ششمین علت را تغییر در بافت اجتماعی و سیاسی ایران دانست واظهار کرد:ت قریبا یک دهه پس از کودتا به دلیل مشکلات و فشار هایی که از بیرون و درون به حکومت وارد میشد بحث انقلاب سفید در ایران آغاز شد و به دنبال آن یک تغییر اجتماعی بزرگ پدید آمد و نظام اجتماعی از هم گسسته شد و مهاجرت های گسترده به شهر ها صورت گرفت و بحرانهای اجتماعی زیادی در تاریخ ایران رخ داد. این موضوع روی روندهای کلان سیاست و جامعه تاثیر گذاشت به دلیل آنکه بخش مهمی از جامعه سنتی ایران از جای خود کنده شد و حکومت تلاش میکرد تا این افراد را در مسیر فرهنگی که طبق اهداف خود بود بیندازد. اما قادر به این کار نبود در حالی که نیروهای مذهبی توانستند جامعه سنتی از جاکنده شده را با آرامان های خود همسو کنند و روند کلان آینده سیاسی ایران را شکل دهند.
مسئله بعد کودتا و روبهرویی با تمدن غرب بود که ملائی توانی درباره آن گفت: در تاریخ ایران تا بیش از کودتا تقریبا مجموعه فرآیندهایی که شکل گرفته بود روند گرایش به غرب و مدرنیته و استفاده از دستاوردهای آن بود، اما پس از28 مرداد و به ویژه در دهه چهل این مسئله به بحران تبدیل شد و تا امروز از خود میپرسیم که نسبت ما با غرب ومدرنیته چیست و پس از کودتا گرایش به غرب تغییر کرد و نوعی دلزدگی از آن به وجود آمد .
وی بحران پایانی بوجود آمده در کودتا را اینطور بیان کرد: نمادهای سیاسی در ایران پس از کودتا به شدت تغییر کرد و نمادهای باستانی تشکیل شد و بر سلطنت تاکید میشد اما بعد از آن گفتمانهای دیگری شکل گرفت برای نمادسازی و نمادهایی که اسلام گرایان سیاسی مانند دکتر شریعتی میساختند و هنوز این دعوا وجود دارد که آیا نمادهای دینی ما مهمند یا نمادهای باستانی و فرهنگی و یا نمادهای دموکراتیک و مدرن.
انتهای پیام
نظرات