به گزارش ایسنا، روزنامه آرمان نوشت: «ماجرای آلودگی دریاهای ایران سر دراز دارد. از ریختن زباله کشاورزی و شهری و مواد زاید بیمارستانی گرفته تا نشت نفت توسط نفتکشها. آن چنان که این آلودگیها اکوسیستم را تحت تاثیر قرار داده و جان موجودات دریایی را نیز به خطر انداخته است. این در حالی است که انسان نیز در این چرخه گرفتار شده است.
اسماعیل کهرم، کارشناس محیط زیست درباره آلودگی آب دریاها به ویژه آلودگی نفتی به «آرمان» میگوید: از هر سه کشتی که از خلیج فارس عبور میکند، یک لکه بزرگ نفتی که بیش از ۵۰۰ متر قطر دارد، روی آب تولید میشود. البته خلیج فارس هم لکههای نفتی را با امواج خودش پس زده و به سواحل میفرستد. با این حال پالایشگاهها نیز نفت را چه در داخل سکوهای نفتی و چه در سواحل پراکنده میکنند که در نهایت به داخل آب میرود. از این رو این آلودگی به داخل بدن ماهی رفته و بنده و شما آن را میل میکنیم.
وضعیت آلودگی دریاها به ویژه آلودگی نفتی در ایران چگونه است؟
ما به دریاهای مازندران و دریای خزر یورش برده و حمله کردهایم. از طرفی روسیه هم آمده کانالی به نام ولگا ساخته که دریای شمال را به دریای مازندران وصل میکند. بنابراین کشتیهایی که از دریای شمال به دریای خزر میآیند، انواع و اقسام آلودگیهای نفتی را با خودشان میآورند. علاوه بر آن انواع جانوران به نام تاژکداران نیز آورده میشوند. تاژکداران هم تاکنون نسل ماهی کیلکا را از بین بردند، ماهیای که مورد استفاده ما بود. از سوی دیگر، تاژکداران ماهی خاویار را نیز میخورند. در نتیجه غذا به اندازه کافی نیست.
مساله دیگر این است که در کشور آذربایجان سکوهای نفتی به ازای برداشت هر لیتر نفت، یک لیتر آن را هم در آب میریزند. ما هم در سواحل جنوبی سموم دفع آفات نباتی را به دریا میریزیم. آن چنان که مازندران در جهان رتبه دوم را از نظر استفاده از سموم دفع آفات نباتی از آن خود کرده است. با این حال نفت و سموم دفع آفات نباتی راهشان را پیدا کرده و به رودخانه میروند. در نهایت آب رودخانه هم به دریا ریخته میشود. بنابراین ما از همه جهت داریم دریای مازندران را مسموم میکنیم و اجازه نمیدهیم که موجودات مختلف در آن زندگی کنند. از طرف دیگر کشورهای ساحلی غیر از ایران آمده و حلقههای چشمه هایشان را آن قدر پایین آوردهاند که حتی ماهی خاویار یکی و دوساله را هم میگیرند. این در حالی است که سابقا ماهی ۹ساله را برای خاویارش میگرفتیم. از این رو باید بگویم که اکنون در تمام رستورانهای کشورهای ساحلی مثل آذربایجان، روسیه، قزاقستان و ترکمنستان گوشت ماهی خاویار یک ساله را به صورت قاچاقی با ۱۰ برابر قیمت سرو میکنند. در نتیجه جمعیت ماهی خاویار کاهش شدیدی پیدا کرده است. بنابراین ماحصل آن چه گفته شد وضعیت دریای مازندران است.
با کمال تاسف باید گفت که مازندران گرفتار کشورهای ساحلی فقیر شده است که از وسایل، تکنولوژی و سرمایهگذاری برای چاههای نفت استفاده نمیکنند. دوباره تاکید میکنم در باکو از دستگاههای تصفیه یک لیتر نفت استخراج میکنند و یک لیتر نفت را در آب میریزند. چنین وضعیتی بسیار علنی است. اگر به باکو سفر کنید میبینید چاههایی را در دل دریای مازندران زدهاند که از آن نفت استخراج میکنند. آب آنجا مسموم است. در واقع لایهای از نفت روی آب آنجا ریخته شده است. خوب این مساله بسیار با نحوه استخراج نفت انگلستان فرق میکند. در آنجا بهترین سرمایهگذاری، تکنولوژی و وسایل وجود دارد. این در حالی است که متاسفانه تمام کشورهای ساحلی دریای مازندران وضعیتشان همین است.
وضعیت در خلیج فارس چگونه است؟
در خلیج فارس هم وضعیت همین گونه است. به عبارت دیگر ما میگوییم از هر سه کشتی که از خلیج فارس عبور میکند، یک لکه بزرگ نفتی که بیش از ۵۰۰ متر قطر دارد، روی آب تولید میشود. به بیان دیگر هر هفته سه لکه نفتی در خلیج فارس به وجود میآیند. البته خلیج فارس هم لکههای نفتی را با امواج خودش پس زده و به سواحل میفرستد. با این حال اگر به سواحل قشم، کیش و لارک بروید، میبینید که صخرههایی از جنس استخوان باید سفید رنگ باشند، اما سیاه هستند. آن چنان که پالایشگاهها نیز نفت را چه در داخل سکوهای نفتی و چه در سواحل پراکنده میکنند که در نهایت به داخل آب میرود. با وجود این، گفته میشود که آب خلیج فارس ۴۷ برابر آبهای آزاد آلایندگی دارد. از این رو این آلودگی به داخل بدن ماهی میرود و بنده و شما آن را میل میکنیم. به عبارت دیگر ماهیها در دریای خلیج فارس و همچنین در دریای مازندران بوی نفت میدهند. این در حالی است که هم خلیج فارس و هم دریای مازندران بسته هستند و هیچراهی ندارند. آن چنان که در خلیج فارس چهار سال آلودگی باقی مانده و میچرخد. از سوی دیگر، تنگه هرمز هم تنگ است و طولش ۵۶ کیلومتر بیشتر نیست. در نتیجه به دریای عمان راهی ندارد و آلایندگیها در آن جمع میشود.
آلودگی در ماهیها چگونه ایجاد میشود؟
یک پدیدهای به نام درشتنمایی بیولوژیکی وجود دارد. در مزارع اطراف دریای مازندران مقدار زیادی از کلره یا جیوه استفاده میشود. این دو ماده هم برای انسان و هم برای ماهی سم هستند. وقتی در رودخانه رها میشوند، آب رودخانه نیز در دریا ریخته میشود. حالا فرض کنید که ۱۰ گرم جیوه وارد دریای مازندران میشود و ۱۰ ماهی هر کدام یک گرم جیوه را میخورند. آن وقت یک ماهی دیگر میآید و همین ۱۰ ماهی را میخورد. در نتیجه تمام ۱۰ گرم جیوه در بدن یک ماهی فراهم شده و غلظت آلایندهها مثل جیوه و کلره در بدن ماهیهای بزرگ زیاد میشود. از طرفی چنین رویکردی در دریای مازندران وسعت پیدا میکند و به دریای شمال میرود. از آنجا هم به تدریج به قطب شمال میرود. نتیجه این میشود که سموم جیوه و کلره را در بدن خرسهای قطبی میبینیم. این در حالی است که خرس قطبی سههزار کیلومتر با اولین زمین کشاورزی فاصله دارد. به چنین روندی بزرگنمایی بیولوژیکی میگویند. حتی اگر سموم کلره، جیوه و اسیدهای مختلف خیلی کم هم باشند، راهشان را پیدا میکنند و به نقاط منزوی مانند قطب شمال و قطب جنوب میروند. سیستم انتشار این سموم مختلف است، یعنی ما اگر در ارتباط با خلیج فارس بگوییم چهار دیواری اختیاری و در آن سموم کلره و جیوه را رها کنیم، این مواد راهشان را پیدا میکنند و از قطب شمال و جنوب سردرمیآورند. آن چنان که ماهیها، فکها و خرسها را آلوده میکنند، یعنی به این طریق جهان آلوده میشود. چون ارتباط موجودات آبزی با هم بر خلاف خشکی بهعلت وجود آب بسیار زیاد است. آن چنان که در عرض شش ماه سم از خلیج فارس به قطب شمال میرسد.
انتهای پیام
نظرات