به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد نوشت: «تقدیم کتاب «چنین کنند بزرگان» بسیار جالب است. نجف دریابندری بزرگ در ابتدای آن نوشته است: تقدیم از سر «ناچاری». حکایت ما در انتخابات گذشته و قبلتر آن هم همین بود. ناچار بودیم به این انتخاب. تا شعاع چند کیلومتریام هر نخبه، فرهیخته، استاد دانشگاه، هنرمند و همکاری که میشناسم برای تصاحب دوباره صندلی ریاستجمهوری حسن روحانی حنجرهها پاره کردند و قلمها زدند. منتی هم نیست. نگران خود بودند و آیندهشان. نگران کشورشان بودند و مردمشان. آنهایی که نگران وضعیت جانشین و بدیل رییسجمهور فعلی بودند، اعتبار، آبرو و محبوبیت خود را همگی خرج کردند که در این وضع و حال و با توجه به گزینههای موجود، روحانی سکاندار این مملکت باشد. آنهایی که از پس صد تامل به روحانی رای دادند، میدانستند که در چه بافتاری، به چه شخصی و با چه ویژگیهایی رای میدهند. میدانستند که پیچیدگیهای «ساختار- کارگزار» تا کجا به روحانی اجازه ابتکار و قدرت عمل میدهد. نخبگان فکری حامی روحانی تاریخ خوانده بودند، میدانستند که تحول اقتصادی، سیاسی و اجتماعی با شتاب شکل نمیگیرد. میدانستند که تحول عمیق، کار یک فرد تنها نیست. آنها میدانستند که دوران ابرمردها گذشته است و دیگر کسی نباید در انتظار قهرمانی باشد که آوار سالها ویرانی را به یکباره به دولتسرا تبدیل کند. با همه اینها نخبگان مطالبهای جدی از دولت روحانی داشتند و دارند. آنها خواستار عقلایی رفتار کردن دولت در هر وضع و حالی هستند. عقلانی رفتار کردن در هر حوزهای و به خصوص در حوزه سیاست در خلأ شکل نمیگیرد. هنگامی شما میتوانید داعیه عقلایی رفتار کردن داشته باشید که منطق و استدلال پشت تصمیمهای خود را در فضای تخصصی ابتدا و بعد از آن در سپهر عمومی بیان کنید. انتقاد و استدلال مخالفان تصمیمگیریهایتان را بشنوید. به آنها یا پاسخ دهید و دلایل مخالفان را بیاعتبار کنید یا بپذیرید و در تصمیمگیریها تاثیرگذاری کنید. در آخر سر هم استدلالهای نهایی و منطق، پشت تصمیمگیریها و به خصوص تصمیمگیریهایی که با زندگی روزمره و امرار معاش مردم ربط مستقیم دارد را از طریق بازوهای اطلاعرسانی به سطح عمومی جامعه بیاورید. یعنی مردم بدانند که اگر قرار است تغییری در زندگیشان ایجاد شود، این تغییر برای چیست و به کجا میانجامد؟
فضایی که از پس اعلام بودجه سال ٩٧ علیه روحانی راه افتاد را از منظری که ذکر شد، میتوان بررسی کرد. این ناامیدی شتابزده از پس یک تصمیم و با توجه به انتظار عقلایی رفتار کردن دولت روحانی را به سه عامل (حداقل) میتوان ربط داد. دو تا از این عوامل را دولت مستقیما دخل و تصرف دارد و یکی از آنها غیر مستقیم یا حداقل با ساز و کاری انتزاعیتر در آن دخیل است.
اول این که روحانی انتقادها را میشنود. همان طور که گفته بود. کسی هم برای انتقاد از او هزینه نمیدهد اما گویی توجهی هم به آنها ندارد. یعنی تیم تصمیمگیری خود را بینیاز به تامل در رابطه با انتقاد نخبگان میداند. این وضعیت از هر دو سو برای روحانی ضرر است. یا نخبگان درست میگویند و تیم دولت باید در تصمیمگیریهایش به نظر آنها توجه کند یا این که دولت استدلالهای خود را قویتر میداند. در این صورت هم باید این استدلالها را بیان کند که نشان دهد دوران تصمیمگیریهای احساسی و گترهای در بالاترین سطح تصمیمگیری یک کشور به سر آمده است. مورد دیگر در به وجود آمدن چنین وضعیتی انتخاب افرادی در تیم دولت است که از کف مطالبات رایدهندگان به روحانی، بسیار دورتر و پرتتر هستند. این انتخابها به یکدلی بین روحانی و رایدهندگانش آسیب جدیای وارد کرد و متاسفانه مثل این که رییسجمهور هم قصد ترمیم آن را ندارد. اما مورد سوم که به لحاظ عینی دولت در آن تاثیری ندارد (البته بیتاثیر هم نیست) جایگزین شدن سلبریتیها به جای نخبگان فکری است. سلبریتی قطعا نه از پیچیدگیهای سیاست خبر دارد و نه از سازوکارهای اقتصادی. احساسی تصمیم میگیرد و معمولا با شتاب بسیاری سرد و گرم میشود. متاسفانه دایره مخاطبان این واکنشهای احساسی امروزه به یمن شبکههای اجتماعی بسیار گسترده شده و اگر چه در بعضی مواقع به نفع مصلحت عمومی بوده است اما از تالی فاسدهای عمیق آن نمیشود غافل شد.»
انتهای پیام
نظرات