به گزارش ایسنا، به نقل از روزنامه واشنگتن پست، چند روز پیش محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان به بهانه فساد دهها نفر از جمله اعضای نزدیک خانوادهاش را دستگیر کرد و به هتل مجلل ریتزکارلتون منتقل کرد. هیچکس این اتهام فساد را جدی نگرفت. در عربستان دزدی از دولت به خوبی تعریف نشده است. جایی که در آن خاندان حاکم دولت است و به عکس. به جای آن کسانی که این کشور را میشناختند گفتند که این بازداشتها بخشی از یک انتقال قدرت سیاسی مهم و حمله ساختار قدرت سنتی عربستان است.
ولیعهد عربستان به گفته دیوید ایگناتیوس، نویسنده واشنگتن پست عمدا نظام سنتی حاکم را در عربستان برمیچیند. این بازداشتها با تغییرات دیگری همراه بودند؛ به عنوان مثال صحبت از مدرنیزه سازی اجتماعی – یکی از زن ستیزترین جوامع دنیا خیلی سریع به زنان اجازه رانندگی میدهد – و همچنین تنوع بخشی به اقتصاد کاملا متکی به نفت. اگر اینها هدف هستند این بازداشتها یک شکست دیگر برای رهبری آمریکا در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ و یک ضربه بزرگ به پرستیژ یک الگوی بسیار متفاوت از مدرنیزه سازی و انتقال قدرت سیاسی هستند. اکثر کشورهای اروپایی زمانی مثل عربستان سلطنتی بودند اما قدرت را به پارلمانها دادند. آمریکا زمانی بسیاری حقوق زنان را انکار میکرد اما به آرامی شروع به دادن آنها کرد.
این الگوی غربی یعنی دادن حقوق و آزادی و ایجاد حاکمیت قانون و دادگاه مستقل و منتقل کردن حاکمیت از اشراف به یک گروه کلیتر شهروندان مدتها توسط آمریکاییها به عنوان یک جریان مورد حمایت بود.
در جریان موج سوم دموکراسی از دهه ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰ دهها کشور آمریکای لاتین، آسیا و اروپای مرکزی به دنبال این نوع از اصلاحات و انجام این سنت بودند. اکنون این الگو دچار عقب نشینی شده است.
ولیعهد عربستان به جای الگوی غربی مدرنیزیه سازی و اصلاحات، مسیر روسیه و چین را در پیش گرفته جایی که انتقال قدرت سیاسی به معنی محدود شدن قدرت در دست گروه کوچکی از نخبگان بسیار ثروتمند است. در سال ۲۰۰۳ ولادیمیر پوتین در روسیه میخائیل خودورکفسکی، یکی از ثروتمندترین و قدرتمندترین مردم روسیه را به اتهام فساد دستگیر کرد. او مثل شاهزادههای عربستانی خوش شانس نبود چون سر از اردوگاه کار اجباری سیبری درآورد نه هتل ریتزکارلتون اما دستگیری او همان هدف را داشت. این دستگیری دیگر مردان ثروتمند روسیه را وادار به تبعیت و مرعوب کرد و کرملین را به عنوان منبع نهایی قدرت تثبیت کرد.
در چین شی جینپینگ، رئیسجمهور، دوست جدید ترامپ، از اتهامات فساد به شکل شگفت انگیزی به شیوه مشابه استفاده کرد. مثل روسیه و عربستان تقریبا همه در طبقه حاکم بر چین که آکنده از پارتی بازی است دسترسی فوقالعاده به پول، شغل و داراییهایی دولتی دارند. تصمیم برای آنکه هرکسی را فاسد بخوانند در پکن نیز مثل ریاض به همان اندازه سیاسی است.
شی جینپینگ از زمان کسب قدرت مثل پوتین از این ابزار برای حذف رقبای سیاسی، ترساندن همکارانش و تثبیت خود به عنوان حاکم غیرقابل چالش استفاده کرده است. او با استفاده از ادبیات مبارزه با فساد مثل پوتین به دنبال تایید عمومی در جامعهای است که خیلی خوب میداند سیستم علیه آنها دچار انحراف است.
سخت نیست که حدس بزنیم چرا ولیعهد عربستان تصمیم به پیروی از نقشه راه چین و روسیه گرفته یا چرا به دنبال تحکیم قدرت به جای اشتراک آن است. علت بخشی از آن شکست بهار عربی است. یک فاجعه که سبب خدشه دار شدن الگوهای غربی در بخشی از جهان شد که تنها زمانی صلح را میشناسد که شهروندان قومیتهای مختلف بتوانند راههایی برای اشتراک قدرت پیدا کنند.
اما ترامپ نیز بخشی از این داستان است. او با مثال خودش از طریق انزجار از دادگاهها و رسانهها و تنفر از هنجارهای اخلاقی الگوی غربی را زیرسوال برد. او حتی ممکن است شاهزاده عربستانی را مستقیمتر تشویق کرده باشد. جارد کوشنر، داماد ترامپ، یک تجسم زنده پارتی بازی آمریکایی، چندین روز قبل از این دستگیریها برای مذاکراتی طولانی به ریاض سفر کرد - رسما برای پیشبرد صلح خاورمیانه اما شاید تجارت و سیاست نیز مطرح شدند. تصویر این دو شاهزاده که تا پاسی از شب مذاکره کردند یک مثال مناسب برای کتابهای درسی درمورد افول پرستیژ و ارزشهای آمریکا حتی در کشوری است که همپیمان نزدیکی برای آمریکا است.
انتهای پیام
نظرات