به گزارش ایسنا، روزنامه «شهروند» مینویسد: مدرکگرایی ایرانیها، وضع دردناکی برای اقتصاد ایران رقم زده است. حالا کشور ما بیشتر از هند و چین یک میلیارد و چندصدمیلیون نفری دانشگاه و مراکز آموزش عالی دارد.
بنا به آخرین گزارش وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، در ایران ٢ هزار و ٦٤٠ دانشگاه وجود دارد که از این میان سهم وزارت علوم از جمعیت دانشجویی ٦٨درصد و سهم دانشگاه آزاد ٣٢درصد است. این درحالی است که براساس اعلام موسسه اسپانیایی CISC چین تنها ٢ هزار و ٤٨١ و هندهزار و ٦٢٠ دانشگاه دایر کرده است. این تعداد دانشگاه، حدود ٥هزارمیلیارد تومان از بودجه کل کشور را میبلعد و نزدیک به ٥٠ درصد از جمعیت بیکار کشور را تولید میکند. اما ماجرا به همینجا ختم نمیشود و نکته دیگر اینجاست که درنهایت بدنه اداری ایران نخبگان را به حاشیه میراند و متوسطها و فارغالتحصیلان رشتههای غیرمرتبط را به خود جذب میکند.
مهدی پازوکی اقتصاددان دراینباره به «شهروند» میگوید: اسنادی در سازمان مدیریت و برنامهریزی موجود است که نشان میدهد در سالهای گذشته حدود ٥ هزار نفر به استخدام دولت درآمدهاند که از این میان دانشآموختگان نخبه دانشگاههای تراز اول کشور سهم بسیار ناچیزی دارند. این در حالی است که در ژاپن یا سایر کشورهای پیشرفته بهترین و نخبهترین افراد جامعه بهعنوان کارمند دولتی استخدام میشوند.
او تأکید میکند: کدام عقل اقتصادی میپذیرد که در دانشگاههای فرهنگیان کنکوریهایی با رتبه ١٥ تا ٢٠ هزار از بدو ورود به دانشگاه صاحب حقوق ماهانه شوند و سالهای تحصیل آنها بهعنوان سابقه کار لحاظ شود و نوعی تضمین برای استخدام آنها وجود داشته باشد اما سال به سال آمار مهاجرت نخبگان ما افزایش داشته باشد؟
بر اساس اعلام بانک جهانی، ایرانیها رتبه پانزدهم مهاجرت جهان را از آن خود کردهاند و از این میان میزان مهاجرت نخبهها روند صعودی گرفته است.
بنا به اعلام مهدی سیدی رئیس کارگروه نخبگان شورایعالی انقلاب فرهنگی درسال ٢٠١٥ حدود ١١هزار و ٣٠٠ دانشجوی نخبه از ایران مهاجرت کردهاند که این تعداد حاکی از رشد ١٦درصدی مهاجرت نخبگان از کشور نسبت به سال ٢٠١٤ است. این موضوع در شرایطی رخ میدهد که نهتنها به حاشیه راندن نخبهها کیفیت نیروی انسانی کشور را کاهش داده است که پدیده مدرک گرایی در بین مدیران و معضل دکتری یک شبه امکان رقابت سالم در بدنه اداری ایران را محدود و محدودتر کرده است.
پازوکی در اینباره به «شهروند» میگوید: بیشتر از ٨٠درصد وزرای انگلیس لیسانسهاند و در ایران بیشتر مدیران ما مدرک دکتری دارند. خروجی بدنه اداری انگلیس این است که آنها بهعنوان یک اقتصاد بزرگ جهان مطرح شوند و ایران بهعنوان یک اقتصاد بحران زده!
تعداد دانشگاه در ایران، حدود ٥ برابر کشورهای پیشرفته
ایران بنا به اعلام وزارت علوم حدود ٢هزار و ٦٤٠ دانشگاه دارد که با کاهش جمعیت کنکوریها بسیاری از ظرفیتها و هزینههای ایجاد شده در بدنه آموزشی کشور در عمل کارایی ندارد و دانشگاهها با معضل «صندلی خالی» مواجه شدهاند. براساس اعلام سازمان سنجش و آموزش کشور در سال ٨٠، حدود دو میلیون و ٢٠٠ هزار نفر در کنکور شرکت کردهاند که این جمعیت به ٨٠٠هزار نفر در سال ٩٤ کاهش یافته و درواقع در طول یک دهه به کمتر از نصف رسیده است. این درحالی است که بنا به تازهترین اعلام مؤسسه اسپانیایی CISC تعداد دانشگاهها در اغلب کشورهای پیشرفته جهان زیر ٥٠٠ دانشگاه است بهطوری که آلمان ٤١٢، انگلیس ٢٩١، کانادا ٣٢٩، ایتالیا ٢٣٦ و هلند ٤٢٣ دانشگاه دارند.
این درحالی است که برخی کشورهای اروپایی نظیر نروژ، سوئد، دانمارک، فنلاند و ... زیر ١٠٠ دانشگاه تأسیس کردهاند. این آمار درباره کشورهای پیشرفته آسیایی مانند سنگاپور و کرهجنوبی نیز تکرار میشود و تنها ژاپن است که کمی پا را فراتر از این قاعده گذاشته و ٩٨٧ دانشگاه دارد. شمار دانشگاهها در استرالیا و نیوزیلند نیز مانند سایر کشورهای توسعه یافته جهان رقمی زیر ٥٠٠ است.
مؤسسه CISC که بزرگترین بدنه تحقیقات عمومی اسپانیا و از زیرمجموعههای آموزش و پرورش این کشور به شمار میآید، همچنین گزارش داده است که آمریکا با حدود ٣١٠میلیون نفر جمعیت، ٣ هزار و ٢٨٠ دانشگاه دارد. از این میان ٥٩ دانشگاه ایالات متحده جزو ١٠٠ دانشگاه برتر جهان هستند و در واقع حدود ٦٠ درصد برترین دانشگاههای جهان آمریکایی است. این مسأله درحالی رخ میدهد که تعداد دانشگاه در پرجمعیتترین کشورهای جهان یعنی چین و هند کمتر از ایران است. چین با یک میلیارد و ٣٩٧ میلیون نفر جمعیت تنها ٢ هزار و ٤٨١ دانشگاه دارد و هند با جمعیت یک میلیارد و ٢٧٤ میلیون نفری هزار و ٦٢٠ دانشگاه دایر کرده است. از این میان برزیل با ٢٠٢ میلیون نفر جمعیت یعنی چیزی بیشتر از دو برابر جمعیت ایران تقریباً نصف ما دانشگاه دارد.
تحصیلات در ایران بدون ارزش افزوده
جعفر خیرخواهان کارشناس اقتصاد توسعه در اینباره به «شهروند» میگوید: پیشرفت فناوری در جهان موجب شده است رشتههای علمی سال به سال تخصصیتر و پیچیدهتر شوند که این مسأله مشاغل را به گرایشهای بیشتر و تخصصیتر رسانده است. این درحالی است که کیفیت آموزش در ایران به نوعی قربانی کمیت شده است زیرا آموزش در ایران تبدیل به بازاری برای درآمدزایی شده است.
او ادامه میدهد: این نگاه به آموزش موجب شده است پدیده مدرکگرایی و حتی خرید مدرک رواج بگیرد بیآنکه تخصص، صرف توسعه اقتصادی و افزایش بهرهوری شود و در واقع بازار حالت نمایشی پیدا کرده است. این پدیده در شوروی درحال فروپاشی نیز تجربه شد؛ بهطوری که نقل قولی بین مردم آن جامعه رواج پیدا کرد با این مضمون که افراد وانمود میکنند در حال کار کردن هستند و کارفرما وانمود میکند که حقوق میدهد.
این کارشناس تأکید میکند: در این حالت افراد با مدرک بالاتر کمکی به چرخه تولید و اقتصاد نمیکنند و چون بهرهوری افزایش ندارد، کارفرما حقوق متناسب با تخصص افراد نمیپردازد و این جو نیروی انسانی را بیانگیزه میکند در نتیجه افراد رفتار تصنعی از خود بروز میدهند.
٨٠ درصد وزرای انگلیسی لیسانسهاند
مهدی پازوکی اقتصاددان به «شهروند» میگوید: تأسیس بیرویه دانشگاه یکی از معضلات جدی ایران و محل اسراف بودجههای آموزشی است. چه کسی میپذیرد که در شهر کوچکی مثل قم یا سمنان بیشتر از ٦ دانشگاه دولتی با ردیف بودجهای وجود داشته باشد و در سیستان و بلوچستان بچهها در کپر درس بخوانند و گونی برنج را بهعنوان کیف مدرسه به دست بگیرند؟ کدام عقل اقتصادی میپذیرد که تایپیست یک اداره مدرک لیسانس بگیرد و به پست کارشناسی برسد اما نه کارشناس توانایی باشد و نه دیگر مثل گذشته کار تایپ انجام دهد؟
در ایران کارخانه مدرک چاپ کنی به راه افتاده است و صرف بودجههای کلان آموزشی، ارزش افزوده اقتصادی به دنبال ندارد. بهعنوان مثال در یک سازمان تخصصی تجاری به وفور با کارمندانی مواجهایم که مدرک ادبیات یا مدیریت فرهنگی دارند و در واقع بودجه آموزشی در رشته ادبیات به هدر رفته است. از طرفی مدرک لیسانس آن کارمند برای یک سازمان اقتصادی هم کارایی ندارد.
او ادامه میدهد: یا مثال دیگر از ناکارآمدی نظام آموزش دانشگاهی در ایران این است که به وفور با مدیرانی مواجهایم که یک شبه دکترا گرفتهاند این در حالی است که در انگلیس بهعنوان یک اقتصاد پیشرفته، بالای ٨٠درصد وزرا دارای مدرک تحصیلی لیسانس هستند. در واقع پرسشی که مطرح میشود این است که خروجی آن همه مدیر دکتر در ایران چیست؟ یا آمدهایم برای ورود به مجلس شرط گرفتن مدرک فوقلیسانس را لحاظ کردهایم که این مسأله نیز از همان نگاه مدرکگراییمان ناشی میشود.
این اقتصاددان تأکید میکند: در ایران بیشمار دکتر داریم که حتی به یک زبان بینالمللی اشراف ندارند و نمیتوانند منابع اصلی علم را مطالعه کنند. کجای دنیا به کسی دکترا میدهند که قادر به مطالعه منابع اصلی و کتب مراجع رشته خود نیست؟
نخبگان به حاشیه رانده میشوند
مهدی پازوکی اقتصاددان همچنین توضیح میدهد: در نظام استخدامی ما نخبگان جایگاهی ندارند. اسنادی در سازمان مدیریت و برنامهریزی سراغ دارم که این مسأله را اثبات میکند. بهعنوان مثال در سالهای گذشته ٥هزار نفر جذب بدنه دولت شدهاند که از این میان سهم بسیار ناچیزی به دانشآموختگان دانشگاههای تراز اول کشور مثل دانشگاه شریف، امیرکبیر، دانشگاه شیراز، تبریز و اصفهان اختصاص دارد. این درحالی است که در ژاپن یا سایر کشورهای پیشرفته بهترین و نخبهترین افراد جامعه بهعنوان کارمند دولتی استخدام میشوند
پازوکی تأکید میکند: استخدام در ایران روند معکوسی نسبت به کشورهای پیشرفته دارد. در ایران نخبهها به حاشیه میروند و افراد با توانایی کمتر استخدام میشوند. مثلا در ایران دانشگاه فرهنگیان داریم. در این دانشگاه کنکوریهایی با رتبه ١٥هزار و ٢٠هزار جذب میشوند. آنها از روز اول ورود به دانشگاه صاحب حقوق ماهیانه میشوند، سالهای تحصیل برای دانشجوها بهعنوان سابقه کار لحاظ میشود و استخدام آنها تضمین شده است این درحالی است که هیچکدام از این امتیازات برای نخبگان دانشگاه شریف یا امیرکبیر وجود ندارد. با این حساب ما چگونه انتظار داریم در بدنه سازمانی کشور تحول ایجاد شود؟
نگرانی جدی درباره کیفیت نیروی کار
حمید حاجاسماعیلی نماینده شورای عالی کار نیز به «شهروند» میگوید: وضع کیفیت نیروی کار در ایران یکی از نگرانیهای جدی در اقتصاد کشور است. در ایران شایستهسالاری وجود ندارد و مدیرسالاری غیرفنی و غیرکارشناسی در بیشتر مواقع حرف اول را میزند. در این فضا اغلب مدیران میانی، بدون بازدهی اقتصادی کافی سالیان سال مدیر میمانند، ترفیع رتبه میگیرند و به صرف سابقه کار مشمول افزایش حقوق میشوند این درحالی است که سرمایه نخبگی ما باور دارد که در این نظام ناکارآمد و کورس رقابت هیچ جایگاهی ندارد و برای ایجاد تحول بیانگیزه میشود.
او ادامه میدهد: همین فرآیند به ظاهر ساده تأثیر خود را در برنامهریزیهای کلان نشان میدهد اینکه کشور به صورت مداوم از چشماندازها و برنامهریزیهای خود عقب میافتد. این درحالی است که ایران باید بازنگری اساسی در جذب نیروی کار داشته باشد و سطح معیارهای خود را توسعه دهد. بهعنوان مثال به جای باور به حزب و گروه سیاسی خاص، مبنای باور بزرگتری مثل وطن دوستی و ملی گرایی را در او سنجید. این مسائل موجب میشود منابع در راه درست و بهینه آن هزینه شود.
وی ادامه میدهد: نگاه مدرک گرا در بدنه اداری موجب شده است افراد به صورت ظاهری قضیه، بسنده کنند و سیستم آموزشی کمترین کارایی ممکن را در افزایش بهرهوری داشته باشد، بیآنکه این حجم کلان بودجه و هزینههای آموزشی، ارزش افزوده قابل انتظاری تولید کند. بهعنوان مثال ما در ایران رشته مدیریت فرهنگی ایجاد کرده ایم. افرادی که جذب این رشته میشوند غالباً با رتبههای بسیار پایین پذیرفته میشوند و تقریباً بیشتر آنها در مشاغل غیرمرتبط بکارگیری میشوند یا بیکارند. رشتههای علمی در جهان هر سال تخصصیتر و پیچیدهتر میشوند و از این رهگذار گرایشهای مشاغل نیز تخصصیتر و جزئیتر میشود.
انتهای پیام
نظرات