بار بسیار سنگینی روی دوششان است. قراردادهای جدید نفتی ایران موسوم به IPC چشم امید صنعت نفت برای آغاز عصر جدیدی در این صنعت و شکوفایی دوران سرمایهگذاری و توسعه جدید برای لوکوموتیو اقتصاد ایران هستند.
به گزارش خبرنگار ایسنا، در معرض قضاوت بودن همیشه سخت بوده است؛ آنهم وقتی پای قراردادهایی در میان باشد که قرار است پای میلیاردها دلار سرمایه خارجی را وسط بکشند و آینده صنعت نفت ایران را حداقل برای دو تا سه دهه آینده شکل دهد. IPC در چنین شرایطی در کانون قضاوت ذینفعان داخلی و خارجی صنعت نفت ایران قرار گرفته است. پدیده جدیدی که تا زمان اجرایی نشدنش نمیتوان به طور 100 درصد آن را شناخت و همین نو بودن و ناشناخته بودنش موضوع صدها خط نقد و صدها ساعت بحث بوده است؛ برخی این قراردادها را ناجی صنعت نفت از سالها رکود و رخوت مینامند و برخی در نقدش چنان پیشرفتهاند که معتقدند IPC قلب شرکت ملی نفت را هدف گرفته است!
نظرات موافق و مخالف درباره قراردادهای جدید نفتی ایران نهتنها پس از برگزاری کنفرانس رونمایی قراردادهای نفتی در تهران فروکش که حتی با روشن شدن ابعاد جدید این قراردادها، بازار مباحثه درباره نسخه صنعت نفت ایران برای دهههای بعد داغ تر شد. بحثهایی که عمدتا حول برخی محورهای خاص متمرکز شده بود. در چنین شرایطی خبرگزاری ایسنا تصمیم به برگزاری میزگردی برای بررسی همهجانبه مسایل مطرح شده درباره قراردادهای جدید نفتی ایران گرفت. میزگردی که قرار شد در آن خیلی شفاف و در حد مقدورات به ابهامهای مطرح شده درباره IPC پاسخ داده شود. بدین منظور از سید مهدی حسینی، رییس کمیته بازنگری قراردادهای نفتی ایران و پررنگ ترین عضو این کمیته، حسین امیری خامکانی، سخنگوی کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی و دکتر نرسی قربان، کارشناس شناخته شده حوزه انرژی دعوت شد تا در نشستی با خبرنگاران ایسنا به واکاوی تاریک و روشنهای قراردادهای جدید نفتی ایران بپردازیم. نشستی شفاف که سعی شد در آن به سئوالات و انتقادات مختلف درباره این قراردادها پاسخ داده شود. ابهاماتی همچون محرمانه نگه داشتن ابعاد قراردادها، هماهنگی دولت و مجلس در طراحی مدل جدید قراردادهای نفت، میزان جذابیت این قراردادها در انجام ماموریت جلب سرمایهگذاری، شائبه امتیاز دادن به شرکتهای خارجی، همراستا نبودن IPC با اقتصاد مقاومتی، مشکلات انتقال تکنولوژی به شرکتها ایرانی و حتی سرنوشت کنفرانس رونمایی قراردادهای نفتی در لندن در این میزگرد به پاسخ دست یافتند. متن کامل میزگرد سه ساعته در ایسنا برای بررسی قراردادهای جدید نفتی در ادامه میآید:
ایسنا: به نظر میرسد پیچیدگیهای کار طراحی قراردادهای جدید نفتی را باید به دو بخش تقسیم کرد: پیچیدگیهای دوران نهایی کردن قراردادهای جدید نفتی و پیچیدگیهای دوران بعد از نهایی شدن قراردادها؛ شاید به عنوان یک ناظر بیرونی تصور من بر این باشد که فشاری که بعد از نهایی کردن مدل جدید قراردادی و در پاسخ به حاشیه های ریز و درشت و انتقادهای روا و ناروا به شما وارد شد سنگین تر از فشار طراحی مدلها باشد! در این مدت انتقادهای ریز و درشت زیادی به قراردادهای جدید نفتی ایران مطرح شده؛ از "نئودارسی" خواندن قراردادهای جدید گرفته تا پرسشگری درباره محرمانه بودن قراردادها، تندترینشان هم فکر کنم این بود که "قراردادهای جدید قلب شرکت ملی نفت را نشانه گرفته است"!
حسینی: وقتی میگویند ما مدل قرارداد را محرمانه نگه داشتهایم خیلی به من فشار میآید؛برای اینکه میتوانم مدعی شوم که در طول تاریخ نفت نهتنها پس از انقلاب هیچگاه هیچ کاری در کشور انجام نشده که آنقدر راجع به آن حرف بزنیم، بحث کنیم و مشورت بگیریم و جلسه بگذاریم. ما یکی از کارهای خوبی که کردیم این بود که همه کارهایی که کمیته (بازنگری قراردادهای نفتی) طی دو سال گذشته انجام داده را پرونده کردهایم و چاپ کردیم که تاکنون 50 جلد کتاب شده و به درد پژوهشگران بعدی میخورد.
از ابتدای کار که برنامهریزی میکردیم گفتیم اول یک مدل و مفهوم درست میکنیم. در کمیته نشستیم و مطالعه کردیم و قراردادهای مختلف را خواندیم و بررسی کردیم و به شکل دایرهالمعارف همه موارد را درباره قراردادها جمعآوری و در دو بخش موضوعی و کشوری کلاسهبندی کردهایم؛ مثلا 70 پایاننامه داخلی و خارجی را تا سطوح دکترا مطالعه و جمعآوری کردیم و در واقع کار مطالعاتی بسیار عظیمی را انجام دادیم. با توجه به اینکه تجربه قرارداد بیع متقابل را داشتیم، کالبد شکافی عمیقی نیز از این قراردادها کردیم و شرکتهای داخلی و خارجی که در آن زمان در کشور کار میکردند را دعوت کرده و نقاط قوت و ضعف را پیدا کردیم. در نتیجه یک مدل مفهومی درست کرده و در سطح جامعه به نظرسنجی گذاشتیم و پس از آن یک سمینار هماندیشی برگزار کرده و به یک گزارش بسنده نکردیم، بلکه طرح خود را در 12 میزگرد و با 12 موضوع اصلی قرارداد مورد بحث گذاشتیم و تمام این جلسات را ضبط ویدئویی کرده و مطبوعاتی کردیم و کتاب آن نیز تدوین شد.
این فاز اول کار و تهیه مدل مفهومی بود که در آن همه صاحبنظران کشور حضور داشتند. بنابراین اینکه محرمانه بوده تا این جای قضیه مطرح نیست. پس از آن طبق قوانین باید اصول کلی خود را به تصویب هیات دولت برسانیم. برای این کار بیش از 11 جلسه سه ساعته را در حضور خود وزیر تشکیل دادیم. این در بخش داخلی بود و در بخش خارجی تمام متن را در اختیار معاون حقوقی رییس جمهور گذاشتیم و در اینجا نیز به گزارش بسنده نکردیم، بلکه درجلسات متعدد چند ساعته گزارش مکتوب و شفاهی ارائه دادیم، عین این کار در دولت از سوی وزیر مطرح شد.
سپس رییس جمهور کمیتهای را برای بررسی قراردادها مامور کرد که ریاست آن به عهده مشاور اقتصادی وی، دکتر نیلی بود و اعضایی از بانک مرکزی و سازمان مدیریت و برنامهریزی نیز در این کمیته حضور داشتند. در این مرحله نیز طی جلسات متعدد باز هم مواردی مورد بازبینی قرار گرفت و در نهایت متن تهیه شده از سوی این کمیته امضاء شد و سپس به هیات دولت رفت.
اما پیش از آن نیز متن را در جلساتی با مرکز پژوهشهای مجلس مورد بررسی قرار دادیم و آنها نیز اعلام کردند که ما در این زمینه کمک میکنیم، سپس جلسهای را در کمیسیون انرژی مجلس برگزار کردیم، تمام آنچه بلد بودیم و تهیه کردیم در قالب CD در اختیار اعضای کمیسیون گذاشتیم و جمعبندی جلسات با شرکت های داخلی زیر مجموعه شرکت نفت، شرکتهای خارجی، دانشگاههای مختلف از جمله تهران، بهشتی و صنعت نفت، سازمانهای مختلف از جمله سازمان برنامه و بودجه و مجمع تشخیص مصلحت و سازمان بازرسی کشور را نیز مطرح کردیم؛ یعنی تصور میکنم جایی که از قلم انداخته باشیم نبوده است و به همه بخشهای مرتبط گزارش مفصل دادهایم. در شورای نظارت بر قراردادها که شورایی فراقوهای است نیز دو تا سه جلسه گزارش مکتوب دادیم و جایی در کشور نیست که باید توجیه میشده و ما نظرات آن را نگرفته باشیم.
اما منتقدان معتقدند آنچه برای عموم مطرح شده تنها کلیاتی است که نمیتوان از آن، جزییات ساختار قراردادهای نفتی را مورد نقد قرار داد. حتی بخشی از انتقادات ناظر بر ایناست که چطور میتوان برای میادین مختلف نفت و گاز در کشور که هرکدام ویژگی منحصر به فرد خود را دارند یک مدل قراردادی واحد تعریف کرد.
حسینی: قراردادهای جدید نفتی ایران به هیچوجه محرمانه نیست و من معتقدم یکی از پروندههایی که در کشور مطرح است و مطلقا در آن محرمانه بودن وجود ندارد این مدل قراردادی است. محرمانه بودن در کار ما مطرح نیست؛ در کنفرانس تهران که برای رونمایی از قراردادهای جدید نفتی در نظر گرفته شده بود، طی یک جلسه کامل بندهای قرارداد را بررسی کردیم، البته متن کتبی به دلیل ملاحظات وزارت نفت دست کسی ندادیم، اما تمام متن و بندهای قرارداد از سوی حقوقدانان و اقتصاددانان و کارشناسان ارائه داده شد و یک جلسه کامل نیز به پاسخگویی به سوالات اختصاص داده شد و تمامی سوالاتی که آنجا مطرح شد را پاسخ دادیم. حتی باتوجه به اینکه سوالات زیاد بود و ممکن بود نرسیم همه را پاسخ بگوییم، قرار شد سئوالات را در سایت مربوط به قراردادهای نفتی بگذارند و ما به آنها پاسخ بدهیم؛ سایت الان هم باز است و هر کس هر نظری دارد میتواند روی سایت بگذارد.
هرچند یک انتقاد اساسی هم اینجا مطرح است که شاید بیشتر یک مساله فرهنگی است. برای سمینار قبل نیز طی هفت ماه که سایت باز بود تنها چهار نظر دریافت کردیم و آن سئوالات نیز وزن علمی خاصی نداشت.
بنابراین ما خیلی شفاف در سطح کشور مساله را مطرح کردیم؛ اما یکسری موانع قانونی داریم که برخی آنها را با موضوع مدل قراردادی قاطی میکنند و آن موانع هم این است که قراردادی که امضاء میشود قانونا محرمانه است و این دست ما نیست که قراردادها را از محرمانگی خارج کنیم. این موضوع نه بحث وزارت نفت است نه کمیته قراردادهای نفتی. شما نمیتوانید قراردادی که امضا شده را منتشر کنید آن هم برای اینکه قانون تعیین کرده است. بنابراین این موضوع را به حساب مدل کار نگذاریم. مدل قراردادهای نفتی ایران (IPC) اصلا محرمانه نیست اما سیاستهای کاری وزارت نفت ایجاب میکند که ما این مدل را نهایی کنیم و در زمان مناقصه در اختیار شرکتها قرار دهیم که حسب مورد آن را مطالعه کنند.
درباره اینکه هیچ دومیدانی شبیه هم نیست و تا میدان بررسی نشود نمیتوان قرارداد را تعیین کرد نیز باید به این توجه داشت که آنچه ما رونمایی کرده ایم قرارداد نیست، بلکه یک مدل قراردادی است. مدل IPC مدلی است که ما به دنیا معرفی میکنیم و اصول آن را میگوییم،طبیعی است که قرارداد هر میدان ویژگی های منحربهفرد خود را خواهد داشت. ما اگر بتوانیم همه چیز را در حد اعلای شفافیت ارائه بدهیم، شانس بالاتری برای جذب سرمایه خواهیم داشت.
جناب امیری خامکانی! بخش قابل توجهی از انتقاداتی که به طراحان قراردادهای جدید نفتی وارد میشد هنوز هم ادامه دارد این بود که برخی معتقد بودند که این قراردادها باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد و حتی برخی مدعی بودند هماهنگیهای لازم با مجلس درباره IPC انجام نشده؛ سئوال اینجاست که کمیسیون انرژی با چه رویکردی با قراردادهای جدید نفتی مواجه شد و آیا به اعتقاد شما این قراردادها باید به تایید مجلس میرسید؟ و اینکه اساسا نظر کمیسیون انرژی در مورد قرارداد نفتی چه بود و نظراتی که داشتید آیا اعمال شد؟
امیری خامکانی: برای این قراردادهای خاص دوستان سه نوبت آمدند و نظر خواستند و یک هماندیشی به وجود آمد، در آخرین نشستی هم که داشتیم همکاران کمیسیون انرژی نظراتی داشتند و قرار شد که مرکز پژوهشهای مجلس و دستگاه نظارتی آن نظرات را جمعبندی کنند و این نظرات جهت استفاده وزارت نفت در اختیار آنها قرار گیرد.
اما در کل مجلس و کمیسیون انرژی معتقد بودند که ما نیاز به بازبینی قراردادهای نفتی داریم. مدتی است که بحث قانون وزارت نفت مطرح است و اواخر مجلس قبل تصویب شده و به نظر شورای نگهبان رسید و دولت موظف شد که یک بازنگری در الگوی قراردادهای نفتی داشته باشد. طبق ماده سه قانون وزارت نفت تاکید شد که یکی از وظایف، جذب و هدایت سرمایه داخلی و خارجی به منظور توسعه میادین و توسعه میادین مشترک از طریق طراحی الگوهای جدید قراردادی از جمله مشارکت با سرمایهگذاران داخلی و خارجی است که در آنجا قانون تاکید کرده است که عدم انتقال مالکیت از شرایط عمومی قرارداد است و نیز تاکید شده که مالکیت دولت و شرکت ملی نفت رعایت میشود و حتی در ماده هفت نیز گفته شده که شرایط عمومی قراردادهای نفت نیز باید با نظر وزیر نفت به تصویب هیات وزیران برسد.
علاوه بر این، همه قوانین نیز تطبیق داده شده است. رییس مجلس نیز مصوبه دولت را بررسی میکند. از این بابت مجلس از سال 1388 و در عین حال که قراردادهای بیع متقابل شروع به ضعیفشدن کرد، دغدغه این موضوع را داشته است. سالهای 1376 که این بیع متقابل رونمایی شد میتوان گفت پیشرفت در صنعت گاز و افزایش تولید نفت ثمره همین قراردادهای بیع متقابل در سالهای 1374-1375 و 1376 است ولی از سال 1388 به این طرف تحت شرایط متعددی از جمله جنگ نفت، تحریمها و جنگ اقتصادی، فشار تحریم به شرکتهای خارجی هم قراردادها یک طرفه لغو شد و هم صنعت نفت بلاتکلیف بود. مخالفین باید بدانند که باید تصمیم بگیریم با صنعت نفتی که امروز با آن مواجه هستیم چه باید بکنیم؟ صنعت سالهای سختی را پشت سر گذاشته. نفت از سال 1388 به این طرف در شرایط تحریم سخت دچار کاهش تولید شده است؛ الان هم به نقطهای رسیدهایم که میتوانم بگویم که اقتصاد نفتی و غیرنفتی و رابطه آن با نفت حالت مرغ و تخممرغ پیدا کرده است. ما در کشور دچار رکودی شدهایم که در صنعت نیاز به گردش مالی و تحرک در مصرف داریم. در کشاورزی تحت فشار کمآبی هستیم و بخش دیگر نفت است که موافقان و مخالفان وسیاستهای خود را دارد. همه به نوعی بهتر میدانند که در این شرایط صنعت نفت را نیز نمیتوان مثل فولاد اداره کرد و نیاز به ایجاد جذابیت برای افزایش سرمایهگذاری داریم. طبیعی است که اگر به سوی اقتصاد نفتی برویم نیاز به گردش مالی داریم.
قرار است مرکز پژوهشهای مجلس کارایی این قرارداد را بررسی کند؛ اما آنچه قطعی است این است که به هرحال قراردادهای قبلی جذابیت گذشته را ندارد، قطعا باید این تحول ایجاد میشد و به همین دلیل نیز در قانون شرح وظایف وزارت نفت در ماده سه اشاره شده است. تا سال 1391 قراردادهای مشارکتی چندان جایز نبود، اما اینجا تاکید کرده که قراردادهای مشارکتی برای جذب سرمایهگذاری خارجی ایجاد شود. قطعا ما نیاز داریم الگو و تحولی ایجاد کنیم که صنعت نفت از این موضع فعلی خارج شود. تولید فعلی و قیمت فعلی نفت قطعا پاسخگوی کشور نیست و خود صنعت نفت نیاز به سرمایهگذاری خارجی و خارج از نفت دارد. بعد هم اگر بخواهیم به اقتصاد غیرنفتی برسیم، باید از این منبع استفاده کرده و رشد اقتصادی را با زیرساختهای ایجاد شده به رونق برسانیم که بشود از طریق آن درآمد غیرنفتی را اضافه کرد.
بنابراین ما به یک تحول و الگوی جدید نیاز داشتهایم. ولی همانطور که اشاره کردم این مدل قابل نظارت است و ما نیز در مجلس، کمیسیون انرژی و مرکز پژوهشها این نظارت را برای انتقال نظرات داشتیم و کار کارشناسی با حضور خود دوستان داشتهایم. الان هم این مسوولیت را به مرکز پژوهشها دادهایم که نظارت را انجام دهد و نتیجه آن به زودی اعلام میشود و قرار است نظرات همکارانی که پیشنهاد دارند جمع آوری شود و جمعبندی شده به وزارت نفت میدهیم.
آقای دکتر قربان! بحث سرمایهگذاری در صنعت نفت و پیشروی بخشهای نیمهکاره با اعمال تحریمها تقریبا متوقف شد. مدتهاست که بخش مهمی از پروژهها به اصطلاح فریز شدهاند و از طرفی سرمایهگذاری جدیدی هم انجام نگرفته است. الان شاید بتوان گفت چشم امید اقتصاد کشور به صنعت نفت و برداشته شدن تحریمهاست که قرار است با جذب سرمایه اساسی نفس تازهای به اقتصاد ایران ببخشد و در این بخش هم بار عمدهای از این مسئولیت به دوش قراردادهای جدید نفتی است. از نظر شما اساسا این قراردادها ظرفیت بار و وظیفهای که برای پیشبرد صنعت نفت به دوشش قرار گرفته را دارد؟ وزیر نفت پیشبینی جذب 25 میلیار دلار سرمایه از طریق IPC را مطرح کرده، در حالیکه در جریان کنفرانس رونمایی از قراردادهای جدید نفتی مطرح شده بود که تا 50 میلیارد دلار نیز ظرفیت جذب سرمایه خارجی داریم، این قراردادها دارای این جذابیت برای جذب سرمایه خارجی هستند؟
قربان: تز دکترای من در مورد مقایسه صنعت نفت ایران، عربستان سعودی و کویت بود و در آخر آن کار به این نتیجه رسیدیم که شاخصه خیلی بارز صنعت نفت ایران سیاسی بودن آن است؛ یعنی نفت در ایران سیاسی است، در حالیکه در کویت این طور نیست. در ایران به خاطر نفت کودتا و تغییرات شده است. اگر قراردادها را از ابتدا نگاه کنید، ما در 50 سال اولی که نفت تولید میکردیم قراردادهای انحصاری داشتهایم که آن موقع در همه جهان همین بوده است و این فقط مختص ایران نبوده است. همین الان نیز در بیشتر کشورهای دنیا قراردادها انحصاری و امتیازی است و قراردادهای مشارکتی و خدمات بسیار بسیار محدود است؛ حالا کشوری که قوی است میگوید من قرارداد انحصاری میبندم، اما از حق خودم دفاع میکنم و مالیات آن را نیز میگیرم، مثل نروژ، انگلیس، کانادا و آمریکا و سایرین اما ممکن است کشورهای دیگری باشند که سیاستزده اند و در این تصور غرق هستند و فکر میکنند همه میخواهند سر آنها کلاه بگذارند که این مساله دیگری است.
آن موقع که این اتفاقات میافتاد آن شرکتهای بزرگ نفتی که به شیاطین یا هفت خواهران مشهور بودهاند 90 درصد تولید خارج از آمریکا را در اختیار داشتند. در دهه 60 میلادی حدود 65 درصد از پالایش دنیا و حدود 40 درصد از حملونقل دنیا را در اختیار داشتند و در نتیجه کنترل کاملی در صنعت داشتند. اما این داستان دیگر نیست و تمام شده و حالا اگر بخواهیم هنوز توهم داشته باشیم که شرکتها میخواهند سر ما کلاه بگذارند فقط بهانه بچگانه است. میتوان گفت که صنعت نفت ایران با ملی شدن نفت آغاز شد و وقتیکه شرکت ملی نفت ایران تاسیس شد، برای یک عمل سیاسی ایجاد شد و همه کاره شد. چهار سال بعد با امضای کنسرسیوم، یک دفعه شرکت ملی نفت که همه کارهای نفتی ایران را انجام میداد تبدیل شد به یک شرکت برای انجام عملیات غیراصولی و با یک عمل سیاسی دیگر در واقع این شرکت هیچ کاره شد. در سال 1960 قراردادهای خارج از شرکت نفت با عنوان قرارداد شرکت مشترک و سرویس امضاء شد و میتوان گفت یک مقدار بیشتری نفت گیر کشور آمد. بعدتر با انقلاب اسلامی تمام شرکتهای نفتی ملی شد و زیر نظر شرکت نفت رفت و بعد بازسازی مطرح شد و مجبور بودیم الگوی جدیدی از قراردادهای نفتی را ارائه کنیم که بهدلیل مسائلی که در قانون اساسی مطرح بود و اجازه مالکیت به شرکتهای خارجی نمیداد الگویی با عنوان بیع متقابل ایجاد کردیم که فقط یک الگو بود و حجم زیادی سرمایه با آن جذب شد.
الان به جایی رسیدهایم که با شرایط جدید زمانی و مکانی میخواهیم الگوی جدیدی ایجاد کنیم. به این نتیجه رسیدیم که اصلا نمیشود یک ریال نیز با آن الگوی گذشته جذب کرد. الگوی جدید یک چارچوب است که در آن یک شرکت بینالمللی وارد یک بازی برد–برد میشود. این مطلب اساسا چیزی مخفی ندارد و یک الگو است. آقایانی که میگویند مخفیکاری شده فکرمیکنم که اصلا اطلاعات کافی راجع به صنعت نفت دنیا و الگوهای قراردادی ندارند؛ الگوی قراردادی یک الگو است، این چیزی نیست که مخفیکاری در آن باشد. در اسفند 1392 این موضوع در یک کنفرانس اعلام شد و الگو معرفی شده و ابعاد آن گفته شد. الگو نشان داده شده است و قراردادی نیز بسته نشده که بخواهیم آن را مخفی کنیم؛ آنان که این حرف را میزنند شاید این مسائل را نمیدانند.
حالا در پاسخ به سئوال شما که میگویید این الگویی که درست کردیم آیا جواب میدهد یا نه؟ باید گفت که 50-50 است؛ شاید جواب بدهد شاید نه. شرایطی که این الگو در آن درست شده است در زمانی بوده است که نفت 100 دلار بود. الان هر بشکه نفت زیر 40 دلار معامله میشود، در حالیکه سرمایهگذاریهای زیادی اساسا کنسل شده است. هزار میلیارد دلار از سرمایهگذاریهای انرژی در دنیا یا لغو شده یا به تعویق افتاده است، در نتیجه دیدگاه شرکتها برای سرمایهگذاری الان فرق میکند. ممکن است چون هزینه تمام شده تولید نفت درجاهای دیگر گرانتر است، این الگو برای ما خیلی خوب باشد؛ این یک دلیل خوب میتواند باشد و چون هزینه تمام شده تولید نفت در کشورمان ارزانتر است، برای ما سقوط قیمت نفت بهتر شده است. از طرف دیگر میتوان گفت که اصلا مساله این نیست که در کشورهای دیگر تولید گرانتر میشود، مساله این است که سرمایهگذاران و بانکها اصل قضیه را کنار گذاشتهاند. کسانی که پول برای این سرمایه گذاریها میدهند دیگر علاقهای برای این کار ندارند.
شرکت های نفتی نیز دیگر به دولتهای خود وابسته نیستند. آنها به سرمایهگذارانی که پول خود را در آنجا سرمایه گذاشتهاند و به بانکها وابستهاند. حالا مسائل سیاسی نیز ممکن است در آن وارد شود و یا مسائل تحریم. در شرایط امروز ما واقعا نمیبینیم که الگویی بتواند 100 درصد موفق باشد. شاید لازم بود الگوی قراردادی ما بهتر بود و جذابیتهایش را بیشتر میکرد و این درست نیست که بگوییم قراردادها را زیادی جذاب کردهایم، بلکه برای اصلاح باید آن را جذابتر کنیم نه که جذابیتش را بگیریم.
شرکتهای خارجی نیز ممکن است بپرسند که شما در چه شرایطی میخواهید کار کنید؟ مثلا شرکتهای آمریکایی اصلا قرارداد خدماتی ندارند و برای چنین قراردادهایی ورود نمیکنند، مگر اینکه چارچوب قانونی که در آن قرارداد بسته شده است بازده کارشان را به نوعی بکند که مطابق میل آنها باشد. شرکتهای آمریکایی هیچ کدام به همین دلیل در پروژه های نفتی عراق وارد نشدند اما به کردستان عراق رفتند.
پس من فکر میکنم که نمیتوان خیلی محکم گفت این قرارداد برای نیاز صنعت نفت به سرمایهگذاری خارجی کافی است. باید ابتدا بازخوردهای آن تست شود. تست آن نیز این است که در را باز کنند و ببینیم چند نفر و با چه شرایطی وارد میشوند. خوشبختانه قرارداد تا جایی که من خواندم تنها لطف عظیمی که دارد انعطافپذیری آن است؛ بسیار قرارداد سفت و سختی نیست که انعطاف نداشته باشد و جای بحث و گفتوگو برای ایجاد یک بازی برد–برد را نداشته باشد و به همین دلیل خیلی شانس موفقیت دارد.
حسینی: ما به عنوان کسی که هم قراردادهای بیع متقابل را طراحی و امضاء کرده و هم به نوعی در اجرای این قراردادها دخیل بودهایم و تاریخ این قرارداد را دنبال کردهایم، باید ببینیم در آن زمان چرا ما به دنبال قراداد بیع متقابل رفته و آن را درست کردیم؟ این چرایی بسیار مهم است. شرایط آن موقع شبیه امروز بود. سالهای 1373 شروع به بررسی این قراردادهای جدید کردیم و در شرایط پس از جنگ سراغ فاینانس رفته بودیم و این در حالی بود که فاینانس سقف زمانی داشت و سقف آن رسیده بود، اما بازپرداختی صورت نگرفته بود و یک دفعه کشور با یک مساله بزرگ همزمان با مسائل جنگ مواجه شد. کشور سالها هم با مشکل جنگ مواجه بود و هم دوری از تکنولوژی و هم از طرفی بدهکار بودیم و هم تحریم شده بودیم. با این شرایط دیدیم تنها جایی که ما با متودولوژی خود بازار میتوانیم سرمایه جذب کنیم حوزه نفت است و نفت را باید توسعه میدادیم و از قبل آن پول جذب میکردیم و کشور را از این شرایط خارج میکردیم و میادین مشترکی را که نیمهکاره رها شده بود تکمیل کنیم. این کار نیاز به سرمایهگذاری میلیاردی داشت که ما نداشتیم. بیع متقابلی که ما آن زمان طراحی کردیم، خیلی متفاوت بود با آنچه که بعدا نهایی شد؛ بخشی از این موضوع بهدلیل اجبار فضای عمومی بود و مثل حالا نیاز به سختگیریهایی بود که حالا دودش در چشمان خودمان رفته است. سختگیریهایی کردیم که فکر میکردیم خدمت میکنیم، اما دست و پای خودمان را بسته بودیم. در این شرایط قرارداد بیع متقابل در حالی درست شد که معاملات 7- 8 و 10 دلاری برای هر بشکه نفت داشتیم و ما به لحاظ زمانی هزینه تولید پیشگام بودیم و به همین دلیل شرکتها شرایط ایجاد شده را میپذیرفتند. اما در نهایت به آنها ضرر میرسید. با اینحال همه شرکتها درنهایت با ما قرارداد بستند و از سوی دیگر کارنامه بیع متقابل کارنامه درخشانی است.
به عبارت دیگر وقتی به بیع متقابل نگاه کنید می بینید که امروز حدود 45 درصد از گاز کشور از طریق همان قراردادهای بیع متقابل تامین میشود. درآمدی که من آن موقع با نفت 100 دلاری محاسبه کردم بالای 104 میلیارد دلار فقط ارزش محصولات قراردادهای بیع متقابل اجرا شده است و با نفت 60 دلاری چیزی در حدود 74 میلیارد دلار. کل سرمایهگذاری آن نیز به 40 میلیارد دلار میرسید، یعنی ما 40 میلیارد دلار پول وارد کشور کردیم و سالانه 80 تا 100 میلیارد دلار درآمد برای کشور درامد میسازیم، ضمن آنکه مسائل تامین گاز و نفت ما حل شده است و یک میلیون بشکه نفت و میعانات را از قبال بیع متقابل تولید میکنیم، پس از این نظر خیلی چیز خوبی بود و در این زمینه کارنامهای با عدد و رقم داریم و بحث تحلیل و موافق و مخالف بودن مطرح نیست.
اما شرکتها در این قضیه سود نبردند و به عنوان مبتکر این مدل میگویم اشکال آن کجاست. آن قراردادها موجب شد شرکتها فرار کنند و وقتی یک شرکت ضرر کند، قرارداد میشود یکبار مصرف! یک بار شرکت میآید و اعتبار خود را از جیب خرج میکند.
در همه قراردادها بدون استثنا قانون پرداخت نبوده و از جیب شرکتها خرج میشد و به همین دلیل دیگر آن شرکت نمیآمد. آنهایی هم که میگویند دوباره بیع متقابل را اجرا کنیم، اینطور نیست و اساسا بحث سود مطرح نیست. ساختار به گونهای نبود که نمیتوانستیم پول شرکتها را بدهیم و اگر تغییراتی ایجاد میشد این تغییرات را حتی به قیمت آسیب دیدن مخزن نمیتوانستیم انجام دهیم. امروز مدل IPC مدل منعطفی است و ما باید این فرهنگ را ایجاد کنیم که بدانند نفت و صنعت بالادستی آن بسیار با سایر صنایع متفاوت است. چرا؟ چون شما با مخزنی طرف هستید که این مخزن غیرقابل پیشبینی است، در حالی که وقتی شما کارخانه فولاد میسازید یا هر چیز دیگر، شما میدانید که با مثبت و منفی کمی پیشبینیها درست از آب در میآید، اما میدان نفتی تا روزی که تمام میشود، بازیهای خود را دارد؛ حتی وقتی مدل ریاضی میسازید، کارها لزوما منطبق با آنچه که پیشبینی کردهاید، جلو نمیرود. باید اینها را در نظر بگیرید و گرنه به میدان ضرر زدهاید.
ما گفته بودیم شما کارت ثابت، پولت هم ثابت و اگر بالای این سقف نیز خرج کنی پولت را نمیدهیم؛ اینها ویژگیهای بیع متقابل بود. حالا با این ویژگیها شرکت کار میکرد و حالا اگر کار به جایی میرسید که نیاز بود 10 متر چاه بیشتر حفر شود، این کار انجام نمیشد. چون پولش را نمیگرفت و ما از این نظر لطمه میخوردیم.
امروز شرایط اقتصاد کشور ما درست شبیه همان زمان است، تحریم بودهایم، الان به جایی رسیدهایم که کمتر از دو میلیون بشکه صادرات نفت داریم و صادرات گاز ما در حد صفر است. ما بزرگترین دارنده منابع گازی در دنیا هستیم، بسیار بالاتر از کشورهایی مثل انگلیس، نروژ، اندونزی و کانادا که سهم بزرگی در بازار گاز دارند و از این طریق اثرگذاری سیاسی در دنیا دارند. اما بالانس صادرات گازمان در حالیکه بزرگترین دارنده گاز هستیم صفر است. یک میلیون شبکه صادرات نفت داریم که با نفت 70 دلاری چیزی حدود 60- 70 درصد این یک میلیون بشکه نفت فقط پول یارانه ماهانهای میشود که ما میپردازیم. کشور با 30- 40 درصد باقیمانده اداره میشود. حالا انتظار داریم با این پول نفت را توسعه بدهیم؟ نه نمیتوانیم! ما برای رشد اقتصادی باید این شرایط را بفهمیم. گروهی میگویند توقف کنیم و 40 کارشناس بازنشسته از این شرکتهای نفتی را بگیریم آنها کار را انجام دهند، اما ما هم تکنولوژی کار را نداریم و هم میادین ما میادین بزرگی هستند که عمری از آنها گذشته و ما باید این میادین بیمار را پیش پزشکان متخصصی ببریم که به آنها برسند و این متخصص باید دانش آن را داشته باشد. آیا ما این دانش را داریم؟ بخشی از آن را داریم؛ متخصصان ما خوب کار میکنند و من ارزش کار آنها را کم نمیکنم، ما بر بخش IOR خوب هستیم؛ میدانیم کجا گاز تزریق کنیم و کجا آب تزریق کنیم. آنچه میادین ما نیاز دارند EOR یا بازیافت ثابت است. این بخش اوج هنر شرکتهای نفتی است و باید باور کنیم که این را نداریم و میادین و نفتهایی که زیرزمین است ثروت ماست و این ثروت کلان است؛ ما حق نداریم که اجازه دهیم که نفت زیرزمین بماند و تلف شود ولو این که این خدمات را گران بخریم که ما گران نمیخریم، حتی اگر گران بخریم هم در مقایسه با آنچه به دست میآوریم کوچک است.
اگر جریانات را دنبال کنیم در دهه 80 میلادی اتفاقات بزرگی در بازار نفت افتاد که کل ساختار بازار را عوض کرده و ما باید خود را با این ساختار وفق دهیم. برخی سخنرانی میکنند یا نقد مینویسند و IPC را با قرارداد دارسی مقایسه میکنند. دارسی مرد؛ قراردادهای امتیازی نفت مرده است، دیگر وجود ندارند و اینها تعریف حقوقی دارند. تعریف قرارداد امتیازی این است که مالکیت، حاکمیت، اجرا و همه چیز میدان دست شرکت است و دولت تنها مالیات میگیرد و هیچ ایمنی وجود ندارد. میگویند که هیچگاه در ایران در طول 140 سال گذشته قراردادهای مشارکت نبوده است. عزیز من! شما اصلا تاریخ را نخواندهای؛ از دهه 60 میلادی همه پروژههای ایران در دریا و خلیج فارس مشارکتی است. 50- 50 است تمام مشارکتهای فلات قاره 50-50 بودهاند. تا دهه 80 شرکتها و دولت خاستگاه ارتباط منافعی دوجانبه داشتند. اما در دهه 80 میلادی با پیدایش بورسها ساختار شرکتهای نفتی تغییر کرد. امروز شرکتهای بزرگ نفتی به جای اینکه حافظ منافع دولت کشورشان باشند، حافظ منافع سهامدارانشان هستند و این سهامداران بینالمللی هستند، یعنی سهام شرکت نفتی را میتوان در بورسهای مختلف هر ملیتی بخرد و اینها حافظان منافع سهامدارشان هستند. الان برخوردها برخوردهای تجاری است و برخوردهای سیاسی صرف نیست، مگر تحریمی مثل تحریم دولتی باشد. اما همان تحریم را هم میبینیم که در زمان بیع متقابل تحریم یک جانبه آمریکا را شرکتهای اروپایی اصلا نادیده گرفتند و ما با آنها قرارداد بستیم. شرکت های نفتی آمریکایی و حتی بانکها و برخی سیاستمداران آنها جمع شدند و یک ائتلاف 600 تایی داخل آمریکا علیه تحریم ایجاد کردند و موفق شدند؛ من معتقدم اگر قضیه 11 سپتامبر مطرح نمیشد و بازی عوض نمیشد، با این فشارها تحریمهای یک جانبه آمریکا علیه ما برداشته میشد؛ پس چنین فضایی حاکم است.
حالا این شرکت ها با این ویژگیها فعالیت میکنند و نباید منافعشان را از دست دهند، بلکه منافعشان باید تامین شود و ما نیز در بازار رقابت هستیم؛ باید بدانیم در کنار ما اتفاقات بزرگی میافتد و من نگران این هستم که این اگر فرض کنیم به حرف این دوستان گوش کنیم و کار را متوقف کنیم، چه بلایی سر ما خواهد آمد. امروز عراق بیخ گوش ما برنامهریزی کرده است تا سال 2020 به تولید هفت میلیون بشکه در روز برسد. همین الان هم از ما جلو افتاده و 3.5 میلیون بشکه در روز صادر میکند. برای هفت میلیون بشکه نیز برنامهریزی کرده و قراردادش را نیز امضاء کرده است و ما نیز داریم بحث میکنیم ولی آنها در حال کار هستند. این در حالی است که عراق نصف جمعیت کشور ما را دارد و دو برابر ما نفت تولید میکند. مصرف داخلیشان نیز کمتر از یک میلیون بشکه است، بنابراین میتواند شش میلیون بشکه صادرات کند و ما تنها یک میلیون بشکه صادرات خواهیم داشت یا دو میلیون بشکه. آنها نصف جمعیت ما را دارند و دو برابر ما صادرات میکنند و بنابراین شش برابر ما قدرت خرید خواهند داشت و این درآمدها نیز تماما نان و آب نیست، بلکه از آن تانک و اسلحه نیز در میآید و من به این امر به عنوان یک خطر امنیتی نگاه میکنم.
قزاقستان 130 میلیارد دلار تنها برای یک میدان نفتی پول جذب کرده است، کردستان عراق قرارداد مشارکت در تولید امضاء میکند، در جنوب قطر از میدان مشترک نفتی شاهین با ما 300 هزار بشکه نفت تولید میکند و ما هیچ تولیدی نداریم. تمام توانمندیهایی که داریم، خیلی هم خوب است پس کو؟ چرا ما از میدان مشترک نفتی پارس جنوبی یک بشکه نفت نیز استخراج نمیکنیم، مگر اینطور نیست که ما حدود 25 سال است که این میدان را کشف کردهایم، چرا در سالهای گذشته این اتفاق نیفتاده است؟
ما برای میدان آزادگان با خون دل با ژاپنیها قرارداد بستیم، فشار مذاکرات به حدی زیاد بود که من سر مذاکرات این قرارداد به CCU رفتم و در آنجا مذاکرات را ادامه دادم و قرارداد را بستیم. ژاپنیها کار را شروع کردند، قرار بود طی 52 ماه 260 هزار بشکه از این میدان را استخراج کنیم و درمورد میدان مشترک مجنون قرار بود خودمان در آن تولید کنیم. اما با همین بحثهایی که الان میکنیم امروز از آن میدان 50 هزار بشکه نفت نیز تولید نمیکنیم، در حالیکه مجنون دارد 150 هزار بشکه نفت تولید میکند و قرار است آن را به یک میلیون بشکه نفت برساند.
در بازار با همسایگان در میادین مشترک رقابت داریم و پول و سرمایه نیز بازار رقابتی است و در عین حال در مورد قرارداد هم میگوییم که مفاد آن را سفت و سختتر کن؛ باید فرهنگسازی کنیم که روابط خود را روابط تجاری کنیم. مقام معظم رهبری نیز در سیاستهای خود میگویند که ذخائر و تولید را افزایش دهیم. صادرات را با هدف اثرگذاری در سطح بینالمللی افزایش دهیم، چرا که بزرگترین مزیت کشور ما این منابع نفت و گاز است. اگر ما اثرگذاری خود را از این طریق در زمینههای اقتصادی و سیاسی استفاده نکنیم از چه میخواهیم استفاده کنیم و این امر ممکن نیست مگر از طریق صادرات و صادرات ممکن نیست مگر از طریق تولید و تولید انجام نمیشود، مگر از طریق سرمایهگذاری و ما این سرمایهگذاری را از کجا میتوانیم بیاوریم با این پول کم از صادرات؟ فکر میکنم که باید این فرهنگ را ایجاد کنیم که منافع نفتی ما از هر کجا و رهن هر کسی که هست باید در آوریم و تحت هر شرایطی و باید هزینه - فایده را محاسبه کنیم. اگر هزینه کمتر است و فایده بیشتر است و هزینه نیز منطقی و در رقابت است آنقدر جریان را سخت نکنیم.
آقای خامکانی، چرا در دولت قبل مجلس فشاری نیاورد برای این موضوع تا از طریق قراردادهای جدید سرمایهگذاری جذب کند؟
امیری خامکانی: روندی که به این نتیجه رسیدیم در سال 1391 بود که شرح وظایف وزارت نفت را بررسی میکردیم. ما از سال 1388 به این طرف با این روند مواجه شدیم و در سال 1391 در شرح وظایف دولت موظف شده است که الگوی جدید از قراردادها را رونمایی کند و به تصویب دولت برساند که این تغییر ایجاد شود.
قراردادهای جدید برای میادین مشترک اولویتی در نظر دارد؟
حسینی: بله اولویتهایی وجود دارد؛ IPC همه جا قابل استفاده است اما اینکه چه کسی و کدام میدان با چه اولویتی وارد شود وزارت نفت آن را تعیین میکند و براساس اولویتها میآیند. قرار نیست تمام پروژههایی که معرفی شدهاند را یکروزه قرارداد ببندند، بلکه براساس اولویتها عمل میشود.
فرصت خوبی که IPC ایجاد کرده، اگر درست مدیریت شود، این بود که گفتیم بد است بعد از صد و اندی سال از اکتشاف نفت در کشور، ما هنوز شرکت ایرانی نداریم و این آرزوی من است و کتابی نوشتم با نام «اولین شرکت نفتی خصوصی ایران». به نظر من کشور به این امر نیاز دارد. من راجع به کشورهای صنعتی صحبت نمیکنم، اما برزیل، آرژانتین، اسپانیا، مالزی، حتی ویتنام، آفریقا، کویت، آنگولا شرکت نفتی خصوصی دارند، اما با این شرایطی که ما داریم این کار را نکردیم. فکر میکنم بخش خصوصی ما نیز در این قضیه تنبلی کرده و منتظر بوده است که بهش سهم بدهند. اما باید سهم را گرفت. ما در IPC این را تصور کردیم که شرکت خارجی باید در کنار شرکت ایرانی تشکیل شده و به طرف ایرانی سهم دهد و ما همین مشارکت را میخواهیم با هدف انتقال تکنولوژی ایجاد کنیم. ما تکنولوژی نداریم و لازم است تکنولوژی با سیستمهای مدرن نفتی وارد کشور شود. در IPC، شرکت مشترکی که ایجاد میشود سمتها نیز مشخص است، یعنی امروز اگر شرکت خارجی میآید، میگوییم شما بلدید و رییس باشید، اما به تدریج چهار یا پنج سال دیگر جای آن باید عوض شود و طرف ایرانی باید رییس باشد این کار باعث میشود که ما کمکم یک شرکت ایرانی ایجاد کنیم.
بخشی از انتقادها به قراردادهای جدید نفتی این است که میگویند در این قراردادها به طرف خارجی امتیاز داده میشود.
قربان: بحث این نیست که امتیازی داده نمیشود، اصلا نوع قرارداد نیست که آینده ما را تعیین میکند. همه پیله کردهاند بر این مدل قرارداد، برای اینکه مسائل سیاسی خود را میخواهند حل کنند. من به عنوان فردی از بخش خصوصی و بدون هیچ منافع دولتی میگویم تمام این بحثها بیشتر جنبه سیاسی دارد. عدهای که اصلا نمیدانند قرارداد چه است یا نفت چه است شروع به دعوا سر مسائل تکنیکال قراردادها میکنند. ما به دنبال قرارداد نیستیم و دنبال رسیدن به چشمانداز هستیم. اگر این موضوع را قبول داریم، باید کار را ادامه دهیم، اگر نه اصلا کار را رها کنیم.
چشمانداز میگوید که ما باید اشتغالمان افزایش یابد، حتی اگر بگویند که ما اصلا باید قرارداد امتیازی ایجاد کنیم تا به چشمانداز برسیم، به نظر من قابل قبول است. ما باید از هر راهی به چشمانداز برسیم؛ هدف ما قرارداد نیست، بلکه هدف ما این است که به چشمانداز خود برسیم. قراردادهای بیع متقابل هم زمانی بوده است، اگر به جای آن همین IPC را ارائه داده بودیم بیش از سه برابر سرمایه جذب میکردیم و جلوی تحریمها را میگرفتیم. قطر نیز از حوزه مشترکی که ما حتی یک بشکه هم تولید نکردیم، 500 هزار بشکه تولید نمیکرد. عربستان هم نمیتوانست این قدر تولید کند.
همه اینها را که جمع کنیم به این نتیجه میرسیم که ما اصلا نباید نگران قرارداد باشیم. ما باید نگران این باشیم که به کجا میخواهیم برویم. مشکل الان مملکت اشتغال است و جوانانی که باید کار داشته باشند و مملکت باید توسعه پیدا کند؛ مساله اصلا نوع قرارداد نیست، قرارداد تنها یک بهانه سیاسی است.
حال اگر سوال شما این است که آیا در IPC به خارجیها امتیاز داده شده یانه؟ من به واقع نمیدانم که منظور شما از امتیاز چه است، چون اگر قرار بود امتیاز بدهیم که به چشمانداز برسیم من میگویم هر امتیازی که لازم است بدهید. نمیخواهم این بشکههای نفتی که در مملکت ما در زیرمانده و بیرون نمیآید مدفون بماند. پس فردا همان بلایی که سر زغالسنگ آمد سرنفت نیز میآید و زمانی میشود که نفت نیز تقاضا نخواهد داشت و این جریان الیالابد نیست. این نفتها نباید در زیرزمین بماند و این به نفع آینده مملکت نیست. باید آن را بفروشیم و پولش را سرمایهگذاری کنیم در بخشهای دیگری که نسل آینده بتواند از آن بهره ببرد. حال اگر امتیاز هم دادید خوب کاری کردید! آنقدر امتیاز بدهید تا به هدفتان برسید.
بحث دیگری که نسبت به قراردادهای نفتی ایران مطرح است، این است که گفته میشود IPC نسخه ای کپی شده از قراردادهای دیگر مثلا قراردادهای اخیر عراق است. شما به عنوان کارشناس حوزه بینالملل انرژی این موضوع را چقد به واقعیت نزدیک میدانید؟
قربان: من مقایسهی طولانی نمیکنم، اما عراقیها پس از آنکه IPC ساختارش معین شد به سمت عوض و جذابترکردن قراردادهای خودشان رفتند؛ این نشان میدهد که قرارداد ما برای جذب سرمایه و تکنولوژی جذابتر بوده است. مسالهی امتیاز دادن به خارجی نیست، مساله آینده ایران است و من فکر میکنم این قرارداد بهتر از مدل قرارداد عراقیها بود که آنها فورا شروع به عوضکردن قرارداد خود کردند.
به جز مسایل بینالمللی، در حوزه اقتصاد داخلی نیز انتقادات به قراردادهای نفتی وارد شده است. بخشی از انتقادات این است که قراردادهای جدید نفتی همراستا با اقتصاد مقاومتی نیست...
امیری خامکانی: ما در اقتصاد مقاومتی چند بحث میتوانیم داشته باشیم. اشتغال و ایجاد ارزش افزوده دو محور اقتصاد مقاومتی است. ایجاد ارزش افزوده خود را نشان میدهد. اگر ما به سمت پالایشگاه، پتروشیمی و ایجاد فرآوردههای نفتی برویم هم ایجاد اشتغال و ارزش افزوده میکند و هم نیاز ما را به فرآوردهها برطرف میکند. یک سوال اصلی که کارشناسان باید جواب بدهند این است که ما در بحث نفت خام که نیاز به فرآورده نداشته باشیم آیا ارزش افزوده صادرات نفت خام بیشتر است یا فرآوردههای نفتی؟ ظاهر قضیه این است که با همین وضع موجود کاهش قیمتها صادرات نفت خام ارزش افزوده کوچکی نسبت به کار روی برخی از فرآوردهها دارد؛ پاسخگویی به این سوال اساسی مهم است که در راستای سیاستهای اقتصاد مقاومتی صادرات نفت خام داشته باشیم یا تولیدات خود را تبدیل به فرآورده کنیم.
بحث دیگر در سیاستهای اقتصاد مقاومتی استفاده از حداکثر توان بخش خصوصی داخلی است که این موضوع نیز باید مدنظر قراردادها باشد. آنچه دولت در شرایط عمومی قراردادها تعیین کرده است این است که باید مشارکت داخلی و خارجی داشته باشیم و از حداکثر توان داخلی هم فنی و هم مالی استفاده کنیم و اولویت را نیز به شرکت های داخلی باید بدهیم و این در راستای سیاستهای اقتصاد مقاومتی است.
حسینی: در اقتصاد مقاومتی نظر من این است که IPC خود یک ابزاری برای اجرای این سیاستها در بخش انرژی است. در بندهای مربوط به انرژی اقتصاد مقاومتی تاکید به توسعه دارد؛ هم در بخش اکتشاف و هم در تولید. صادرات گاز که پخش مستقیم میشود، اما در بخش نفت به فرآوردههای نفت اشاره شده است. ماموریت IPC در بخش بالادستی است، اینکه ما اگر بخواهیم خامفروشی نکنیم باید چه بکنیم؟ باید خام تولید کنیم و سپس پالایشگاه و پتروشیمی ایجاد کرده آن را تبدیل به فرآورده و صادر کنیم، ولی قطعا باید نفت تولید شود. ماموریت IPC این جای قضیه یعنی تا تولید نفت و گاز است. از آن جای قضیه به بعد میشود صنایع پاییندستی که اصلا ربطی به IPC ندارد و چسباندن این دو با هم درست نیست و آنجا به سیاستهای کشور و سرمایهگذاری و اقتصاد برمیگردد و به سیاستهای کشور در جهت حداکثر کردن فرآوردههای صادراتی به جای نفت خام بستگی دارد.
اما نباید به تئوری فکر کنیم؛ اگر بتوانید الان یک کشور نفتی در دنیا نشان دهید که فقط فرآورده صادر میکند و نفت خام صادر نمیکند، وجود ندارد. این یک مبداست و ما هم نفت خام و هم فرآورده صادر میکنیم و به تدریج سهم نفت خام را کاهش میدهیم و فرآوردههای نفتی را براساس سیاستهای کشور افزایش میدهیم. اینها سیاستهای بعدی است و هیچ ربطی به IPC ندارد، چون ماموریت IPC تا مقطع تولید نفت خام و گاز تمام میشود. حال ممکن است از شرکتی که در بخشهای بالادستی کار میکند بخواهند پالایشگاه نیز تامین کند. این عیبی ندارد یا اینکه LNG نیز ایجاد کند میتوان چنین توافقی کرد، اما ربطی به IPC ندارد و این مذاکرات باید در چارچوب قراردادهای مربوط به خود صورت گیرد که اتفاقا آن قراردادها آسانتر از قرارداد بالادستی است و هیچ ربطی به IPC ندارد.
آقای دکتر قربان به موضوع مهمی اشاره داشتند؛ اینکه زمانی برنامه IPC ریخته شد که قیمت نفت در حدود 100دلار بود و حالا درحالی نفت زیر 40 دلار معامله میشود که گفته شده حتی ممکن است تا زیر 20 دلار نیز کاهش ادامه پیدا کند. برای این شرایط چه پیشبینی کردهاید؟
حسینی: بله؛ آن موقع قیمت نفت 100 دلار بود و الان ممکن است 20 دلار هم بشود، اما این یک واقعیت است که با توجه به کاهش قیمت نفت شرکتهای نفتی تحت یک فشار مالی قرار گرفتهاند. پیشبینی ما این بود که در سال 2016 حدود 500 هزار بشکه تولید نفت آمریکا از بخش شیل اویل و گاز پایین میآید و در حدود 15 میلیارد دلار بانکهای تامین مالی شرکتها از سرمایهگذاری خود کم میکنند. آیا این فضا برای ما خوب است یا بد است؟ به لحاظ قیمت پایین نفت ما دوست نداریم قیمت پایین باشد و درآمد نفتی ما پایین بیاید، اما این موضوع از زاویه توسعه میدان و جذب سرمایه برای ما یک فرصت است. به عبارت دیگر میدانهای نفتی که سرمایهگذاران در آنها کار کردهاند، راحت هزینههای آنها برای تولید هر بشکه به 50 دلار میرسد، الان برای تولید شیل اویل آمریکا که تولید آن سال گذشته 4.5 میلیون بشکه افزایش یافت بین 40 تا 90 دلار برای هر بشکه هزینه صرف میشود و طبیعی است که اگر قیمت نفت قرار است کاهش پیدا کند سرمایهگذاری جدید در این بخش نمیشود و این سرمایهها در بخشهایی وارد میشود که تولید پنج تا شش دلار هزینه داشته باشد و این امر برای ما فرصت است چون نرخ هزینه تولید ما در این حدود است.
این بحث در مورد بیع متقابل نیز مطرح بود و گفتم آن زمان که نفت 10 دلاری داشتیم ایران جذابیت داشت و در مقایسه بهتر بود، بنابراین من این را فرصت میبینم؛ در حالیکه ممکن است این شرکتها به دلیل فشار مالی سیاستهایشان را برای کمکردن سرمایهگذاریهای جدید تغییر دهند، اما متوقف که نمیکنند و این سرمایهها را جایی میبرند که ارزانتر است و ما جزو آن ارزانها هستیم و من از این زاویه معتقدم که اتفاقا قیمت پایین نفت برای ما مقداری فرصت است. بد نیست این آمارها را بدانیم که دبیر کل اوپک اخیرا میگفت که پیشبینی این است که تا سال 2040 چیزی در حدود 10 تریلیون دلار باید در بخش انرژی دنیا سرمایهگذاری شود. این معنایش این است که اگر بخواهیم سهممان را از این قضیه بگیریم، باید سالانه تا 40 میلیارد دلار در بخش انرژی سرمایهگذاری کنیم.
این درحالی است که بخواهیم متناسب با دنیا حرکت کنیم، در حالیکه الان در سیاستهای خود از دنیا عقب هستیم، بنابراین باید بیشتر کار کنیم. اما حول و حوش 30 میلیارد دلار یک عدد کاملا منطقی است که ما میتوانیم آن را جذب کنیم و پتانسیل زمین شناسی کشور این را نشان میدهد، اما اینکه واقعا چقدر جذب شود، هنر مدیریت نفت و هنر IPC است. مهم این است که چطور از این ابزار استفاده کنیم. بیش از این نگرانی که دارم و این نگرانی را پنهان نکردهام این است که اصلا فرض کنیم تحریمها برداشته شد و فرض کنیم شرکتها هجوم آوردند. ما چطور باید آن را مدیریت و از این فرصت استفاده کنیم؟ این مهمتر و سختتر از تهیه IPC است و این مدیریت دیگر ربطی به IPC ندارد. IPC یک مدل است؛ حالا دیگر شرکت نفت و وزارت نفت است که باید ببیند چطور میخواهد این کار را مدیریت و این پولها را جذب کند.
با این اوصاف آیا IPC هنوز برای شرکتهای بینالمللی جذاب است؟ آیا اساسا مذاکراتی با شرکتها در مورد پروژهها شده است؟
حسینی: برای ما احتمالا با توجه به بازار فرصت ایجاد شده است. آن شرکتها نیز هنوز سوال دارند؛ ما با شرکتها خیلی مذاکره کردهایم اما اینکه آیا توافق با شرکتی خاص برای پروژهای خاص انجام شده باشد را خبر ندارم. خود من مدتی ناچار به نشست با شرکتها بودهام و با شرکتهای مختلف از جمله BP، شل و توتال دیدارهایی کردیم ولی در سمینار آن را مطرح نکردیم، چرا که شاید آنها از نظر تحریمها دراین مورد مشکلی داشته باشند. در ایام بعد از برجام، هیاتهای ارشد کشورهای خارجی که آمدهاند همهشان با شرکت های نفتی خود آمدند. ما با این شرکتها صحبت کرده و از آنها نظرخواهی کردیم، ولی اینکه با آنها توافق مشخصی شده باشد من از آن خبر ندارم. من الان سالهاست که دیگر نفتی نیستم و بازنشست شدهام.
قربان: IPC قرار نیست یک معجزه کند، یک مدل است و در خلاء نیز شکل نمیگیرد. IPC یک موتور محرک نیست که با روشن شدنش همه چیز خود به خود درست شود. اولا شرایط شرایط سیاسی است و باید سرانجام رسیدن برجام که این هم خود یک شرایط سخت و زمانبر است مشخص شود، و دوما مدیریت اهمیت دارد، بنابراین ممکن است در آینده با نوسان مواجه باشیم و الان به راحتی نمیتوان یک خط شاخص را پیشبینی کرد، بلکه در این راه جادههای انحرافی وجود دارد و باید مدیریت شود.
در حاشیه کنفرانس تهران برخی هیاتهای خارجی از این موضوع ابراز نگرانی میکردند که باتوجه به اینکه انتخابات ریاست جمهوری در ایران نزدیک است و در آستانه انتخابات آمریکا نیز هستیم؛ ممکن است با تغییرات سیاسی در این دو کشور فضای سیاست بینالملل بار دیگر تغییر کند و همه این مسایل بر سرنوشت همکاریهای نفتی در ایران تاثیرگذار است. چه تضمینی وجود دارد که شرایط سیاسی ایران یا شرایط اقتصادی دنیا تا دو سال بعد تغییر نکند؟
حسینی: در جریان مذاکراتی که با هیاتهای خارجی داشتم به نظرم بازخوردها تا این جا در کل مثبت بوده است. این درست است که شرکت ها هنوز سوال دارند و باید روی این قضیه کار شود، اما عموما به ایران بابت رویکرد جدید تبریک گفتند و اذعان کردند که بیشترین اطلاعاتی که طی دو روز امکان پذیر است را در جریان کنفرانس رونمایی از قراردادهای نفتی گرفتیم. اما بالاخره ما با چنین مسائلی هم روبهرو هستیم، اما قراردادها اگر بسته شدند، دولتها حتی الامکان آن را عوض نمیکنند. به هرحال اگر در این دوره دولت یا دوره بعد اگر آقای روحانی همچنان رییس جمهور باشند یا نه به قراردادها احترام گذاشته میشود. سابقه ندارد که به قرارداد بسته شده در کشور احترام نگذاشته باشند. من یکی از بحثهایی که با خارجیها کردم همین است؛ به آنها میگفتم که ما در دوره انقلاب ضرورتها ایجاب کرد که میادین نفتی را دست خودمان بگیریم، در حالی که شرکتها سرمایهگذاری کرده و شریک بودند، ما تمام این مسائل را با آنها حل و فصل کردیم و تمام بدهیها را به آنها پرداخت کردیم، حتی در دوره انقلاب نیز ما حواسمان بوده است که حق شرکتها را پرداخت کنیم. ما با تمام این شرکتها بدون اشتباه مذاکره و امور را حلوفصل کردیم و بدهیها و طلبهایمان را صاف کردیم، یعنی یکی از خوش حسابترین کشورها در این زمینه حتی در شرایط سخت ما بودیم. در زمان جنگ نیز در تمام دوره جنگ با آن هزینهای که صادرات داشت برای اسکورت محموله نفتی آن هم برای نفت هفت دلاری یک بار شد که بگوییم پول آنها را نمیدهیم؟ هیچ جایی نبود که ما قراردادی داشته باشیم و به تعهداتمان عمل نکنیم. این از نکات برجسته در عملکردمان بود. در این دوره هم من ندیدم که بخواهیم قرارداد بسته را به هم بزنیم مگر اینکه خود آنها شرایطی را ایجاد کردند که مثلا در مورد شرکت مالزیایی توافق کردیم که قرارداد از بین برود و ما مورد فسخ قرارداد نداشتیم. فقط در مورد آزادگان باید دید که چگونه عمل شده است. اینکه شرکتها نگراناند و ما نیز گاهی اعلام نگرانی میکنیم طبیعی است.
اعتقاد من این است که اگر قراردادی بسته نشده است و دولت وقت شرایط را عوض کرد شرکت شرایط جدید را بررسی کرده یا قرارداد میبندد یا نه؛ اما اگر قراردادی بسته شد، ما معتقدیم دولتها به آن احترام میگذارند.
درحالی که ابتدا قرار بود قرارداد IPC و پروژه های مورد نظر ایران برای جلب سرمایه خارجی در کنفرانسی در لندن رونمایی شوند، ایران یکباره تصمیم گرفت این کنفرانس در تهران برگزار شود. سرنوشت کنفرانس لندن چه شد؟
حسینی: موضوع آن دست وزارت نفت است و من خیلی خبر ندارم.
برخی میگفتند که عمده شرکتهای بینالمللی به دلیل اینکه قرار است اصل کار رونمایی قراردادها و پروژهها در لندن رونمایی شود خیلی کار را در کنفرانس تهران جدی نگرفته بودند؛ این موضوع را قبول دارید؟
حسینی: اتفاقا کنفرانس تهران بیش از آنچه که فکر میکردیم جدی گرفته شد. موضوع عجیبی است که برخی مطرح کردهاند. با اینکه شرکتهای خارجی برای حضور مشکل داشتند و حتی شما دیدید که ما سخنران خارجی برای این سمینار نگذاشتیم و این ملاحظاتی بود که ما داشتیم استقبال خیلی جدی از این کنفرانس در تهران صورت گرفت. در سمینار تهران نیز در حدود 45 روز فرصت از زمان اعلام تا برگزاری داشتیم و این یک رکورد در کشور است که یک سیمنار بینالمللی طی 45 روز 1700 فرد را دور هم جمع کند که حدود 260 نفر از آنها خارجی و از حدود 130 شرکت و 45 کشور بودهاند. من فکر میکردم اگر 100 نفر خارجی با این فرصت و شرایط خاص امنیتی به دلیل حوادث فرانسه داشته باشیم خوب است. جالب است که بگوییم از شرکتهای معتبر و بزرگ آدمهای معتبر در سمت معاونت آمده بودند و من فکر میکنم که شرکتهای خارجی بسیار این کنفرانس تهران را جدی گرفته بودند. اما کنفرانس لندن و نحوهی اجرای IPC در جزییات و مسائل حقوقی نیز موضوع مهمی است. لندن نیز مرکز تعاملات نفتی است و احتمال اینکه در آنجا بیشتر و جدیتر حضور پیدا کنند هست؛ اما در کنفرانس تهران نیز حضور جدی و فراتر از انتظار ما داشتند.
به غیر از توتال، کدام شرکتها در سطح بالایی در این کنفرانس حاضر بودند؟
حسینی: جزییات نام و سمت شرکتکنندگان را الان به صورت دقیق حضور ذهن ندارم، اما شرکتهای شاخص آمده بودند.
چقدر امید دارید که قراردادهای جدید نفتی بتوانند به مگاپروژههایی مانند پارس جنوبی کمک کنند؟
حسینی: باید در نظر داشته باشید که IPC برای پروژه هایی در نظر گرفته شده که در حال حاضر قراردادی ندارند و کاری در آنها انجام نمیشود. این درحالی است که در پارس جنوبی تقریبا همه بخشها قرارداد دارند و کارهایی با درصدهای مختلفی از پیشرفت درحال انجام است. به نوعی میتوان گفت تمام پروژههای این میدان بزرگ گازی زخمی شده است. در مورد پارس جنوبی باید بتوانیم شرکتها را برای ورود و شراکت در پروژه های موجود قانع کنیم، اما شرکت ملی نفت بدهی وحشتناکی دارد و شک دارم که شرکتهای خارجی مایل به ورود در بخشهای دست نخورده پارس جنوبی باشند. البته میتوان آنها را به حضور و شراکت با پیمانکاران کنونی برخی بخش ها ترغیب کرد، مثلا شرکت توتال در صورت تمایل میتواند در فاز 11 پارس جنوبی فعال شده و پروژه ال.ان.جی که نیمه کاره گذاشته بود را تکمیل کند.
یک نکته شاخص و نو در قراردادهای IPC بحث JOC یا شرکت عملیاتی مشترک (joint operating company) است که پایه و اساس این مدل قراردادی هستند و این مفهموم پیشتر در صنعت نفت ایران جایگاهی نداشته است. این مفهوم قرار است ساختار جدیدی را در قراردادهای نفتی ایجاد کند و طبیعی است که این تغییرات ابهامات و انتقاداتی را برانگیخته است. تاجایی که ما میدانیم قرار است شرکتهای خارجی پس از حضور در ایران، شرکت مشترکی را با شریک ایرانی خود ثبت کرده و مسئولیت پروژه ها را به عهده بگیرند. اما مطرح میشود که JOC ها اساسنامه شرکت ملی نفت که بر اساس آن قرار است این یک شرکت سودآور و تجاری باشد را نقض کرده و تمام سود پروژهها نصیب شرکت خارجی و شریک داخلی آن شده و شرکت ملی نفت در این شرایط تنها یک شرکت ناظر میشود. انتقاد دیگر این است که انتقال تکنولوژی با این روش ممکن است درست انجام نشود، به طوریکه در این روش تکنولوژی به شرکت ملی نفت منتقل نشده و به شرکتهای خصوصی منتقل میشود که این موضوع دارای اهمیت است که فناوری در اختیار حاکمیت بخش نفت قرار نمیگیرد. بحث دیگر اهلیت شرکتهای ایرانی است و اینکه این شرکتها باید چه آوردهای از لحاظ سرمایه، فناوری و سابقه فعالیت داشته باشند؟
حسینی: ما اول فکر کردیم که شرکت نفت با شریک خارجی شرکت مشترک ایجاد کند، اما به لحاظ قانونی شرکت نفت در ایجاد شرکتها محدودیت دارد. اما نکته مه ماین است که بعد در جمعبندی گفتهایم که شرکت ایرانی و نگفتیم شرکت خصوصی باید با شرکت خارجی شریک شود و این شرکت ایرانی میتواند شرکت نفت نیز باشد، کما اینکه این موضوع در حال بررسی است که شرکت ملی نفت نیز بتواند شرکتهای خصوصی ایجاد کند. نگاه اینکه فکر کنیم شرکت ملی نفت که یک ابزار است را هدف بگذاریم و از سوی دیگر فکر کنیم که شرکت نفت دارد آسیب میبیند دو اشتباه را همزمان مرتکب میشویم که اولا فکر میکنیم شرکت ملی نفت محور است و دوم اینکه فکر کنیم آسیب میبیند.
ما فکر میکنیم هیچ کدام نیست. اولا، در غالب IPC صحبت این است که هر کاری که باید انجام شود خصوصا بحث اصلی قضیه که سالانه هم شرح کار و هم بودجه کار با توجه به رفتار میدان باید دست شرکت ملی نفت بیاید و تصویب آن انجام شود، بنابراین اختیار دست شرکت ملی نفت است. در مورد سود نیز گفته میشود که به ازای هر بشکه در رقابت میزان آن تعیین میشود این نیز حساب و کتاب دارد و من نمیدانم چرا برخی فکر میکنند بدون حساب و کتاب است.
شرکت نفتی خارجی براساس سود خود شروع به حساب کردن میکند و تا 30 سال آخر آن را محاسبه میکند که چند درصد سود گیر آن میآید. ما نیز در مقابل باید همین کار را کرده و حساب و کتاب کنیم ببینیم هزینهها برای فرد چقدر است و برای ما چقدر است. خطکشها در مناقصه دستمان است و آن تعیینکننده است که چه کسی انتخاب شود، بنابراین شرکت ملی نفت انتخاب میکند و بودجه آن را سالانه با 10 درصد احتمال بیشتر با کمتر شدن تعیین میکند و همچنین حق دارد هر موقع که دلش خواست علاوه بر نظارتهای معمول از جمله تعیین ناظر و مشاور، برای نظارت مراجعه کند. شرکت نفت در آنجا برای رسیدگی به حسابها حسابرس مالی خواهد داشت و بنابراین همه جا شرکت نفت حضور دارد. پس اینطور نیست که کنار گذاشته شود.
در جریان ابراز نظر درباره IPC، برخی منتقدان میگویند که شما قلب شرکت نفت را هدف گرفتهاید! معتقدند با این ساختار، نیروهای خبره از شرکت نفت جدا شده و جذب شرکتهای خصوصی میشوند. این یک نگاه کاملا ایستا است، چون که شرکت نفت و بخش خصوصی و دولتی همه در طول زمان مورد بحث قرار میگیرند و ما مرتب زایش نیروی انسانی و فارغ التحصیل جوان داریم که در تمام بخشها پیدا میشوند. نیروی انسانی از بازار کار جذب میشود نه فقط از شرکت نفت. شرکت نفت که فقط گیر 1000 مهندس نیست که اگر رفتند رشد کارش متوقف شود. شرکت نفت نیز در کنار بخش خصوصی از بازار کار نیرو جذب میکند. اگر ممکن است شرکت نفت به جایی برسد که نیاز به اصلاحات اساسی و بازبینی نیروی انسانی داشته باشد. اصلا ما میخواهیم این تحول ایجاد شود و در بازار کار این تحول را ببینیم والا با نگاه ایستا کاری درست نمیشود. این منتقدان حتی یک روز هم توی نفت نبودهاند و آدم وقتی یک صنعت را نمیشناسد نمیتواند همه جور اظهارنظری داشته باشد. دربارهی بیع متقابل نیز چنین نظراتی ابراز میشد و در آن زمان نیز برخی تمام توانشان را گذاشتند که بیع متقابل انجام نشود. برخی حتی به شدت مخالف صادرات گاز بودند و دربارهی آن مقالات متعدد نوشتند؛ اما در اقتصاد مقاومتی آمده است که صادرات گاز را باید افزایش داد. این یک دیدگاه است. دلیل آن این است که حودشان نفتی نیستند و از عدهای مشورت میگیرند یا این مشورت دهندگان خودشان آدمهای درستی هستند یا اینکه افراد نادرستی هستند. من وقتی صحبتهای برخی منتقدان را میبینم، به این نتیجه میرسم که حرفها عین هم است و از یک منبع و یک گروه چند نفره خارج شده است. چطور میشود که آدم فکر کند که شرکت نفت این قدر عرضه ندارد که نیروی انسانیاش را نگه دارد یا در طول زمان نیروی انسانی خوب و جدید و جوان جذب کرده و آموزش دهد؟ در حالی که ما در IPC آوردهایم که آموزش نیروی انسانی اجباری است و باید درصدی از هزینه صرف آموزش شود و باید شرکتها آموزشگاه و پژوهشگاه ایجاد کنند که مرتب زایش نیروی انسانی داشته باشیم، بنابراین آنها نیرو به شرکت نفت خواهند داد نه شرکت نفت به آنها، چون ما به آنها اجازه دادهایم برای آموزش هزینه کنند، شرکتها بلدند که آموزش دهند.
من چندی پیش برای بازدید از شرکت سابیک به عربستان که رفتم دیدم آموزشگاههایی درست کردهاند و برنامهریزی درست دارند و میگویند هر سال ما خروجی صنعتمان 500 نفر است و ما 500 نفر ظرفیت آموزش جدید را داریم. این دست برنامهها باید پیاده شود و این در الگوی IPC آمده است. پس این انتقادات در مورد بحث نیروی انسانی که این قراردادها قلب شرکت ملی نفت را نشان گرفته درست نیست. شرکت شریک در IPC نه لزوما خصوصی بلکه شرکت ایرانی است، اما برای عملیات، شرکت عملیاتی باید حتما در ایران با حضور بخش خصوصی ثبت شود. نباید این واقعیت را هم نادیده گرفت که گاهی ممکن است برخی ایرادات از ضعف نظام کارفرمایی ما باشد و دخالتهایی وجود داشته باشد که ما تلاش کردیم برخی جاها شخص ثالث را نیز برای حل مشکلات وارد کنیم. علم امروز میگوید اگر شما منافع خود را با منافع پیمانکاران همسو کردید سود میبرید. منفعت در حرکت همسو با هم است نه در تضاد.
بگذارید یک خاطره تعریف کنم: زمانی که چاههای نفت کویت توسط صدام منفجر شده بود یکی از کشورهایی که برای حل مشکل چاهها آنجا حضور داشت ایران بود. ماهم مذاکره قراردادی را شروع کردیم و همزمان چاه داشت میسوخت و آنها در حال چانهزدن بودند و من متعجب بودم. من به مذاکرهکننده کویتی گفتم که شما چاهت در حال سوختن است، آنوقت به این جزییات تا این حد حساسیت نشان میدهی؟ او جواب داد که من مامور هستم این کار (مذاکره) را انجام دهم، مسئولیت چاه به عهده فرد دیگری است. 23 روز طول کشید تا ما یک قرارداد خدماتی ساده را امضاء کنیم؛ آن جا من نگران شدم که اینها در اجرا میخواهند چه بلایی سرما بیاورند. کار که شروع شد به قدری آنها کارفرماهای خوبی بودند که من تا بحال ندیده بودم. از این جا به بعد گفتند که ما هر یک روزی که چاههایشان را زودتر خاموش کنیم چقدر منفعت دارد. اصلا جزییات قرارداد را کنار گذاشتند مثلا اگر در عملیات به ماشینآلاتی نیاز داشتیم ناظر کویتی به سرعت آن را میفرستاد و اصلا به پول آن کاری نداشت و انواع همکاریها را میکردند و کارکنان ما نیز انصافا خوب کار کردند. ما با جان و دل کار میکردیم و آنها نیز پولش را میدادند و اذیت نمیکردند و ما نیز با بهترین کیفیت کار را به آنها تحویل دادیم. ما رکود 3.5 روز را برای خاموش کردن هر چاه داشتیم. کارفرمایی خوب یکی از جاهایی است که بیشترین منافع به ما میرسد و سیستم نظارتی ما نیز باید آموزش ببیند که بدانند چه کار باید بکنند و از تصمیمگیری نترسند. فشار آوردن صرف به پیمانکار نباید ارزش باشد؛ اگر فساد کرد باید چشماش را درآوریم اما اگر فرد دارد کمک میکند که کار پیش برود باید او را حمایت کنیم.
اگر قرار باشد قراردادها با شرکتهای خارجی فقط در دوره توسعه میدان و کوتاهمدت نباشد و آنها در تولید شریک باشد و منافعی داشته باشد به بهترین شکل آن را توسعه داده و برای تولید آماده میکنند.
انتهای پیام
نظرات