تصویر واقعی روسیه مقابل دیدگان غرب این است که روسیه یک طرف خطرناک است و نباید به حال خود رها شود، روسیه قویتر از آن است که با آن وارد جنگ شود و نمیتواند به عنوان یک قطب بینالمللی و ابرقدرت به رسمیت شناخته شود، اما روسیه میخواهد ثابت کند که بزرگتر از آن است که نادیده گرفته شود.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، شبکه المیادین در تحلیلی در راستای حضور نظامی روسیه در سوریه بدون در نظر گرفتن مخالفت غرب و در راس آن آمریکا تحت عنوان "وحشت از روسیه؛ بیماری مزمن غرب" آورده است: مدتهاست که رابطه روسیه و غرب در وضعیت نامفهوم بیاعتمادی و تنش همیشگی و گاهی گرم و گاهی سرد قرار دارد. حتی در دورههای توافق میان دو طرف، میبینیم که فضا مملوء از انرژی منفی است که دو طرف در دو رویکرد عکس هم و به دور از هم صحبت میکنند.
در مورد دلایل آن، نمیتوان به پس لرزههای رخدادهای سالهای اخیر در خاورمیانه و اوکراین بسنده کرد، حتی نمیتوان به گسترش پیمان ناتو به سمت مرزهای روسیه یا پیوستن کشورهای سابق شوروی به اتحادیه اروپا اکتفا کرد. مسالهای عمیقتر از این و کاریتر از آن نیز در روابط میان دو طرف وجود دارد.
ترس، واژهای است که نگاه غرب، اروپا و آمریکا را به صورت کلی نسبت به روسیه نشان میدهد. اگر بخواهیم چارچوب زمانی این نگاه غرب نسبت به روسیه را بررسی کنیم، میتوانیم به زمان بسیار دور بازگردیم، اما شرایطی که برای نسلهای معاصر ملموس است، کمی قبل از پایان جنگ جهانی دوم است که روسیه (شوروی سابق) احساس کرد که غرب آن را خطری به شمار میآورد که نمیتواند آن را به عنوان یک شریک در چارچوب روابط طبیعی با فرصتهای برابر بپذیرد.
شخصیت روسها، آمیزهای از رنج و ملیگرایی
روسها از مسیرهای بسیار ناهمواری در راه ساختن حال حاضر کشورشان عبور کرده و عذابهای بسیار تلخی کشیدهاند که از جنگهای رهبران مسکو آغاز شد و پس از آن زمانی بود که پطر کبیر، امپراتوری روس را تاسیس کرد که خاندان رومانوف تا انقلاب سال 1917 بر آن حکومت کرد و شهر سن پترزبورگ در غرب این کشور را به عنوان پایتخت خود تعیین کرد.
این رهبران تاثیرگذار در تاریخ روسیه همچون پطر کبیر و کاترین کبیر، ملکه روسیه با ویژگیهای خوب برجسته شدند به طوریکه آنها در وجدان مردم روسیه زندهاند. پطر کبیر به مدت 30 سال در آغاز قرن هجدهم بر روسیه حکومت کرد و این 30 سال آغاز دوره طلایی امپراتوری روسیه بود، طی آن عملا یک قدرت جهانی ایجاد شد که شامل ارتقای سطح نهادهای کشور، بخش نظامی، ناوگان دریایی، بخش تجارت و ارتقای قوانین و عمران بود. پس از آن نیز کاترین کبیر به روند پیشرفت کشور ادامه داد و دوره زمامداری 34 سالهاش تحول بسیار مهمی در تاریخ روسیه قلمداد میشود.
اما روسها در دورههای پی در پی در تاریخشان ثابت کردهاند که ویژگی که بیشتر از آن برخوردار هستند حس ملی گرایی بالایشان است، چرا که بهای سنگینی را برای آزادی کشورشان و آزادی اروپا و جهان از دشمنانی چون نازیها پرداختند.
نجات غرب از دست هیتلر
در جنگ جهانی اول، روسیه پس از انقلاب 1917 عقبنشینی کرد و چهار سال در جنگ داخلی به سر برد و سپس به امور خود پرداخت و ستونهای اتحاد شوروی را تحکیم کرد.
در جنگ جهانی دوم، شوروی سابق با همپیمانان در برخورد با کشورهای متحدین و در راس آنها آلمان نازی مشارکت کرد. شوروی به شدت از شهر استالینگراد دفاع کرد. روسها معتقد هستند که مقابله آنها با ارتش هیتلر باعث شد که متفقین پیروز جنگ شوند. روسیه در جریان آن جنگ حدود 22 تا 30 میلیون شخص را از دست داد. در دو نبرد، استالینگراد و برلین، همپیمانان غربی کمک شایان ذکری به شوروی برای ورود به برلین نکردند، و معتقد بودند که کنترل ارتش سرخ بر برلین باعث میشود که برلین محل نفوذ شوروی شود که این مساله برای رهبران غربی خوش نمیآمد.
اما طبق دیدگاه شهروندان روس، آمریکاییها این پیروزی را دزدیده و به نام خود زدند چرا که آمریکاییها از اول وارد این جنگ نشده بودند و اقدام آنها در استفاده از بمبهای هستهای در پایان این جنگ برای به دست آوردن نتیجه جنگ بود.
دوره بوریس نیکولایویچ یلتسین
به دور از فضای جنگ سرد که ترس متقابل میان روسیه و غرب را به بالاترین حد رساند و چیزی نمانده بود که جهان فروپاشد، اتحاد جماهیر شوروی سابق فروپاشید و رهبران روسی در دهه 90 قرن گذشته تلاش کردند تا با غرب در صلح باشند و در مورد مسائل مورد توجه دو طرف همچون امنیت اروپا و امنیت جهانی و هر آنچه که مورد توجه ابرقدرتها است، همکاری کنند.
اما این بار، قدرتهای غربی تمایل خود را برای به حاشیه راندن روسیه و دور کردن آن نه فقط از هرگونه تاثیرگذاری بر رخدادهای جهانی بلکه از تاثیر بر کشورهای نزدیک روسیه ابراز کردند، ناتو به گسترش خود در کشورهای اتحاد جماهیر شوری سابق ادامه داد. اتحادیه اروپا نیز به تحریک کشورهای شوروی سابق جهت پیوستن به آن ادامه داد و آنها را یکی پس از دیگری به خود ملحق کرد.
روسیه نتوانست تمامی این اقدامات را متوقف کند و با غرب برنامههای "شراکت به خاطر صلح" در سال 1993 را امضا کرد که از طریق آن، این احتمال میرفت که روسیه در اساسنامه امنیت مشترک اروپا مشارکت کند و به عنوان عضوی در اتحادیه اروپا در آینده پذیرفته شود. اما این امر رخ نداد، بلکه مسکو به حاشیه رانده شد و غرب و "ناتو" بیشتر و بیشتر گسترش یافتند و پیمان نظامی ورشو را نادیده گرفتند.
روسیه در دهه 90 بیشتر اعتماد خود به غرب را از دست داد و این علی رغم آن بود که روسیه در این مرحله هیچ تهدیدی را برای غرب ایجاد نمیکرد، بلکه دست به اقداماتی زد که خشم شهروندان روس را برانگیخت و تمایل آنها را برای بازپس گرفتن جایگاه از دست رفتهشان و در نتیجه به دست آوردن احترامشان بیشتر کرد.
ترس از روسیه ... ترس از پوتین
از زمانی که پوتین قدرت را در روسیه به دست گرفت حس وحشت از روسیه در محافل بینالمللی دوباره احساس میشود و در موارد مختلفی تنش میان دو دولت آمریکا و روسیه دیده شده است. ترس از روسیه همواره در اظهارات غربیها به صورت کلی و از آمریکاییها به صورت خاص احساس میشود. اما روسیه دست به تلاشهای بسیاری زد که به تفاوت در مواضع کشورهای غربی در قبال روسیه انجامید، و حتی میتوان از مواضع غربی در قبال روسیه و نه یک موضع غربی یکپارچه سخن به میان آورد. به عنوان مثال آلمان درک بیشتری از مواضع روسها دارد، این در حالی است که انگلیس و فرانسه پشت آمریکاییها حرکت میکنند. در حال حاضر، آمریکاییها هراس بسیاری نسبت به ائتلاف روسیه – آلمان دارند، چرا که اگر این ائتلاف حاصل شود، خود ضامن این امر است که به سلطه آمریکا از اروپا پایان دهد و در نتیجه پایان امپراتوری آمریکا خواهد بود و آن را به یک قدرت منطقهای خارج از تاثیر بینالمللی که از آمریکا در 100 سال اخیر شناخته شده است، تبدیل میکند.
در نهم ژوئن 2007 تونی بلر، نخست وزیر وقت انگلیس گفت که به صراحت به پوتین گفته است که "مردم در غرب کم کم نسبت به رخدادهای روسیه و سیاست خارجه آن احساس ترس میکنند." پوتین نیز در پاسخ به وی گفت: "روسیه رفتار سالمی از غرب ندیده است."
در همان سال مجله تایم آمریکا پوتین را شخصیت سال 2007 بر اساس نظر خوانندگان معرفی کرد. پوتین در دیدار با کادر این مجله در ضیافت شام در مسکو گفت: شما ما را نمیفهمید و به ما احترام نمیگذارید و عقده برتری نسبت به ما دارید. اما روسیه عقب مانده نیست و در زمینه فرهنگی بر بیشتر جوامع غربی برتری دارد، اما در زمینه علوم، روسیه چندین گام از غرب جلوتر است.
در ششم ژوئن گذشته پوتین تاکید کرد: "دلیلی برای ترس از روسیه وجود ندارد. فقط یک دیوانه میتواند تصور کند که روسیه به صورت ناگهانی به ناتو حمله خواهد کرد. برخی از کشورها به سادگی از نگرانی مردم در قبال روسیه سوء استفاده میکنند تا به حمایت نظامی و کمکهای اقتصادی و مالی و کمکهای دیگر دست یابند. اما ما مسائل دیگری داریم که به آنها مشغول هستیم."
انتهای پیام
نظرات