سیدعبدالجواد موسوی طی یادداشتی، سانحه پیشآمده برای نایبرئیس شورای اسلامی شهر تهران را از منظری دیگر مورد بررسی قرار داد.
به گزارش ایسنا، موسوی در «خبرآنلاین» نوشت: این روزها همگان سخن از سنگدلی و توحش آل سعود میگویند. درست هم میگویند. آنچه این روزها در مکه اتفاق میافتد دلیل روشنی است بر این مدعا. البته به حکم «از کوزه همان برون تراود که در اوست»، کسی از آن زمره جهل و جنون انتظاری بیش از این ندارد. فرمود «نیش عقرب نه از ره کین است، اقتضای طبیعتش این است».
آنها به حکم طبیعت و غریزه خود چنین میکنند و اگر جز این میکردند باید تعجب ما را برمیانگیختند اما در همین پایتخت خودمان این روزها اتفاقی افتاده است که به شدت قابل تامل است. به گزارش خبرگزاریها، آقای مرتضی طلایی یا به عبارت دقیقتر سردار طلایی که نایبرئیس شورای شهر تهران هم هست، در منزلش دچار سوختگی میشود. ماجرا مفصل است اما داستان را از جایی که ایشان به بیمارستان طالقانی مراجعه میکند از زبان خود ایشان بشنوید: همسرم بلافاصله مرا به بیمارستان طالقانی منتقل کرد اما متاسفانه مسئولان بیمارستان به وضعیت من توجهی نکردند و در مقابل اصرارهای همسرم برای دادن آمبولانس پاسخ عجیبی دادند و عنوان کردند که با آژانس، مصدوم خود را منتقل کنید.
طلایی با بیان اینکه هنگامی که اوضاع را اینگونه دیدم به مسئولان بیمارستان عنوان کردم که «من طلایی هستم»، گفت: آنها بار دیگر عنوان کردند که باید از آژانس برای انتقال به بیمارستان دیگر استفاده کنم و پس از آن به بیمارستان مطهری رفته و در حالی که ساعت نزدیک ۹ صبح بود پرستاران عنوان کردند از آنجا که پزشکی در بیمارستان نیست حتی نمیتوانند پانسمانی برای من انجام دهند و در مقابل اصرارهای اعضای خانوادهام عنوان کردند که اول بروید پرونده تشکیل بدهید و بعد پزشک شما را معاینه میکند.
البته ماجرا به همین جا ختم نمیشود. نایبرئیس شورای شهر بالاخره در بیمارستان شهید چمران بستری میشود. خدا را شکر خطر از بیخ گوش آقای طلایی میگذرد. با این حال آدمیزاد نمیتواند خوشحالی خودش را از سوختن آقای طلایی پنهان کند. چرا؟ باز هم از زبان خود آقای طلایی بشنویم: واقعیت امر این است که این حادثه نشان داد که تهران یک مرکز فوق تخصصی سوختگی ندارد و شب گذشته که دکتر قالیباف برای بار دوم به عیادت من آمد به او گفتم که سالهای طولانی از وی خواهشی نداشتهام اما حالا از او میخواهم که زمینی برای ایجاد یک مرکز تخصصی سوختگی تخصیص دهد که وی قول همکاری داد.
طلایی با بیان اینکه وزیر بهداشت نیز دو مرتبه به عیادت وی آمده است، گفت: نظر وزیر بهداشت نیز در زمینه ایجاد این مرکز تخصصی مثبت بوده است و به نظر میرسد بهتر است از بیمارستانهای نیمهکاره استفاده کنیم تا این موضوع به سرعت پیگیری شود.
شاید احساس من خیلی انسانی نباشد اما چاره چیست؟ وقتی مسئولان محترم تا هنگامی که خود به بلایی دچار نشوند چیزی از درد مردم متوجه نمیشوند تنها راه چاره این است که دست به دعا برداریم تا آنها نیز مثل مردم عادی گاهی گرفتاریهایی پیدا کنند. این را فقط من نمیگویم، خود جناب طلایی نیز به این امر معترفند. ادامه خبر را بخوانید: وی با بیان اینکه این حادثه درسی بود تا درد مردم را بهتر متوجه شویم، ادامه داد: خدای ناکرده اگر در تهران شاهد حادثهای همچون زلزله باشیم قطعا قبل از تلفات ناشی از تخریب ساختمانها تعداد زیادی در اثر انفجار گاز جان خود را از دست میدهند و ای کاش میتوانستیم با تغییر الگوی مصرف انرژی از گاز به برق، مشکل تهران را حل کنیم.
توجه فرمودید؟ البته همین مقدار صدق و صفا که منجر به چنین اعترافی شود در خیلیها نیست و بابت این اعتراف صادقانه باید از جناب طلایی حقیقتا سپاسگزار باشیم. حرفهای آقای طلایی کامل است و من هر چه به آن بیفزایم حشو است و پرگویی. فراز پایانی سخن ایشان را هم بشنویم که به قولی سخن تمام و تمام سخن است: ای کاش مسئولان ما فاصلهشان را با مردم کم میکردند که اگر روزگاری برای آنها اتفاقی افتاد مردم ناراحت شوند.
انتهای پیام
نظرات