"عصر پادشاهان و سلاطین احتمالا در بسیاری از نقاط جهان به سر آمده اما عصر دسیسه کاخها همچنان در گوشههایی از جهان زنده است. در عربستان پادشاهی که کمتر از یک سال است به قدرت رسیده این توانایی را دارد تا سلطنت کشور را دچار عمیقترین تغییرات کند."
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، جان مک لافلین، معاونت و دبیر اجرایی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) بین سالهای 2000 تا 2004 طی تحلیلی درباره وضعیت پادشاهی و سیاسی عربستان برای سایت خبری یاهو نوشته است: «پادشاه 79 ساله عربستان که تازه از سفر خود به واشنگتن بازگشته، استراتژی بازی پیچیدهای را آغاز کرده که از بیرون شبیه صندلی بازی است! اما این بازی با تغییر سمتها، چیز بزرگتری را در خود پنهان دارد: ملک سلمان روابط قدرت، ساختار سیاست سنتی و مهمتر از اینها وارثان اداره تاج و تخت عربستان را در دهههای آتی تغییر داده و بازی جدیدی را در میراث سلطنت عربستان آغاز کرده است.
گام اول این ماجرا اینگونه است: او شاهزاده مقرن 69 ساله - جوانترین فرزند باقیمانده از بنیانگذار پادشاهی سعودی- را از ولیعهدی برکنار و محمد بن نایف 56 ساله را جانشین او کرد؛ کسی که پس از وقایع 11 سپتامبر به عنوان وزیر کشور در مرکز سیاستگذاریهای امنیتی قرار گرفت. این تغییرات فقط تشریفاتی هستند اما جانشینی مقرن با نایف، یکی از نوادگان بنیانگذار پادشاهی، قدرت را برای اولین بار به نسل سوم خاندان واگذار کرد؛ نسلی که اکثرا خارج از کشور درس خوانده و احتمالا کمتر از بزرگان خود سنتی هستند. اما نایف در عرصه سیاسی عربستان شخصیت جدیدی به حساب نمیآید. او در غرب به دلیل اقدامات ضد تروریستیاش طی یک دهه گذشته به شدت شناخته شده و محترم است؛ یک دههای که نایف طی آن دست کم از چهار ترور جان سالم به در برد. پس از نایف اما فرد ناشناختهتری از سوی ملک سلمان به عنوان جانشین ولیعهد انتخاب شد: جوانترین فرزندش، محمد بن سلمان حدودا 30 ساله (سن حقیقی او مشخص نیست) یکی از جوانترین و کم تجربهترین افراد خاندان سلطنتی است که تاکنون چنین سمت بالایی داشته است. انتخاب بن سلمان که در سفر به واشنگتن ملک سلمان را همراهی کرد، اما انتخابی نیست که به سادگی بتوان آن را فرآیندی آموزشی برای بن سلمان به حساب آورد چرا که ملک سلمان مسئولیتهای مهم و سنگینی را به وی محول، او را وزیر دفاع کرده و ریاست یک کمیته عالی را نیز به او واگذار کرده که دستی در اقتصاد و صنعت نفت دارد. علاوه بر اینها ملک سلمان پسرش را رئیس دادگاه سلطنتی کرده و مکررا وی را به ماموریتهای حساس دیپلماتیک اعزام میکند.
گذاشتن چنین قدرتی در اختیار یک تازه کار، نظام عربستان را نگران کرده است؛ نظامی که در آن افراد برای به دست آوردن سمتهای بالا باید مدتهای مدیدی کارآموزی کرده و اصطلاحا خاک بخورند. اما بن سلمان در این میان با سوء استفاده از اختیاراتش، بلندپروازانه خودش را در تمامی جنبههای دولت عربستان دخالت میدهد. خاندان سلطنتی مرموز و کم حرف است اما شایعاتی که در رسانههای اجتماعی و از سوی وبلاگ نویسان ساخت و گسترده میشود حکایت از این دارد که بزرگان این خاندان به شدت درباره تجربه محدود بن سلمان و قضاوت امتحان نشدهاش نگرانند. مدرک بسیاری از سعودیها اقدام عربستان در جنگ علیه یمن است که بن سلمان آغازگر آن بود و انتقاداتی را نسبت به تعداد بالای قربانیان غیرنظامی و حتی شکست در برابر مبارزان یمنی برانگیخته است.
اما چه خطری در مسیر نسل جدید رهبران سعودی است که جدیدا در سمتهای خود قرار گرفتهاند؟
تمام این تغییرات در ساختار سیاسی عربستان زمانی رخ داده که این کشور نفت خیز با چالشهای گسترده داخلی و خارجی مواجه است. در جبهه خارجی مسلح شدن بیحد و حصر عربستانیها، رقیب ایرانی را نگران کرده است. تهران به هر حال پیش از انقلاب 1979 نزدیکترین متحد آمریکا در منطقه بود. سعودیها اکنون نگرانند توافق هستهای با ایران با تلاش آمریکا به بهبود روابط ایران-آمریکا منجر شود و ریاض را به حاشیه براند؛ وحشتی که باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا هفته گذشته در دیدار با ملک سلمان به آن پرداخت. به طور قطع سعودیها همچنین نسبت به فعالیتهای گروه داعش به ویژه امکان تلاش آنها برای اشغال مکه نگرانند.
علاوه بر این ثروت نفتی حتی در کشوری مانند عربستان نیز نمیتواند ثبات را در این کشور تضمین کند همچنان که نمیتواند سعودیها را برای همیشه از شکستهای اقتصادی احتمالی مصون نگه دارد. حتی با وجود اینکه قیمت نفت تاریخیترین نزول خود را تجربه میکند (40 دلار در هر بشکه) سعودیها نمیتوانند حتی با استفاده از روشهای سنتی خود چون کاهش استخراج، قیمت نفت را افزایش دهند و دلایل بسیاری در این امر دخیل است: ایران همزمان با رفع تحریمها تاجایی که امکان دارد فروش نفت خود را بالا خواهد برد. عراق از آن طرف در تلاش است تا بازارهای بیشتری کسب کند. ونزوئلا درگیر مسائل اقتصادی است و فقط به فروش نفتش فکر میکند و شرکتهای تولید نفت آمریکا نیز جنبه رقابتی جدیدی به بازارها دادهاند.
تمام چیزی که باید در پاسخ به سوال مذکور گفت این است که رهبران جدید عربستان در مقایسه با پدران خود برای اداره کردن کشورشان با چالش عمیقتری رو به رو هستند.
این رهبران جدید پشتوانه عظیمی از ذخایر مالی (700 میلیارد دلار) و کمترین میزان بدهی (کمتر از دو درصد تولیدات داخلی) را دارند. این در حالی است که با تداوم کاهش قیمت نفت هزینههای این کشور میتواند این وضعیت را بسیار تغییر دهد. حقیقت غیرقابل اجتناب آن است که این پادشاهی در دورهای تاریخی و در اختیار دستانی جدید و بیتجربه است و همین برای ایجاد درامی جذاب کافی است؛ آن هم در منطقهای که درام سراسر آن را فراگرفته است.»
انتهای پیام
نظرات