نیمهشب است و میانه بازی برزیل و اسکاتلند در جریان جام جهانی فوتبال 1990. لرزشی ترسناک در تهران و کرج احساس میشود، دامنه لرزشها به بیشتر بخشهای نیمه شمالی کشور از جمله اراک، تبریز و شهرهای استان خراسان (شمالی) و حتی باکو در جمهوری آذربایجان امروزی که در آن زمان هنوز بخشی از اتحاد جماهیر شوروی بود هم رسیده؛ کانون زلزله درست در میانه کوهستان البرز است؛ رودبار، منجیل، و قزوین.
زلزله 7.4 ریشتری که به «زلزله رودبار» مشهور شد، 31 خرداد 1369، درست 25 سال پیش اتفاق افتاد و برخی آن را در شمار مهمترین زلزلههای قرن بیستم نوشتهاند؛ زلزلهای که به گفته گزارشگر آن زمان روزنامه کیهان که چند روز بعد به آن منطقه رسید، از روستاها تلی از ویرانه و از شهرها تنها قبرستان بهجا گذاشت.
این گزارشگر، منطقه زلزلهزده را چند روز بعد از شب حادثه این طور توصیف کرده است: «قبرستان پایین است و تکافتاده، تقریبا در میان یک دره در گوشهای از شهر، شاید آنها که این قبرستان را میساختند فکرش را هم نمیکردند که روزی این قبرستان بشود همه شهر. آبادتر از همه شهر. ... قبرها، نه، کانالهای کمعرضی که بغل هم کنده شدهاند تا مردههای خانوادهها را در آنها دفن کنند، خاکشان تازه است. به جای سنگ قبر هر چیزی را میتوان دید. یک تکه پارچه بسته شده به خشت، یک چوب بلند، یک نردبان زنگزده، یک سطل ...»
این روایت، مفصل و درناک است. در ادامه اشاره شده که چطور از برخی خانوادهها تنها یک یا دو نفر باقی مانده و چطور امدادرسانهایی که خانوادههای خودشان را هم در این گورهای دستهجمعی دفن کردهاند به بازماندهها کمک میکنند تا بقایای اجسادشان را در خاک پنهان کنند و چطور انتظار میکشیدند تا تکهای کفن برای مردهها پیدا کنند.
برنامه جهانی خطرات زلزله که تمام زلزلههای سرتاسر دنیا را رصد میکند، در آرشیو خود در مورد خسارتهای این زلزله نوشته است که «بین 40 تا 50 هزار نفر در این زلزله و پسلزرههای بعد از آن کشته شدند، 60 هزار نفر نیز زخمی شدند و بیش از 400 هزار نفر خانههای خود را از دست دادند.»
میگویند یکی از دلایل این تلفات سنگین زلزله رودبار، محدودبودن تعداد ایستگاههای لرزهنگاری بود. اولین خبر تلویزیونی که در مورد زلزله در شمال کشور اعلام شد مرکز زلزله را منطقه رشت و دیلمان اعلام کرد؛ چون دستگاههای لرزهنگار در آنجا وجود داشت و زلزله را ثبت کرده بود؛ در صورتی که مرکز زلزله چند کیلومتر آن طرفتر بود؛ در رودبار و منجیل که سد آن بر اثر زلزله آسیب شدیدی دید و تا مدتها امکان آبگیری دوباره آن وجود نداشت.
هاشمی رفسنجانی - رئیسجمهور وقت - در خاطرات مربوط به آن روز توضیح داده است که چطور سیل پیامهای همدردی و اعلام آمادگی برای کمک، ارسال نیرو، پول و مواد غذایی و دارویی از تمام جهان، حتی کشورهایی مثل آمریکا و مصر به دفتر ریاست جمهوری سرازیر شده بود، نهاد بینالمللی مثل بانک اسلامی و بانک جهانی هم برای کمک به بازسازیها اعلام آمادگی کردند. حتی صدام حسین که تا یک سال پیش از آن جنگ علیه ایران را رهبری میکرد هم در پیامی زلزله رودبار را تسلیت گفته بود.
او در بخش دیگری از خاطراتش نوشته است که چطور نشانههای نابسامانی در کمکرسانی به مردم زلزلهزده حتی در بازدیدهای رسمی نمایندگان و خود رئیسجمهور از منطقه مشهود بوده است و چطور تأخیر در کشف و دفن اجساد خطر بروز بیماریهای عفونی در منطقه را افزایش داده و مسئولان وزارت بهداشت را نگران کرده بود.
تا پیش از زلزله رودبار که تنها چند ماه بعد از 12 سالگی جمهوری اسلامی اتفاق افتاد، درگیریهای سیاسی و بعد از آن جنگ و هزینههای ناشی از آن، فکر کردن به خیلی از مسائل را دور از ذهن کرده بود، اما آنطور که یک بار معاون تحقیقات مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن چند سال پیش در نشست بازخوانی زمین لرزه 31 خرداد 1369 در منجیل و رودبار، یادآوری کرد، بعد از زلزلهای که خسارتهای غیر قابل جبران به خانههای خشتی وارد و تعداد زیادی از روستاها را آن طور که آقای هاشمی در خاطراتش آورده است، به کلی نابود کرده بود، لزوم استفاده از مصالح قابل قبول برای ساختمانسازی مطرح شد و اجرای برنامه استاندارد اجباری مصالح ساختمانی در دستور کار قرار گرفت.
در خاطرات هاشمی رفسنجانی آمده است که مسئولیت ستاد بازسازی به عهده وزیر کشور وقت قرار گرفته بود اما امدادرسانی، بیشتر توسط نیروهای هوانیروز ارتش انجام میشد که میتوانستند با هلیکوپتر به مناطق کوهستانی زلزلهزده دسترسی داشته باشند.
تا پیش از انقلاب نهادی به نام «سازمان دفاع غیرنظامی» که زیر مجموعه وزارت کشور بود مسئول رسیدگی به حوادث طبیعی مانند زلزله بود. این سازمان بعد از انقلاب در سازمان بسیج ملی ادغام و بعد از تصویب اساسنامه سپاه پاسداران در 1361، به طور کلی منحل شد. البته امروز سازمانی گسترده تحت عنوان «سازمان پدافند غیرعامل» در کشور ایجاد شده و فعالیت میکند.
اما بعد از زلزله رودبار بود که کمیته قبلا موجود «کاهش اثرات بالایای طبیعی» به موجب قانونی که در سال 70 یعنی یک سال بعد از زلزله رودبار تصویب و ابلاغ شد، رسمیت یافت.
با وجود اینکه زلزله رودبار به روشنی نشان داد که چقدر آمادگی برای مدیریت حوادث طبیعی در کشور کم و محدود است، تشکیل سازمان مدیریت بحران در کشور تا یک سال بعد از سال 86 و وقوع زلزله مرگبار بم طول کشید و حتی با وجود سازمان مدیریت بحران، تسلط قانون جامع نظام مهندسی و اجرای برنامه استاندارد اجباری مصالح ساختمانی زلزله ورزقان در سال 92 نشان داد که شهرها و روستاهای کشور هنوز به شدت در برابر آسیبهای طبیعی، غیر مقاوم و غیرآماده هستند.
ایسنا - فاطمه کریمخان
انتهای پیام
نظرات