28 اسفند سال گذشته تصاویر حمله صدها مرد خشمگین به یک دختر جوان و پرتاب سنگ به او در فضای مجازی پخش شد. مشت و لگد و سنگ پراکنیها بر پیکر او آن قدر ادامه داشت تا دخترک بر زمین افتاد و دیگر تکان نخورد.
ماموران پلیس نیز همانند شبه گاهی در تصاویر حضور داشتند و گاهی هم خبری از آنها نبود.
در روزهای اول خبرها حاکی از قرآن سوزی توسط دختری 27 ساله به نام فرخنده بود که اتهام دیوانگی به او زده شد و گفتند مرگ او در پی عمل قرآنسوزی وی و اعتراض حاضر در صحنه صورت گرفته و به نوعی او را به سزای عملش رساندهاند ولی با گذشت چند روز همه چیز تغییر کرد، حتی نام محلی که این قتل صورت گرفته بود.
به گزارش خبرنگار سیاسی خارجی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) گذشت دو ماه از قتل فرخنده در افغانستان بهانهای شد تا دانشجویان ایرانی و افغان روز گذشته در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران گرد هم آمده و به پدیدهشناسی فاجعه و خشونت و بررسی عدالتخواهی در اثنای تاریخ بپردازند.
علی معظمی، استاد فلسفه دانشگاه تهران در این نشست با اشاره به تصاویر منتشر شده از مراسم تشییع پیکر فرخنده گفت: در این مراسم پیکر فرخنده بر روی شانههای زنان حمل میشد و مردها با فاصله زیاد پشت سر آنها قرار داشتند. یک صحنه در این فیلم وجود دارد که به نظرم بسیار تاثیرگذار است و آن لحظهای بود که خبرنگار به سمت زنی میرود که جدا از سایرین ایستاده و گریه میکند زن با انگشت مردهای پشت سرش را نشان می دهد و می گوید من از اینها می ترسم من هم از اینها میترسم.
وی ادامه داد: اگر من هم در کابل بودم حتما به این مراسم می رفتم و آن وقت من نیز جز مردهایی بودم که خطاب قرار گرفتند. از خودم می پرسم آیا ترس زن غیر موجه است؟ اما تمام شواهد حاکی از موجه بودن ترس زن از مردهایی است که پشت سرش ایستاده بودند. زیرا به جز افرادی که مسقیما در کشتن فرخنده نقش داشتند افراد بیشتری در صحنه حاضر بودند که از جان دادن دخترک یا فیلم میگرفتند و یا در سکوت مرگ او را نظاره می کردند. آیا خیل افردی که مرگ یک انسان را میبینند و سکوت می کنند ترس ندارند؟
معظمی با اشاره به حمایت نکردن ماموران قانون از فرخنده خاطرنشان کرد: ماموران پلیس چندبار در صحنه حاضر شدند ولی رفتند و پس از پایان ماجرا هم فقط از خانواده فرخنده خواستند تا به خاطر حفظ جان خود محل زندگیشان را ترک و فرار کنند. از سوی دیگر تا قبل از تشییع جنازه هم ما با فردی روبرو هستیم که به دلیل توهین به مقدسات به سزای عملش رسیده است ولی مراسم تشییع فرخنده همه چیز را تغییر داد.
وی ادامه داد: فرخنده در کابل در رشته معارف تحصیل می کرد و تنها جرمش این بود که در مسجد به یک دعانویس به خاطر ترویج خرافه اعتراف کرده بود. حال بیایید این طور تصور کنیم که یک مرد دانشجو در رشته معارف که طلبه خطاب می شود در مقابل فردی کم سواد که دعا نویسی می کند قرار می گرفت و به عمل نادرست او اعتراض می کرد. آیا با حمایت اطرافیان روبرو نمی شد؟ آیا پلیس حتی اگر اتهام قرآن سوزی او را می شنید نجاتش نمیداد؟ ولی چرا وقتی فرخنده اعتراض کرد حاضران در صحنه بدون اینکه اصل ماجرا را بدانند یا حتی سوالی بپرسند هریک به نوعی با حمله یا سکوت خود در قتل او سهیم شدند؟
این استاد فلسفه دانشگاه تهران با انتقاد از گسترش تصاویر خشن در فضای مجازی و استقبال کاربران از آنها گفت: متاسفانه دیگر چشم ما به دیدن این تصاویر عادت کرده است. هر روز در رسانهها اسم داعش، بوکو حرام و الشباب را میشنویم و فیلم های مربوط به خشونت های آنها را می بینیم. یکی از اهداف این خشونتی که در جریان است فلج کردن ذهن مخاطب نسبت به خشونت از طریق تکرار آنها و باز نشر در فضای مجازی است.
صدیقه بختیاری کارشناس ارشد پژوهشگری علوم اجتماعی دانشگاه تهران نیز بابیان اینکه در 14 سال اخیر پس از سقوط نظام طالبان شاهد گسترش خشونت در این کشور هستیم، افزود: در سه ماه گذشته 30تن از سربازان افغانستان در شمال این کشور کشته شدند، اتوبوس مسافرانی که از ایران به افغانستان می رفتند نیز هدف گروگانگیری و قتل فرار گرفت و در نهایت هم خبر قتل فرخنده را شنیدیم.
وی ادامه داد: در صحنه قتل فرخنده افراد زیادی بدون پرسش اصل ماجرا حضور داشتند زیرا ابتدا به او اتهام زده شده بود و به نوعی از وی انسانیت زدایی شده بود. در واقع فردی که میخواهد دست به خشونت بزند ابتدا از طرف مقابل خود انسانیت زدایی می کند تا کار خود را مشروع جلوه بدهد.
این کارشناس ارشد دانشگاه تهران به نقش تحریف حقیقت در ماجرای قتل فرخنده اشاره کرد و افزود: پس از آنکه دعانویس فرخنده را متهم جلوه می دهد با درخواست کمک از حاضران به نوعی مسئولیت را در بین آنها تقسیم و آنها را شریک خشونت می کند و در نهایت هم ماجرا را طوری نشان می دهد که او قربانی اشتباه خودش شد .
لیزا غبار یکی از فعالان حوزه مهاجران افغان نیز که در این نشست حضور داشت گفت: فرخنده قربانی نوعی خشونت برخاسته از جهل شد. قتل او به دست افرادی با ظاهری کاملا معمولی صورت گرفت که قطعا خود آنها هم از دامان زنانی مانند فرخنده برآمده بودند ولی آنها گرفتار جهل هستند زیرا افغانستان زنان سرشناس بسیاری را در تاریخ خود داشته و همین مردان نیز فرزندان همان زنان هستند و کاش فرخنده را هم جای خواهر خود میدیدند.
انتهای پیام
نظرات