• شنبه / ۲۹ فروردین ۱۳۹۴ / ۱۰:۰۶
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 94012911138
  • منبع : فضای مجازی

داستان تلخ یک کودک رها شده در شهر

پدری کودکش را در تهران رها کرد و تراژدی تلخی را پیش روی پلیس قرار داد. ساعت 8:30 شب 11 فروردین ماه گریه‌های کودکی سه ساله در سالن مسافران ترمینال جنوب تهران خبر از سرنوشتی شوم داشت. هیچ اثری از پدر و مادر این کودک نبود تا اینکه مأموران کلانتری 208 ترمینال در جریان کودک گمشده قرار گرفتند.

پدری کودکش را در تهران رها کرد و تراژدی تلخی را پیش روی پلیس قرار داد. ساعت 8:30 شب 11 فروردین ماه گریه‌های کودکی سه ساله در سالن مسافران ترمینال جنوب تهران خبر از سرنوشتی شوم داشت. هیچ اثری از پدر و مادر این کودک نبود تا اینکه مأموران کلانتری 208 ترمینال در جریان کودک گمشده قرار گرفتند.

به گزارش ایسنا، روزنامه ایران در ادامه می‌نویسد: پسربچه که مدام گریه می‌کرد با مهربانی‌های مأموران پس از بازیگوشی خوابید تا اینکه در جست‌وجوی لباس‌هایش یک برگه که شماره تماسی در آن دیده می‌شد به دست آمد. مأموران بلافاصله با این شماره تماس گرفتند. مرد جوانی خودش را پدر کودک معرفی کرد و گفت در حال سفر به شیراز است و شرایط بازگشت را ندارد، سپس گوشی خود را خاموش کرد و دیگر پاسخگو نبود.

هیچ‌کس باور نمی‌کرد پدر این کودک کوچولو با نامهربانی بی‌اعتنا به سرنوشت کودک خود باشد.

پسربچه روز بعد به شیرخوارگاه «شبیر» در محدوده شوش انتقال یافت و این در حالی بود که گریه می‌کرد.

48 ساعت بعد مرد جوانی به کلانتری 208 پایانه جنوب مراجعه کرد و گفت پلیس با وی تماس گرفته و گفته بچه‌ام پیدا شده است و آمده‌ام تا کودکم که «ابوالفضل» نام دارد را بگیرم و این در حالی بود که هیچ مدرکی ارائه نمی‌کرد. مرد جوان نشانی شیرخوارگاه را گرفت و از کلانتری خارج شد.

با تماسی که مسئولان کلانتری با مأموران حراست شیرخوارگاه گرفتند، مشخص شد این مرد هیچ‌گونه مراجعه‌ای به این شیرخوارگاه نداشته است. پسربچه در شیرخوارگاه ماند تا اینکه یک هفته بعد زنی جوان به کلانتری مراجعه کرد و گفت مادر همان کودک است و مدارکش را به مأموران نشان داد. «شیرین» با نگرانی گفت: همراه شوهر و دو بچه‌ام در شیراز زندگی می‌کنیم. هشت ماه پیش شوهرم از کار آزادی که داشت دست کشید. شوهرم تنبل و بی‌مسئولیت است. این درگیری‌ها ادامه داشت تا اینکه روز پنج فروردین ماه سال‌جاری با قهر به خانه پدرم که در تبریز است، رفتم.

او ادامه داد: می‌خواستم «ابوالفضل» پسر سه ساله‌مان را با خودم ببرم که شوهرم اجازه نداد و مجبور شدم فقط دختر چهار ماهه را با خودم ببرم، بعد از گذشت 10 روز یعنی روز 15 فروردین ماه دوباره به شیراز مراجعه کردم که جای خالی پسرم را که دیدم و علت نبودن «ابوالفضل» را از شوهرم پرسیدم، وی در جواب گفت بعد از رفتن من، پسرم را به بهزیستی شیراز برده و تحویل داده است و برای اینکه ابوالفضل را تحویل بگیرد 100 هزار تومان پول لازم است.

این زن افزود: ما که پولی نداشتیم فردای آن روز شرمنده و خجالت زده به در خانه یکی از همسایگان رفته و 100هزار تومان پول قرض کردیم، بعد با شوهر و یکی از دوستان همسرم به بهزیستی شیراز مراجعه کردیم. در میانه راه شوهرم به بهانه اینکه تو زن هستی و بهتر است تو تنها بروی و بچه را تحویل بگیری، تنها به داخل رفتم و بعد از مراجعه به مرکز بهزیستی شیراز و کلی پرس و جو هیچ اطلاعی از پسرم نیافتم و مأیوس برگشتم. زمانی که به بیرون از بهزیستی برگشتم خبری از همسر و دوست وی نبود و تازه فهمیدم «فرهاد» با 100 هزار تومان فرار کرده است.

او اضافه کرد: به دنبال این موضوع به اتفاق دختر نوزادم به محل کار دوست همسرم که «علی» نام داشت به ترمینال شیراز رفتم تا از «فرهاد» یا «ابوالفضل» اطلاعاتی بگیرم. بعد از ساعت‌ها معطلی ساعت 7 شب همسرم با من تماس گرفت و گفت باید به کلانتری ترمینال جنوب تهران مراجعه کنم، آنان می‌دانند که ابوالفضل کجاست و گفت نگران نباش جای پسرمان خوب است. من نیز یک بلیت برای تهران گرفتم و در حالی که گرسنه و خسته بودم به سمت تهران آمدم، ساعت 5:30 صبح به شیرخوارگاه شبیر رسیدم و با دادن شناسنامه کودک، خودم و همسرم با اجازه عوامل حراست آنجا خوابیدیم و صبح به کلانتری آمدم تا پس از تحویل گرفتن پسرم، به شیراز برگردم.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۳۹۴-۰۱-۲۹ ۱۱:۳۷

خيلي نامرده معتاد شيشه اي . چه جوري دلش اومد با يه بچه سه ساله اين کار و بکنه اين مادر بايد خيلي حواسش به بچه هاش باشه و دور از اين پدر نامرد نگه داره

avatar
۱۳۹۴-۰۱-۲۹ ۱۵:۱۶

خدا عجب صبر و تحملي داره در برابر بندگان گناه کارش...

avatar
۱۳۹۴-۰۱-۳۰ ۰۰:۴۷

اينقدر خارجي ها را منع کرديم که خدا سرمون اورد. کو مرد باغيرت متعصب ايراني. ديگه بيچاره زنها بيشترشون به تنهايي سرپرست خانواده شده اند. وقتي شوهرشون نامرده، زود بچه دار نشن.