همکلاسیهای دانشآموز بیمار مریوانی همدلی کردند موهایشان را تراشیدند.
چه کار باید بکنی که برخی از مشهورترین روزنامههای پایتخت، تیتر و عکسی بزرگ در تحسین از تو را در نیمصفحۀ اول خود چاپ کنند؟ حرفهای فلسفی بزنی؟ جایزۀ اسکار بگیری؟ پولدارترین آدم ایران شوی؟... لازم نیست کار عجیبی بکنی، نمیخواهد آپولو هوا کنی. کافی است کمی از خودت بیرون بیایی و اطرافت را هم ببینی. کافی است به نیازهای دیگرانی که پیرامون تو هستند از انسانها گرفته تا سایر مخلوقات در این جهان هستی کمی توجه کنی. و اصلا هم لازم نیست دنبال شهرت باشی. کارت را انجام بده، دیگران خودشان دنبال تو خواهند آمد. مثل محمدعلی محمدیان و دانشآموزانش. این معلم مریوانی را به یاد دارید؟ موهای یکی از دانشآموزان کلاس این معلم به دلیل یک بیماری میریزد و برخی دانشآموزان او را مورد تمسخر قرار میدهند. او تصمیم میگیرد که برای جلوگیری از این تمسخرها، موهای خود را بتراشد تا شبیه دانشآموزش بشود. حالا همه دانشآموزان این کلاس تصمیم میگیرند که برخلاف درخواست معلم که به دلیل هوای سرد موهای خود را نتراشند، اقدام به این کار کنند. همه دانشآموزان کلاس موهای سر خود را کامل میتراشند.
به گزارش ایسنا، سایت معظمی در ادامه این مطلب به نقل از فهیمهسادات طباطبایی از روزنامۀ شرق نوشت:
ماهان که برای انجام آزمایشهای پزشکی به تهران آمده بود، وقتی بعد از دو هفته به مریوان برگشت، با همکلاسیها و دوستانی روبهرو شد که برای استقبال از او، موهایشان را تراشیده بودند. حالا همه دانشآموزان کلاس دوم مدرسه شیخ شلتوت شبیه هم شدهاند، 24 سر کچل و لب خندان که برگشت ماهان را به او خوشامد گفتند و دوستشان را در آغوشهای کوچک خود جای دادند... .
اینبار اما ایده از «امید» بوده، بعد از کلی خواهش و التماس موهایش را بهخاطر ماهان از ته تراشیده و به مدرسه آمده، آقای محمدیان، معلم کلاس میگوید: «امید را که دیدم غافلگیر شدم، از طرفی بچهها همه گریه و بهانه که آقا! چرا امید موهایش را زده، بعد شما اجازه نمیدهید ما موهایمان را از ته بزنیم؟» گویا حرفها و درخواستهای آقای محمدیان هم که «بچهها هوا سرد است، سرما میخورید» به گوششان بدهکار نبوده که نبوده.
آقای محمدیان به «شرق» میگوید: «شنبه وقتی وارد کلاس شدم، دیدم همه بچهها موهایشان را تراشیدهاند و دارند به سروکله هم میزنند. خب پیشبینی میکردم اما نه اینطور! قرار بود وقتی بهار شد همه با هم موهایمان را بزنیم، اما خب دیگر بچهها قانع نشدند و کار خودشان را کردند؛ حالا هم احتمال میدهیم کل بچههای مدرسه موهایشان را بزنند.»ماهان وقتی بعد از دوهفته انجام آزمایشهای مختلف به مدرسه برگشته، حسابی خوشحال شده است، او دیگر نگران موهای ریختهشدهاش نیست، از صورت متفاوت خودش نمیترسد و تنها و بیحرف گوشه کلاس نمینشیند. او میداند که حالا دوستانی دارد که همه شکل او هستند، امید، محمد، داریوش، شایان، پارسا، داژیار، پیام، دیار و... دیگر شکل ماهان شدهاند؛ دقیقا شبیه خود او. «بچهها تاثیرپذیرند. شخصیتشان شبیه خمیری است که اگر درست ورز داده شود، خوب و بجا پخته میشوند. نیازی هم به نصیحت، حرف و سخن ندارند، کافی است کار خوب را نشانشان بدهی خودشان مسیر درست را یاد میگیرند و میروند.»
اینها را آقای محمدیان گفت و اضافه کرد: «اینروزها بچهها حسابی هوای ماهان را دارند. هرکدامشان میخواهند کاری برای بهبود حال او انجام بدهند، در درسها کمکش میکنند و با او بازی میکنند. ماهان هم اینروزها بد نیست و منتظریم ببینیم پزشکان با توجه به آزمایشهایش چه تصمیمی میگیرند.» بچههایی که تا دیروز شکل و قیافه ماهان برایشان نهتنها تعجبانگیز بود که حتی از او دوری میکردند، کودکانی که از نیمکت ماهان فاصله میگرفتند و صورت بیموی او را دستمایه خندهها و شوخیهای خود کرده بودند، امروز بهواسطه ایده ناب معلم خوشفکرشان، همه ماهان شدهاند. آنها اینروزها کلمه «همدردی» را بهخوبی هجی میکنند و معنای آن را خیلی بیشتر از همسنوسالانشان یا حتی خیلی از بزرگترها میفهمند. این را میشود در سرهای بیمویشان دید.
انتهای پیام
نظرات