• یکشنبه / ۲۴ آذر ۱۳۹۲ / ۰۹:۵۱
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 92092416340
  • منبع : فضای مجازی

داستان عجیب مرگ در غسالخانه!

داستان عجیب مرگ در غسالخانه!

انتشار خبری درباره مرگ عجیب ۲ مرد در غسالخانه‌ای در یکی از شهرهای کشور، باعث شگفتی بسیاری از مردم شده است. گر چه برخی از وکلای دادگستری این خبر را تأیید کرده‌اند اما مقامات پلیس و قوه قضاییه، از صحت این خبر اظهار بی‌اطلاعی می‌کنند و می‌گویند که هنوز با چنین پرونده‌ای روبه‌رو نشده‌اند.

انتشار خبری درباره مرگ عجیب ۲ مرد در غسالخانه‌ای در یکی از شهرهای کشور، باعث شگفتی بسیاری از مردم شده است. گر چه برخی از وکلای دادگستری این خبر را تأیید کرده‌اند اما مقامات پلیس و قوه قضاییه، از صحت این خبر اظهار بی‌اطلاعی می‌کنند و می‌گویند که هنوز با چنین پرونده‌ای روبه‌رو نشده‌اند.

به گزارش ایسنا، روزنامه همشهری در صفحه حوادث شماره امروز خود نوشت: این ماجرا به زمانی برمی‌گردد که مردی به‌خاطر اینکه شب‌ها خواب به چشمش نمی‌آمد، تصمیم گرفت نزد یک رمال برود و از او کمک بخواهد. وقتی مرد رمال او را دید، به وی گفت که برای رهایی از این مشکل باید به یک غسالخانه برود و از غسال بخواهد که وی را روی تخت غسالخانه، غسل دهد. او تأکید کرد که فقط در این صورت است که مشکل مرد جوان حل می‌شود و وی پس از آن می‌تواند به راحتی بخوابد و خواب ببیند.

این نسخه مرد رمال در ادامه، ماجرای عجیب‌تری را رقم زد؛ چرا که مرد جوان تصمیم گرفت هر طوری شده به یک غسالخانه برود و دستوری را که رمال میانسال داده بود، عملی کند. او برای این کار نزد یکی از غسال‌های شهر رفت و ماجرا را با وی در میان گذاشت و از او کمک خواست. غسال که نسخه رمال را باور کرده بود قبول کرد که به مرد جوان کمک کند و برای غسل‌دادن مرد جوان با او قرار گذاشت.

در روز قرار، مرد جوان راهی غسالخانه شد. آن روز، جسد مردی را که به‌ علت بیماری جانش را از دست داده بود برای غسل و شست‌وشو به غسالخانه آورده بودند و مرد غسال سرگرم شست‌وشوی جنازه بود. وقتی مرد جوان رسید، غسال از او خواست که روی تخت غسالخانه دراز بکشد تا او را هم غسل دهد. وقتی همه‌چیز برای اجرای نسخه رمال آماده بود، غسال به طرف مرد جوان رفت تا او را شست‌وشو دهد اما مرد جوان از وی خواست برای شستن او از لیفی تازه استفاده کند، نه لیفی که با آن مردگان را می‌شوید.

مرد غسال قبول کرد و برای آوردن لیف تازه، تخت غسالخانه را ترک کرد و در همین هنگام خانواده مردی که آن روز فوت شده و جنازه‌اش روی تخت غسالخانه بود، وارد آنجا شدند. آنها با دیدن 2 جنازه روی تخت غسالخانه و غیبت مرد غسال تعجب کردند و یکی از آنها با صدای بلند پرسید: «پس غسال کو؟». در همین هنگام مرد جوان از روی تخت غسالخانه برخاست و گفت: «غسال رفته است تا لیف بیاورد». دیدن مردی که از روی تخت غسالخانه بلند شده و شروع به حرف‌زدن کرده بود، برای خانواده متوفی آنقدر ترسناک بود که یکی از آنها سکته کرد و پس از انتقال به بیمارستان جان باخت.

یکی دیگر نیز چنان وحشت کرد که هنگام فرار، پایش لیز خورد و سرش با زمین برخورد کرد و دچار خونریزی مغزی شد و در نهایت در بیمارستان جان باخت. به این ترتیب غسال و مرد جوان بازداشت شدند و پرونده آنها در حالی در اختیار دادسرا قرار گرفته که هنوز کسی نمی‌داند جرم آنها چیست.

این ماجرا دهان به دهان بین مردم چرخید و همین باعث شد که برای بررسی صحت و سقم آن با مقامات پلیس و همچنین قضات تماس بگیریم. این در حالی بود که برخی از وکلای دادگستری در گفت‌وگوی تلفنی با همشهری مدعی شدند که این ماجرا صحت دارد و پرونده آن در یکی از شهرهای لرستان یا یزد رسیدگی می‌شود.

با این حال خبرنگار همشهری در ادامه پیگیری‌ها با دادستان شهر مورد نظر در لرستان تماس گرفت که وی وجود چنین ماجرایی را تکذیب کرد. همچنین مقامات قضایی در استان یزد گفتند که چنین ماجرایی در آنجا رخ نداده است. حتی معاون جنایی پلیس آگاهی کشور نیز در گفت‌وگو با همشهری از وجود چنین پرونده‌ای ابراز بی‌اطلاعی کرد و گفت که این ماجرا به پلیس آگاهی گزارش نشده است. با این حال بیشتر مقاماتی که خبرنگار همشهری با آنها تماس گرفته بود، مدعی بودند که چنین ماجرایی را شنیده‌اند اما نمی‌دانند که در کدام شهر اتفاق افتاده است.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۳۹۲-۰۹-۲۴ ۱۰:۰۰

قابل توجه فيلمنامه‌نويسان محترم. سوژه خوب و مناسبي بنظر مي‌رسه

avatar
۱۳۹۲-۰۹-۲۴ ۱۰:۰۳

با سلام. اين جريان در کاشان اتفاق افتاده است

avatar
۱۳۹۲-۰۹-۲۴ ۱۰:۳۶

چه فرقي مي‌کند در کجا باشد؟ هر جايي که مردم جاهل و رمال زرنگ داشته باشد اين اتفاق مي‌تواند رخ دهد. مگر مکانش مهم است؟!

avatar
۱۳۹۲-۰۹-۲۴ ۱۱:۵۰

در شهر مراغه

avatar
۱۳۹۲-۰۹-۲۴ ۱۲:۵۰

عجب!!!!

avatar
۱۳۹۲-۰۹-۲۴ ۱۳:۰۴

سلام. من شنيدم اين واقعه در خوزستان اتفاق افتاده

avatar
۱۳۹۲-۰۹-۲۴ ۱۳:۱۹

سلام. ممنون بابت اطلاع‌رساني خوب شما. اين اتفاق در شهر كرمانشاه افتاده و آن فرد رمال نبوده بلكه يكي از افراد معروف و مقبول مردم است كه مردم براي گره‌گشايي در كارهايشان جهت دعا نزد او مي‌روند. اين اتفاق تقريبا 3 هفته پيش رخ داده است.

avatar
۱۳۹۲-۰۹-۲۴ ۱۵:۵۹

رماله درست گفته بوده. منم يه شب خوابم نميبرد صبحش رفتم غسالخانه گفتم منو بشور ولي من با خودم ليف نو برده بودم. اين بيچاره سادگي کرده ليف نو نبرده بوده که اينجوري شر شده براش. اتفاقا من شب بعدش تخت تا صبح خوابيدم.

avatar
۱۳۹۲-۰۹-۲۴ ۱۶:۰۶

با سلام. اين داستان واقعيت داره و در شهر کاشان اتفاق افتاده است

avatar
۱۳۹۲-۰۹-۲۴ ۱۷:۰۲

اين اتفاق سال گذشته در کاشان رخ داد.

avatar
۱۳۹۲-۰۹-۲۴ ۱۸:۳۱

تعجب آوره. اين اتفاقات در اين دوره و زمانه شاهكاره. بايد در گينس ثبتش كنن

avatar
۱۳۹۲-۰۹-۲۴ ۲۱:۲۹

توهمات افکار عمومي است تا واقعيت

avatar
۱۳۹۲-۰۹-۲۴ ۲۲:۴۴

سلام اين اتفاق در گيلان شهر لاهيجان افتاده

avatar
۱۳۹۲-۰۹-۲۵ ۰۸:۰۹

اگه دست من بود اين رمالو 10 بار اعدام ميکردم تا عبرتي باشه براي رمالاي ديگه.