محسن رفيقدوست كه از اولين روزهاي تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در اين نهاد فعاليت ميكرد و حتي عنوان اولين وزير سپاه پاسداران را در دولت به خود اختصاص داد، فكر تشكيل نيرويي براي حراست از انقلاب اسلامي درحال پيروزي را مربوط به سالهاي مبارزه با رژيم طاغوت دانست و تصريح كرد:« اين فكر در بين تعدادي از آشنايان و در راس همه اينها در ذهن برادر شهيد محمد منتظري شكل گرفت. دغدغه ايشان اين بود كه بايد نيرويي براي حفاظت از انقلاب به وجود بيايد.»
سپاه پاسداران و روزهاي آغازين فعاليت
محسن رفيقدوست، اولين و تنها وزير سپاه انقلاب اسلامي، در سالگرد صدور فرمان حضرت امام خميني(ره) براي تاسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، در گفتوگو با خبرنگار تاريخ خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، به بازخواني و روايت چگونگي تشكيل اين نيرو پرداخت و اظهار داشت:« پيش از پيروزي انقلاب در رابطه با تاسيس سپاه، پيشنهادات مختلفي مطرح و جلسات متعددي برگزار شد. اين جلسات و بحث ها پس از پيروزي هم ادامه داشت و البته جاي ثابتي هم پيدا كرده بود. جلسات در منزل آقاي اخوان درخيابان ايران برگزار مي شد و من هم در آن جلسات شركت ميكردم. تا اينكه، امام(ره) در مورد تشكيل سپاه حكمي به آقاي لاهوتي دادند. دولت موقت هم براي سامان دادن اين بحث حول محور خود پيشدستي كرد. امام(ره) هم فرمودند كه آقاي لاهوتي! زير نظردولت موقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را تشكيل دهيد.»
وي يادآور شد: «امام(ره) مي خواستند ارتش را نگه دارند . ما هم با بدنه ارتش مشکل نداشتيم . بدنهي ارتش خود مردم بودند. چه کسي بود که فردي سرباز در خانواده نداشته باشد؟! بحث اين بود که مقوله انقلاب از مقوله سرزمين جداست. ارتش معمولا حافظ سرزمين و مرزهاست، ولي نيرويي مي خواهيم که حافظ انقلاب اسلامي و دستاوردهاي آن باشد. آن روزها وقتي بحث مي شد که مثلا دستاوردهاي انقلاب چيست؟ در جواب مي گفتيم مثلا قانون اساسي، آزادي که مردم در پناه جمهوري اسلام پيدا مي کنند و حتي اگر به ايران حمله اي بشود، نه به خاطر اشغال سرزمين بلکه به خاطر از بين بردن انقلاب، نيرويي مي خواهد كه از آن دفاع کند.»
وي همچنين خاطرنشان كرد:« درهمان روزهايي كه من در مدرسه رفاه فعاليت مي كردم، مرحوم شهيدان بهشتي و مطهري مرا فرا خواندند و گفتند كه امام(ره)، فرماني براي تشكيل سپاه زير نظر دولت موقت صادر كرده است، شما هم كارها را در مدرسه رها كن و به آن سپاه بپيوند. مشخص شد كه عدهاي از برادراني كه دستاندركار بودند، به خصوص بيشتر افرادي كه جزو انجمن اسلامي دانشجويان اروپا و آمريكا بودند، درمحل پادگان لجستيكي ارتش كه تا چند روز قبل فرماندارنظامي تهران بود، جمع شده بودند. من هم به آنجا رفتم، ديدم عدهيي از آقايان مثل مهندس صباغيان، تهرانچي، مرحوم علي فرزين، جعفري، محسن سازگارا، سنجقي و...آنجا جمع شده اند. سلام كردم ونشستم. پرسيدم قراراست سپاه تشكيل شود؟ گفتند كه بله. بر روي كاغذي نوشتم "سپاه پاسداران انقلاب اسلامي تشكيل شد: 1- محسن رفيقدوست" و آن يادداشت را مقابل ديگران گذاشتم.»
رفيق دوست ادامه داد: «همان روز پس از طرح بحثهاي مفصل شوراي فرماندهي موقت تعيين و آقاي دانشمنفرد هم به عنوان فرمانده انتخاب شدند. من هم به عنوان مسوول تداركات، موظف شدم مكاني براي سپاه تهيه كنم. فكركرديم دستگاهي كه ازبين رفته، ساواك است. بهتر است ساواك را تحويل بگيريم و سپاه را در محل ساواك تشكيل دهيم. در ادارهي مركزي ساواك بسته بود و آقاي دكتر يزدي به عنوان معاون نخستوزير در امور انقلاب، نگهباناني براي آنجا گذاشته بود. ادارهي چهارم ساواك كه بالاتر از آنجا قرار داشت، خالي بود. آنجا را گرفتيم. عدهاي از بچهها را براي تميز وآماده كردن آن محل مسئول كرديم. به آقايان هم گفتيم فعلا بياييد. فردي به نام آقاي شادنوش از طرف آقاي يزدي مسوول نگهداري از ادارهي مركزي ساواك بود. درب آنجا را باز كرد اجبارا و با زور مقدار زيادي كاغذ و خودكار و لوازمالتحرير و... را در كارتنهايي پر كرديم. در تعدادي از ماشينهاي ساواك را كه در آنجا پارك شده بود را به زور بازكرديم و ماشينها را با يكسره كردن سوويچ روشن كرديم و برديم. افرادي هم آمدند و به سپاه ملحق شدند. افرادي چون آقاي مهندس غرضي و محمدرضا طالقاني پسر آقاي طالقاني، اصغر صباغيان، آقاي بشارتي، ناصر آلادپوش، محمودزاده و....»
اولين وزير سپاه جمهوري اسلامي درادامهي بيان خاطراتش از روزهاي تاسيس اين نهاد انقلابي گفت:« پس از مدتي احساس كردم اين سپاهي كه در حال شكلگيري است، سپاهي نيست كه مدنظر امام (ره) بوده است. از طرف ديگر در 3 تشكل ديگرهم نيروهاي به صورت مسلح فعاليت ميكردند كه شامل گارد انقلاب تحت نظر ابوشريف، گارد دانشگاه(پاسا) با نظارت شهيد محمد منتظري و افراد گروههاي مسلح مبارز قبل از انقلاب كه سازمان مجاهدين شكل داده بود، ميشدند و در ساختمان كيا در خيابان دكتر شريعتي و ساختماني در بهارستان فعاليت ميكردند.»
رفيقدوست اضافه كرد:«سپاه تشكيل شده بود و كار ادامه داشت اما همخواني مناسبي ميان افرادي كه در اين سه تشكن فعاليت مي كردند، نبود. بعضا هم با افرادي كه در جاهاي مختلف بودند، درگيري پيدا ميكرديم. مثلا خبر ميدادند كه جايي اسلحه جمع شده است. ميرفتيم و ميديديم قبل از ما گروه آقاي منتظري يا ابوشريف رسيده است؛ چند بار اين اتفاقات به اين شكل افتاد.»
اولين وزير سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ادامه داد: «يك روز تصميم گرفتم مراكز فعال ديگر را به هر نحو ممكن در سپاه ادغام كنم. پاييز 58 از ابوشريف و شهيد منتظري و شهيد محمد بروجردي از سوي سازمان مجاهدين انقلااب اسلامي را دعوت كردم و درب اتاقي كه در آنجا جمع شده بوديم را قفل كردم. يك كلت كمري 45 داشتم آن را روي ميزگذاشتم و گفتم افرادي كه از هر 4 گروه موجود ميشناسم، همه يك هدف را تعقيب ميكنند كه ايجاد نيرويي براي حفاظت از انقلاب است. شما مبناي قانوني نداريد. حكم ما از سوي امام (ره) است كه ما را مجاز به فعاليت زير نظر دولت موقت كرده است. انتقاد عمده آنها به سپاه نظارت دولت موقت بر آن بود كه گفتم در هر صورت اين حكم امام(ره) است. گفتم اگر در اين جلسه نتوانيم به نتيجهاي برسيم، اول شما 3 نفر را ميكشم، بعد خودم را و همه راحت ميكنم. خوشبختانه در آن جلسه به اين نتيجه رسيدند كه حرف منطقي است و بهتر است بنشينيم و با هم مذاكره اي براي ادغام انجام دهيم. قرار شد از هر كدام از اين مراكز3 نفر انتخاب شوند. اين 12 نفر بنشينند و بحث ادغام را پيگيري كنند. ازهركدام از گروهها افرادي آمدند. قرار شد در محل پادگان جمشيديه كه دست ابوشريف بود مرتب جلساتي تشكيل شود. پس از تشكيل 3 يا 2 جلسه موضوع را به دوستانمان در شوراي انقلاب مطرح كردم. آقاي بهشتي، خامنهاي، هاشمي و ... جمع بودند. اين كار بسيار مورد استقبال قرارگرفت. آقاي هاشمي مامور شد به فعاليتهاي ما نظارت داشته باشد و بعضا هم در جلسات ما شركت ميكرد و اين جلسات شايد3 – 2 ماه طول كشيد.»
وي در ادامهي بيان خاطراتش از نخستين روزهاي فعاليت سپاه پاسداران در حفاظت و صيانت از انقلاب اسلامي خاطرنشان كرد :« به خاطر دارم ارديبهشت سال 58 به ما گفتند شهرباني مسجد سليمان را چپيها گرفتند. نيرو بفرستيد. نيرو آماده كرديم و فرستاديم . به غير از مقدار پولي كه خودم داشتم و خرج ميكردم اولين پولي كه گرفتم از فردي به نام آقاي جابرانصاري بود كه لوسترفروشي داشت. چند بار از اين فرد پول گرفتم. قبل از ادغام اولين پولي كه به ما داده شد 20 ميليون تومان در شهريور 58 بود. دولت موقت چكي در وجه آقاي هاشمي رفسنجاني نوشت. ايشان هم به نام من پشتنويسي كرد. فردا صبح عكس پشت و روي اين چك را در روزنامهي كارگر كه متعلق به چريكهاي فدايي بود چاپ كردند و نوشتند هنوز هيچ اتفاقي نيفتاده، غنايم انقلاب تقسيم شد!! بعد هم بودجه 100 ميليون تومان هم دولت موقت داد. ارتباطمان با دکتر يزدي بود . مرتب درخواست ملاقات مي کرديم . وقتي که به ما اختصاص مي داد پس از ساعت 12 شب بود و معمولا من و مهندس غرضي و ... به ديدار ايشان مي رفتيم .»
رفيق دوست همچنين يادآور شد:« پس از ادغام اولين شوراي فرماندهي جديد را انتخاب كرديم. آقاي جواد منصوري فرمانده و محمد غرضي هم مسئول فرمانده عمليات شد. من مسئول تدارمات و آقاي بشارتي هم مسئول اطلاعات شدند. واحدي هم براي هماهنگي با استانها تشکيل داديم و 2 نفر مسئول آن شدند. در نظر گرفتن اين واحد ضروري بود، چرا كه مثلا در اصفهان و مشهد سپاه تشكيل شده بود، اما اصلا هيچ توجه و هماهنگي با ما نداشتند و مستقل فعاليت مي کرد، که بعد از مدتي همه را در سپاه کل ادغام کرديم.»
رفيق دوست درادامه با بيان اينكه در آن ايام مرتب با دولت موقت اختلاف پيش مي آمد، اظهارداشت:« دولت موقت بودجه نمي داد و مي خواست سپاه تحت کنترل خودشان باشد. زمانيكه امام(ره) درقم بودند يکبارمن به همراه آقاي مهندسغرضي و خانم دباغ به قم رفتيم. من سخنگو بودم . خدمت امام (ره) عرض کردم که سپاه زير نظر شوراي انقلاب باشد، بهتر است. تا من اين جمله را گفتم، امام(ره) فرمودند كه بله، امرسپاه با شوراي انقلاب باشد . عرض کردم چيزي مي نويسيد ؟ فرمودند كه نيازنيست. گفتم پس اجازه دهيد من عين فرمايشات شما را در دفترم بنويسم. تقويم را باز کردم و نوشتم ؛امام(ره) فرمودند امرسپاه با شوراي انقلاب باشد. گفتم كه همين جمله را به آقايان برسانم کافي است؟؟ فرمودند :بله ! با خوشحالي به حضور آقاي بهشتي رسيديم و خدمت ايشان عرض كرديم. پس از مدتي هم قضيه ادغام انجام شد و اولين حکم شوراي فرماندهي جديد را آقاي دکتر بهشتي به عنوان رييس شوراي انقلاب صادر کردند و حكم را دوم ارديبهشت 59 در محل سپاه بين نماز ظهر و عصر به ما 7 نفرمنتخب دادند.»
وي ادامه داد:« سپاه در حال شکل گيري بود و فراز و فروهايي هم داشت. ابوشريف هم به اين ائتلاف پيوسته بود. پادگان وليعصر را هم آماده کرده بوديم. من و تيمي که همراه من بودند در آن پادگان بسيار زحمت کشيديم. اين پادگان از پادگان هايي بود که مردم در پيروزي انقلاب از بين برده و آتش زده بودند و بسيارتخريب شده بود. آسايشگاه، آشپزخانه و حمام ساختيم و پادگان عمليات سپاه را آنجا قرار داديم. ابوشريف ادعاي فرماندهي داشت و چندان زير بار سپاه مرکز نمي رفت، اختلاف شديدي بين عمليات و فرماندهي سپاه بود. پس از آقاي منصوري وقتي بني صدر رييس جمهور شد حکم فرماندهي سپاه را به آقاي مرتضي رضايي داد. ايشان بسيار جوان، شريف، محترم و انقلابياي بود. طرفدار بني صدر نبود. بني صدر تصور مي کرد كه او طرفدارش است.از طرفي چون بني صدر حکم داده بود سپاه زير بارش نمي رفت. من اين جا به عنوان واسطه عمل مي کردم . از ايشان خواستم مرحوم شهيد کلاهدوز را قائم مقام خود کند .امور سپاه را شهيد کلاهدروز اداره کند و او فقط فرمانده باشد.»
رفيق دوست در ادامهي گفتوگوبا ايسنا خاطرنشان كرد:« آقاي منتظري هم هيچ گاه مخالف سپاه نبودند. البته بعضا با بعضي از حرکت هاي سپاه مخالفت مي کرد. اما سپاه خود را موظف به اطاعت از ولي فقيه مي داند. پس از ادغام، ابوشريف با مجموعهي خود آمد. سازمان مجاهدين دو قسمت شد. آنهايي که مي خواستند کار سياسي کنند بيرون رفتند. آنهايي هم که مي خواستند نظامي باشند در سپاه ماندند. از تشکيلات آقاي محمد منتظري هم عده اي آمدند. خودش نيامد، قبول هم نداشت. يک روز من و ابوشريف به محل گارد دانشگاه ها رفتيم. درب آنجا را قفل کرد و ما را نگه داشت. گفت شما اشتباه کرديد وارد سپاه شديد. سپاه نبايد زير نظر دولت موقت تشکيل شود. يک روز آنجا بوديم. بعد هم آمديم. پس از آن خود منتظري مجبور شد پاسا را تعطيل کند.چون امکاناتي نداشت.ما قدرتمند شده بوديم . با ما ارتباط داشت و آنجا را با توصيه رفقا تعطيل کرد.»
سپاه پاسداران در ايام دفاع مقدس
وي همچنين از وقوع جنگ تحميلي به عنوان عاملي كه وضعيت سپاه را عوض كرد، نام برد و با بيان اينكه با شروع جنگ سپاه نقش جدي تري گرفت، يادآورشد:« سال 60 زمانيكه بني صدر رفت پيشنهاد کرديم حضرت امام(ره) به عنوان فرمانده کل قوا؛ فرماندهي براي سپاه منصوب كنند تا سپاه منسجم شود و قوت بگيرد. ايشان هم فرمودند كه شوراي فرماندهي سپاه فردي را معرفي کند . در آن مقطع زماني بود که آقاي رضايي مسئول اطلاعات سپاه شده بود. آقاي بشارتي نيز نمايندگي مجلس را برعهده داشت. لانهي جاسوسي فتح شده بود و عده اي از بچه هاي لانه جاسوسي نيز به سپاه آمده بودند افرادي مثل رضا سيف اللهي كه البته با آقاي رضايي در اطلاعات کار مي کرد.»
رفيق دوست ادامه داد:« براي اجماع روي يك فرد همه ما به باغ شيان، باغ پذيرايي ساواک، رفتيم. آن باغ به طورکلي دست من بود. علاوه بر افراد عضو شوراي فرماندهي؛ شهيد محلاتي و آقاي موسوي خوئيني ها هم حضور داشتند. به اتفاق آرا به اين نتيجه رسيديم که بهترين کسي را که براي فرماندهي سپاه مي توانيم خدمت امام(ره) معرفي کنيم، شهيد کلاهدوزاست. بنا شد اين موضوع را فرداي آن روز خدمت حاج احمدآقا اعلام کنيم. به خاطر دارم زمانيكه پس از پايان جلسه به خانه رفتم صبح هنوزهوا تاريک بود، متوجه شدم کسي در مي زند. در را باز کردم. ديدم شهيد کلاهدوزدر حالي كه عبايي بر دوش انداخته، پشت در ايستاده است. از زيرعبايش قرآني در آورد و مرا به قرآن قسم داد كه او را فرمانده نکنيم. دليلي هم براي اصرار بر خواسته خود مطرح کرد. پرسيدم كه پس چه کار کنيم؟ گفت كه محسن را انتخاب کنيد.»
اولين وزير سپاه جمهوري اسلامي در ادامه خاطرنشان كرد:« آقاي رضايي در آن جلسه سه راي آورده بود در حالي كه شهيد کلاهدوز7 راي داشت. بالاخره يک راي اضافه کرديم و راي آقاي رضايي به 4 رسيد. شهيد محلاتي با فرماندهي آقاي رضايي مخالف بود. خدمت حاج احمدآقا زنگ زدم و قضيه را کاملا تشريح کردم. دليل مخالفت آقاي کلاهدوز با فرماندهي خودش را هم به او گفتم. ايشان دليل را هم پسنديد. گفتم 3 نفر با آقاي رضايي مخالفند. مخصوصا آقاي محلاتي با او مخالفت داشت. احمد آقا هم گفتند مطلب را به امام(ره) اطلاع دادند و امام(ره) هم فرموده بودند كه چون من تا به حال براي فرمانده سپاه حکم ندادم خود آقايان متني بنويسند و بياورند. من و رضا سيف الهي متني نوشتيم. متن را به احمد آقا دادم. البته در نهايت متني که امام(ره) نوشتند غيراز آن متني بود که ما داديم . به کلي عوض شده بود. ظاهرا امام (ره) مي خواستند ما را امتحان کنند! خلاصه ساعت 2 راديو حکم را خواند. تا زمان رحلت امام(ره) آقاي رضايي فرمانده سپاه باقي ماند.»
رفيق دوست در ادامهي گفتوگو با ايسنا، اقدامات سپاه در بدو فعاليت را در بخش فتنههاي منطقهاي يادآور شد و با بيان اينكه قبل از جنگ تمام برخوردهايي که با فتنههاي منطقهاي انجام مي شد را سپاه انجام مي داد، گفت:« حزب توده، جريان فرقان، قائلهي گنبد، کردستان و ...را سپاه شناسايي و مهار کرد. جنگ که شروع شد تحليل ما اين بود که جنگ عليه سرزمين ايران نيست عليه انقلاب اسلامي است، بنابراين سپاه در کنار ارتش از انقلاب و خواستگاه هاي انقلاب دفاع کرد. امروز هم آن خطي که بين ارتش و سپاه است، اين است که ارتش ماموريت دفاع از سرزمين را دارد، اما سپاه مسئوليت دفاع از انقلاب و دستاوردهاي آن را برعهده دارد.»
چگونگي تاسيس بخش اطلاعات در سپاه پاسداران
وي همچنين به چگونگي تاسيس بخش اطلاعات سپاه اشاره كرد و با بيان اينكه تاسيس اين بخش توسط جناب آقاي بشارتي انجام شد، اظهارداشت:«اين بخش سپاه با آمدن آقاي محسن رضايي کاملا قدرت گرفت. مي توان به جرات گفت وزارت اطلاعات تشکيل شده از 90 درصد از كادر و دستاوردهاي اطلاعات سپاه و 10درصد از اطلاعات نخست وزيري، کميته انقلاب و ساير نهادهاي ديگربود. به واقع هسته اصلي وزارت اطلاعات ازسپاه جدا شد. همه سپاهي بودند. بيش از 90 درصد کساني که وزارت اطلاعات را تشکيل دادند سپاهي بودند. اطلاعات سپاه اطلاعات بسيارقوياي بود. بچه هاي خوبي جمع شده بودند و با قدرت هم عمل کرده بود. به ياد دارم که وقتي اطلاعات سپاه حزب توده را زد، خود آنها مي گفتند حکومت شاه حتي 20 درصد اين موفقيت را نتوانسته بود در دوران طاغوت پيدا کند. مجتبي طالقاني هم توسط سپاه دستگير شد. مجتبي از کساني بود که از سازمان مجاهدين انقلاب رفته بود و تغيير موضع داده بود و گزارش ها نشان مي داد که در يک تصفيه درون سازماني دست به قتل يكي از خانمهاي عضو سازمان زده بود. به طور كلي درسپاه اطلاعات مسائل داخلي و خارجي ايران را داشتيم، اما من در آن دخالتي نداشتم.»
رفيق دوست در ادامه با خاطرنشان کردن اين مساله كه شروع کار گروههاي نظامي مانند گروه محمد منتظري، ابو شريف و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي قبل از تشکيل سپاه بود، اظهاراشت:« آنها هر کدام با اتکاء به يکي از مسئولين بالاي مملکت اين کار را شروع کرده بودند. ابوشريف مورد پشتيباني آقاي موسوي اردبيلي و مرحوم شهيد منتظري نيز مورد حمايت شهيد بهشتي بود. اما همه آن آقايان هم زمانيکه سپاه تشکيل شد با آن موافقت بيشتري داشتند. اولين روزهاي تشكيل سپاه روزهاي سختي بود، اما الحمدالله به خوبي سپري شد.»
خريد ادوات نظامي در دوران دفاع مقدس
تنها وزير سپاه جمهوري اسلامي همچنين در بيان كيفيت فعاليتهايش در سپاه، همزمان با ايام دفاع مقدس گفت:« پيش از انقلاب من با سازمان فتح ارتباط ، و با شخص مرحوم عرفات هم آشنايي داشتم . قلعهاي در جنوب لبنان بود که معتقدم اگر خالي نمي شد هيچ گاه اسرائيل نمي توانست جنوب لبنان را اشغال کند و آن قلعهاي بود که از آنجا مي شد تا کيلومترها خاک اسرائيل را ديد. من قبل از انقلاب در آن قلعه پاسداري داده و دورهي نظامي گري را آنجا تمرين کرده بودم.»
رفيق دوست اضافه کرد:« اولين اسلحه را براي سپاه از فلسطيني ها خريدم. به خاطر دارم 500 قبضه آرپي جي هفت که ساخت خودشان بود. به لبنان رفتم و زير کوهي کارخانه شان را ديدم. تفنگ هم از آنها خريدم که آن را از بلغارستان خريده بودند. از ابتداي تشکيل سپاه تا پايان جنگ مسئول پشتيباني سپاه بودم. بعضا هم در بسياري ازموارد به نيروهاي ارتش هم کمک هايي را داشتم. مثلا در مقطعي از ليبي امکاناتي آوردم که به نيرو دريايي خودمان توان بخشيد. چرا که نيرو دريايي ايران و ليبي را،هر دو، از يک سيستم طراحي کرده بودند. قطعات ناوهاي آنها که به کلي کنار گذاشته بودند به ناوهاي ما مي خورد. يک کشتي مهمات براي نيرو دريايي از ليبي وارد کردم.»
وي كه تهيهي مهمات را در دوران دفاع مقدس بسيار دشوار برميشمرد، ادامه داد:« در دوران جنگ ما در محاصره کامل نظامي بوديم. اولين کشوري که از آنجا مهمات تهيه کردم فلسطين و پس ازآن کره شمالي بود. کشوري عقب افتاده، اما از نظر نظامي پيشرفته. من در آنجا به ملاقات کي مين سونگ مي رفتم. او به انقلاب اسلامي خيلي علاقه مند بود و با سعه صدر با ما برخورد مي کرد.البته پول هم در ازاء تجهيزات مي گرفت. يک روز به من گفت چرا از ما اسلحه و مهمات مي خري؟! برو خودت بساز. اصولا ملتي که ديگران بخواهند فشنگ تفنگش را بدهند موفق نمي شود!! از همان موقع که حدود سال 59، قبل از جنگ بود، تصميم گرفتم در سپاه صنايع ايجاد کنم. شنيده بودم خمپاره 60 ،اسلحه اي است كه در تشکيلات ارتش 15 سال است از رده خارج شده . سراغ صنايع دفاع رفتم و گفتم اگر شما 15 سال است اين اسلحه را نمي سازيد قالب ها يش را بدهيد ما بسازيم. ازهر کسي که مي گفت مي تواند کاري بکند حمايت مي کردم . پيش خودم و خدا و در پيشگاه ملت افتخار مي کنم که خود کفايي نظامي و دفاعي امروز مملکت را پايه ريزي کردم و تا آخرش هم ايستاده ام. اکثر کارهايي که هنوز در حال پيگيري است به کارهايي مربوط مي شود که آن زمان من پايه ريزي کردم.»
وي اضافه كرد:« سال 65 بود که مي خواستم عملياتي را طراحي کنم که مهمات بسيار زيادي مي خواست و اين مهمات را اگر مي خواستم از خارج از کشور وارد کنيم 2 ميليارد و 800ميليون دلار هزينه لازم بود. کل ارز آن سال مملکت 5/6 ميليارد دلار بود. کل ارزي که به دفاع ميدادند يک ميليارد دلار بود. پيشنهادي بردم و از حضرت امام(ره) اجازه گرفتم که با 380 ميليون دلار ارز آن صنعت را در ايران ايجاد کنم. با روش خاصي که به کار گيري همه امکانات مملکت بود، براين اساس به هر کارخانه اي که مي توانست ريخته گري کند پوکه و مواد اوليه داديم . سه هزار دستگاه کپي تراش وارد کردم و به 3 هزار تراش کار در مملکت هديه کردم. گفتم هر کدام هزار گلوله براي من تراش بدهيد دستگاه مال خودتان، مزد کارتان را هم به شما ميدهم .»
رفيق دوست در ادامه با خاطر نشان کردن اين مساله كه مي توان گفت در صنايع نظامي امروز كشور آن بخشي که با قدرت به واسطهي به روز بودن قابل عرضه است، صنايع سپاه به شمارميآيد، تصريح كرد:« البته صنايع ارتش هم خيلي رشد کرده و آنها هم کارهاي نو زيادي کردند. اما آنچه که امروز تبلور دارد صنايع سپاه است. به خاطر دارم در دوران جنگ از آلماني ها بيسيم مي خريديم و کشف کننده را هم آلمان به عراق مي فروخت. همان زمان جنگ بيسيم ساختيم که 190 کانال داشت. رمز کننده و کشف کننده را هم خودمان ساختيم و فرستاديم جبهه. زمانيكه دشمن از سلاح شيميايي استفاده کرد بلافاصله شروع کرديم پدافند شيميايي را اجرايي کرديم .در عمليات خيبر صدام از مواد شيميايي بدون محابا استفاده کرد از مجروحين شيميايي 8 درصد شهيد شدند. عمليات بعد عمليات بزرگ بدر بود که ما پدافند درست کرده بوديم .انفرادي ،گروهي و لشکري .شهدايمان به 8 در هزار رسيدند.هر کس ادعا مي کرد مي تواند کاري بکند از او استفاده مي کرديم. به ياد دارم زمانيكه اولين موشک تاو را در ميدان تير سمنان امتحان کرديم بالاي سر خودمان فرود آمد. سال 64 بود. عده اي هم ما را مسخره کردند. يک سال بعد موشک تاوي را که ساخته بوديم را آزمايش کرديم و به هدف متحرک خورد. من خيلي به همکاران براي اين کارها جرات مي دادم و به حمدالله در بخش دفاعي کشور خوب کار شد.»
رفيق دوست در ادامهي بيان خاطراتش از كيفيت فعاليت سپاه در دوران دفاع مقدس اظهار داشت:« ارتش عراق تانک زياد داشت. بايد سلاحي مي داشتيم که بتواند تانک ها را هدف قرار دهد وآنها را منهدم کند .موشک تاو بهترين سلاح ضد تانک بود. کانال هاي مختلف پيدا مي شدند و ميگفتند که ما تاو مي فروشيم. وارد مذاکره مي شديم.گشايش اعتبار مي کرديم. تضمين هم مي کردند. سر 6 يا 9 ماه هم به ما نمي دادند. حتي يکي دو بار به ما هم خسارت دادند. يکباره ديدم همه امکانات ارزي دفاعي 2 ميليارد دلار است، 5/1 ميليارد دلار گير موشک تاو است كه هنوز نيامده! تصميم گرفتيم تاو را خودمان بسازيم. همه کشورها از مصر ،اروپا خود آمريکايي ها پيشنهاد مي دادند.از طرف ديگر دلال هاي مختلف هم مراجعه مي کردند و مي گفتند شما هر چه مي خواهيد ما تهيه مي کنيم. روال اين بود که ارتش و سپاه به آن دلال ها ليستي مي داد و مي گفت ما اينها را مي خواهيم .اما هيچ کس اينها را به ما نمي فروخت. گفتم هر کس مراجعه کرد بگوييد ما هيچ چيز نمي خواهيم .شما بايد به 4 تا "چ" جواب بدهيد. چي داريد؟ چند تا داريد؟ چند مي دهيد؟چه جوري مي دهيد؟ هر کس اين 4 تا چ را جواب داد وارد مذاکره مي شويم .به کسي مربوط نيست که ما چه مي خواهيم. از آن به بعد توانستيم معاملات خوبي انجام دهيم.»
وي اضافه كرد:« در بين کشورهايي که با ما معامله مي کردند از همه بيشتر کشور بيطرف سوئيس بود که در حد بالايي به ما مهمات خوب فروخت. چين هم به ما خوب فروخت. بلغارستان، لهستان ،مجارستان هم به ما سلاح فروختند. کره شمالي که هر چه داشت به ما مي داد.از ليبي هم در حد بالايي سلاح هاي استراتژيک مجاني آورديم.»
سپاه پاسداران و فعاليت اقتصادي
رفيق دوست درادامه با بيان اينكه تا زماني که جنگ بود و من وزير سپاه بودم حتي يك ريال کار اقتصادي در سپاه انجام نشد، اظهارداشت:« ما بودجه از دولت مي گرفتيم وخريد مي کرديم. بعضي از خريد ها سري بود و بعضي هم شامل لباس، مواد غذايي و مواد اوليه صنعتي مي شد .عمده خريدها کالاي خاص نظامي بود. بعد که جنگ تمام شد و قرار گاه سازندگي خاتم الانبياء تشکيل شد، امکانات عظيمي که سپاه در زمان جنگ از نظر ادوات راهسازي پيدا کرده بود بسيار به کشور خدمت کرد. سد بزرگ کرخه را سپاه ساخت.سدي که در نوع خود بزرگ ترين سد خاکي دنيا است.اتوبان تهران- ساوه را سپاه ساخت .همين طور اتوبان ها و نيروگاه هاي ديگر را، امکاناتي که در جنگ استفاده مي شد در خدمت سازندگي قرار گرفت و سپاه ارزان تر از ديگران قرار دادها را گرفت. بهتر از ديگران ميساخت و به دولت کمک ميکرد.»
وي همچنين خاطرنشانكرد:«امروز بخشي از صنايع نظامي که ساخته مي شود بودجه اي دارد که منتقل مي کند تا بتواند با آن خريد کند.اما کار اقتصادي نمي کند.سپاه هيچ وقت مثلا واردات صنايع غذايي نداشته است. کار عمراني کرد.برايش سود داشت آن را به سپاه برد و جزء بودجه اش هزينه کرد. قرارداد 15 يا 16 پارس جنوبي را با سپاه بستند. اين همه نيروي تحصيل کرده و مطمئن که مي تواند به سازندگي مملکت کمک کند بايد وارد جريان کار شود. البته من معتقدم همين الان کارهايي را که بخش خصوصي مي تواند از پروژه هاي دولتي انجام دهد، سپاه آن کارها را نکند. با سياست هاي جديد نظام که مي خواهد بخش خصوصي رونق بگيرد. واقعا گذر ما از اين مشکلات اقتصادي به اين مسئله مرتبط است.همه مشکلاتي که امروز داريم اعم از فساد دستگاه اداري ،تورم و ... همه به اين علت است که دولت در مسائل اقتصادي همه کاره است. مردم بايد بيايند خودشان مشکل خود را حل مي کنند.الان هم معتقدم اگر مردم خود مي توانند کاري انجام دهند سپاه نرود انجام دهد.سپاه هيچگاه در تجارت وارد نشده است.بلکه در بخش سازندگي فعال است.همين الان خيلي از اتوبانهايي که اطراف تهران در حال ساخت است را سپاه مي سازد. خيلي از پل هاي بزرگ را سپاه مي سازد.به عنوان پيمانکار در مناقصه شرکت مي کند.قيمت را از ديگران بهتر مي دهد.برنده مي شود و کارها را انجام مي دهد.»
رفيق دوست در پايان با بيان اينکه امروز ارتش و سپاه در کنار هم در چارچوب وظايف مشخص به بهترين نحو فعاليت مي کنند، گفت:« امام(ره) به عنوان معمار هوشمندي بود که با درس از تاريخ آنچه را که يک انقلاب براي ماندن خود لازم داشت برايش ايجاد کرد. سپاه ، جهاد سازندگي، نهضت سواد آموزي، بنياد مسکن و ... همه به دستور امام(ره) ايجاد شد. امروز ارتش مثل سپاه متدين، با ايمان، علاقه مند به انقلاب و رهبري است. يکي از عوامل اين مسئله هم بودن سپاه بود چرا که ديگر کسي تصور نمي کرد که مي تواند از طرق ارتش کاري انجام دهد و به آن به چشم طمع نگاه نکرد و ارتش فرصت ساخته شدن پيدا کرد.امام(ره) فرمودند كه اگر سپاه نبود کشور نبود و امروز نيز باز بايد بگوييم اگر سپاه نباشد کشور نيست.»
گفتوگو از خبرنگار ايسنا:حميده صفامنش
انتهاي پيام
نظرات