• شنبه / ۱۹ شهریور ۱۳۸۴ / ۱۷:۳۵
  • دسته‌بندی: دولت
  • کد خبر: 8406-08773
  • منبع : خبرگزاری دانشجویان ایران

*سخنراني مرحوم آيت‌الله طالقاني در خطبه‌هاي نماز عيد فطر 1358* هميشه ضربه‌اي كه خورده‌ايم يا از راستگراهاي متعصب جامد خوارج نهرواني بوده يا از چپگراها

*سخنراني مرحوم آيت‌الله طالقاني در خطبه‌هاي نماز عيد فطر 1358*
هميشه ضربه‌اي كه خورده‌ايم يا از راستگراهاي متعصب جامد خوارج نهرواني بوده يا از چپگراها
مرحوم آيت‌الله سيدمحمود طالقاني در شهريور ماه 1358 در سخنان مهمي در خطبه‌هاي نماز عيد فطر در دانشگاه تهران مطالب مهمي را راجع به مباني حكومت امام علي (ع) و انقلاب اسلامي ايراد كردند. سرويس تاريخ خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، به لحاظ اهميت موضوع متن كامل سخنان ايشان را كه در صفحه 6 روزنامه اطلاعات 1384/6/19 به چاپ رسيده، منتشر مي‌كند. سخنراني‌ مرحوم‌ آيت‌الله‌ سيدمحمود طالقاني در ‌نماز عيد فطر، دانشگاه‌ تهران، دوم‌ شهريورماه‌ 58 خطبه‌ اول: قال‌ اميرالمؤ‌منين‌ علي‌ عليه‌السلام: «ايها الناس‌ ذمتي‌ بما اقول‌ رهينه‌ وانا به‌ زعيم.» در يك‌ موقعيت‌ خاص‌ و حساسي، در يك‌ فصل‌ تاريخي، بعد از شورش‌ و انقلاب‌ مسلمانان‌ عليه‌ خليفه وقت‌ و بعد از اينكه‌ مردم‌ مدينه‌ سران‌ مهاجر و انصار با آن‌ حضرت‌ بيعت‌ كردند. اولين‌ برنامه حكومتش‌ را در يك‌ خطابه‌ مفصلي‌ در مسجد مدينه‌ اعلام‌ فرمود. همان‌طوري‌ كه‌ علي‌ روح‌ و فكر و انديشه‌ و برنامه‌ و سخنش‌ هميشه‌ زنده‌ است، اين‌ كلمات‌ هم‌ زنده‌ است. گويا همين‌ امروز است‌ كه‌ علي‌ در ميان‌ همه‌ مسلمانها ايستاده‌ و اين‌ مسائل‌ و مطالب‌ و برنامه‌ را اعلام‌ مي‌كند. همان‌ علي‌ كه‌ در فتح‌ مكه‌ همه‌ گوش و چشم‌ و دل‌ بود نسبت‌ به‌ رهبر بزرگش، پيامبر عظيم‌الشان، و در پاي‌ سكوي‌ مجاور كعبه‌ ايستاده‌ بود و مي‌شنيد خطابه‌ انقلابي‌ پيامبر اسلام‌ را. بعد از اينكه‌ بتها فرو ريخت‌ و مركز توحيد فتح‌ شد و همه‌ مشركين‌ تسليم‌ شدند. آن‌ خطبه‌ مفصل‌ را فرمود و بعد فرمود: «هر افتخاري‌ در جاهليت، زير پاي‌ من‌ و هر ربايي‌ در جاهليت، زير پاي‌ من‌ وهر امتيازي‌ زير قدم‌ من. همه‌ محو شده‌ است؛ كل‌ معثره، كل‌ ربا». بعد فرمود: «لافخر لعربي‌ علي‌ عجمي، ولا لعجمي‌ علي‌ عربي‌ الا بالتقوي. ان‌ اكرمكم‌ عندالله‌ اتقيكم. ان‌الزمان‌ قدعاد كهيأته‌ يوم‌ خلق‌الله‌ السموات‌ والارض.» همه‌ افتخارات‌ ملغي. همه‌ امتيازات‌ ملغي. عرب‌ بر عجم. عجم‌ بر عرب. سپيد و سياه‌ بر يكديگر. گرامي‌ترين‌ شما، آن‌ هم‌ نزد خدا، نه‌ امتيازات‌ دنيوي، متقي‌ترين‌ شما هستند زمان‌ برگشت‌ به‌ همان‌ وضع‌ فطري‌ كه‌ اين‌ امتيازات‌ نبود، اين‌ طبقات‌ نبود و اين‌ افتخارات‌ نبود. ان‌الزمان‌ قدعاد كهيأته‌ يوم‌ خلق‌الله‌ السموات‌ والارض.علي‌ اينها را مي‌شنيد. با تمام‌ وجود درك‌ مي‌كرد. راز انقلاب‌ توحيدي‌ اسلام‌ را از زبان‌ پيامبر و وحي‌ قرآن‌ دريافت. بلال‌ حبشي‌ و برده‌ و غلام‌ شكنجه‌ ديده‌ رفت‌ بالاي‌ خانه‌ كعبه‌ و فرياد و بانگ‌ اذان‌ برداشت. يعني‌ اين‌ غلامي‌ است‌ كه‌ بر حسب‌ فضيلت‌ و تقوا بر همه‌ مردم‌ از جهت‌ سبقت‌ در اسلام‌ و درك‌ توحيد و تقوا، بايد برتري‌ داشته‌ باشد. از همين‌ جهت‌ [بود] كه‌ همه‌ قريش‌ و سران‌ قريش‌ و آن‌ كساني‌ كه‌ بادهاي‌ افتخارات‌ جاهليت‌ در دماغشان‌ بود، به‌ خود مي‌پيچيدند. زمان‌ گذشت، رسول‌ خدا وفات‌ يافت. به‌ تدريج‌ همان‌ كساني‌ كه‌ مارك‌ «طلقاء» به‌ پيشاني‌ آنها خورده‌ بود، در دستگاه‌ خلافت‌ نفوذ كردند. امتيازات‌ شروع‌ شد، امتياز قريش‌ به‌ عرب، امتياز عرب‌ بر عجم. چه‌ در مقامات‌ و پستها و چه‌ درتقسيم‌ بيت‌المال‌ و زمينه‌هاي‌ اقتصادي. تا به‌ آنجا رسيد كه‌ اين‌ امتيازات‌ مسلمانهاي‌ اصيل‌ را به‌ حركت‌ درآورد و دراين‌ ميان‌ خليفه‌ قرباني‌ شد. مردم‌ با علي‌ بيعت‌ كردند. با اين‌ سابقهِ‌ مجمل‌ تاريخي، بني‌اميه‌ عقب‌ رانده‌ و حزب‌ اموي، در دستگاه‌ خلافت‌ نفوذ پيدا كردند. يزيد ابن‌ابي‌سفيان‌ در شام، و پس‌ از او معاويه‌ابن‌ ابي‌سفيان. مروان‌ رانده شده، همه‌ كاره‌ دستگاه‌ خلافت‌ شد.علي‌ مواجه‌ است‌ با يك‌ اجتماعي‌ كه‌ اسلام‌ از هر امتيازي‌ و از هر افتخاري‌ پاك‌ كرده‌ بود، دو مرتبه‌ به‌ وضع‌ جاهليت‌ برگشته. اين‌ است‌ كه‌ ايستاد و اين‌ خطابه‌ را خواند. اين‌ خطابه‌اي‌ كه‌ امروز هم‌ از زبان‌ من‌ مي‌شنويد، ولي‌ در همين‌ موقعيت‌ وضع‌ ما مسلمانها و همه‌ دنياي‌ اسلام‌ و دنياي‌ بشر از زبان‌ علي‌ بشنويد. اين‌ خطابه‌ انقلابي، اين‌ انقلاب‌ مفهوم‌دار، نه‌ شعار. فرمود: «ذمتي‌ بما اقول‌ رهينه، و انا به‌ زعيم.» متاسفانه‌ بيشتر مفسرين‌ و مترجمين‌ نهج‌البلاغه‌ اين‌ كلمات‌ را يك‌ خبر از آينده‌ مي‌دانند؛ يعني‌ آنچه‌ مي‌شود نه‌ آنچه‌ بايد بشود. با اينكه‌ موقعيت‌ اين‌ خطابه‌ و مسائلي‌ كه‌ اميرالمؤ‌منين‌ مطرح‌ مي‌كند؛ يعني‌ اين‌ مسئله‌ آنچه‌ كه‌ من‌ اعلام‌ مي‌كنم، بايد انجام‌ بگيرد و من‌ درباره‌ اين‌ مطلب‌ پيش‌ خدا و خلق‌ و قرآن‌ و وحي‌ و نبوت‌ متعهد هستم. ذمتي‌ بما اقول‌ رهينه‌ و انا به‌ زعيم: من‌ گروگان‌ اين‌ حقيقتم. من‌ در بند اين‌ حقيقتم‌ و معتقدم‌ و بايد اعلام‌ كنم. ان‌ من‌ صرحت‌ له‌ العبرعما بين‌ يديه‌ من‌المثلات‌ حجزته‌التقوي‌ عن‌ تقحم‌ الشبهات. يك‌ مردمي‌ كه‌ اين‌ همه‌ تجربه‌ ديده‌اند، عبرت‌هاي‌ تاريخي‌ را دريافته‌اند و مسائل‌ را برخورد كردند و نمونه‌هايي‌ از گذشته‌ تاريخ‌ در مقابل‌ چشمشان‌ به‌ صراحت‌ موضع‌ تاريخ‌ را بيان‌ مي‌كند و گذشته‌ را كه‌ ظلم، سركشي، خودخواهيها، چگونه‌ منجر به‌ خونريزيها و انقلابها خواهد شد. پس‌ همين‌ بس‌ است، اين‌ نمونه‌هاي‌ تاريخي‌ كه‌ مردم‌ داراي‌ تقواي‌ اجتماعي‌ و روحي‌ را از فرو رفتن‌ در مكتب‌ها، مسائل، برنامه‌ها، شعارهاي‌ شبهه‌انگيز خود را نگه‌ دارند كه‌ دوباره‌ تاريخ‌ گذشته‌ تكرار نشود: الا وان‌ بليتكم‌ قدعادت‌ كيهأتها يوم‌ بعث‌الله‌ نبيكم. گرفتاريهاي‌ شما دو مرتبه‌ برگشت. گرچه‌ به‌ ظاهر اسلام‌ و در لباس‌ اسلامند، ولي‌ همان‌ گرفتاري‌ است‌ كه‌ پيامبر در ميان‌ آن‌ شركها، خودخواهيها، وحشيگري‌ها، امتيازات‌ منبعث‌ شد. اين‌ گرفتاري‌ شما همان‌ گرفتاري‌ است. فرمود گرچه‌ اينها، مخالفين‌ من، در شعار اسلام‌ و لباس‌ اسلام‌ هستند، ولي‌ آن‌ بصيرتي‌ كه‌ خدا به‌ من‌ عنايت‌ كرده، باطن‌ و انديشه‌هاي‌ جاهليت‌ و كفرآميز اينها را من‌ مي‌بينم. بصرني‌ بهم‌ صدق‌النيه. امروز هم‌ اين‌ مردمي‌ كه‌ در لباس‌ اسلام‌ و در زي‌ اسلام‌ به‌ جاهليت‌ برگشته‌اند، من‌ مي‌نگرم، گرچه‌ نماز مي‌خوانند، در صف‌ جماعت‌ هستند؛ شعار قرآن‌ مي‌دهند؛ ولي‌ همان‌ نظام‌ جاهليت‌ هست. ان‌ بليتكم‌ قد عادت‌ كيهأتها يوم‌ بعث‌الله‌ نبيكم. اين‌ دو قسمت‌ از سخن‌ علي. بعد مي‌فرمايد:والذي‌ بعثه‌ بالحق‌ لتبلبلن‌ بلبله‌ و لتغربلن‌ غربله‌ و لتساطن‌ سوط‌القدر. بعد از اين‌ دو تذكر مي‌گويد: اما برنامه‌ چي‌ هست؟ اول‌ اينكه‌ همه‌ به‌ هم‌ آميخته‌ بشوند. بايد همه‌ به‌ هم‌ آميخته‌ بشوند. اين‌ ديوارها و اين‌ سدهاي‌ طبقاتي‌ بين‌ قريش‌ و عرب‌ و عجم‌ و موالي‌ همه‌ بايد برداشته‌ بشود و همه‌ بايد به‌ هم‌ بريزند. اين‌ مرحله‌ اول. لتبلبلن‌ بلبله. بعد از آن، ولتغربلن‌ غربله. در ميان‌ اين‌ به‌ هم‌ ريختگي‌ بايد غربال‌ بشويد، چه‌ جور غربالي! كه‌ آن‌ دانه‌ درشتهاي‌ متعهد متقي‌ و آنهايي‌ كه‌ اسلام‌ را دريافتند و پاي‌ اسلام‌ ايستادند، اينها شناخته‌ بشوند، نخاله‌ها بيرون‌بروند. و لتغربلن‌ غربله‌ و لتساطن‌ سوط‌القدر بعد هم‌ به‌ هم‌ آميخته‌ بشوند وتركيب‌ بشوند مثل‌ موادي‌ كه‌ بايد در ميان‌ ديگ‌ با هم‌ بجوشند و با هم‌ تركيب‌ پيدا كنند و يك‌ صورت‌ ديگري‌ به‌ اينها داده‌ بشود. اين‌ برنامه‌ علي‌ است؛ برنامه‌ انقلابي‌ علي: به‌ هم‌ ريختن‌ آن‌ نظامات‌ فاسد و فاصله‌ها و رو آمدن‌ شخصيتهاي‌ متعهد و از ميان‌ رفتن‌ و بركنار شدن‌ نخاله‌هاي‌ خودخواه‌ و خودپرست‌ و فرصت‌جو وبعد يك‌ تركيب‌ اجتماعي‌ نو. اجتماع‌ انقلابي، اجتماع‌ پيشرو.آيا اين‌ كلمات‌ براي‌ همان‌ روز علي‌ بود؟! يا امروز هم‌ ما دچاريم؟ اگر اين‌ مسير انقلاب، دراين‌ انقلاب‌اسلامي‌ ما، اين‌ مسير علي‌ و اين‌ برنامه‌ علي‌ پيش‌ نرود، بايد به‌ طور يقين‌ بدانيم‌ كه‌ به‌ جاي‌ اول‌ خواهيم‌ برگشت. بعد مي‌فرمايد: حتي‌ آنقدر بايد زير و رو بشويد كه‌ آن‌ پاييني‌ها، آن‌ پايين‌ شهري‌ ها، آن‌ محرومها، آنهايي‌ كه‌ زير پا ماندند، آنهايي‌ كه‌ نفس‌ ندارند، ناله‌ شان‌ به‌ گوش‌ كسي‌ نمي‌رسيد، اينها بالا بيايند. و آن‌ خود خواه‌ هايي‌ كه‌ بر گرده‌ مردم‌ سوارند، اينها بايد به‌ زير كشيده‌ بشوند، حتي‌ يعود اسفلكم‌ اعلاكم‌ و اعلاكم‌ اسفلكم. زيرپاييها، ناديده‌ گرفته‌ ها، محرومين، مستضعفين‌ بالا بيايند. مستكبرين، خود خواه‌ ها، سرمايه‌ دارها، غارتگرها بايد بروند دنبال‌ كارشان؛ گرچه‌ طلحه‌ و زبير باشند. گرچه‌ در مقابل‌ پيغمبر شمشير زده‌ باشند. گرچه‌ خويش‌ نزديك‌ پيامبر باشند، بايد بروند كنار.از اين‌ انقلابي‌ تر شما خطابه‌ هيچ‌ رهبري‌ را در دنيا شنيده‌ ايد يا داده‌ ايد؟ وليسبقن‌ سباقون‌ كانوا قصروا آن‌ پيشي‌ گيرنده‌ ها، آن‌ شكنجه‌ شده‌ هاي‌ در دوره‌ ابتداي‌ بعثت‌ و در ميان‌ واديهاي‌ مكه‌ و در كنار حرم‌ خدا و دركنار كعبه، آنها كه‌ رفته‌ اند كنار، آنها بايد بيايند جلو. آنها پيشگامان‌ بودند. وليقصرن‌ سباقون‌ كانوا سبقوا. آنهايي‌ كه‌ بي‌ خود خودشان‌ را جلو انداخته‌ اند، آنها بيايند عقب. والله‌ ماكتمت‌ و شمه`‌ ولا كذبت‌ كذبته. اينها كه‌ مي‌گويم‌ به‌ اندازه‌ سرسوزني‌ دروغ‌ نيست.واقعياتي‌ است‌ كه‌ بايد انجام‌ بگيرد و هيچ‌ حقيقتي‌ را من‌ كتمان‌ نكردم. اين‌ موقعيت‌ و اين‌ شرايطي‌ را كه‌ امروز واقع‌ شدم، قبلا به‌ من‌ آگاهي‌ داده‌ شده‌ بود. برنامه‌ من‌ از قبل‌ تعيين‌ شده‌ بود. برنامه‌ علي‌ برنامه‌ قبل‌ از انقلاب‌ مدينه‌ بود، نه‌ مثل‌ ما مسلمانها كه‌ اول‌ انقلاب‌ كرده‌ ايم، حالا نشسته‌ ايم‌ مي‌خواهيم‌ برنامه‌ معين‌ كنيم. بايد چكار كرد؟ اين‌ حقيقت‌ است. اين‌ مساله‌ است. اين‌ راه‌ است. اين‌ ادامه‌ انقلاب‌ است.اين انقلابي‌ كه‌ علي‌ آن‌ روز گفت‌ و امروز هم‌ صدايش‌ به‌ گوش‌ همه‌ مسلمانها و شما مي‌رسد، اگر تداوم‌ پيدا نكند، هر كاري، هر انديشه‌اي، هر تقنين‌ قانوني، كم‌ اثر يا بي‌ اثر خواهد بود. مگر ما در مشروطيت، قانون‌ اساسي، هفتاد و خرده‌ اي‌ سال‌ قبل‌ ننوشتيم؟ چقدر مترقي؟ غير از چند قسمتش، همه‌ مسائل‌ زنده‌ ولي‌ چه‌ شد؟ براي‌ اينكه‌ همين‌ قدر قانون‌ اساسي‌ تدوين‌ شد، توده‌ انقلابي‌ مردم‌ خيال‌ كردند كار تمام‌ شد. رفتند دنبال‌ زندگي‌ شان. دو مرتبه‌ همانهايي‌ كه‌ اطرافيان‌ دربار محمد عليشاهي‌ و قاجاريه‌ بودند و اشراف‌ و طبقات، آمدند توي‌ مجلس. بعد هم‌ از وسط‌ اينها رضاخان‌ آمد بيرون. اگر انقلاب‌ تداوم‌ نيابد، هر انديشه‌ اي، هر كاري‌ ما بكنيم‌ علاج‌ ارتجاع‌ و برگشت‌ به‌ وضع‌ جاهليتي‌ كه‌ علي‌ اعلام‌ خطر كرده، چاره‌ انديش‌ نيست. چاره‌ نمي‌كند. من‌ نمي‌خواهم‌ نفي‌ بكنم، بايد قانون‌ اساسي‌ هم‌ نوشته‌ بشود، تدوين‌ بشود. ولي‌ بايد هشيار باشيم‌ اين‌ قانون‌ اساسي‌ مساله‌اي‌ است‌ و اصولي‌ است‌ و روي‌ كاغذي. مجري‌ اش‌ كيست؟ شما مردم. شما مردم‌ كي‌ مي‌توانيد يك‌ قدرت‌ اجرايي‌ قوي‌ باشيد كه‌ اين‌ اصول‌ آزادي‌ بخش‌ را بتوانيد پياده‌ كنيد؟ وقتي‌ انقلابي‌ باشيد. انقلاب‌ تداوم‌ پيدا كند. نه‌ اينكه‌ متوقف‌ بشود.الا و ان‌ الخطايا خيل‌ شمس‌ حمل‌ عليها اهلها و خلعت‌ لجمها فتقحمت‌ بهم‌ في‌ النار. لغزش، اشتباهات، كجروي‌ ها، به‌ تدريج‌ به‌ جاي‌ اينكه‌ انسان‌ سوار بر كار و مسلط‌ بر اوضاع‌ باشد، اشتباهات‌ و خطاها و گناهان‌ بر انسان‌ حاكم‌ مي‌شود. چشم‌ و گوش‌ بسته‌ افراد و جماعات‌ و امت‌ را مي‌كشند به‌ يك‌ جهتي، جهت‌ انحرافي‌ تا اينكه‌ به‌ حد سقوط‌ مي‌رسانند. مي‌فرمايد: خطاها، اشتباهات، لغزشها، مانند اسبهاي‌ چموشي‌ است‌ كه‌ سواراني‌ بر آن‌ سوار شده‌ اند و افسارها گسيخته‌ شده‌ و اختيار از دست‌ سوار كار بيرون‌ رفته‌ و يكسره‌ سوار كار را به‌ طرف‌ سقوط‌ گاه‌ و جهنم‌ مي‌برند. «الا وان‌ التقوي» . اما تقوا، خودداري‌ از گناه، ضبط‌ نفس، در تحت‌ هر شعاري‌ نرفتن، تحريك‌ نشدن، گول‌ نخوردن، تقواي‌ فكري، تقواي‌ اخلاقي، تقواي‌ اجتماعي، مركبهاي‌ رهرو و رهواري‌ هستند كه‌ سوار بر آنها به‌ آساني‌ مي‌تواند به‌ مقصد خود برسدو زمام‌ آن‌ را به‌ دست‌ بگيرد و آن‌ را به‌ طرف‌ بهشت‌ سوق‌ بدهد.اين‌ يك‌ قسمتي‌ است‌ از خطابه‌ اميرالمومنين‌ كه‌ متاسفانه‌ يك‌ قسمت‌ بزرگي‌ از اين‌ خطابه‌ را مولف‌ نهج‌ البلاغه‌ روي‌ نظر خود، ناديده‌ گرفته‌ و حذفش‌ كرده‌ و اگر مجال‌ شد، ان‌ شاءالله‌ قسمت‌ هاي‌ ديگر را هم‌ به‌ شما عرض‌ مي‌كنم.Oاميدواريم‌ اين‌ عيد بزرگ، اين‌ عيد با عظمت، براي‌ همه‌ما و همه‌ مسلمين‌ منشا خير و بركت‌ باشد. عيدي‌ بود بسيار پر بركت. اجتماعات‌ بسيار عظيم، نماز جمعه‌ و اجتماعات‌ بسيار پر شكوه‌ و پر معنا. اين‌ بركات‌ وحدت، وحدت‌ در هدف، وحدت‌ در رهبري، همه‌ اينها بركت‌ و خير بود براي‌ ما؛ ولي‌ متاسفانه‌ در اواخر اين‌ ماه‌ پر بركت، ماه‌ مبارك، ماه‌ روزه، ماه‌ تقوا، ماه‌ توجه‌ به‌ خدا، ماه‌ همبستگي‌ قلوب‌ و وجدانهاي‌ مسلمانها، يك‌ عده‌ مردم‌ جاني‌ اين‌ بركت‌ را، اين‌ خير را، آلوده‌ كردند. مردمي‌ كه‌ در انجام‌ جنايت‌ از هيچ‌ كاري‌ فروگذار نكردند. تازه‌ اسم‌ خودشان‌ را هم‌ «دمكرات» مي‌گذارند. دمكراتي‌ كه‌ مردم‌ را به‌ گلوله‌ ببندد، مردم‌ مظلوم‌ را، مردم‌ بيچاره، مردم‌ بي‌ طرف، پاسدارها، جوانهاي‌ پاسدار، بيمارها، اي‌ خاك‌ برسرشان! چقدر اين‌ نام‌ هميشه‌ براي‌ اين‌ كشور، نام‌ «دمكرات» ، خاطرات‌ بدي‌ داشته! بعد از جنگ‌ بين‌ المللي‌ اول‌ يك‌ عده‌ دمكرات‌ پيدا شدند، سر نخ‌ شان‌ معلوم‌ نبود به‌ كجا هست! همه‌ چيز را به‌ هم‌ ريختند. ترور كردند و بعد از اينكه‌ قدرت‌ متمركز شد، آن‌ وقت‌ يك‌ عده‌ پيروان‌ بيچاره‌ مستعضف‌ فريب‌ خورده‌ را به‌ جا گذاشتند و فرار كردند رفتند پي‌ كار خودشان. آنها را گذاردند دم‌ گلوله، دم‌ چكمه، بعد از جنگ‌ بين‌ المللي‌ دوم‌ 1320 ديديد «دمكراتهاي‌ آذربايجان» چه‌ كشتارها كردند. همين‌ قدر كه‌ قدرت‌ مركزي‌ قوي‌ شد، رفت‌ آن‌ طرف، آنها فرار كردند. اينها را دم‌ چكمه، امروز هم‌ همان‌چهره‌ها هستند به‌ اسم‌ «دمكرات» . يك‌ عده‌ بيچاره، يك‌ عده‌ مستضعف، با شعارهاي‌ فريبنده، اينها را جمع‌ كردند، اگر يك‌ مقدار فشار زياد شد، همان‌طوري‌ كه‌ حالا هست، سران‌ فرار مي‌كنند، آن‌ وقت‌ دست‌ دوم‌ و دست‌ سوم‌ را دم‌ چكمه‌ (مي‌گذارند). چه‌ مكتبي‌ دارند؟ چه‌ مي‌گويند؟ چه‌ مي‌خواهند؟ مگر بارها اعلام‌ نشده: «شما برادان‌ هر پيشنهادي‌ داريد، هر مساله‌اي‌ داريد، بياييد مطرح‌ بكنيد رسيدگي‌ بشود. آنقدري‌ كه‌ در امكان‌ هست‌ براي‌ شما انجام‌ خواهد داده‌ شد.» چه‌ مي‌خواهند اينها؟ اگر مي‌خواهند كردستان‌ را تجزيه‌ بكنند، در دامن‌ كي‌ مي‌خواهند قرار بگيرند بهتر از دامن‌ اسلام‌ و رهبري‌هاي‌ اسلامي‌ و مردم‌ مسلمان؟ كه‌ من‌ به‌ يقين‌ مي‌دانم‌ كه‌ چنين‌ انديشه‌اي‌ در مردم‌ و توده‌ كردستان‌ نيست‌ كه‌ بارها هم‌ اعلام‌ كرده‌ام‌ جز خودخواهي، جز جاه‌طلبي، جز بلندپروازي‌ مثل‌ همهِ‌ حزب‌ بازيها يك‌ عده‌اي‌ را جمع‌ بكنند و شعاري‌ بدهند و كلاه‌ ديگران‌ پس‌ معركه‌ باشد. من‌ نمي‌فهمم‌ خوب، چرا بايد؟ ما پيش‌ از اينكه‌ ارتش‌ دخالت‌ بكند، از برادران‌ كردمان‌ انتظار داشتيم‌ خود آنها اين‌ آتش‌ را خاموش‌ بكنند. چرا نمي‌كنند؟اي‌ برادران‌ مسلمان، اي‌ خواهران‌ مسلمان‌ كرد، اي‌ كساني‌ كه‌ مي‌دانيد دل‌ من‌ براي‌ شما مي‌تپد و ما و همه‌ مردم‌ ما براي‌ شما و محروميتهاي‌ شما و فشارهايي‌ كه‌ بر شما وارد شده، همه‌ دلسوز هم‌ هستند. چرا بايد آلت‌ دست‌ يك‌ مشت‌ خودخواه، خودپرست، يك‌ همچنين‌ فاجعه‌اي، اين‌ طور چهرهِ‌ مردم‌ كرد، مردم‌ بزرگوار، مردم‌ سالم، مردم‌ مرزدار، اين‌ طور بايد آلوده‌ بشود؟ خدا لعنتشان‌ كند آنهايي‌ كه‌ اين‌ فتنه‌ها را ايجاد مي‌كنند. در اين‌ روز عيد صد بار بر آنها لعنت. از درگاه‌ خدا و خلق‌ دور باش‌ بر همه! بر همهِ‌ اينها! چقدر ما سعي‌ كرديم، كوشيديم، با مذاكره، با مهرباني، با دور هم‌ نشستن‌ مسائل‌ را حل‌ كنيم. چه‌ اين‌ جوجه‌ كمونيستهاي‌ داخل‌ خودمان، چه‌ آنها. يك‌ مشت‌ جوان‌ احساساتي، سي‌ ساله، خيال‌ مي‌كنند قيم‌ همه‌ مردمند. قيم‌ همهِ‌ زنهاي‌ ما هستند، زنهاي‌ ما احتياج‌ به‌ قيم‌ ندارند. «زنها حقشان‌ پايمال‌ شده» مگر خودشان‌ نمي‌توانند حرف‌ بزنند؟ «كارگر حقشان!» به‌ تو چه! تو كه‌ دستت‌ پينه‌ نزده، نشسته‌اي‌ فقط‌ شعار مي‌دهي. جوانهاي‌ مسلمان‌ ما هستند كه‌ توي‌ اين‌ آفتاب‌ و با اين‌ زبان‌ روزه‌ در ميان‌ اين‌ مزارع‌ دارند كار مي‌كنند. اينجا نشسته‌اي‌ فقط‌ شعار دادن. اين‌ شد مسأله؟ من‌ خودم‌ را براي‌ دفاع‌ از اينها داشتم‌ فديه‌ مي‌كردم. حتي‌ در مقابل‌ بعضي‌ از تنگ‌ نظرها، اندك‌ بين‌ها من‌ را متهم‌ مي‌كردند. حتي‌ خود رهبر به‌ من‌ مي‌فرمود: «شما چرا مسامحه‌ مي‌كنيد در برابر اينها؟» گفتم: «آقا ،اينها شايد به‌ نصيحت، موعظه، تغيير اوضاع، تغيير شرايط، جذب‌ بشوند به‌ عامهِ‌ مردم.» و ديگر حوصلهِ‌ همه‌ را سرآورند. اين‌ رهبري‌ كه‌ سراپا دلسوزي‌ نسبت‌ به‌ مستضعفين‌ و محرومين‌ است، ببينيد چطور او را به‌ خشم‌ آورند. اين‌ كار بود؟ حالا بچشند جزاي‌ اعمال‌ خودشان‌ را. كارهايي‌ كه‌ كردند. ديگر در مردم‌ جاندارند، بروند فكر ديگري‌ بكنند. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم. و العصر ان‌ الانسان‌ لفي‌ خسر الاالذين‌ آمنوا و عملوا الصالحات‌ و تواصوا بالحق‌ و تواصوا بالصبر. خطبه‌ دوم‌ قسمت‌ ديگري‌ است‌ از همين‌ خطابهِ‌ انقلابي‌ علي‌ ، شغل‌ من‌ الجنه`‌ والنار امامه. مردم‌ بصير ،مردم‌ داراي‌ بينش‌ كه‌ بهشت‌ و دوزخ‌ را در مقابل‌ خود مي‌بينند، اينها از فتنه‌ جويها، از انحرافها، خود را نگهدارندو اين‌ مسير نهايي‌ حركت‌ را در نظر داشته‌ باشند. ساع‌ سريع‌ نجا. مردم‌ پيشرو، مردم‌ شتابان‌ به‌ طرف‌ حق، به‌ طرف‌ كمال، به‌ طرف‌ خير، نجات‌ مي‌يابند. طالب‌ بطي‌ رجا. آنهايي‌ كه‌ كند حركت‌ مي‌كنند،اميدي‌ هست‌ كه‌ شايد به‌ سرمنزل‌ مقصود برسند. چه‌ افراد و چه‌ امتها. و مقصر في‌النار هوي. آنهايي‌ كه‌ كوتاه‌ مي‌آيند در انجام‌ وظيفه، در سرعت‌ به‌ طرف‌ خير و انقلاب‌ حق‌ و توحيد، آنها در ميان‌ آتش، آتشهايي‌ كه‌ خود بر مي‌افروزند، سقوط‌ خواهند كرد. اليمين‌ و الشمال‌ مضله`. شمال‌ در مقابل‌ يمين‌ يعني‌ چپ. راست‌ روي‌ و چپ‌ روي، حركت‌ به‌ طرف‌ گمراهي‌ است‌ .ما نمي‌دانيم‌ اين‌ علي‌ در آن‌ روز با اينكه‌ مساله‌ چپ‌گرايي‌ و راست‌گرايي‌ اصطلاحات‌ همين‌ يك‌ قرن‌ اخير است، چه‌ جور مسائلش‌ زنده‌ است! آن‌ روز براي‌ آن‌ مردم‌ مي‌گويد: «راست‌ روي‌ و چپ‌ روي‌ هر دو به‌ طرف‌ گمراهي‌ است: اليمين‌ و الشمال‌ مضله. در قسمتي‌ از خطبه‌ ديگر درباره‌ منحرفين‌ مي‌فرمايد: «و اخذوا يمينا و شمالا» . از صراط‌ حق‌ منحرف‌ شدند، يك‌ عده‌ راستگرا شدند، يك‌ عده‌ چپ‌گرا شدند، طعنا في‌ مسال الغي. براي‌ اينكه‌ هر چه‌ مي‌توانند راه‌ گمراهي‌ و گمراه‌ كردن‌ را بپويند. و تركاالمذاهب‌ الرشد. تا راه‌ رشد و حركت‌ كمال‌ را رها كنند. اليمين‌ والشمال‌ مضله. من‌ اين‌ عبارت‌ را براي‌ عده‌اي‌ از نمايندگان‌ و برادرهاي‌ كشورهاي‌ عربي‌ و سفراي‌ آنها مي‌خواندم‌ كه‌ «اين‌ عبارت‌ مي‌دانيد از كيست؟» گفتند: «نمي‌دانيم.» از نهج‌ البلاغه، بيچاره‌ها خبر ندارند. ما نتوانسته‌ايم‌ منطق‌ شيعه‌ را به‌ طور اصالت‌ به‌ دنياي‌ خودمان‌ برسانيم. خيال‌ كردند از اين‌ عبارتهايي‌ است‌ كه‌ اخيراً جعل‌ شده. گفتم: «اين‌ كتاب‌ نهج‌ البلاغه، اين‌ عبارت‌ مال‌ علي‌ است. اليمين‌ والشمال‌ مضله. چپ‌ گرايي‌ و راست‌ گرايي‌ به‌ گمراهي‌ مي‌كشد!» آيا در اين‌ مدت‌ ما ايرانيها اين‌ تجربه‌ را نداشته‌ايم؟ هميشه‌ ضربه‌اي‌ كه‌ خورده‌ايم، يا از راست‌ گراهاي‌ متعصب‌ جامد خوارج‌ نهرواني‌ بوده‌ و يا از چپ‌گراهاي‌ به‌ طرف‌ مكتب‌هاي‌ ديگر. والطريق‌ الوسطي‌ هي‌ الجاده: راه‌ وسط، صراط‌ مستقيم، اين‌ جاده‌اي‌ است‌ كه‌ كاروان‌ بشر را به‌ سر منزل‌ نجات‌ و سعادت‌ مي‌رساند.عليها باقي‌ الكتاب. اين‌ كتاب‌ باقي، اين‌ قرآن‌ بر همين‌ مبناست. يعني‌ بر صرط‌ مستقيم. نه‌ راست، نه‌ چپ، و منها منفذالنسته، سنت‌ رسول‌ خدا و اولياي‌ دين‌ اگر بخواهد راه‌ پيدا كند نه‌ در چپ‌ گرايي‌ مي‌تواند راه‌ بيابد و نه‌ در راست‌گرايي. در طريق‌ مستقيم‌ است. و عليهامسيرالعاقبه. عاقبت‌ خير در همين‌ طريق‌ وسطي‌ است. هلك‌ من‌ ادعي. مردم‌ پرادعاي‌ كم‌ كار و فريبكار در حكومت‌ ما از بين‌ خواهند رفت. بروند دنبال‌ كارشان. و خاب‌ من‌ افتري. آنهايي‌ كه‌ دروغ‌ مي‌بافند، تهمت‌ مي‌زنند، اينها هم‌ دستشان‌ خالي‌ است. فقط‌ مردم‌ صادق‌ اين‌ وسط‌ مي‌توانند راه‌ انقلاب‌ را، انقلاب‌ علي‌ را پيش‌ ببرند. من‌ ابدي‌ صفحته‌ للحق‌ هلك. كسي‌ كه‌ رو به‌ روي‌ انقلاب‌ بايستد، بايد هلاك‌ بشود، بايد نابود بشود. [نمازگزاران: صحيح‌ است.] به‌ من‌ نگوييد صحيح‌ است‌ برادرها، به‌ علي‌ بگوييد صحيح‌ است! من‌ عبارت‌ علي‌ را مي‌گويم. انقلاب، انقلاب‌ محرومين‌ است. انقلاب، انقلاب‌ توده‌ مسلمان‌ است. انقلاب، انقلاب‌ پيروان‌ قرآن‌ است. انقلاب، انقلاب‌ پيروان‌ توحيد است. هر كس‌ كه‌ از اين‌ مسير منحرف‌ شد، بايد پايمال‌ بشود.من‌ ابدي‌ صفحته‌ للحق‌ هل: اگر نشستند و در مقابل‌ حق‌ نايستادند، كاري‌ به‌ كارشان‌ نداشته‌ باشيد. همان‌ طوري‌ كه‌ اماممان‌ فرموده، همان‌ طوري‌ كه‌ وارث‌ علي‌ گفته‌ است. و كفي‌ بالمرء جهلا ان‌ لايعرف‌ قدره. چقدر يك‌ انسان‌ جاهل‌ و پست‌ است‌ كه‌ قدر خود را نشناسد. ولايهل علي‌ التقوي‌ سنخ‌ اصل. ولايظمأ عليها زرع‌ قوم. در محيط‌ تقوا ريشه زراعت‌ هيچ‌ كس‌ خشك‌ نخواهد شد. همه‌ به‌ آمال‌ خودشان‌ (چه‌ آمال‌ دنيويشان، چه‌ آمال‌ اخروي‌شان) خواهند رسيد. در مقابل‌ در محيط‌ بي‌تقوايي، بي‌بندوباري، دروغگويي، فريب، ادعاهاي‌ بيخود، گول‌زدنها، همه‌محروم‌خواهند بود. همان‌كس‌ كه‌ خيال‌ مي‌كند زرنگ‌ است‌ و ديپلمات، آن‌ هم‌ محروم‌ خواهد بود. اين‌ عبارت‌ را حفظ‌ كنيد: لايهلك‌ علي‌ التقوي‌ سنخ‌ اصل: ريشه‌ زراعت‌ و آمال‌ هيچ‌ فردي‌ بر مبناي‌ تقوا از بين‌ رفتني‌ نيست. اين‌ جمله‌ معجزه‌ است، مثل‌ ساير جملات. ولا يظما عليها زرع‌ قوم: زراعت‌ هيچ‌ قومي‌ تشنه‌ نخواهد ماند. آمالشان، اعمالشان، فعاليتهايشان، همه‌ به‌ ثمر مي‌رسد در محيط‌ تقوا. فاستتروا في‌ بيوتكم. اين‌ خطاب‌ به‌ ضد انقلابهاست: آي‌ ضد انقلابها، برويد توي‌ خانه‌ بنشينيد. فاستتروا في‌ بيوتكم. واصلحوا ذات‌ بينكم. خودتان‌ را اصلاح‌ كنيد. اصلاح‌ كنيد تا جامعه‌ شما را بپذيرد. فاستتروا في‌ بيوتكم‌ واصلحوا ذات‌ بينكم‌ والتوبه‌ من‌ ورائكم. اگر واقعاً توبه‌ كرديد، برگشتيد، توبه‌ پشتيبان‌ شماست، با شماست. شما را دستگيري‌ خواهد كرد.ولايحمد حامد الاربه‌ اگر كسي‌ كار خيري‌ كرد و خدمتي‌ انجام‌ داد و خيري‌ به‌ او رسيد، از هيچ كس‌ ستايش‌ نكند، فقط‌ از خدا. ستايش‌ گويي، مداحي‌ را كنار بگذاريد. به‌ هر كسي‌ خيري‌ رسيد، فقط‌ پروردگارش‌ را ستايش‌ كند. ولايلم‌ لائم‌ الانفسه. و اگر كساني‌ منحرف‌ شدند، گناه‌ كردند فقط‌ خود شان‌ را سرزنش‌ كنند.*** اين‌ قسمتي‌ است‌ از خطابهِ‌ تاريخي‌ و انقلابي‌ علي‌ كه‌ ما هم‌ بايد هشيار باشيم، اميدوار باشيم‌ در همين‌ خطي‌ كه‌ علي‌ معين‌ كرده‌ است، حركت‌ كنيم. خداوند همهِ‌ ما و شما را و همه‌ اين‌ ملت‌ را به‌ راهي‌ كه‌ خودش‌ صلاح‌ مي‌داند، هدايت‌ كند. همهِ‌ گمراهان‌ ما را خداوندا هدايت‌ بفرما. من‌ به‌ همهِ‌ برادرانم‌ به‌ برادران‌ ارتشي، پاسدار، و كساني‌ كه‌ اعزام‌ شدند، به‌ طرف‌ كردستان، همان‌ توصيه‌اي‌ كه‌ ديشب‌ امام‌ فرمود، اين‌ رهبر با بينش‌ عاليقدر ما، همين‌ توصيه‌ راما همه‌ بايد بكنيم‌ كه: «فقط‌ كساني‌ كه‌ متعرض‌ جان‌ و ناموس‌ و حيثيت‌ مردم‌ شده‌اند، آنها بايد معدوم‌ بشوند.» اما آنهايي‌ كه‌ فريب‌ خورده‌اند، رحمت‌ خدا همان‌طوري‌ كه‌ علي‌ فرمود، بالاسر آنها هست‌ و ما مسلمانها و همهِ‌ مسلمانها هم‌ از آنها خواهيم‌ گذشت‌ غفرالله‌ لنا ولكم، ربنا اغفرلنا ولا خواننا الذين‌ سبقونا بالايمان‌ و لاتعجل‌ في‌ قلوبنا غلاللذين‌ آمنو ربنا انك‌ رئوف‌ رحيم‌ و صلي‌ الله‌ علي‌ محمد و آله‌ الطاهرين. والسلام‌ عليكم. منبع : روزنامه اطلاعات مورخ 84/6/19
  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha