سازمان اسلامي دانشجويان ايان (سادا)، با صدور بيانيهاي در پايان اجلاس خود در اردبيل، بر تقويت ارتباط راس هرم تشكلهاي دانشجويي با بدنهي دانشجويان تاكيد كرد.
به گزارش واحد دريافت خبر خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، در اين بيانيه آمده است: جنبش دانشجويي به عنوان يكي از اصيلترين جنبشهاي اجتماعي همواره در معرض آفات فراواني قرار داشته است. در اين بين ميتوان به فضاي فعلي دانشگاههاي كشور و فضاي عمومي جامعه به عنوان عوامل اثرگذار در ركود فعاليتهاي دانشجويي اشاره كرد. از سوي ديگر موضعگيري جريانهاي دانشجويي به عنوان گروه مرجع تا حد زيادي موجب شفافيت فضاي سياسي كشور ميشود.
در ادامهي اين بيانيه آمده است:
1- گسست خواست عمومي دانشجويان و فاصله گرفتن رهبران جريان دانشجويي با بدنهي دانشجويان به عنوان عامل اساسي خودنمايي ميكند. در اين بين برآيند مواضع و نظرات و نيازهاي بزرگان جنبش دانشجويي هيچ همخواني با نيازها و اولويتهاي دانشجويان ندارد، به عبارتي ديگر جنبش دانشجويي متاسفانه نتوانسته سخنگوي همهي اقشار در همهي اعصار جنبش دانشجويي باشد. به نظر ميرسد نيازسنجي موثر و تقويت ارتباط بين راس هرم تشكلهاي دانشجويي با بدنهي دانشجويان و تعامل دوسويهي اين دو بتواند خلاء و گسست موجود را تا حد بسياري حل و فصل كند. البته در اين ميان شفافيت و جسارت مدني در بيان خواستهها نيز بسيار مهم است.
2- فضاي موجود كشور مبين وجود گسستها و شكافهاي متعددي در سطح جامعه است. شكافهاي قوميتي، مذهبي، شكاف بين حاكمان و ملت، شكاف بين نسلي و عدم درك درست نسل دوم از نسل سوم و فاصلهي طبقاتي نگرانيهاي عمدهاي را در سطح جامعه ايجاد كرده است، در بسياري از موارد بروز اين شكافها و پررنگ شدن آنها عاملي اساسي در ناامني اجتماعي ارزيابي ميشود و اگر در صدد كمرنگ كردن آنها برنياييم، جامعه را به سمت فروپاشي اجتماعي سوق ميدهد.
نگراني عمده آنجايي است كه حاكمان در بسياري از موارد با انكار اين گسستها و ناديده انگاشتن آن خود به آن دامن ميزنند، يكي از نمونههاي بارز آن شكاف قوميتي و برخوردهاي ناصواب و تبعيض ناروا در حق برخي اقوام ايراني است. جنبش دانشجويي بايد با روشنگري و شفافيت عرصهي آزاد را براي به رسميت شناختن اين شكافها و كمرنگ ساختن آنها مهيا كند و اين جز با شناخت درست جامعهشناسانه از مسايل اجتماعي امكانپذير نيست.
3- فضاي دانشگاههاي كشور عملا به نوعي بيتفاوتي و پناه بردن دانشجويان به فرديت و انزوا سوق پيدا كرده است. عملا انگيزهي فعاليت و عمل سياسي در بسياري موارد كاهش پيدا كرده است. دانشجويان حريم امن شخصي خويش را به فعاليت و تحرك در فضاي سياسي جامعه ترجيح ميدهند كه اين خود تابعي از شرايط حاكم بر جامعه است. از سوي ديگر ميتوان به عواملي نظير برخوردهاي كجانديشانه با دانشجويان در سالهاي اخير، تحقير بيشمار قشر دانشجو عليرغم تاكيدات ظاهري مبني بر بر ارزش و اعتبار اين قشر، دخالت و اعمال فشار از سوي نهادهاي غيردانشگاهي در تصميمگيري نهاد دانشگاه، بالا رفتن هزينهي فعاليتهاي سياسي در كل كشور و پايين آمدن فايدهي تحرك سياسي، نااميدي دانشجويان از اصلاحپذيري برخي ساختارها اشاره كرد.
شايد عوامل فوق سهم مهمي در ركود فعاليتهاي دانشجويي داشته باشد اما اين نبايد بهانهاي به دست ما باشد كه خود باعث ركود حركت جنبش شويم و دست از تحرك و اثربخشي برداريم. براي مثال سوق پيدا كردن به فعاليتهاي تئوريك و بازسازي توان فكري فعالان جنبش دانشجويي، صرف هزينههاي مادي و معنوي جهت سازماندهي تشكيلاتي دانشجويان و حتي پرداختن به فعاليتهاي عامالمنفعه و فرهنگي جهت جذب بدنهي دانشجويان در اين برهه بتواند موثر باشد.
4- ياس و نااميدي از ديگر خصيصههاي دانشجويان در فضاي موجود است. جنبشي كه آرمان نداشته باشد، خواه ناخواه به سوي انفعال سوق پيدا مي كند و در اين ميان شايد بتوان به اين تحليل رسيد كه چرا عدهاي دستهاي پيدا و پنهان با همهي توان خويش خواستند روح آرمانخواهي را در جنبش دانشجويي بكشند و دانشجو را به روزمرگي بكشانند. شايد امروز ما نيازمند رهبراني هستيم كه عليرغم آرمانخواهي عقلانيت در ارايهي راهبردها را هم به كار ببرند. اين عقلانيت با محافظهكاري متفاوت است. به عقيدهي ما عقلانيت يعني اينكه جنبش دانشجويي ابزارهاي خود را بشناسد و با شناخت ابزارهاي موجود و ساختارهاي كه قصد اصلاحشان را دارد، با جسارت مدني در صدد اصلاح جامعه و ساختارهاي موجود برآيد و وقتي با مانع مواجه شد بتواند با روشنگري و آگاهيبخشي موانع موجود را به جامعه بشناساند.
5- بيشك اصلاحات از جمله گفتمانهاي سرنوشتساز در تاريخ ايران به شمار ميآيد. اصلاحات عليرغم كاميابيها و ناكاميهاي خويش كه در جاي خود قابل تحليل است، خدمات بيشماري نيز انجام داده كه قابل قدرداني است. گفتمان اصلاحي و حاميان آن در هشت سال پيش به ضديت با دين و اسلام و نظام متهم ميشدند ولي امروزه همهي جريانها و همهي طيفهاي سياسي به نياز اساسي جامعه و كشور به اصلاحات پي بردهاند كه البته اين نيز جاي اميدواري است.
واقعيت اين است كه راه طي شده در اين سالها راه غير قابل بازگشتي است. جامعه تا حد زيادي رشد كرده و سطح آگاهيهاي عمومي افزايش يافته است و حاكميت تا حد زيادي پاسخگو شده است مردم شجاع شدهاند و اينها همه ثمرهي وجود گفتمان اصلاحي در جامعه است اما اصلاحات ضعفهايي نيز داشت كه در موارد بسياري عامل ياس عمومي دانشجويان و جنبش دانشجويي گشت، شايد يكي از اين ضعفها و ناكاميها بالا بردن سطح توقعات مردم بدون در نظر گرفتن ساخت واقعي قدرت و جوزدگي بخشهايي از اصلاحطلبان بود.
اما به طور كلي ما امروزه نسبت به سالهاي گذشته در سطح جهاني رشد كردهايم امروز مردم و نظام ما در صحنهي بينالمللي شعار گفت و گوي تمدنها و ائتلاف براي صلح سر ميدهند ما امروز توان اين را داريم كه با حفظ حكمت، عزت، مصلحت حافظ منافع ملي خويش باشيم و اين جز با درايت و تلاش رييسجمهور محبوب جناب آقاي سيد محمد خاتمي ميسر نبوده است. باور ما اين است كه عليرغم برخي انتقادات از ايشان به دليل سستي و تعلل و كوتاه آمدنهاي بيشمار و مصلحتانديشيهاي بيمورد كه موجب ياس و انفعال دانشجويان و جنبش دانشجويي شد، اما بيشك مردم ايران زحمات و تلاشهاي خاتمي را پاس ميدارند و ايشان در حافظه تاريخي ايرانيان جاودانه خواهد شد و البته اين به آن معنا نيست كه مردم راه نقد و انتقاد از ايشان و عملكردشان را در آينده بر خويش ميبندند.
6- دولت منتخب، منتخب بخش عمدهاي از مردم ايران است. ما ضمن احترام به رييسجمهور منتخب، اعتماد مردم به ايشان را تبريك ميگوييم و معتقديم بايد به راي و نظر مردم هرچه كه باشد احترام گذاشت و بر اين نكته باور داشت كه ميزان راي ملت است.
7- دانشجويان بافت سيالي هستند و از طبقات و اقشار مختلف اجتماعي برخاستهاند و داراي سلايق و تمايلات خاص خود هستند. پس به فراخور روحيات و خواستگاه طبقاتي خويش شعار عدالت يا دموكراسي سر ميدهند. به نظر ميرسد جنبش دانشجويي جايي موفق است كه بتواند در همهي دستگاهها بنوازد و همهي اقشار جنبش را در زير چتر خويش بگيرد. ما امروز همان قدر كه به دموكراسي و نهادينه شدن جامعهي مدني و دموكراتيك شدن ساختار حاكميت و آزادي بيان مطبوعات نيازمنديم كه به عدالت در تمامي زمينهها (و نه فقط عدالت اجتماعي)، رفاه و تامين اجتماعي، توجه به بهداشت و درمان و آموزش طبقات آسيبپذير جامعه نيز نيازمنديم. لذا جنبش دانشجويي در اين مقطع حساس از فعاليتهاي خويش ميتواند منادي شعار دموكراسيخواهي و عدالتطلبي باشد و براي نهادينه كردن آن نظريهپردازي كند و براي بسط و گسترش آن گفتمان آن را در جامعه جا بيندازد.
انتهاي پيام
نظرات