«علي افشاري» افزود: رفتار آيندهي تحكيم وحدت را در دو سطح كلان و عمومي بررسي كرد، يكي به عنوان بخشي از جنبش دانشجويي يا بزرگترين سازمان دانشجويي كشور كه عملا در ساليان اخير نقش رهبري جنبش دانشجويي را بر عهده داشته و از سويي به با توجه به مسائل خاص نهاد دفتر تحكيم وحدت كه لزوما در پوشش جنبش دانشجويي ديده نميشود.
به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) اين عضو شوراي مركزي دفتر تحكيم وحدت(طيف علامه) در فستيوال انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه اميركبير، اظهار داشت: جنبش دانشجويي در شرايطي قرار گرفته كه در همين انتخابات هم يك دورهي جديد فعاليتهاي آن از حالت جنيني خارج شد و كماكان نقش تاريخي خود را به عنوان پيشقراول يا پيشتاز جنبش اجتماعي ايران بر عهده دارد. چون جامعهي مدني در كشور بسط پيدا نكرده و كماكان احزاب و نهادهاي سازمانيافته و مؤثري وجود ندارد و جنبش دانشجويي بايد بار نبود آن را به دوش بكشد و زبان گوياي تغيير در جامعه و يا عنصر اصلي تشكيلدهندهي گفتمان متفاوت در كشور باشد و با توجه به تغييراتي كه در فضاي سياسي كشور پيش آمده بايد ديد آيندهي جنبش دانشجويي چه خواهد شد؟
وي ادامه داد: جنبش دانشجويي در اوايل دههي هفتاد در ايران شكل گرفت، در دههي شصت پس از حوادث انقلاب فرهنگي اساسا فعاليتهاي دانشجويي ماهيت جنبشي نداشت و ميتوان از اوايل دههي هفتاد اين پديده را قائل شد كه به طور نسبي يك نوع جنبش دانشجويي به عنوان زير مجموعهاي از جنبش اجتماعي كشور وجود داشته است. اين به مرور گسترش پيدا ميكند تا دوم خرداد 76 كه در اين دوره به عنوان نقاد اصلي حاكميت خود را نشان ميدهد و براي تغيير حاكميت بر اساس رويكرد اصلاح از درون تلاش ميكند و بيشترين نقش را در شكلگيري دوم خرداد و پيروزي خاتمي ايفا ميكند. اين روند تا سال 79 يعني اعتقاد جنبش دانشجويي و عمگلري آن در چارچوب پروژهي اصلاح از درون يا اصلاحات دوم خردادي ادامه پيدا ميكند، با اين تصور كه در ساير تغيير مصاديق فتح نهادهاي انتخابي و اعمال استراتژي فشار از پايين و چانهزني از بالا ميشود به اهدافي رسيد و پروژهي تحولطلبي در ايران را از طريق همين سازوكارهاي موجود با تغيير مصاديق يا اعمال فشار بر حاكميت جلو برد.
افشاري گفت: آن موقع مشكل را فقط در سطح نيروها ارزيابي ميكرديم، مسائلي كه پس از خروج طرح اصلاح قانون مطبوعات در ابتداي دورهي مجلس ششم رخ داد و بنبستي كه مجلس ششم در آن قرار گرفت، هيچكدام تصويب نشد يا دولت در اجراي برنامههاي اصلاحي خود موفق نبود، لذا دورهي جديدي در تحكيم يا جنبش دانشجويي شروع ميشود. بعد از اين بخش غالب جنبش دانشجويي به تدريج تا به امروز با رويكرد اصلاح از درون ساختار قدرت يا اصلاحات پارلمانتاريستي جدا ميشود كه جنبش ما تا به امروز در اين مرحله قرار دارد. در اين انتخابات ميبينيم كه اين رويكرد مجموعهي جنبش دانشجويي بروز و ظهور بيشتري داشت و فاصلهاش با احزاب و گروههاي سياسي شناخته شده بيشتر شد. شايد در بين كساني كه در اين انتخابات بر اساس استراتژي اصلاح از بيرون ساختار قدرت وارد اين انتخابات نشدند و نسبت به آن موضع منفي در پيش گرفتند، تقريبا شاخصترين جرياني كه پشتوانهي اجتماعي داشت جنبش دانشجويي بود. در ادامهي اين پروژه انتخابات انجام شد و صرفنظر از اينكه اصلاح از درون مفيد هست يا نيست، به نظر من اين انتخابات مهر باطلي بر اين رويكرد زد كه ديگر امكانپذير نيست، چراكه لازمهي اينكه اصلاح از درون ادامه پيدا كند وجود يك جنبش و پايگاه اجتماعي فعال است كه اين انتخابات نشان داد اين پايگاه اجتماعي فعال وجود ندارد و نيروهاي تحولخواه از طريق سازوكارهاي موجود امكان موفقيت ندارند. لذا باز در همان دوگانهاي كه پس از اين محور شكلگيري آرايش نيروهاي سياسي در ايران خواهد بود يعني دوگانهي فعاليت در چارچوب ساختار موجود يا تلاش براي تغيير بنيادين ساختار موجود اين دوگانهاي است كه حرف اول شكلگيري آرايش جديد نيروهاي سياسي در ايران است.
اين فعال دانشجويي در ادامه گفت: چه بسا بعد از اين شاهد اين باشيم كه محافظهكاران جديد به معناي مدافعان ساختار موجود كه هم بخشي از اصلاحطلبان را در بر ميگيرد، يعني از عمق افراطيترين جريانات راست تا ممكن است به نهضت آزادي ختم شود، كه اين مجموعه نيروها با همهي تفاوتهايي كه دارند معتقدند در چارچوب ساختار موجود بايد فعاليت كنند و اين روش را ادامه دهند. در كنارش گروههايي قرار ميگيرند كه تركيب طيف متنوعي دارند كه معتقدند ناگزير براي رسيدن به دموكراسي، به پيشرفت بايد تغييرات بنياديني در ساختار قدرت ايجاد شود و ساختار و رويههاي آن معقول شود، البته ممكن است كساني هم از حوزهي اصلاحطلبي در چارچوب دفاع از جامعهي مدني قائل باشند كه چون امكانات فعلي جامعه اجازهاي اين را نميدهد كه به سمت حركتهاي ساختارشكن برويم روش اصلاحات تدريجي و اصلاحات از درون را ادامه دهيم كه معتقدم اين بخش غالبي نيست و تاثير چنداني در شكلگيري سرنوشت آن جريان يا جبهه ندارد.
وي اظهار داشت: به هر صورت جنبش دانشجويي در اين دوره عاملگر و مجري پروژهي اصلاح از بيرون ساختار قدرت نيست، بلكه زمينهساز شكلگيري و تسريع اين جريان است. نتيجهي انتخابات رياست جمهوري نهم اين ايده را در كشور تقويت كرده و به اعتقاد من فرآيند آن را تسريع ميكند. اين اولين نقش است و طبيعي است واكنش حساسيتهايي كه به نظر ميرسد [بخشي از] مسوولان با اين نقش دارند، برخوردهايشان با جنبش دانشجويي شديدتر خواهد بود و نوع رفتار و برخوردها با ادوار قبل متفاوت خواهد بود. اگر بخواهيم از پيامدهاي انتخابات درس بگيريم چيزي كه خود را نشان داد و به غفلت و ايراد جنبش دانشجويي هم برميگردد نوعي عدم توجه مطلوب به مسائل اجتماعي جامعه است. يعني تقريبا همهي حواس و توجه فعالان سياسي تحكيم، روشنفكران و نخبگان، معطوف به مسائل حوزهي قدرت در بعد سياسي است و از مسائل اجتماعي غافل بودند و توجهي نكردند كه فعاليتهايشان را حول تغيير روابط در حوزهي اجتماعي قرار دهند.
افشاري گفت: مشكلاتي چون بيكاري، فقر، فساد، زنان خياباني، اعتياد و مصرف روزافزون قرصهاي شاديآور مجازي، از مسائل عمدهي حوزهي اجتماعي هستند كه در مجموع منجر شدند تا جامعهي ايران شرايط آنوميك و ناپايداري را پيدا كند، انتخابات نيز در همين بستر شكل گرفت و اين نتايج به دست آمد، لذا اين مسائل توجه ويژهاي ميطلبد و من فكر ميكنم در فضاي آيندهي جنبش دانشجويي توجه به اين مسائل بيشتر خواهد شد، همچنين توجه به مسائل درون دانشگاه.
وي ادامه داد: دانشجوي نسل امروز ما تفاوت معنادار و زيادي با نسلهاي قبل خود دارد. در گذشته ميبينيم كه حوزهي عمومي پررنگ ميشود و حوزهي خصوصي خيلي كمرنگ ميشود، مثلا دانشجويي در دههي 30، 40 يا 50 به راحتي ميپذيرد كه تمام جان، آينده، دارايي و خانوادهي خود را براي آرمان سياسي – اجتماعي خود فدا كند ولي به مرور كه تا اين دوره ميرسيم، ميبينيم اين كمرنگ ميشود و به موازات اين بعد خصوصي پررنگ شده است. اين فقط مختص دانشجويان نيست، الان ويژگي نسل فعلي و جوانان و مردم ماست و البته شرايط جهاني به اين نقطه رسانده است كه حوزهي خصوصي افراد در كنار حوزهي عمومي برايشان مهم است و ميزان فداكاري و ايثارگري در حوزهي عمومي به شدت سابق نيست و چهبسا اساسا معتقدند حوزهي خصوصي يك فرد مهمتر از حوزهي عمومي است.
به گزارش ايسنا، اين عضو شوراي مركزي دفتر تحكيم وحدت(طيف علامه) افزود: الان شايد به موازات بحثهاي سياسي، بحثهاي فرهنگي و صنفي داخل دانشگاهها مهم است و مورد خواست جنبش دانشجويي و دانشجويان است، همين خردهفرهنگها؛ تلاش جمعي براي اينكه بتواند سبك زندگي به خصوصي براي خود داشته باشند و اين سبك زندگي لزوما مشابه سبك زندگي نسلهاي گذشته نباشد يا الگوهاي واحد و فراگيري براي سبك زندگي تجويز نشود، بنابراين توجه به داخل محيط دانشگاه پررنگتر ميشود و توجه به مسائل فرهنگي و اجتماعي نسبت به سابق پررنگتر خواهد شد، به طور مشخص حيات و آيندهي تحكيم بستگي زيادي به وزن دانشجويي آن داخل دانشگاهها دارد و احراز همين وزن دانشجويي براي تحكيم تابعي از توجه آن به حوزهي مسائل اجتماعي، فرهنگي و صنفي دانشجويي است. فكر ميكنم در دورهي آيندهي تحكيم فعالان فعلي تحكيم و انجمنهاي اسلامي كل كشور كه در سالهاي آينده هم حضور دارند بايد به اين نكته توجه ويژهاي نشان دهند و فعاليتهايشان را معطوف به همين كنند.
افشاري اظهار داشت: به هر حال اين تغيير و تحولات عامل مؤثري نيست، اين وزن ماست كه تعيين ميكند آيا دربها بر روي ما بسته خواهد شد يا نه. قبل از دوم خرداد همين افراد به نوعي در همين دانشگاهها حاكم بودند. در دورهي دوم هاشمي فردي سكان ادارهي وزارت علوم را داشت كه عملا به لحاظ حقيقي همهكاره بود گرچه معاون پارلمان وزير بود ولي اين فرد از همين طيف فكري بود. در همان دوران دوم خرداد شكل گرفت، در همان دوران شايد جديترين فعاليتهاي دانشجويي شكل گرفت، من فكر نميكنم تجمعها و تربيون آزادهايي كه در همين دانشگاه پلي تكنيك طي سالهاي 1373 و 1374 برگزار شده در سالهاي بعد از 1376 تكرار شده باشد. در آن دوران مجموعهي انجمنها پشتوانهي دانشجويي مؤثري داشتند. سال 1375 كه ما را بازداشت كرده بودند، آن موقع انجمن اسلامي اميركبير ساختار كاملا متفاوتي با ديگر انجمنها داشت. خود همين فرد در جلسهي معارفهي دكتر معين به عنوان وزير علوم حضور داشت و گفت فكر نكنيد حالا اين وزير شده به همه چيز مسلط هستيد، به اين چيزها دل نبنديد. پس براي اينكه مجموعهي تحكيم يا هر نهادي كه ميخواهد رهبري و راهبري كلان جنبش دانشجويي را داشته باشد بايد وزن دانشجويي موثري داشته باشد و داشتن وزن موثر دانشجويي تابعي از توجه به خواستههاي دانشجويان و جامعهي دانشجويي كشور است. جامعهي دانشجويي كشور در كنار خواستههاي سياسي كلان كه حول پروژهي دموكراسي خلاصه ميشود خواستههاي صنفي، اجتماعي و فرهنگي موثري دارد و به اعتقاد من ارزش اينها كمتر از پروژههاي سياسي نيست و بايد توجه ويژهاي هم به اين مساله داشته باشد. البته به هر صورت نوع برخوردي كه حاكميت انجام ميدهد و نوع سياستهاي كنترلي تاثيرگذار است ولي عامل نهايي و موثر نيست، عامل نهايي وزن مجموعه است.
وي ابراز عقيده كرد: فعاليتهاي دفتر تحكيم در ادوار مختلف از همگوني برخوردار نبوده، روند پيوستهاي نداشته، رفتار آن در مقاطع مختلف با هم متفاوت است و هركس بخواهد شناخت درستي از ماهيت تحكيم داشته باشد، تحكيم از بدو شكلگيري تا فوت امام[ره] در سال 67 يك دوره است كه در اين دور يك سازمان دانشجويي نيست بلكه ادامهي وجودي دولت در دانشگاه است و كار ويژهي تحكيم باز توليد ايدئولوژي قدرت در داخل دانشگاههاست.
افشاري با ابراز اين ادعا كه بسياري از كارهايي كه امروز كميتههاي انضباطي، شوراي عالي انقلاب فرهنگي و بسيج دانشجويي انجام ميدهند، در آن دوره با اين توجيه كه در آن مقطع ساختار قدرت را از جنس خود ميدانستند يا نظر مثبتي نسبت به آن داشتند، تحكيم اينها را بر عهده داشته است، ادامه داد: در اين دوره فعاليت جنبشي نداريم و تحكيم عملا بازوي قدرت درون دانشگاه است تا سال 67، البته باز تنوعي داشته و همه از يك جنس نبودهاند. هم گرايش راست بوده، هم گرايش چپ موسوم به خط امامي كه اين شكاف بيشتر در انتخابات مجلس سوم خود را نشان ميدهد. پس از فوت امام[ره] با تغييرات گستردهاي كه در ساختار قدرت صورت ميگيرد، بخشي كه تا ديروز جزو بخش فرادست ساختار قدرت بود به بخش فرودست تبديل ميشود و از حاكميت بيرون رانده ميشود، در اين دوره تحكيم ديگر از دورهي دفاع مطلق از حاكميت به رويكرد انتقادي تغيير جهت ميدهد، اول خيلي سطحي است و به مرور عمق پيدا ميكند.
وي ادامه داد: يك دورهي انتقالي بين حد فاصل 67 تا 73 وجود دارد كه انتقاد تحكيم بيشتر انتقاد همسو با جريان حذف شده از قدرت موسوم به خط امام[ره] همراه است كه با سياستهاي دورهي رياست جمهوري هاشمي موسوم به تعديل مخالفت ميكند و با تغييري كه نيروهاي خالص انقلابي و خط امامي حذف شدند، اعتراض آن حول اين مساله است و بازار ارتباط ارگانيكي با بدنهي دانشجويي در داخل دانشگاهها ندارد و به همين ترتيب تحكيمي كه تا سال 67 حرف اول را در محيط دانشگاهي ميزد و در هر دانشگاهي حاكم بلامنازع بود، يعني تمامي نهادهاي دانشگاهي تبعيت ميكردند، در اين سالها به راحتي مورد برخورد واقع ميشود، ساختمانش را ميگيرند و دفاترش را ميبندند، يك سري را بازداشت ميكنند ولي عكسالعمل به شكل فراگير در دانشگاهها ايجاد نميشود.
افشاري همچنين گفت: از سال 73 به بعد دورهي ديگر در فعاليتهاي تحكيم است. اين دوره تحكيم جدا از ابعاد سياسي در حوزهي تئوريك، نظري و ايدئولوژي وارد رويكرد انتقادي ميشود. هستهي اول اين رويكرد انتقادي به ظهور و بروز جريان جديدي در مجموعهي انجمنهاي اسلامي و دفتر تحكيم وحدت برميگردد كه اساسا از جنس متفاوتي بودند، نسبت به نيروهاي كه در دههي 60 داخل انجمنها بودند.
وي اين نسل را اين گونه توصيف كرد كه: ايدهي جديدي داشته و از كساني بودند كه خانوادههايشان جزو نيروهاي نظام و انقلاب محسوب ميشدند و عملا رزمنده هم بودند ولي به اين جمعبندي رسيده بودند كه مشكلات موجود فقط ناشي از جابهجايي در حوزهي قدرت نيست و ادعا كرد كه آنان معتقد بودند كه ايدئولوژي حاكميت نيز ايراد دارد. لذا براي بار اول است كه مسالهي دموكراسي و آزاديهاي سياسي در داخل تحكيم پررنگ ميشود، تا قبل از اين عدالتطلبي، جنگ فقر و غنا نقش پررنگي را در مواضع سياسي تحكيم داشته. بنابراين جدا از حوزهي سياسي كه مطالبات و مواضع عمقيتر داشت، در حوزهي ايدئولوژيك و نظريه هم رويكرد انتقادي پيدا ميكند.
وي مدعي شد: اين جريان كه در اقليت محض بود تا سال 79 به مرور فربهتر شده و از اقليت محض به اكثريت قاطع تبديل ميشود.
به گزارش ايسنا، وي اظهار داشت: تقريبا از سالهاي 80 به بعد دورهي ديگر تحكيم آغاز ميشود. اين بار تحكيم كه تا به حال در چارچوب ساختار قدرت فعاليت ميكرد، رويكرد انتقادي داشته ولي رويكردش اين بوده كه ميشود اصلاح كرد. همچنين در دورهي سوم تحكيم مشروعيت خود را در ايدئولوژي يا پشتوانهي قدرت نميبيند بلكه معتقد است پشتوانهي تحكيم مقبوليت دانشجويي است و مشروعيت خود را از دانشجويان ميگيرد و انتخابات انجمنها از سيستمهاي وابسته و محدود به سيستمهاي باز تغيير ميكند ولي اين اتفاق در سطح شوراي مركزي با تاخير رخ ميدهد و به نوعي ارادهي جمعي جامعهي دانشجويي در افرادي كه سكان شوراي مركزي انجمنهاي دفتر تحكيم را بر عهده ميگيرند، متجلي ميشود و اينها نمايندهي دانشجويان ميشوند و عملا تحكيم تغيير نقش ميدهد و از يك تشكل دانشجويي خاص كه ديدگاه سياسي - اعتقادي و ايدئولوژيك خاصي را دارد خصلت ايدئولوژيك خود را به تعويق مياندازد و سعي ميكند خود را به ايفاي نقش نمايندگي جنبش دانشجويي نزديك كند.
اين عضو طيف علامهي دفتر تحكيم وحدت افزود: از سال 80 به بعد مجموعهي تحكيم با رويكرد اصلاح از درون وارد برخورد انتقادي ميشود و تا به امروز رسما منادي و داعيهدار اصلاح از درون ساختار قدرت ميشود و رويكرد انتقادي آن به قدرت نه تنها جنبهي ساختاري پيدا ميكند بلكه به لحاظ ايدئولوژيك هم در اين دوره تحكيم به جاي اينكه خود را در اتحاد استراتژيك با جريان روشنفكري ديني قرار دهد به طور عام مسايل را در حوزهي روشنفكري دنبال ميكند و مرزبندي خود را با روشنفكري عرفي يا عرفي مسلك كمرنگ و يا نفي ميكند و فضاي نظري خود را باز ميكند تا همهي گونههاي روشنفكري جامعهي ايران در آن حضور پيدا كنند.
وي اظهار داشت: آيندهي تحكيم به ميزان بسيار زيادي به وزن دانشجويي آن وابسته است. به هر ميزان كه اين وزن دانشجويي گستردهتر و بزرگتر شود امكان حيات پويا و بالندهي تحكيم بيشتر فراهم است و به هر ميزان كه اين وزن دانشجويي كاسته شود و تحكيم از ارتباطش با خواستهها و مطالبات فعلي دانشجويان بيشتر شود طبيعي است حيات آن بيشتر مورد خطر قرار ميگيرد. قطعا دفتر تحكيم وحدت در آخرين گام گسست كامل با ساختار قدرت و حوزهي سياسي قرار دارد و امروز در ايستگاه آخر قرار دارد و ريشهي همين اختلافات كه بخشي از مجموعه به آن دامن ميزنند در همين ريشه دارد.
افشاري با بيان اين كه «به نظر من اختلافات تحكيم در مطبوعات بزرگنمايي شده و بيشتر پروپاگاندا شده تا واقعيت مجموعه باشد»، ابراز عقيده كرد: اختلافات از زماني شروع شد كه اصلاحطلباني كه معتقد بودند بايد در انتخابات شركت كرد فشار زيادي به انجمنهاي اسلامي، تحكيم و جنبش دانشجويي آوردند كه در انتخابات از كانديداي خاصي حمايت كند. در اين دوره افراد خاصي مطرح و فعال ميشوند و اختلافات بروز پيدا ميكند، گروههاي جديدي تشكيل ميشوند و الان هم گسست كامل تحكيم از عرصهي سياسي به عمومي و از حوزهي قدرت به جامعهي مدني اين تنشها را دارد و طبيعي است كه تحكيم مثل ادوار قبلي تنشهاي را خواهد داشت ولي من معتقدم گذار از اين مرحله ناگزير از يك سري تنشها و هزينههاست ولي افق روشني پيش رو وجود دارد.
وي در پايان اظهار داشت: تحكيم وحدت متعلق به دانشجويان است و طبيعي است هر تشكلي كه بيشترين حمايت دانشجويي را دارد و به لحاظ وزن دانشجويي بزرگترين تشكل دانشجويي است حق بديهي اوست كه بتواند از امكانات دانشگاه متناسب با آن استفاده كند. در اصل دانشگاه را براي پرورش دانشجو ساختند و اين امكانات را براي دانشجويان ايجاد كردهاند ولي به هر دليلي وقتي نتواند به اينها برسد طبيعي است كه فعاليتهاي خود را در حوزهي غيررسمي ادامه ميدهد، نكتهي ديگر حركتهاي اعتراضي است، حركتهاي اعتراضي را به كسب مجوز محدود نميكند.
انتهاي پيام
نظرات