متن استعفاي آرمين "من محسن آرمين ،مسلمانم"
در جلسهي علني امروز مجلس شوراي اسلامي استعفاي محسن آرمين مورد بررسي و تصويب قرار گرفت.
به گزارش ايسنا، درمتن اين استعفانامه آمده است :
« بسم الله الرحمن الرحيم
ان ربك للذين هاجروا من بعد ما فتنوا ثم جاهدوا و صبروا ان ربك من بعدها لغفور رحيم «نحل 110
ايام سوگواري شهادت امام آزادي و آزادگي حسين بن علي (ع) آموزگار بزرگ حق نخواستن و نه گفتن را به ملت شريف ايران، همكاران محترم و تمامي عاشقان عدالت، آزادي و كرامت انساني تسليت عرض ميكنم.
در ياد حسين و قيام او حقيقتي هست كه آن بزرگ را از محدوده زمان و مكان و از انحصار شيعيان و پيروان عاشقش فراتر ميبرد و جاودانه ميسازد. چيزي كه پيروان اديان ديگر و حتي آنان را كه اعتقادي به مبدا و معاد ندارند به احترام و خضوع و نوعي عشق و احساس يگانگي واميدارد و آن تعارض بنيادين و تضاد جوهري، توحيد و پرستش خداوند با ستم و ستمگري و تحقير انسان است. چيزي كه تجلي روح شيعي و اصل عدالت است.
از قضا اين حقيقت جاويدان بيارتباط با موضوع استعفاي بنده و جمعي از نمايندگان مجلس ششم نيست. شايد از خويشتن گفتن اخلاقاً ناپسند باشد، اما مقام، مقامي است كه از خويشتن نگفتن شبههآفرين و ابهامانگيز است. اين را نيز از امامان بزرگوار آموختهام كه در هنگام بارش تيرهاي شبهه و شايعه و تهمت بيديني و خارجيگري در علن و آشكار از گذشته درخشان و تبار سرافراز خود ميگفتند.
من محسن آرمين مسلمانم. اسلامي كه ميشناسم متلازم با تيغ و طلا و تسبيح نيست. عين خضوع در برابر حق و عشق به انسان و مدارا و مروت با مردمان است.
بدان سان كه آن رسول رحمت و رهايي با خلق عظيم خود عرب وحشي بيابانگرد باديهنشين را به مدنيت معرفت آورد و جاهليت خشن تيغ محور را به بلوغ كلمه و گفتار و فروغ انديشه و نوشتار رهنمون شد.
من محسن آرمين افتخار اعتقاد به تشيع علوي و پيروي آگاهانه و بي دريغ از امامان حكمت آموز و جهل ستيز و آزادي نواز و ستم برانداز شيعه را دارم و بر اين اعتقاد خداي را شاكرم و به شكرانهاش سر به زمين ميسايم.
پنجاه سال دارم، مهندس الكترونيك، دانشجوي دكتراي علوم قرآن و حديث، عضو هيات علمي پژوهشگاه مطالعات فرهنگي و علوم انساني، روزنامهنگار و داراي آثار تأليفي و ترجمهاي و مقالات تخصصي و سياسي هستم.
در دوران تحصيل در دبيرستان دارالفنون با شركت در اعتصابات عليه گران شدن بليت اتوبوسهاي شركت واحد، اولين فعاليت سياسي را تجربه كردم.
آشنايي با آثار و شركت در مجالس درس و سخنراني مرحومان علي شريعتي، مرتضي مطهري و سيد مرتضي شبستري دنياي ساده و بيمسئله نوجواني و سپس جواني را دگرگون ساخت و بر شيفتگي جان و نياز عقل افزود. تا آنجا كه بنياد و هويت فكري خود را براي هميشه وامدار اين سه شخصيت بزرگ شدم. با شريعتي جنبههاي اجتماعي، عدالتخواهانه و آزادي طلبانه اسلام را شناختم، با مطهري توانايي و عمق انديشه نوين ديني و ابعاد عقلاني دين را دريافتم و سيدمرتضي شبستري شاكله فكري مرا توازن بخشيد، و نهايتا مشاهده عصاره تمامي آن آموزهها در امام خميني (ره) عشق و ارادت مرا به آن يگانه قوت بخشيد.
پس از دورهاي از مبارزات دانشجويي با عضويت در گروه توحيدي صف، مرحله جديدي از مبارزه عليه رژيم شاه را آغاز كردم. پس از پيروزي انقلاب با تشكيل سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي به عضويت آن سازمان درآمدم و در شوراي مركزي و ارگان عقيدتي اين سازمان فعاليت خود را آغاز كردم. در طول جنگ تحميلي بارها در جبهههاي جنوب و غرب كشور حضور يافتم. در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در دوران وزارت آقاي خاتمي در مسئوليتهاي مختلف انجام وظيفه كردم. پس از استعفاي ايشان از مسئوليت كناره گرفتم و در انجمن حكمت و فلسفه به تحقيق و پژوهش پرداختم.
در سال 1370 با آغاز دور دوم فعاليت سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران به عضويت شوراي مركزي و شوراي سياسي سازمان درآمدم و به عنوان سردبير نشريه عصرما فعاليت سياسي خود را ادامه دادم.
من محسن آرمين نه تنها از ديروز خود در ياري و ياريگيري انقلاب اسلامي پشيمان و شرمگين نيستم بلكه بر آنم كه
اوقات خوش آن بود كه با دوست به سر رفت
باقي همه بيحاصلي و بيخبري بود
البته اوقات خوش ما نه تعقيب و گريز شحنگان شاهي و گزمهگان ستم شاهي بلكه اميد جمعي ياران مبارز و دوستان آزاديخواه به فردايي روشن و تابان و بي حضور گزمگان شب و شحنگان آزاديكش بود. بدين سودا من و يارانم در سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي چون بيشمار آزادگان ديگر كه در چشماندازه آينده، جامعهاي انساني و اسلامي و سرشار از كرامت و مكانت انسان مي نگريستيم سر را تا آستانهي دار، شوقمندانه به پيش ميبرديم تا تقديم حضرت جانان نمائيم و البته هرگز در باور ما و همگنانمان تصور چنين تفسر و صورت ناموجهي از دين و انقلاب و اسلام نداشتيم.
در جنبش اصلاحي و ارادهاي كه ملت در دوم خرداد ظاهر ساخت آرمانهاي راستين انقلاب و مطالبات تحقق نايافته مردم را مشاهده كردم. پس از يك دوره هشت ساله بازسازي و سازندگي، جامعه و نخبگان و متفكران به اين نتيجه رسيده بودند راه برون رفت از بحرانها و ساماندهي بنيادين امور، اصلاحات سياسي و تصحيح مناسبات موجود در عرصه قدرت، مشاركت و نظارت بيشتر مردم بر امر قدرت و در يك كلام ضابطهمند كردن رابطه حاكميت و مردم به نفع آزاديهاي سياسي اجتماعي است كه قانون اساسي آنرا به رسميت شناخته است. تحقق اين اهداف شريف و تضمين فردايي بهتر براي ملت با فرهنگ و متمدني كه لياقت وضعيتي بسيار مناسبتر از وضع موجود دارد، تنها با وضع قوانين جديد، اجرايي كردن اصول قانون اساسي و اصلاح قوانين گذشته امكانپذير است و اين انگيزهاي شد براي حضور در مجلس.
جنبش اصلاحي و مجلس برآمده از آن فرصتي طلايي و كم نظير براي نظام و كشور به شمار ميآمد. فرصتي كه اگر دست دهد نظامهاي خردگرا بهترين بهرهبرداري را از آن ميكنند. به راستي چقدر بايد بخت با نظامي يار باشد كه در قبال انحرافات و رويههاي غلط و مناسبات ناسالم، روند افزايش شكاف و واگرايي ملي در داخل و افول منزلت بينالمللي؛ به جاي واكنشهاي كور و خسارت بار، خود را با جنبش اجتماعي مسالمتجو، معتقد به مباني و اصول نظام با هدف اصلاح امور و تضمين اقتدار و عزت كشور مواجه ببيند. جنبشي كه با پيدايش خود و بدون هيچ هزينهاي تحسين و احترام جهانيان را در برابر نظام برانگيزد، وحدت و انسجام ملي را افزايش و بياعتمادي و شكاف ميان جامعه و حاكميت را كاهش دهد.
مجلس ششم نماد و محصول چنين جنبشي بود. و به همين دليل با هيچ يك از دورههاي مجلس در سالهاي قبل و بعداز انقلاب قابل مقايسه نبود. ميتوان با تمامي شاخصهاي متعارف و مورد قبول اين ادعا را محك زد.
هيچ يك از مجالس گذشته از نظر تعداد نمايندگان جانباز، رزمنده و وابسته به خانواده شهدا با مجلس ششم قابل مقايسه نيست.
هيچ يك از مجالس گذشته از نظر سطح تحصيلات، تجربه اجرايي و صلاحيت علمي نمايندگان با مجلس ششم قابل مقايسه نيست.
هيچ يك از مجالس گذشته از نظر تعداد مصوبات طرحهاي زير بنايي در حوزههاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي با مجلس ششم قابل مقايسه نيست.
هيچ يك از مجالس گذشته پس از انقلاب عليرغم مردمي بودن و ارجمندي خدماتشان، از نظر پايبندي به حقوق ملت با مجلس ششم قابل مقايسه نيست.
هر چند شعار اصلي مجلس ششم و جنبش اصلاحي، توسعه سياسي فرهنگي، حاكميت قانون و مشاركت بيشتر مردم در كنترل و نظارت بر امر قدرت بود، مهمترين قوانين اصلاح ساختار اقتصادي در مجلس ششم به تصويب رسيد. اصلاح قانون حمايت و جلب سرمايهگذاري خارجي كه بيش از 40 سال و عليرغم دگرگوني بنيادين روابط و مناسبات اقتصاد بين الملل و تغيير ماهيت بازار پول و سرمايه جهاني بدون تغيير مانده بود تنها از مجلسي برميآمد كه خلاقيت، تحرك، شادابي و انگيزه و جسارت اصلاحگري داشته باشد.
تصويب اصلاح قانون مالياتها، قانون تجميع عوارض، قانون نظام جامع تأمين اجتماعي، قانون نظام صنفي، تك نرخي كردن ارز، تنظيم بخشي از مقررات مالي دولت، اصلاح ساختار بودجه دولت، تنها از مجلسي ساخته بود كه فارغ از محافظهكاريها و نگراني از تغيير وضع موجود به ضرورت اصلاح و تحول اعتقادي عميق دارد.
تصويب قانون اصلاح نظام وظيفه، قانون نحوه تشكيل هيئت منصفه، اصلاح قانون انتخابات، تصويب قانون نحوه رسيدگي به جرايم سياسي موضوع اصل 168 قانون اساسي، قانون منع شكنجه، قانون پيوستن به پروتكل منع شكنجه تنها از مجلسي ساخته بود كه بنيانش بر دفاع از حقوق ملت استوار است.
به كساني كه توصيه مي كنند مجلس ششم را دو سه ماه ديگر تحمل كنيد حق مي دهم، زيرا اينان در تمام عمر خود حتي يك قدم براي آزادي ملت برنداشتهاند، براي رهايي ملت از ستم استبداد و حتي يك سيلي نخوردهاند.
از كساني كه كشته شدن يك انسان در زندان بر اثر ضرب و شتم را امري فاقد اهميت اعلام و از دستگيري و بازداشت اهل فكر و انديشه و تحديد آزادي مطبوعات و توقيف نشريات همواره حمايت كردهاند، انتظاري جز اين نيست و روي سخن بنده با ايشان نيست. مخاطب من آناني هستند كه به جاي عافيتطلبي در دوران قبل از انقلاب و فرصتطلبي در دوران پس از انقلاب، براي اعتلاي اين كشور و حفظ اين آب و خاك و عزت اين ملت خطر كردند و از عمر خود هزينه كردهاند. مخاطب من ملت آگاهي است كه با رأي خود و رفتار انتخاباتي خويش بلوغ فكري و رشد خود را نشان داده است.
اينان كساني هستند كه امروز و فردا درباره مجلس ششم قضاوتي منصفانه خواهند داشت. امروز به همان وضوح كه استعفا از نمايندگي مجلس را اقدامي صحيح و به صواب مي بينيم، عضويت در اين مجلس شجاع، خلاق، شاداب و پرتحرك را افتخاري براي خود و ذخيرهاي براي آخرت خويش احساس ميكنم.
اما چرا استعفا.
مجلس ششم عليرغم تمام ويژگيها و برجستگيهايش و عليرغم اينكه بهترين فرصت را در اختيار نظام قرار داد تا با كمترين هزينه ممكن به اصلاح خود بپردازد، مورد جفا و بيمهري قرار گرفت. رفتار بخشي از حاكميت در قبال مجلس ششم، رفتار آن كودك بيماري بود كه ناتوان از عاقبت انديشي، به هر وسيله و بهانه اي متوسل مي شود تا از خوردن داروي تلخ اما شفابخش رهايي يابد. به راستي ايجاد نهادهاي موازي مجلس، حاكم كردن مصوبات نهادهاي غيرقانوني و اظهارات مراجع فاقد صلاحيت قانونگذاري بر مصوبات مجلس، سلب اختيار مجلس در تغيير و اصلاح بودجه برخي از نهادها و يا سلب اختيار مجلس در ضابطه مند كردن و شفاف كردن نحوه هزينه شدن بودجه برخي نهادهاي غيردولتي نظير كميته امداد، در ازاي كمك هنگفت دولت، به بهانه مغايرت با شرع، رد مصوبات مجلس حتي درباره نحوه فروش لوازم اسقاطي نيروي انتظامي به بهانه مغايرت با شرع و مخالفت با موازين اسلام، رد تمامي مصوبات ناظر بر حقوق ملت و قوانين ناظر بر اصول معطل مانده قانون اساسي نظير جرم سياسي، هيئت منصفه و... به چه صحنهاي جز صحنه رفتار آن كودك با داروي تلخ شباهت دارد؟
پيش از اين نيز گفتهام اراده اي در كار بود تا هيچ يك از برنامهها و طرحهاي اصلاح طلبان در تضمين حقوق و آزادي هاي ملت و نيز طرحها و برنامههايي كه ميتوانست در كوتاه مدت آثار محسوس و مثبتي بر زندگي مردم داشته باشد و از مجلس ششم چهرهاي موفق و كارآمد ترسيم كند به تصويب نرسد. در اينجا تنها به يك نمونه آشكار اشاره ميكنم. در ماههاي گذشته با تلاش و ابتكار مجلس طرح اصلاح قانون سربازي به تصويب رسيد. مطابق برخي از مواد اين مصوبه مشمولاني كه در آستانه كنكور هستند از يكسال معافيت برخوردار ميشد. مدت سربازي به 18 ماه كاهش پيدا مي كرد.
بلافاصله پس از طرح اين موضوع در مجلس برخي فرماندهان سپاه پاسداران و مسئولان ستاد كل نيروهاي مسلح با ارسال نامهها و يا از طريق سخنرانيها و مصاحبهها تقليل سربازي به 18 ماه و معافيت موقت داوطلبان كنكور را موجب تضعيف قواي مسلح و امنيت دفاعي كشور و در واقع نوعي خيانت اعلام كردند. آقايي [با]عنوان سرلشكر بسيجي طي نامهاي به رييس مجلس درباره اين مصوبه مينويسد: "كاهش مدت خدمت به 18 ماه موجب افزايش نياز به سرباز تا سالانه 748800 نفر خواهد شد كه با توجه به آمار و بررسيهاي ستاد كل در هيچ زماني در آينده اين تعداد مشمول به خدمت اعزام نخواهد شد.... (و ادامه ميدهد) ملاحظه ميفرماييد كه نيروهاي مسلح با كمبود سرباز در انجام مأموريتها مواجه خواهند شد". اما پس از رد مصوبه مذكور در شوراي نگهبان و برگزاري انتخابات مجلس هفتم، با درخواست نيروهاي مسلح هم مدت سربازي به 20 ماه كاهش داده شد و هم مشمولان داوطلب كنكور از يكسال معافي برخوردار شدند. نه نيروهاي مسلح تضعيف شدند و نه امنيت ملي كشور به خطر افتاد. ظاهراً تنها مشكل اين بود كه دهها هزار جوان و هزاران خانواده درگيري مسئله سربازي نبايد احساس كنند مجلس به فكر مشكلات آنان و توانا در حل آن است.
نمونه ديگر مخالفت شوراي نگهبان با مصوبه اخير مجلس در اختصاص شش و نيم ميليارد دلار از صندوق ذخيره ارزي براي اجراي طرحهاي عمراني و توليدي نيمه تمام و پرداخت مطالبات كاركنان دولت است كه نه سياسي بود نه تنش زا اما بايد رد شود.
بگذريم. اينها هيچ يك دلايل استعفاي بنده نيست. از تجربه حدود 34 سال فعاليت ومبارزه سياسي اين اندازه آموختهام كه آنجا كه اراده هست ناگزير راهي هر چند صعب العبور نيز هست. اگر قرار بود با اين سنگ اندازيها و لجبازيهاي كودكانه ميدان را خالي كنيم ميبايست در برابر استبداد بيرحم پهلوي چنين ميكرديم. عليرغم برخي تحليلهاي احساسي معتقد بودم نه خداوند متعال و نه آنان كه خون پاكشان در راه انقلاب و عزت و سربلندي كشور بر زمين ريخته شد و نه ملتي كه به ما رأي دادهاند رضايت نميدهند در برابر چپاولگران سيري ناپذير و عافيت طلبان قبل از انقلاب كه شرايط موجود را مرتع مناسبي براي اشباع نفس استبداد پرست خود يافته اند صحنه را خالي كنيم. ميدانستم كه مشكل اصلي آنست كه عدهاي نميخواهند مناسبات عرصه قدرت شفاف شود. نبايد با تقويت نظارتهاي مردمي و از طريق نهادهاي انتخابي رانت هاي قدرت و ثروت محدود و ريشه كن شود. طبق برآوردهاي موجود در اين مملكت ساليانه 4 تا 6 ميليارد دلار و طبق برآورد ديگري 12 ميليارد دلار كالاي قاچاق وارد كشور ميشود. قاچاق اين حجم از كالا با قاطر و بار همراه مسافر ممكن نيست. اين حجم از كالا با كانتينرها و از طريق شبكههاي غيرقانوني و غيررسمي توسط و يا با نظارت گردن كلفتهاي قدرت و ثروت و از طريق اسكلههاي پنهان وارد ميشود. دعواي اصلي اينجاست نه ارزشها و ايمانيات مردم.
لذا اگر حضور ما در مجلس ششم خار در چشم آزادي ستيزان واعضاي مافياي قدرت - ثروت است و اگر تحمل ما در مجلس ششم براي فرصت طلباني كه نامه اعمال پيش از انقلاب خود را در دست چپ دارند تا اين حد عذاب آور است، بايد باور كرد كه منشاء اثريم. پس چه بهتر كه اين خار در چشمان دشمنان آزادي و حاكميت مردم همچنان باقي بماند. اصرار و پايداري ما بر اهداف حق طلبانه و عدالت خواهانه نبايد كمتر از پايداري آنان در حمايت از استبداد و چپاول ثروت ملي باشد.
معتقد بودم اصلاحات در ايران با توجه به ساخت قدرت واقعاً موجود از نوع سخت است و انتظار تحقق اهداف اصلاحي ظرف چند سال به غايت ساده انديشي است. و اصولا خصلت حركت اصلاحي به ويژه در ساخت قدرتي كه بندهاي منافع اقتصادي و جاه طلبي آنرا محكم ساخته است و به آساني تن به تحول نمي دهد، حركتي مسالمت آميز،قانوني و تدريجي است. باور داشته و دارم كه عالم سياست عالم نسبيات است ونبايد در سوداي مطلق بود. در سرزميني كه فرجام حركتهاي اصلاحي آن يا رگ زدن در حمام فين كاشان بوده است و يا تبعيد و مرگ در احمد آباد, تداوم هفت سال حركت اصلاحي در نهادهاي انتخابي مهمي چون مجلس و دولت فينفسه يك پيروزي است. لذا اگر امروز تغيير روش توزيع نشريات نيز خلاف شرع مي شود ،مي توان به فردا اميدوار بود. و اگر معتقديم حركت اصلاحي حركتي رو به آينده است بايد باور كنيم كه نهايتا مقاومت در برابر پذيرش منع شكنجه، رعايت حقوق زندانيان، گسترش كنترل ونظارت نهادهاي مردمي بر امر قدرت روزي درهم خواهد شكست. جامعه را نيز مي توان و بايد قانع كرد كه صبر بيشتري پيشه كند و از ما تاكيد و اصرار بر وعده ها و عهدها را بخواهد و نه تحقق سريع آنها را.
لذا مادام كه حداقل تضمينهاي قانوني و عملي لازم براي تداوم حركت اصلاحي در عرصه قدرت و اعمال رأي ملت در نهادهاي انتخابي و جود دارد، رها كردن اين امكان شرط عقل نيست.
آنچه ماندن من و دوستانم را در مجلس توجيه مي كرد، محفوظ ماندن و سلامت نسبي اصولي بود كه ضمن تضمين ماهيت جمهوريت نظام، افقي هر چند دور دست اما اميدبخش از امكان تحقق اصليترين آرمانها و آرزوهاي اين ملت زجركشيده اما سربلند ترسيم مينمود.
حق انتخاب كردن و انتخاب شدن عليرغم برخي قانونشكنيها در برخي از مقاطع طي سالهاي پس از انقلاب همواره ضامن جمهوريت نظام و حضور مجلس مردمي بود. حتي نظارت استصوابي، از انتخابات مجلس چهارم به بعد نيز عليرغم تحديد حق ملت در انتخاب آزاد نمايندگان خود نتوانسته بود خصلت مردمي و دموكراتيك مجلس را محو كند.
در ادام اين متن همراه با انتقاد شديد از روند انتخابات مجلس هفتم وكودتا خواندن اين انتخابات آمده است :اما در بيست و پنجمين سالگرد انقلاب و در آستانه برگزاري انتخابات مجلس هفتم شاهد اعمال نظارت استصوابي در غيرقانونيترين، بيضابطهترين و خودسرانهترين شكل آن بوديم. نظارتي كه ديگر بايد نام آنرا نظارت استسلاخي گذاشت. نظارتي كه انتخابات آزاد و اراده ملت در تعيين سرنوشت خويش را در مسلخ قدرت سلاخي كرد.
ردصلاحيت گسترده، بيسابقه و غيرقانوني كه انتخابات را به نمايشي طنزآميز از رقابت تبديل ميكرد، هدفي جز خالي كردن صحنه سياسي از اصلاحطلبان به نفع اقتدارگرايان و تشكيل مجلس با تركيبي عمدتا از پيش تعيين شده و معنايي جز بلاموضع كردن رأي ملت، نفي جمهوريت نظام نداشته و ندارد.
هدف از تحصن نمايندگان شجاع ملت در مجلس كه بنده نيز افتخار شركت در آن را داشتم تنها و تنها دفاع از اصالت مردمي نظام بود. ما معتقد بوده و هستيم كه اسلاميت نظام از جمهوريت آن تفكيكناپذير است. اسلاميت و جمهوريت در نظام جمهوري اسلامي دو حقيقت مستقل و مجزاي از يكديگر كه در صورت امكان بتوان يكي را به نفع ديگري مصادره يا تحريف و تضعيف كرد، نيست. رابطه اين دو مفهوم رابطه تابع و متبوع و مطلق و مقيد نيست. جمهوري اسلامي يك حقيقت واحد است. اسلاميت در اين عبارت نه اسلام فقاهتي، نه اسلام فلسفي، نه اسلام عرفاني بلكه اسلام حكومت است.
اسلامي كه مي خواهد با اتكاي به رأي مردم نظام و كشوري را اداره كند. اسلامي متعلق به يك واحد سياسي است كه سه عنصر سرزمين، ملت و دولت آنرا تشكيل مي دهد. هم از اين روست كه رهبر در اين نظام حتما بايد ايراني باشد. منتخب ملت باشد. مسئوليتها و اختيارات معيني برعهده داشته باشد.
اسلامي است كه بيش و پيش از هر مسلمان ديگري به عزت، سربلندي و سعادت ملت ايران متعهد است. يعني اسلام جمهور ملت ايران. در حالي كه هيچ اسلام ديگري مقيد و متعهد به ملت يا سرزميني خاص نيست.
لذا اگر جمهوريت اين نظام نفي شود اسلاميت آن نيز منتفي ميگردد. همانگونه كه اگر اسلاميت نظام نفيشود، جمهوريت آن نيز منتفي ميگردد و با نفي هر يك، نظام، نظام ديگري خواهد شد جز جمهوري اسلاي ايران. بنابراين به عنوان نمايندگان ملت و با انگيزه تعهد و التزام به سوگندي كه براي حفظ نظام و قانون اساسي آن ياد كرديم، خود را ملزم به مقابله با اين [ماجرا] يافتيم.
من براي حفظ اين نظام در جبههها جنگيدهام ،قلم زدهام، در مقابل معاندان و بدخواهان آن ايستادهام و عزيزترين سرمايه يعني عمر خود را صرف اين هدف كردهام. و اكنون به صراحت ميگويم تحصن 26 روزه در مجلس براي حفظ اصالت و سلامت نظام و مقابله با تحريف آنرا همسنگ آن مجاهدتها و تلاشها مي دانم. خداوند را به شهادت ميگيرم كه در اين جهاد قصد قربت داشتم و اندكي به منافع شخصي خود نينديشيدم. آن 26 روز را برتر از تمامي فعاليتهايم طي سه سال و نيم حضور در مجلس ميدانم. زيرا اگر در طول اين مدت براي اصلاح ناراستيها در نظام فعاليت كردم، در آن 26 روز براي حفظ هويت و اصالت آن كوشيدم.
آن تحصن پرافتخار هر چند مانع برگزاري [چنين] انتخاباتي نشد، اما هنوز راه و راههايي براي عدم تثبيت و نهادينه شدن اين سنت سيئه و بازگرداندن امور به مسير اصلي باقي است.
عدم سكوت و نظاره اين روند حداقل كاري است كه مي توان و بايد كرد. معتقدم در اين صندليهاي قرمز في نفسه هيچ فخر و شرافتي نيست، تنها زماني تكيه زدن بر آنها را ميتوان موجب افتخار و شرافت دانست كه بتوان از حقوق ملت دفاع و مطالبات مردم را تأمين كرد. و آنجا كه تحقق اين مهم برخاستن از اين صندليها را ايجاب كند لحظهاي نبايد ترديد به خود راه داد. خرده گيران بر ما خرده نگيرند كه دو سه ماه بيشتر به پايان عمر مجلس نمانده و استعفاي شما واجد پيام مفيدي نيست. اين خردهگيري زماني رواست كه استعفا به انگيزه بازارگرمي و مانور تبليغاتي - سياسي و يا نوعي تنزهطلبي صورت پذيرد. حال آنكه اين استعفا حركتي است اعتراضي و اقدامي بازدارنده عليه روند خطرناكي كه در صورت تداوم، هدم اساس جمهوريت نظام و در نتيجه اسلاميت نظام فرجام آن خواهد بود. لذا اگر يك روز هم از عمر مجلس باقي باشد چنين اقدامي موضوعيت خواهد داشت.
استعفا در اين مقطع برخلاف شرايط گذشته نه خالي كردن صحنه بلكه خود بخشي از مبارزه براي دفاع از حقوق ملت بزرگي است كه انقلاب آن را در جمهوريت و اسلاميت نظام تضمين كرده است. و اين مبارزه تا حصول نتيجه مطلوب ادامه خواهد داشت و بايد ادامه داشته باشد.
بدفرجامي و آثار زيانبار و بدعتهاي بيسابقهاي كه در انتخابات مجلس هفتم شاهد آن بوديم صرفاً يك فرض محتمل الوقوع نيست. بلكه هر روز ميتوان آثار آن را به وضوح مشاهده كرد. امروز كه انتخابات مجلس هفتم برگزار شده است ميتوان درباره آن به سادگي قضاوت كرد و به اين سؤال پاسخ گفت كه انتخابات دوم خرداد 76 و 29 بهمن 78 تضمين كننده عزت جامعه و سربلندي نظام و تقويت روح همبستگي ملي و اميد به آينده بهتر و ضامن مصالح كشور بود يا انتخابات اول اسفند 82 ؟
انتخابات رياست جمهوري دوم خرداد و مجلس ششم از ميزان واگراييهاي قومي و طايفي و مذهبي در سطح كشور كاست و اقليتهاي مذهبي و قومي را به زيست رضايتمدانه در چارچوب نظام جمهوري اسلامي اميدوارتر كرد يا انتخابات مجلس هفتم؟
انتخابات رياست جمهوري در دوم خرداد و مجلس ششم موجب افزايش اعتماد جامعه به نظام و كاهش شكاف ميان حاكميت و مردم و تضعيف بدبينيها و سوء ظنها و افزايش اميد جوانان به آيندهاي بهتر شد يا انتخابات اول اسفند 82 ؟
انتخابات رياست جمهوري دوم خرداد و مجلس ششم احساس مشاركت مؤثر جامعه در تعيين سرنوشت خويش را افزايش داد يا انتخابات اول اسفند 82 ؟
انتخابات رياست جمهوري دوم خرداد و مجلس ششم تهديدها و خطرهاي بالفعل عليه كشور ونظام را خنثي و مخالفان ايران را خلع سلاح كرد واحترام و تحسين جهانيان را برانگيخت يا انتخابات اول اسفند 82 ؟
مي توان ساده سازي كرد. هر اعتراض و قضاوت منفي بيگانگان را نسبت به انتخابات ناعادلانه و نمايشي مجلس هفتم،دخالت بيگانگان در امور داخلي و نشانه دشمني تلقي و تبليغ كرد. و دائماً شعار داد و همگان را از دخالتهاي موهوم خارجي بيم و انذار داد. اما مطمئن باشيد جامعهاي كه هفتاد درصد مردم شهرهاي بزرگ آن در انتخابات شركت نكرد و حدود ده درصد شركت كنندگان آن نيز راي سفيد و مخدوش به صندوقها ريختند واكنش مثبتي به اين شعارها و انذارها نشان نميدهند. انتخاباتي كه نتيجه آن حاكم شدن اقليتي با پشتوانه حداكثر پانزده درصدآرا بر مجلس به عنوان مهمترين قوه و مظهر مردمسالاري نظام باشد، چه افتخاري براي اين ملت و چه عزتي براي نظام به ارمغان آورده است؟
آقاي جنتي ميتواند اين انتخابات را با آن ردصلاحيتهاي غيرقانوني و با اين نتايج ،آزادترين انتخابات پس از پيروزي انقلاب اسلامي بنامد. آقاي مشكيني ميتواند پنجاه درصد شركت كننده را شصت درصد اعلام كند و بگويد انتخابات باعث تقويت و تضمين انقلاب شد و جاي شكرگزاري دارد.
سيماي آقاي لاريجاني مي تواند آنرا حماسه سبز اعلام كند و بر صفحه تلويزيون عبارت فتبارك الله ثبت كند. اما اين ادعاها واقعيت را تغيير ميدهد؟
آيا با اين ادعاها ميتوان بر مشاركت بيست و پنج درصد مردم سنندج، بيست و هفت درصد مردم كامياران و بيست و پنج درصد مردم سقز و بانه و مهاباد هجده درصد كه به وضوح بيانگر تشديد واگرايي و تضعيف وحدت ملي در حساسترين استانهاي مرزي كشور است سرپوش گذاشت و آيا ميتوان بيست و چهار و نيم درصد آراي سفيد و باطله در سنندج ده و هشت دهم درصد كامياران وپانزده و هشت دهم درصد سقز و بانه را حماسه سبز خواند و براي آن شكرگزاري كرد؟ و آيا ميتوان مشاركت بيش از تعداد واجدان شرايط در تعداد زيادي از شهرها و نود ونه وشش دهم درصد واجدان شرايط در استان كهكيلويه را انتخابات آزاد خواند؟
آمار نااميد كننده و اسفباري كه بدان اشاره شد (البته با فرض صحت نتايج اعلام شده و چشمپوشي از تقلبات و تخلفات گسترده و مستند به نتايج اعلام شده رسمي) آمار انتخاباتي است كه تمامي امكانات و ابزارهاي مشروع ونامشروع، تحريصها و تشويقهاي تصنعي كه حتي مشاهده كنندگان برنامه كودك نيز از آن بي نصيب نبودند و همچنين دروغپردازيها براي مشاركت هر چه بيشتر مردم در آن بكار گرفته شد.
چهره هيجان زده گزارش گران تلويزيون را در روز انتخابات به خاطر آوريد كه از هجوم سيلآساي مردم به پاي صندوقهاي راي و تمام شدن تعرفههاي راي در اكثر شعبههاي اخذ راي در تهران و شهرهاي ديگر خبر ميدادند. مصاحبه گزارشگران تلويزيون را با مردم كوچه و بازار به ياد آوريد كه بدون استثناء از تصميم خود بر شركت در انتخابات و زدن مشت به دهان بيگانگان مي گفتند. تبليغات غيرقانوني وجانبدارانه رسانه رسمي كشور را به خاطر آوريد كه چگونه ساعتها برنامه خود را در روزهاي انتخابات به تبليغ شهردار تهران كه عضو آبادگران است اختصاص ميداد. به ياد آوريد كه زمان مصاحبه تلويزيوني با مسئولان شوراي نگهبان و هيئتهاي نظارت طبق محاسبات به عمل آمده بيش از 100 برابر مصاحبه با وزير كشور و مسئولان اجرايي انتخابات بود.
اعلام 25 هزار تومان بن به فرهنگيان ، 150 هزار تومان كمك به هيئات مذهبي، بليت اتوبوس به دانش آموزان و دانشجويان و يك ميليون وام ازدواج به زوجهاي جوان را كه همگي در آستانه انتخابات و از سوي شهردار عضو آبادگران مطرح شد و صداوسيما نيز آن را در بوق و كرنا كرد به ياد آوريد و دركنار اين همه تبليغ و هزينه نتايج انتخابات، عدم مشاركت هفتاد درصد شهروندان شهرهاي بزرگ و راي 10 تا 15 درصدي محافظهكاران را قرار دهيد تا به شعور و آگاهي اين ملت فهيم پي ببريد. در پاسخ به آنان كه از اين تريبون و در مخالفت با استعفاي نمايندگان معترض، ما را متهم كردند وقتي شكست ميخوريم به مردم توهين مي كنيم و آنان را نادان فرض ميكنيم، ميگويم ما كه همواره به ويژه در اين انتخابات خاضعانه در برابر آگاهي و دانايي اين ملت سر تعظيم فرود آورده و ميآوريم.
كساني مردم را نادان و سادهلوح فرض ميكنند كه شعور آنان را به بازي گرفته و معتقد بودند به زور تبليغات گوبلزي مي توان كاري كرد كه جامعه به اراده ايشان به صندوقهاي راي هجوم آورند. كساني مردم را ناآگاه مي دانند كه از پيش نتيجه انتخابات را تعيين و راي مردم را بلاموضوع كرده اند.
صادقانه و دردمندانه بايد گفت نتيجه آن تبليغات سنگين و اقدامات خلاف قانون و اخلاق و آن همه هزينه نه افزايش مشاركت بلكه اعتماد سوزي ملت به رسانه رسمي و افزايش بي اعتمادي به نظام بود.
مردمي كه همگي در مصاحبه باگزارشگران صداوسيما بر عزم خود براي شركت در انتخابات تاكيد مي كردند روز انتخابات كجا رفتند؟
جامعه اي كه در آستانه انتخابات دائما خبر اختصاص دو و نيم ميليارد تومان كمك شهرداري به فرهنگيان و ميلياردها تومان بودجه براي كمك به هيئات مذهبي و وام ازدواج به زوجهاي جوان و بليت اتوبوس به دانش آموزان را شنيده است و اكنون قبضهايي عوارض نوسازي با جهش 2 تا 10 برابر گذشته را دريافت ميكند چه احساسي جز فريب و تزوير خواهد داشت؟
مسئولان نظام پاسخ دهند. پاسخ دهند معناي صداقت و راستي با مردم، شعار مردمسالاري ديني، اعتماد به مردم اين است؟ آيا ارزش و اخلاقي كه قرار بود نظام ما به دليل برخورداري از آن از ساير نظامهاي جهان متمايز باشد اين بود؟
مسئول اين اعتماد سوزي كه هزينه آن از كيسه نظام رفت كيست؟ اين همان نتيجهاي است كه شايستگي شكرگزاري و ثبت آرم فتباركالله را بر صفحات تلويزيون داشت؟
آنچه گفته شد تنها آثار سوء و نتايج كوتاه مدت بخش تبليغاتي اين حادثه بود. هرگاه ساير جنبهها بررسي شود حتي تصور نتايج نيز وحشتناك خواهد بود. يكي از آثار مبارك دوم خرداد تقويت ضريب همبستگي و وحدت ملي بود. تلاش فراواني صورت گرفت تا احساس واگرايي ميان قوميت ها و رقابتهاي قومي و مذهبي به ويژه ميان اهل سنت و شيعه به احساس همبستگي ملي و رقابت حزبي تبديل شود. انتخابات مجلس هفتم در كردستان به اين دستاوردها آسيب جدي زد.
من مطمئنم كه آقايان اصلاً چنين نتيجهاي را تضعيف نظام وموجب افزايش تهديدها و آسيبپذيريها نميدانند. آنان خود را عين نظام مي دانند لذا هر انتقادي عليه ايشان از جمله همين سخنان را تضعيف نظام و قابل پيگرد قانوني ميدانند و عدم شركت 75% مردم در بسياري از حوزههاي انتخابيه كردستان را اصلا مهم نميدانند زيرا مهم راي آوردن نماينده مطلوب ايشان در حوزههاي انتخابيه است كه موجب تقويت قدرت ايشان در مجلس خواهد شد و اين از نظر آقايان يعني تقويت نظام و پديدهاي كه بايد آنرا حماسه خواند و براي آن شكرگزاري كرد و فتبارك الله گفت.
من به كساني كه بدون استفاده از رانت هاي پيدا و پنهان و حذف غيرقانوني رقيب در انتخابات پيروز شدند تبريك ميگويم و آنها را داراي هر گرايش سياسي و فكري كه باشند نماينده واقعي ملت مي دانم. اما ملاك قضاوت درباره سلامت انتخابات، بيش از 160 نمايندهاي است كه از پيش، پيروزي آن تضمين شده بود و نمايندگان متحصن اسامي حوزههاي آنها را پيش از برگزاري انتخابات به ملت اعلام كرده بودند.
مدافعان سلامت انتخابات كافي است رازاين تردستي را بازگويند كه چگونه اقليتي با 10 الي 15 درصد آرا در انتخاباتي پرشكوه دو سوم كرسيهاي مجلس را بدست آورده است؟ به اين تناقض نيز پاسخ دهند چگونه انتخاباتي را كه نتيجه آن تصرف دو سوم كرسيهاي مجلس به دست اقليت 10 الي 15 درصدي است ميتوان آزاد، قانوني و عادلانه و عاري از تقلب و تزوير خواند؟
ميگويند اگر شما شركت مي كرديد شكست مي خورديد. پاسخ بنده اين است اولاً نتايج نظرسنجيها غير از اين ميگويد. ثانياً اگر چنين اطميناني داريد چرا با توسل به نظارت استصوابي - سليقهاي از حضور كانديداهاي اصلاحطلب جلوگيري كرديد تا هم آبروي خودتان را ببريد و هم آبروي نظام و كشور را؟ چرا با برگزاري انتخابات اين گونه هزينه را بر نظام و كشور تحميل كرديد در حالي كه مطمئن بوديد با حضور رقيب نيز پيروزيد؟ آيا اين خود دليل عدم حداقل التزام شما به مصالح كشور نيست؟
گفتني ها بسيار است و مجال اندك
در اين انتخابات بديهيترين حق شهروندي يعني حق سرنوشت، حق انتخاب كردن و انتخاب شدن مخدوش شد. و اينجانب به عنوان نماينده ملت كه سوگند ياد كردهام مدافع حقوق آنان باشم در شرايط كنوني نه قادر به استيفاي اين حقوق هستم و نه مجاز به سكوت در برابر آن، تنها كاري كه ميتوانم انجام دهم آنست كه با استعفاي خود تضييع اين حقوق را فرياد بزنم.
طراحان و عاملان كودتاي پارلماني بدانند هيچ نور رستگاري در ناصيه اين روند نيست. آنان تصورميكنند با بستن فضاي سياسي و بسط نسبي آزاديهاي اجتماعي مشكلات داخلي را مرتفع و تنش با آمريكا و اروپا را حل ميكنند.
خداي را به ميام شست و شوي خرقه كنيد
كه من نمي شنوم بوي خير از اين اوضاع
نتيجه اين روند از دست رفتن سرمايه مردمي نظام، تفرق و واگرايي در داخل و تاراج منافع ملي در خارج است. اعمال روشهاي استبدادي در كشوري كه اكثر مردمش شهرنشين، باسواد و جوان هستند، بخش وسيعي از جمعيت آن تحصيلات عالي دارند، دسترسي آنها به شبكه اطلاع رساني جهاني آسان است، جز به تضعيف بنيه ملي و كاهش ضريب امنيت ملي نخواهد انجاميد.
نتيجه چنين وضعيتي كاهش اعتبار نظام در عرصه بين المللي، ناگزيري از دادن امتياز و تمكين در برابر قدرتمندان و تنازل از مصالح و منافع ملي خواهد بود.
آيا نتايج اخير مذاكرات درباره انرژي هستهاي كه همزمان با انتخابات مجلس هفتم صورت پذيرفت و صدور قطعنامه روز گذشته نشان صدق اين پيش بيني نيست؟
عزت و سربلندي كشور در تكيه بر آرا رضايتمندانه ملت است. دستاورد و پيام ايران پس از انقلاب براي جهانيان به ويژه مسلمانان جهان الگويي موفق از حكومت دموكراتيك ديني است نه حكومتي كه نام دين بر خود نهاده است.
تفسيرهاي متحجرانه و تلقي هاي خشك و بي روح از دين و روش هاي متصلب در اداره حكومت و شعارهاي كهنه و تكراري و كلي گويي هاي مبهم چيزي نيست كه قابليت الهام بخشي براي مسلمانان جهان داشته باشد.
به مردم عراق بنگريد. آنچه از جمهوري اسلامي الهام گرفته اند نه وجود نهادي است به نام شوراي نگهبان، نه نظارت استصوابي و نه ضديت با اين يا آن ابرقدرت، بلكه شعار اصلاحطلبانه ايران براي همه ايرانيان است كه آنرا به شعار عراق براي همه عراقيان ترجمه كردهاند.
در شرايطي كه اكثر كشورهاي منطقه از افغانستان گرفته تا بحرين و عربستان در حال اصلاحات و دموكراتيزه كردن نظام خويش هستند روا نيست جمهوري اسلامي كه خود مهد اصلاحات آنهم در سالمترين و اصيل ترين صورت بوده است اين گونه عقب گرد كند. آيا باز بايد تجربه مشروطيت تكرار شود؟ پس از مشروطه ملتي كه در منطقه پيشتاز قيام ضد استبدادي و داراي اولين قانون اساسي در منطقه بود نزديك به يك قرن اسير چنگال ديكتاتوري ماند وكشورهاي ديگر با الهام از قيام مشروطة او طريق آزادي و پيشرفت را پيمودند. آيا قرار است فرجام جنبش اصلاحي ملت ايران نيز چنين تلخ و اندوهبار باشد؟ هرگز؛ نه اين ملت سزاوار چنين فرجامي است و نه فرزندان واقعي امام انقلاب به چنين فرجامي رضايت خواهند داد.
براساس آنچه گفته شد ضمن احترام به همكاران عزيزم در مجلس به ويژه نمايندگان اصلاحطلب، در اعتراض به روند انحرافي موجود و به انگيزه مقابله با آن استعفاي خود را تقديم مجلس محترم مي كنم. از همكارانم تقاضا مي كنم با راي مثتب خود اين خواسته را اجابت كنند. بي شك سه وسال و نه ماه همكاري و فعاليت مشترك با فرهيختگان و عصاره فضايل ملت در مجلس پر افتخار ششم موهبت و نعمت بزرگي است كه همواره گراميش خواهم داشت و شكرگزار آن به درگاه ايزد منان خواهم بود.
در پايان از ملت بزرگوار و كريم ايران به خاطر همه قصورها و تقصيرها در انجام نمايندگي ملت طلب عفو دارم و خطاب به ملت شريف عرض ميكنم: اگر در ايفاي مسئوليت سنگيني كه به عهده اين بنده ضعيف خداوند نهاد ناتوان بودم و اگر نتوانستم در كسوت نمايندگي شما آنگونه كه شايسته نمايندگي شماست انجام وظيفه كنم نزد خداي خود رو سفيدم كه غش در معامله و خيانت در امانت نكردم.
كسي كه حسن و خط دوست در نظر دارد
محقق است او حاصل بصر دارد
چو خامه بر خط فرمان او سر طاعت
نهادهايم مگر او به تيغ بردارد
به آقاي جنتي دبير شوراي نگهبان كه در نماز جمعه اخير درباره شناعت و زشتي تهمت و نسبت سوء به ديگران داد سخن دادند عرض ميكنم: زشتتر و شنيعتر از نسبت بيعفتي به زنان پاكدامن اتهام بي ديني و بي اعتقادي بر مسلمانان است. اگر آن نسبت با چهار شاهد عادل فيصله مييابد، نسبت بيديني مادام كه شخص اقرار به مسلماني كند با هزار شاهد هم ثابت نميشود.
لذا واعظ غير متعظ نباشند و لطف فرموده اسناد و دلايل ردصلاحيت و عدم اعتقاد بنده به اسلام را منتشر فرمايند تا مردم خود قضاوت كنند.
و ان اريد الا الاصلاح، عليه توكلت و اليه انيب
و العاقبه للتقوي و للمتقين
محسن آرمين
82/12/23
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات