دکتر «یونس احمدی» در گفتوگو با ایسنا در خصوص دلایل شکلگیری انقلاب اسلامی ایران اظهار کرد: برای اینکه از جایی منطقی شروع کرده باشیم باید بگوئیم تحولات عصر صفویه کشور ایران را به نوعی وارد عرصه جدیدی از تحولات اجتماعی و فرهنگی کرد، آشنایی با نظام فکری غرب یکی از این تحولات بود. این آشناییها بیشتر با روندهای خاصی مانند تجارت، نظامی و تا حدی فرهنگی شروع و بعدها به طور عمیقتری به زمینههای علمی و فلسفی گسترش یافت.
وی تشریح کرد: ماحصل این تحولات را میتوان به گسلی ناشی از برخورد دو جبهه فکری، اجتماعی و فرهنگیِ سنت و مدرنیته توصیف کرد. این گسل که گاهی به شکافهای اجتماعی منجر میگشت به تحرکاتی ساخت و بازساختی میان ردههای قدرتمندِ فکری و اجتماعی در جامعۀ ایران منجر و تقریباً ما را با چند انقلاب ناشی از این برخوردها در جامعه ایران در سدههای اخیر مواجه ساخت. انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ به نظر میرسد یکی از مهمترین این انقلابات باشد که به رشد و شکوفایی نوینی در نهادهای فردی و اجتماعی جامعۀ ایران منتهی شد. روایت ملتی که دهههاست میداند چیزی را نمیخواهد و تمرین میکند و چه میخواهد.
این مدرس دانشگاه خاطرنشان کرد: گروههای متعدد و مختلفی در شکلگیری انقلاب نقش داشتند، اما نهایتاً قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی خروجی نظام و نظم حرکتی و متمایل به ساختار جدید جهانی مردم کشور بود.
دکتر احمدی گفت: اقبالی دین، سنت و فرهنگ ایرانی به مؤلفههای نظام مدرن که در قالبهایی نظیر قانون اساسی، نظامهای مدنی و مفاهیمی مانند حاکمیت مردمسالار دینی، جمهوریت و آزادی بیان اثر خود را نشان داد، از نقاط قوت این حرکت نظاممند انقلابی محسوب میشود.
این مدرس دانشگاه در خصوص تفاوت انقلاب اسلامی ایران با دیگر انقلابهای جهان نیز اظهار کرد: واقعیت این است که انقلاب Revolution یک مفهوم یا Concept از نوعِ زمینی، جهانشمول و مدرن است و وقتی شما به انقلاب تن میدهید یعنی بسیاری از مؤلفههای عمومی این مفهوم را پذیرفتهاید. امروز ما یک نظام جهانی حاکم بر گیتی داریم که لااقل در ظاهر مدعی صحنه تقابل مفاهیم انسانی و غیر آن بودن است، ما در گذشته بیشتر به دنبال متفاوت بودن با سایر بخشهای جهان بودهایم، ولی شاید اکنون وقت آن رسیده باشد که از زمینه و در خصوص اشتراکات با جهان صحبت کنیم و از خود بپرسیم ما چرا باید به دنبال تفاوت باشیم.
وی افزود: انقلاب اسلامی در ایران به لحاظ حضور گسترده مردمی و عبارتی مانند آنچه که از آن بهعنوان بازگشت به دین صحبت میشود با سایر انقلابات معاصر جهان دارای تفاوت است، این در حالی است که زمینههای اشتراک زیادی نیز با آنها دارد و من معتقدم اشتراکات بیشتر از تفاوتهاست و ما میتوانیم از تجربههای موفق دیگر ملتها در این زمینه استفاده کنیم.
دکتر احمدی در پاسخ سؤال مربوط به دلایل پایداری نظام جمهوری اسلامی ایران تا امروز نیز تشریح کرد: اصولاً انقلاب اسلامی را که یک حرکت مردمی و فرهنگی با اقبال به نظامهای نوین جهانی است برای زمان خاصی «طراحی شده» نمیبینیم که از پایداری آن صحبت کنیم. قرار بر ماندن بوده است و نه قرار بر رفتن، زمانی که مردم به عنوان طلایهداران اصلی انقلاب و نخبگان بهعنوان کسانی که به دنبال طرحریزی فلسفی و سیاسی انقلاب هستند در صحنه بمانند، با وجود همه کش و قوسها، این ساختار پایدار خواهد ماند.
وی خاطرنشان کرد: این نظام حرکتی وقتی زمینههای حمایت نخبگانی و پذیرش عمومی public را از دست بدهد خود به خود فرسوده و از دور خارج خواهد شد.
این دینپژوه در خصوص خطراتی که جمهوری اسلامی را تهدید میکند نیز گفت: هر نظام حرکتی ممکن است با خطراتی مواجه باشد، ما میتوانیم این خطرات را در دو دسته داخلی و بینالمللی تقسیمبندی کنیم. یک انقلاب یا حاکمیت زمانی که فلسفه حکومتی خود و زمینههای حمایت داخلی را از دست بدهد با خطر مقبولیت، مشروعیت و نهایتاً حیات مواجه خواهد شد.
وی اضافه کرد: تجارب موجود بلادرنگ نشان میدهد که ما ناچار هستیم که در نظام جمهوری اسلامی سیاست ساخت بومی، ساخت داخلی یا Domestic Construction را بر سیاست ساخت بینالمللی یا ساخت آرمانی Aspirational Construction ترجیح و اولویت بدهیم، شاید یکی از اشتباهاتی که داشتهایم در این امر بوده است. ما باید ساخت آرمانی را تا زمانی دستیابی به نمودارها و سنجههای پایدار از ساخت داخلی متوقف کنیم، «Aspirational Construction» به خودی خود ترجمه دقیقی از «ساخت مبتنی بر آرمانها» یا «ساخت آرمانی» است. این عبارت به پروژههای ساخت و ساز یا رویکردهایی اشاره دارد که بلندپروازانه و با اهداف بزرگ و آرمانی انجام میشوند. به نظر میرسد جامعۀ ایرانی باید با این عبارت و در چنین متنی برخورد نماید و نسبت به آن تعیین سیاست کند.
این مدرس دانشگاه بیان کرد: در مقایسه میان ساخت داخلی و ساخت آرمانی میتوان گفت که ساخت داخلی تأمین نیازهای داخلی کشور، ایجاد اشتغال، توسعه اقتصادی و بهبود کیفیت زندگی مردم با استفاده از منابع و مصالح داخلی و در راستای توجه به شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور است و این درحالی است که ساخت آرمانی بهخصوص در راهبرد استراتژیک شامل پروژههای بلندپروازانه و ایدهآلگرایانه در راستای ایجاد نمادهای ماندگار و الهامبخش ایدئولوژیک است.
دکتر احمدی ادامه داد: خطر دیگری که ممکن است جمهوری اسلامی را تهدید کند عدم شناخت از قوانین و قواعد نظام بینالملل است. نظام بینالمللی شامل ذهنیتها، اندیشهها، مقررات و برندهایی است که در صحنه و سناریویِ شکلگیری آن در شرایطی که برخی ملتها به هر دلیل حضور نداشتهاند طرحریزیهائی انجام شده است. این نظام بینالملل اگرچه همیشه شاهد جنگ و صلحها، ساخت و بازساخت زیستی و دیالکتیک قدرت میان مدعیان اصلی و پدید آورندگان اولیۀ آن است اما دارای دیوارهای حفاظتی و سیاستهای نگهداری است که اگر قدرتی با این دیوارها برخورد کند، معمولاً برای او سنگین تمام خواهد شد. راهی که ملتها در صدها سال پیمودهاند را ما نمیتوانیم در چند سال بپیماییم. باید صبور باشیم. شما نمیتوانید در چند سال به اندازه چند قرن مسیر بپیمایید و بزرگ شوید. شاید بهراحتی بتوانیم بگوییم بازی در نظام بینالملل بازی بزرگان است، راهی که بر هیچ ملتی بسته نیست.
وی در زمینه ضرورت پرداختن به جمهوریت و اسلامیت نظام به عنوان دو بال برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی گفت: در کشورمان اسلامیت به عنوان متن و محتوای حرکت و جمهوریت به عنوان فرم، روش و متدولوژی آن طرحریزی شده است.
این مدرس دانشگاه افزود: در خصوص اسلامیت نظام، بایستی فرایند توسعه و روزآمد شدنِ مبانی و اقبال به مشتری به عنوان نیرو و سوژۀ آگاه و انتخابگر مد نظر قرار گیرد. اسلامی که به نوعی تعریف شود که تبدیل به ایدئولوژی گروهها شود، به تصریح و آشکارگویی نمیتواند زمینههای قدرتمند و اثرگذاری برای حاکمیت در دنیای امروز ایجاد کند، ما نیازمند مرام، سطح فکر، سکو و پلتفرمی از اسلام هستیم که زمانی خود را داعیهدار صلح و دعوت جهانی میدانست و برای قدرتهای جهان نامۀ گفتگو و پیشنهاد ارتباط ارسال میکرد.
وی ادامه داد: ما به یاد داریم نامههای پیامبر فرهیخته و شجاع اسلام(ص) به سران جهان، حاوی پیامهای مهم و جهانشمولی درباره توحید، عدالت، صلح، مسئولیت رهبران، علم و دانش، و اخلاق بود. این نامههای الهامبخش به رهبران و مردم در سراسر جهان علاوه بر دعوت به صلح و همزیستی مسالمتآمیز بین ملتها و پیروان ادیان مختلف از حاکمان میخواهد که از جنگ و خونریزی پرهیز و در عوض، برای حل اختلافات از طریق گفتگو و مذاکره تلاش کنند.
دکتر احمدی گفت: بهعنوان و در نقش یک دیدهبان آگاه و دلسوز عرض میکنم که امروز در جامعۀ ما برای دفاع از اسلامیتِ نظام باید به اسلامیت آن برگشت نمود. قرائت امروز ما از اسلامیت، جزماندیش و محدودخواهانه است. باید بهدنبال نوعی از اسلام منعطف و گشادهنظر باشیم و آن را با جوانان و گروههای منتقد خود به اشتراک Sharing بگذاریم.
وی اضافه کرد: در حوزه جمهوریت نظام نیز با کلیدواژهها و یا واژگانی کلیدی مانند حاکمیتِ مردم، حاکمیتِ قانون، تفکیک قوا، حقوق و آزادیهای فردی و انتخابات آزاد و عادلانه نیز، مسائل به همین گونه است. ما تقریباً دو مدل جمهوریت یا دو نگاه اصلی به جمهوریت میتوانیم داشته باشیم. جمهوریت مبتنی بر متون منعکس از نهادهای داخلی مانند سنت تاریخی و فرهنگ دینی که داریم و جمهوریتی که امروز در قواعد جهانی و فرهنگ یونیورسال و نظام بینالمللی شناخته میشود.
این پژوه گفت: فرهنگ یونیورسال Universal Culture مفهوم پیچیده و چندوجهی است که میتواند به درک بهتر ما از انسانها و جوامع مختلف کمک کند و در بین همه یا تقریباً همۀ جوامع بشری در سراسر جهان فراتر از مرزهای جغرافیایی و فرهنگیِ خاص، مشترک است. ما برای حفظ قدرت اقناع و رتوریک داخلی و حمایت از پرستیژ و اعتبار تاریخی بینالمللی که داریم به شدت نیازمند بازخوانی امر جمهوریت در نظام هستیم.
وی خاطرنشان کرد: این بازخوانی، باید همراه با بازاندیشی و احیاناً بازساختِ مبتنی بر ضروتهای متون داخلی کشور و احترام به فرهنگ جهانی باشد. بازاندیشی، فرآیند بررسی یک تصمیم یا ایده برای تعیین اینکه آیا باید تغییر کند یا خیر است و همچنین گاهی میتوان از آن به عنوان تجدید نظر یاد کرد. جمهوریت در نظام ما نیازمند بازساخت یا Reconstruction یا تجدید سازمان و یا بازسازی است. بازسازی یا نوسازی به معنای فرایند تجدید حیات و احیای یک ساختار، سیستم یا جامعه است که پس از آسیب، تلاش میشود تا به حالت اولیه خود یا حالتی بهتر از آن بازگردد.
این مدرس دانشگاه اظهار کرد: ما میتوانیم امروز از خود سؤال کنیم که در پنج دهه گذشته به چه میزان از روششناسی و متدولوژی جمهوریت که در قانون اساسی تعبیه شده است دست یافتهایم و کارنامه خود را در این زمینه مرور کنیم. داکیومنتها، شواهد و دستاوردها نشان میدهد که ما شاید برای دستیابی به جمهوریت منتج از قانون اساسی جمهوری اسلامی برای دهها سال پلن و نقشه حرکتی و طرح اقدام plan of action ، موجود داریم، اما سیر حضور مردم در انتخاباتها و نهادهای مدنی مرتبط با جمهوریت نظام نشان میدهد که کارنامۀ ما گرچه حکایت از تلاش دارد اما غیر قابل قبول است و میتوانست از آنچه که امروز داریم نتایج افزونتری همراه داشته باشد.
این دینپژوه در پاسخ به این پرسش که کدام اصول انقلاب اسلامی خدشهناپذیر است و چه اهدافی در شرایط فعلی کشور ضرورت پیگیری ندارد؟ نیز تشریح کرد: اینکه کدام اصول انقلاب اسلامی خدشهناپذیر است و چه اهدافی در شرایط فعلی کشور ضرورت پیگیری ندارد از سؤالاتی است که امروز بر دل و جان هر فرد ایرانی دلسوز مینشیند.
دکتر احمدی گفت: کلمهای که خدشهناپذیرترین اصل ملی، فرهنگی و دینی برای هر ملتی است، هویت و تمامیت آن ملت است که برای آن ملت، تمام میراثی که در گذشته داشته است را در خود جای دارد و نقشههای آینده را میتواند در آن طراحی کند، این کلمه بزرگ و مادر برای ما «ایران» نام دارد.
وی خاطرنشان کرد: ایران بدون هرگونه پسوند یا پیشوندی آنقدر بزرگ هست که تمام اندیشه، فرهنگ، دین و افتخارات، پیروزیها و شکستهای ما را در تاریخ، در خود جای دهد. ایران امروز برای همۀ ما و برای نظام حاکمیتی که داریم خدشهناپذیر است.
این مدرس دانشگاه افزود: در کنار آنچه که گفته شد اصول و مبانی ما، سنت و فرهنگ دینی و کرامت انسانی که داریم، استقلال کشور و حفظ حدود و ثغور جغرافیایی آن، آزادی بیان، قانونمداری و دموکراسی و در کنار همه اینها و بالاتر از همه اعتقاد به خداوند و اصل توحید برخی دیگر از اصول خدشه ناپذیر انقلاب، مردم و حاکمیت کشور ماست.
دکتر احمدی توضیح داد: از آنچه غیر از این است اصول خدشهپذیر و ثانویه یاد میشود که باید تنها پس از استقرارِ تام و دستیابی به عهدهای اولیه و اصول خدشهناپذیر و در واقع، دستیابی به ساخت پایدار داخلی، به آنها پرداخت. هر آنچه از آرزومندیها که ممکن است به ساحت وجودی و ساخت داخلی کشور آسیب بزند و یا برای ما گران تمام شود باید بهعنوان نوعی ساخت آرمانی و اصول خدشهپذیر تلقی و به سرعت تعطیل یا معطل شود.
این مدرس دینپژوهی در خصوص اینکه سرمایۀ اصلی انقلاب اسلامی یعنی مردم را چگونه میتوان در شرایط جهانی امروز همراه داشت؟ نیز گفت: پاسخها به این سؤال، علاوه بر آنکه میتواند دارای منشأ متأثر از مدل بنیادهای فهم، یا فلسفه زیست انسانی، و یا استراتژیهای حاکمیتی و سیاستهای کوتاه مدت و میان مدت اجتماعی باشد، میتواند به پاسخهایی مبتنی بر زندگی عادی مردم و عدم دستیابی نظام موجود اقتصادی کشور به نمرههای قابل قبول، تکیه داشته باشد.
وی افزود: بررسی دادههای پژوهشی توسط بنگاههای قابل اعتماد در کشور نشان میدهد که محصول چند قرن کوتاه ارتباط سادهانگارانه با دنیای جدید و چند دهه ارتباط عمیق و ژرفاندیشانۀ معاصر با دنیای غرب در کشورمان احتمالاً ممکن است جامعه ما را به نوعی عقلانیت انتقادی، لزوم مشارکت اجتماعی و اجماع بر قوانین قراردادی رسانده باشد.
این مدرس دانشگاه تصریح کرد: همین امر و برخی منابع دیگر ممکن است به ما این فرصت را بدهد که بگوییم ما با جامعهای محتاط و حذرکننده Risk-averse society ، عقلانی و ساختارگرا مواجه هستیم که با قدرت تابآوری کمتری تن به تغییرات خواهد داد. جامعۀ حذرکننده به جامعهای گفته میشود که در آن افراد و نهادها تمایل زیادی به اجتناب از ریسک و عدم قطعیت دارند. در چنین جامعهای، گرایش به سمت امنیت، ثبات و پیشبینیپذیری بیشتر است و افراد ترجیح میدهند از انجام کارهایی که احتمال شکست یا ضرر در آنها وجود دارد، خودداری کنند. البته این هرگز به معنای آن نیست که تفکر ایرانی دارای یک ساختار منظم پازلی در سطح و طبقهبندی شده در عمق است، اما قطعاً ما ایرانیها امروز از گذشته انسجامیافتهتر میاندیشیم، چون به خوبی دریافتهایم که امروز، نظامِ حاکم بر هستی جهان و جهان هستی، بر ملتهایی که فاقد تفکر منسجم باشند، ترحم نمیکند و حتی ممکن است انسجام ملی و ملیت آنها را مورد تهدید قرار دهد.
وی اضافه کرد: برخی اندیشمندان خیراندیش و باسواد ما معتقدند که اگر با همین دستفرمان جلو برویم ممکن است مسئله آینده کشور ما اینبار ایران و حیات آن باشد و البته این اندیشه آنقدر نگرانکننده و چالش برانگیز است که التفات به آن باید همه را نگران سازد و در صدر برنامههای ما قرار گیرد.
دکتر احمدی تشریح کرد: مردم، دار و ندار و هستی اجتماعی یک جامعه هستند، باید امروز به این نکته توجه کنیم که مردم را به لحاظ فشارهای اقتصادی به جایی نرسانیم که از مهاجرت عینی به مهاجرت ذهنی دست بزنند. در توضیح و مقایسه این دو مهاجرت باید گفت زمانی که اوضاع واحد و کشور شما برای زندگی افراد مناسب نیست مردم لااقل چند دسته میشوند که اولین دسته کسانی هستند که عطای نگاه ملی در جامعه را به لقای آن میبخشند و مهاجرت فیزیکی، قابل مشاهده و عینی Objective صورت میگیرد. آنان اجسام خود را برمیدارند و از کشور مهاجرت میکنند. این اتفاق سالهاست در کشور ما افتاده و درصد قابلی از مردم را به خود مشغول ساخته و با خود همراه کرده است.
این مدرس دانشگاه توضیح داد: اما مشکل اصلی زمانی آغاز میشود که مهاجرت به شکل ذهنی، درونی و وابسته به طرز تفکر شخص و یا مهاجرت subjective صورت گیرد و آن زمانیست که ایده و اصول استعلائی مانند حقیقت و زیبائی و به نوعی دیگر ارزشهایی مانند وطن و سرزمین و به تبع آن ایران از ذهن برخی شهروندان رو به تزلزل معنائی گذاشته و دچار زوال شود. عدول از این ارزشهای متعالی نوعی مهاجرت است. شاید اکنون ما به مرز این سؤال رسیده باشیم که آیا مهاجرت فلسفی، والا و استعلائی در ذهن ایرانیها ممکن است شکل بگیرد؟ مهاجرت از ارزشها یعنی خروج ایدۀ ایران و وطن از ذهن کسانی که در این سرزمین زندگی میکنند. مهاجرت ذهنی و استعلائی در ذهن ایرانیها یعنی زمانی که فرد ایرانی به تاریخ کشور، فرهنگ و آداب و رسوم آن، به ناموس سیاسی، اجتماعی و قوانین کشور افتخار نکند و لزوم حمایت و دفاع از آنها را در ذهن نپروراند.
وی ادامه داد: به این ترتیب و در حال حاضر برای حفظ سرمایۀ مردمی کشور ما نیازمند تدبیر در روابط داخلی و بینالمللی به نفع تغییر در فاکتورهای اقتصادی برای زیست و معیشت مردم هستیم و گذری به خلقیات، عادتها و رفتارهای اکتسابی مردم نشان میدهد که حتی اگر امروز برای این تغییرات اقدام کنیم از فردا بهتر است.
دکتر احمدی نتیجهگیری کرد: به این ترتیب اولین پاسخ به سؤالی که بهدنبال حفظ مردم در صحنه سیاسی جامعه است، پاسخ اقتصادی است. ما باید بار دیگر اصول اجتماع و حاکمیت خود را به دو دسته خدشهناپذیر و و خدشهپذیر تقسیم کنیم اما این بار نسبت این اصول را با اقتصاد انقلاب و اقتصاد جامعه و اقتصاد حاکمیت روشن کنیم. باید صریح و روشن متعرض این گفتمان شویم، یعنی این موضوع خاص را یادآوری و به آن اشاره کنیم که اصول خدشهناپذیر اصولی هستند که برای حفظ آنها در جامعه و نسبتی که با مردم دارند، ما میتوانیم به صورت محدود هزینۀ اقتصادی کنیم. این هزینههای مالی و اقتصادی و شما بخوانید ریالها و دلارها، در بنیادهای فکری جامعه تزریق میشوند و بازگشت دراز مدت و راهبردی دارند.
وی گفت: در مقابل اصول خدشهپذیر یا آرمانی، اصولی هستند که نسبتِ روشن یا نزدیکی با قوام ساختارهای داخلی ندارند و شما مجاز نیستید برای آنها یک ریال ویا دلار هزینه کنید و صرفه اقتصادی را کنار بگذارید. در این اصول تنها وقتی مجاز هستید واحد مالی یا پولیِ خود را هزینه کنید که دو برابر آن به خزانه اقتصادی جامعه بازگشت نماید. هزینههای مالی به طور مستقیم با تأمین و مدیریت منابع مالی مرتبط هستند، در حالی که هزینههای پولی به طور مستقیم با جریان وجوه نقد در فعالیتهای اقتصادی مرتبط هستند.
این مدرس دانشگاه ادامه داد: معنی سخن این است که اصول اجتماعی بیش از آنکه استعلایی و انتزاعی باشند انضمامی و اقتصادیاند. ساختارها و حاکمیتها و ملتهای واحد، تنها در صورتی میتوانند به حیات خود ادامه دهند که اصل بازگشت سرمایه و حفظ موقعیتهای اقتصادی را در رأس برنامههای خود قرار دهند. البته این سخن که «اصول اجتماعی بیش از آنکه استعلایی و انتزاعی باشند انضمامی و اقتصادیاند» را میتوان از زوایای مختلف بررسی کرد که جای و ظرفیت آن در این سخن نیست اما در کل به نظر میرسد که این دیدگاه تا حد زیادی با واقعیتهای موجود در جوامع انسانی بهخصوص جامعۀ کنونی ایران همخوانی دارد. با اندکی تسامح به نظر میرسد که اصول اجتماعی که ما اکنون دلنگران آنها شدهایم تحت تأثیر عوامل مختلفی از جمله نیازهای مادی، ساختارهای اقتصادی، منافع گروههای مختلف، ارزشهای اخلاقی، فرهنگ، تاریخ، و آرمانهای انسانی شکل میگیرند و قرار دارند.
دکتر احمدی خاطرنشان کرد: دیوار خداوند اقتصاد از هیچ دیواری کمتر و کوتاهتر نیست و ملتی که یک دلار در غیر راستای ساختمندیِ داخلیِ خود هزینه کند، به همان اندازه از دیگر ملتها عقب میماند. امروز باید بازاندیشی کنیم و کارنامه خود را مورد نقد قرار دهیم. هر کارنامۀ مثبتی برای واحدهای حاکمیتی امروزی با موضوع و نمره اقتصادی آغاز میشود.
وی در خصوص ویژگی دهه فجر امسال نیز گفت: در بهمن ماه ۱۴۰۳ ما با شرایطی مواجه هستیم که در گذشته کمسابقه بوده است، به نظر میرسد امسال ما هر چند به صورت کمرنگ و یا حتی پررنگ با موضوعی اجتماعی به نام وفاق ملی National consensus مواجه هستیم که شعار مطرح میان یک بخش یا کلیت نظام و حاکمیت است.
وی با بیان اینکه با وجود تعاریف متعددی که از این مفهوم میشود شاید یکی از ژرفترین مفاهیمی که بعد از انقلاب اسلامی در سپهر مفهومی کشور تولید شده و به عرصه اجتماعی رسیده است، همین مفهوم است که از پشتوانه عمیق فلسفی در نوع خود برخوردار است تصریح کرد: توصیه میکنم نخبگان اجتماعی در حوزه و دانشگاه به این مفهوم بپردازند و از تهیشدن آن از بار ارزشی و معنایی بسیاری که دارد جلوگیری کنند. متأسفانه و تقریباً هر مفهومی که در جامعۀ ما به دست سیاستمداران بیفتد و از آن حفاظت نشود دچار لغزش محتوایی میگردد، بطوریکه گاهی به ضد خود تبدیل میشود، این را هم بگویم که ما معمولاً افرادی هستیم که در هر کاری خبره نباشیم، استاد تبدیل مفهوم به شکل و واقعیتی هستیم که عکس حقیقتِ ذاتی آن مفهوم است.
دکتر احمدی تأکید کرد: سیاست تقریباً در کشور ما به همه جا سر میزند و حدود و مرزهای خود را نمیشناسد. هیچ کنترلی بر سیاست وجود ندارد، در جوامع پایدار قبل از آنکه سیاستها اجرایی شوند در اتاقهای فکر، دانشگاهها، گروههای تحلیلی و مراکز دینی استراتژیهای اصلی اجتماعی تبیین میشود و راهبردهای مبتنی بر قانون اساسی و فرهنگ ملی سایه و سپهر خود را بر سر جامعه سنگین میکند. سیاست عملاً باید در سایهسار این ماتریکس و سپهر قدرتمند مفهومی شکل بگیرد. ماتریکس بهعنوان یک ساختار سازماندهنده میتواند بهعنوان یک مفهوم برای اشاره به شبکهای از روابط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به کار رود که هویت، قدرت و موقعیت افراد و گروهها را در جامعه تعیین میکند.
این مدرس دانشگاه ادامه داد: جامعهای که فاقد این سپهر و نظام ارزشی تئوریک و فلسفی باشد، یعنی جامعهای که خالی از نخبگان اجتماعی و مدنی و خالی از نهادهای علمی معتبر است، جامعهای غیر پایدار و در واقع یتیم است که دست آن را میتوان گرفت و به هر سرمنزل دلخواهی رساند.
این دینپژوه گفت: وفاق آن هم در سطح ملی، یک تئوری مبتنی بر فرهنگ تاریخی و متون دینی ماست و بر اساس آن بسیاری از روابط درون اجتماعی و بینالمللی ما باید دچار تغییر شود، تغییراتی که پس از وقوع، بسیاری از هزینههای سرسامآور کنونی را که بر جامعه اعمال و تحمیل شده و همه را به تنگ آورده است، کاهش میدهد.
احمدی تأکید کرد: اینکه انقلاب اسلامی ایران بهعنوان یک کنش محتوم نوع ایرانی در بازیهای مفهومی مختص نوع انسانی مبتنی بر ادراک مفاهیم و حضور هستی ورزانه در جهان درون و برون، یک فعالیت، قیام و حضور صد در صد ایرانی و ساخت ایران است که خوب و بد آن به انسان ایرانی و ایران انسانی برمیگردد. باید پای این ساخت ایستاد و آن را اصلاح کرد و بهپیش راند.
انتهای پیام
نظرات