به گزارش ایسنا، در دنیای امروز، آموزش عالی نه تنها ابزاری برای توسعه فردی، بلکه یکی از ارکان کلیدی پیشرفت فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جوامع است. دسترسی به دانشگاهها و موفقیت در آنها میتواند تأثیرات گستردهای بر رشد جامعه داشته باشد؛ ازاینرو، اینکه چه کسانی فرصت ورود به دانشگاه را پیدا میکنند و این فرایند چگونه انجام میشود، یکی از موضوعات اساسی در جوامع مدرن محسوب میشود. در ایران، دانشگاهها نقشی مشابه مغز در بدن انسان دارند. همانطور که مغز، عملکرد سایر اعضای بدن را هدایت میکند، دانشگاهها نیز میتوانند مسیر حرکت جامعه را مشخص کنند. اختلال در کارکرد دانشگاهها، به معنای اختلال در حرکت کلی جامعه است.
پذیرش دانشجو در دانشگاهها بهویژه در ایران، یکی از موضوعات پیچیدهای است که علاوه بر اهمیت علمی، جنبههای اجتماعی و سیاسی پررنگی نیز دارد. از کمبود فضا و امکانات در سالهای اولیه گرفته تا افزایش شدید تقاضا بهواسطه رشد جمعیت، همگی ضرورت ایجاد نظامهای پذیرش منسجم و کارآمد را آشکار کردهاند. علاوه بر این، نحوه پذیرش دانشجو میتواند به شکلگیری یا تثبیت طبقات اجتماعی کمک کند؛ چراکه ورود به رشتههای برتر و دانشگاههای ممتاز، اغلب از طریق سیستم پذیرش دانشجو انجام میشود. این موضوع باعث میشود که بررسی تاریخچه و شیوههای مختلف این نظام از اهمیت زیادی برخوردار باشد.
در همین راستا، طیبه عباسی، استادیار مدیریت دولتی دانشگاه تهران، به همراه یکی از همکاران دانشگاهی خود، تحقیقی تاریخی درباره روندهای پذیرش دانشجو در ایران انجام دادهاند. این پژوهش، با هدف بررسی چگونگی و چرایی ورود دانشجویان به دانشگاه از زمان تأسیس دانشگاه تهران تا سال ۱۴۰۱، تلاش کرده است تا نگاهی عمیق به این موضوع بیندازد.
روش انجام این پژوهش کیفی و مبتنی بر بررسی تاریخی بوده است. محققان با استفاده از مستندات قانونی مرتبط با پذیرش دانشجو، از جمله اسناد شورای عالی انقلاب فرهنگی، مرکز پژوهشهای مجلس و سازمان سنجش آموزش کشور، دادههای موردنیاز را گردآوری و تحلیل کردهاند. روش مطالعه، کتابخانهای بوده و تلاش شده است تا اطلاعاتی دقیق و جامع از روند پذیرش دانشجو در دورههای مختلف ارائه شود.
نتایج این پژوهش نشان میدهند که طی نود سال گذشته، پذیرش دانشجو در ایران از چهار دوره اصلی عبور کرده است: دورهای که پذیرش بهطور مستقل توسط دانشگاهها انجام میشد (۱۳۱۳ تا ۱۳۴۸)، دورهای که سازمان سنجش وظیفه سنجش را بر عهده گرفت ولی پذیرش همچنان توسط دانشگاهها انجام میشد (۱۳۴۸ تا ۱۳۵۹)، دورهای که سازمان سنجش هم وظیفه سنجش و هم پذیرش را به عهده گرفت (۱۳۶۱ تا ۱۳۸۶) و در نهایت دورهای که وزارت آموزش و پرورش نیز در امر سنجش داوطلبان ورود کرد (۱۳۸۶ تاکنون).
یکی از نکات برجسته این پژوهش، بررسی سهمیههای پذیرش دانشجو است. یافتهها نشان میدهد که سهمیهها در ایران به پنج دسته اصلی تقسیم میشوند: سهمیههای جغرافیایی، انقلابی و ایثارگری، سازمانی، فردی (مانند جایزهها)، و جنسیتی. این سهمیهها در هر دوره تاریخی، با اهدافی چون رفع محرومیت یا تقویت گروههای خاص ایجاد شدهاند، اما در برخی موارد، جنبه سیاسی آنها بر جنبه علمی غلبه کرده است.
اهمیت این پژوهش از آن جهت است که نشان میدهد در دهههای اخیر، تأکید بر اینکه چه کسانی وارد دانشگاه شوند، بیشتر از نحوه ورود آنها بوده است. این موضوع به اختلافات نهادی میان نهادهای مختلف مانند مجلس، شورای عالی انقلاب فرهنگی و سازمان سنجش منجر شده و گاه کیفیت خطمشیهای پذیرش دانشجو را کاهش داده است.
این مطالعه علمی، به بررسی جامع این روند پرداخته و ضمن تحلیل سهمیهها و بازیگران متعدد در نظام پذیرش دانشجو، نشان میدهد که در بسیاری موارد، جنبه سیاسی پذیرش دانشجو بر اهداف علمی و آموزشی غلبه کرده است. محققان تأکید کردهاند که برای بهبود کیفیت این سیستم، باید بر «چگونگی» پذیرش تمرکز کرد، نه صرفاً بر «چه کسی».
گفتنی است، این پژوهش در فصلنامه «نامه آموزش عالی» منتشر شده است. این فصلنامه، که زیر نظر مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی و سازمان ملی سنجش و ارزشیابی نظام آموزش کشور فعالیت میکند، از منابع معتبر علمی در حوزه آموزش عالی به شمار میرود.
انتهای پیام
نظرات