به گزارش ایسنا، روزنامه آگاه در مطلبی به مناسبت سالگرد درگذشت میرزا محمدتقیخان فراهانی نوشت: معمولا وقتی نام «امیرکبیر» به گوش میخورد اغلب ما، او را با خدمات و فعالیتهای سیاسی و بهعنوان یک سیاستمدار بنام ایرانی میشناسیم اما اگر مروری بر فعالیتهایی او داشته باشیم، خواهیم دید که خدمات فرهنگی او هم نهتنها دستکمی از خدمات سیاسیاش نداشته، بلکه خیلی هم درخشان و تاثیرگذار بوده است؛ به بهانه بیستم دی (در برخی منابع تاریخ کشته شدن او ۱۸دی ذکر شده است.)
در سالروز شهادت امیرکبیر، موسس دارالفنون و ناشر روزنامه «وقایع اتفاقیه» مروری خواهیم داشت بر خدمات فرهنگی این بزرگمرد ایرانی.
چگونه محمدتقی، امیرکبیر شد؟
نام اصلی امیرکبیر «محمدتقی» و زادگاهش روستای «هزاوه» از توابع اراک، محلههای فراهان است. تاریخ تولد او بهصورت دقیق مشخص نیست اما براساس چیزی که در منابع ذکر شده به نظر میرسد او متولد سال۱۲۲۲ باشد. پدرش آشپز دربار قائممقام اول بود و پس از فوت قائممقام اول، بهعنوان ناظر آشپزخانه در دربار قائممقام دوم مشغول شد و بسیار مورد لطف این خاندان قرار گرفت و به این ترتیب، محمدتقی هم با این خانواده مراوده پیدا کرد و خیلی زود جای خود را درمیان خاندان قائممقام پیدا کرد و در کنار فرزندان قائممقام درسخواندن را آموخت و در اثر ذوق فطری که داشت بهخوبی تحتنظر معلمان خود مشغول فراگرفتن علوم مختلف شد تا اینکه در سنین جوانی مردی بااراده، خردمند و باتجربه و کاردان بار آمد.
میرزا تقیخان در سنین جوانی یعنی زمانی که حوالی ۲۲- ۲۳ساله بود وارد دستگاه دولتی عباسمیرزا شد و چندینبار با هیات دولت به روسیه سفر کرد و پس از بازگشت از ماموریت در اثر لیاقتی که از خود نشان داد به مقام وزارت نظام آذربایجان رسید و ملقب به وزیرنظام شد.
پس از مرگ محمدشاه و رویکارآمدن ناصرالدینمیرزا (ولیعهد ۱۷ساله) امیرکبیر بهدلیل مشاوره و راهنماییهایی که به ولیعهد داد مورداعتماد او شد و ناصرالدینشاه که هنوز کاملا در مقام پادشاهی مستقر نشده بود دستخطی برای امیرکبیر نوشت و او را بهعنوان صدراعظم خود انتخاب کرد.
اقدامات فرهنگی امیرکبیر:
اگر بخواهید از وضعیت فرهنگی کشور در دوران امیرکبیر بدانید بهطور خلاصه باید بگوییم که در آن سالها ایران وابستگی فراوانی به کشورهای خارجی داشت و این وابستگی موجب افت و تنزل فرهنگی کشور شده بود؛ کاری که امیرکبیر انجام داد نجات دادن ملت از وضعیت وابستگی و ازخودبیگانگی بود.
تاسیس مدرسه دارالفنون
شاید بتوان گفت اولین و اصلیترین اقدام فرهنگی امیرکبیر تاسیس مدرسه دارالفنون بود. امیرکبیر در پی دو مسافرتش به روسیه و سفری که به عثمانی داشت با دیدن اوضاع و شرایط آن کشورها و تعمقی که در اصول تعلیم و تربیت ملل اروپایی انجام داد متوجه شد که لازمه همگام شدن با دنیای جدید، انجام یکسری اصلاحات و اقدامات با اقتباس از سازمان اروپایی است و برای رسیدن به این هدف لازم بود عدهای محصل به اروپا فرستاده شوند یا عدهای از معلمان اروپایی به ایران بیایند تا به تعلیم جوانهای باهوش ایرانی بپردازند.
درواقع این سفرها امیرکبیر را به فکر نجات و ترقی و تکامل کشور انداخت؛ البته مطالعه آثار و منابع اروپایی، عنصر دیگری در بیداری امیر و پیدایش اندیشه اصلاحات در وی بود. او برطبق هدفی که دنبال میکرد، تصمیم به دعوت از عدهای معلمان اروپایی گرفت، زیرا فرستادن محصلان به اروپا در زمان فتحعلیشاه، عباسمیرزا و محمدشاه اتفاق اتفاده بود اما ثمربخش نبود. به این ترتیب، تصمیمش بر این شد که کار دعوت از معلمان خارجی را آغاز کند اما پیش از هرچیز نیز به تاسیس یک مدرسه عالی برای حضور این معلمان بود و نهایتا شروع به تاسیس مدرسه درالفنون کرد و به این ترتیب، دارالفنون نخستین موسسه آموزش عالی مدرن در ایران در تاریخ ششم دی ۱۲۳۰ هجریقمری یعنی ۱۳روز پیش از کشتهشدن امیرکبیر و با حضور ناصرالدینشاه، میرزا آقاخان نوری، صدراعظم جدید و گروهی از دانشمندان و استادان ایرانی و اروپایی، با ۳۰نفر شاگرد افتتاح شد و میرزامحمدعلیخان شیرازی وزیر امور دول خارجه، مامور تنظیم و اداره آن شد. پس از گشایش مدرسه، ریاست آن به عزیزخان آجودانباشی سپرده و رضاقلیخان هدایت که از سفارت خوارزم برگشته بود، به نظامت دارالفنون گماشته شد. با نگاهی به برنامه درسهای دارالفنون و نیز نامههایی که امیرکبیر راجع به رشته تدریس استادان استخدامشده نوشته است، معلوم میشود که این مدرسه در درجهاول به دانش و فن جدید و سپس به علوم نظامی توجه داشته است.
چرا دارالفنون؟
از نامههای بهجامانده از امیرکبیر، نوشتههای روزنامه وقایعاتفاقیه و اسناد دیگر برمیآید که در آغاز، نامی برای این مرکز آموزشی در نظر نگرفته بودند و از آن بهعنوان «مدرسه، مدرسه جدید، مکتبخانه پادشاهی، تعلیمخانه، معلمخانه و مدرسه نظامیه» یاد میکردند. در آخرین نامهای که امیرکبیر به سفیر ایران در روسیه برای پیگیری استخدام استادان اروپایی مینویسد، آن را مدرسه نظامیه یاد میکند.
اما با نگاهی به منابع خارجی متوجه میشویم که دارالفنون معادل واژه فرانسوی Polytechnique یا Polytechnic انگلیسی است که عثمانیها آن را به عربی ترجمه کردند و به همین لفظ وارد فارسی شد.
رشتههای اصلی تعلیمات دارالفنون عبارت بودند از: پیادهنظام و فرماندهی، توپخانه، سوارهنظام، مهندسی، ریاضیات، نقشهکشی، معدنشناسی، فیزیک و کیمیای فرنگی و داروسازی، طب و تشریح و جراحی، تاریخ و جغرافیا و زبانهای خارجی.این را هم بگوییم که ناصرالدینشاه در ابتدا با نظر امیرکبیر برای تاسیس این مدرسه موافق نبود، زیرا فکر میکرد با تاسیس این مدرسه نفوذ روحانیون متعصب بیشتر میشود و درنتیجه بهتر است محصلان به اروپا فرستاده شوند اما امیر با استدلالاتی که برای شاه جوان آورد، او را قانع کرد که ساخت چنین مدرسهای به نفع کشور و حکومت است.
مدرسه دارالفنون بر جامعه ایران تاثیرات مثبتی داشت، ازجمله اینکه معلمان وادار به نگارش کتابهای تازه شدند و به این شکل دانش غربی میان طبقه وسیعتری از اجتماع شناخته شد؛ بنابراین بهنوعی میتوان گفت دارالفنون دریچهای بهسوی جهان معرفت نو باز کرد. علاوهبر اینکه با گذشت زمان، از فارغالتحصیلان آن مدرسه صنف تازهای به وجود آمد که بیشتر از فرزندان دیوانیان، لشکریان، درباریان و بعضی از شاهزادگان بودند و بعدها جزو طبقه روشنفکران کشور شدند و از میان آنان، افرادی نوجو و ترقیخواه برخاست که در تحول فکری دو نسل بعد اثر گذاشت.
علاوهبر همه اینها، دارالفنون فقط یک مدرسه ساده نبود وجود کتابخانه و چاپخانه سنگی نیز خود یک اقدام فرهنگی برای آن دوره به حساب میآمد. چاپخانه چاپ سنگی دارالفنون یا دارالطباعه خاصه علمیه مبارکه دارالفنون، همزمان با گشایش دارالفنون شروعبهکار کرد. این چاپخانه بهطور اختصاصی برای چاپ کتابهای درسی مجهز شده بود و از زمان تاسیس تا حدود ۱۳۰۰قمری، ۳۰ تا۴۰جلد کتاب درسی را منتشر کرد. این چاپخانه تا ۱۳۲۶ق برپا بوده است.
درمورد کتابخانه هم به گفته علیقلی مخبرالدوله که در آغاز مسئول کتابخانه دارالفنون بود، کتابخانه کتابهای کمی داشت. با افزودهشدن کتاب ازسوی استادان و دانشجویان، همچنین کتابهای تاریخ اروپایی، کتابخانه بزرگتر شد. اهدای کتاب نیز در رشد کتابخانه موثر بود. برای نمونه اعتضادالسلطنه کتابخانهاش را که کتابهایی به زبانهای فارسی و اروپایی داشت به دارالفنون بخشید. دهه۱۳۱۰ که کتابخانه ملی ایران تاسیس شد، گنجینه دارالفنون به آن منتقل شد. ساختمان دارالفنون، ۸۰سال پابرجا بود تا اینکه در سال۱۳۰۸ هجریقمری با آنکه همچنان قابلاستفاده بود، تخریب شد. در آن سال، میرزایحییخان اعتمادالدوله قراگزلو وزیر معارف وقت ساختمان اولیه را درهم کوبید و با نقشه و نظارت نیکلای مارکف، مهندس روس مقیم ایران، ساختمان امروزی را در خیابان ناصرخسرو بنا کرد.
رونق ترجمه و انتشار کتاب
یکی دیگر از خدمات فرهنگی امیرکبیر همت گماشتن درزمینه چاپ و ترجمه کتاب بود؛ او در سفرهایش دیده بود که غربیها چقدر درحال پیشرفت هستند و به همین دلیل تصمیم گرفت موضوع ترجمه آثار را جدی بگیرد تا علاقهمندان به علم از جریان پیشرفت جهانی جا نمانند؛ البته کار چاپ و ترجمه کتاب از زمان عباسمیرزا و وزارت میرزا بزرگ قائممقام در ایران شروع شده بود و میتوان گفت که در زمان امیرکبیر بر اثر دو عامل جدید دستگاه مترجمان دولتی و تاسیس دارالفنون رونق بیشتری پیداکرد، چراکه در مدرسه دارالفنون از معلمان خارجی استفاده میشد که ترجمه کتابهای آنان ضرورت داشت و از طرف دیگر، حضور هیات مترجمانی که امیرکبیر تشکیل داد، موجب شده بود تا باب ترجمه گسترش زائدالوصفی بیابد.
همچنین امیرکبیر عدهای را موظف کرده بود که روزنامههایی را که از کشورهای فرانسه، انگلیس، روسیه، اتریش، عثمانی و هندوستان وارد میشدند ترجمه کنند تا خوانندگان روزنامه با علوم و فنون جدید آشنا شوند. امیرکبیر همه توان خود را برای چاپ آثار و رسالات علمی و بهداشت گذاشت و آثاری چون «نقشه پنج قاره جهان»، «یک نقشه جهاننما»، «دو جلد تاریخ ناپلئون»، «کتاب نظام ناصری تالیف بهراممیرزا قاجار» و رسالاتی درباره لزوم تلقیح ضد آبله نتیجه زحمات این بزرگمرد ایرانی است.
انتشار روزنامه
نخستین مجله در ایران در اوایل سلطنت محمدشاه منتشر شد که ازسوی میرزاصالح شیرازی اداره میشد. این مجله بهصورت بینام و ماهانه چاپ میشد اما در دوران صدارت امیرکبیر دستور انتشار روزنامه «وقایع اتفاقیه» صادر شد و نخستین شماره آن ۱۸بهمن ۱۲۲۹خورشیدی منتشر شد. این روزنامه بهصورت هفتگی چاپ میشد و مدیر آن میرزا جبار تذکرهچی والد سعدالدوله بود. امیرکبیر قصد داشت با تاسیس این روزنامه، دولت روی کار از اوضاع جهان باخبر شود و مردم هم از احوال سایر مردم جهان مطلع و با دانشهای جدید آشنا شوند.
علاوهبراین موارد اصلی که ذکر شد، امیرکبیر تاثیرات مهمی در ارتباطات و فرهنگ عامه داشت؛ ازجمله اینکه تملقگویی و القاب و عناوین ناپسنده اهل دولت، مدیحهسرایی شاعران نسخ، قدارهکشی و عربده کشیدن مستانه در کوی و برزن ممنوع شد. مقرر کردن امتحان برای حرفه پزشکی و توجه ویژه به مرمت بناهای تاریخی از دیگر اقدامات فرهنگی وی بود.
با وجود همه این خدمات اما شاه به امیرکبیر وفا نکرد و او را از مقام صدارتش عزل کرد. سرانجام امیرکبیر در روز شنبه ۲۰دی ۱۲۳۰ در حمام فین کاشان به قتل رسید؛ اگرچه بعد از مرگ او، شاه خیلی نادم شد اما پشیمانی سودی نداشت.
تمام مواردی که ذکر شد مختصرشده اقدامات فرهنگی امیرکبیر بود، ضمن اینکه او در حوزه سیاسی و اقتصادی هم کارهای بزرگی کرده که بسیاری از آنها در جامعه فعلی هم قابل استفاده است. بااینحال اهالی فرهنگ و هنر کشورمان کمتر سراغ پرداختن به این شخصیت رفتهاند؛ بهطوریکه در طول تمام این سالها تاکنون فقط یک سریال با نام «امیرکبیر» در سال ۱۳۶۴ به دست سعید نیکپور ساخته شده و دیگر کسی سراغ این شخصیت پیچیده و پرداستان نرفته است، درحالیکه اگر امیرکبیر امروز زنده بود، حتما توجه به بزرگان را در دستورکار قرار میداد و تصمیمات بزرگی برای نشان دادن اهمیت و خدمات آنها میگرفت.
*بازنشر مطالب دیگر رسانهها در ایسنا به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان میباشد.
انتهای پیام
نظرات