به گزارش ایسنا،به نقل از نورنیوز: میلاد فرخنده مسیح(ع)، جشن سالانه بزرگی برای انسانهاست تا در شادی زادروز این مولود مقدس، عهد خود را با پیام مهر و مرحمت او تجدید کنند. از این میلاد پربرکت، بیش از ۲۰ قرن گذشته است بیآنکه پیام ازلی مسیح، انسانها را در پرهیز از خشونت و خونریزی متقاعد یا ملتزم کرده باشد.
هنوز هم آموزههای پیامآور محبّت و دوستی، غریبانه در انزواست و چیزی که جهان را در آغوش خود گرفته، ستمگری و بیدادگری است تا مهربانی و عشقورزی. گواینکه خشونت و ظلم، تقریبا تمام مناطق جهان را بینصیب نگذاشته اما تابلوی کامل این وضعیت تراژیک، فاجعهای است که در سرزمینهای اشغالی رقم خورده، و بیش از یکسال است که مردم مظلوم این منطقه، اصلیترین چهرههای این تابلواند. شاید بتوان با الهام از اثر داستانی مشهور نیکوس کازانتزاکیس (آخرین وسوسه مسیح)، اندوه و التهاب پیامبر مهر و دوستی نسبت به قربانیان غزه را "آخرین دغدغه مسیح" نام داد.
عید پربرکت میلاد مسیح (ع) امسال در شرایطی فرارسیده که زادگاه او، فلسطین، همچنان صحنه خشونت عریان نژادپرستان علیه مردم بی دفاع است. وزارت بهداشت فلسطین در نوار غزه، به تازگی جدیدترین آمار شهدا و زخمیهای حملات ارتش رژیم صهیونیستی به نوار غزه از هفتم اکتبر سال گذشته میلادی تاکنون را اعلام کرد.
بر این اساس، در ۱۵ ماه گذشته، نزدیک به ۴۵ هزار و ۵۰۰ نفر به شهادت رسیده و نزدیک ۱۰۸ هزار نفر نیز مصدوم و مجروح شدهاند. این آمار البته اگر قرار باشد شامل مفقودین هم بشود اوج بیشتری میگیرد. براین اساس، بیش از ۵۴ هزار نفر از مردم در باریکه غزه شهید یا مفقود شدهاند که بیش از ۳۰ هزار تن از آنان، کودکان و زنان بوده اند. این جنایتها درست در سرزمین مقدسی رقم خورده که زادگاه نورانی پیامبر عشق و محبّت است.
مسیح در غم «همسایه»
عیسی پسر مریم، ۲۲ قرن پیش در منطقه ای به دنیا آمد که تقریبا ۱۵ ماه است به پایتخت خشونت عریان جهان تبدیل شده است. در میان اقوالی که محل ولادت مسیح(ع) را گمان می زنند دو شهر در سرزمین فلسطین به واقعیت نزدیک ترند: ناصره در شمال فلسطین، و بیت لحم در کرانه غربی. این هردو شهر، امروز همسایههای دور و نزدیک غزهاند و به همین اعتبار، مسیح(ع) همسایه دیروز و امروز غزه است و حق همسایگی بر آن دارد.
مفهوم همسایگی در شریعت و آموزههای مسیح(ع)، از اساسی ترین مفاهیم دینی و اخلاقی است. یکی از مهم ترین آموزهها در کتاب مقدس، آنجاست که به دوست داشتن همسایه وهمنوع فرمان می دهد. در انجیل متّی وقتی فقیهان یهود از عیسی(ع) می پرسند "بزرگ ترین حکم شریعت کدام است؟" جواب حکیمانه او این است:« اینکه خداوند را به تمامی دل و تمامی ذهن خویش دوست بدار. این است بزرگ ترین و نخستین حکم. حکم دوم همانند آن است: همسایه خویش را چون خویشتن دوست بدار. تمام شریعت و کتابهای پیامبران وابسته به این دو حکم است.»(متّی۲۲:۳۷ ). در این سخن شگفت، دوست داشتن خداوند در ردیف دوست داشتن همسایه قرار گرفته است.
به این اعتبار باید یقین داشت که مسیح(ع)، با همان مهر و مرحمتی که به خدا دارد همسایگان خود در غزه را نیز دوست می دارد و در عزا و اندوه این همسایگان بی پناه و بی دفاع، شریک است. کریسمس، هرچند مناسبتی فرخنده و سرورآفرین برای ولادت پیامبر بزرگ رحمت و محبت است اما اکنون میتواند فرصتی باشد برای همدردی مسیحیان با همسایگان دیروز و امروز عیسی(ع). غزه همسایه مسیح، و به تبع آن، همسایه مسیحیان و جهان مسیحیت است. کاش بزرگان و پیشوایان کلیسا در ایام میلاد پیامبری که دوست داشتن همسایه را مثل دوست داشتن خداوند می دانست، با مردم "همسایه" همدردی روشن تر و دوستانه تری میداشتند.
تجربه تلخ «تنهاماندگی»
به روایت اناجیل، آخرین سخن مسیح (ع) روی صلیب، گله از "تنهاماندگی" و "وانهادگی" بود. انجیل متّی می گوید وقتی بدن مسیح(ع) را بر صلیب کردند کاهنان اعظم با استهزای او گفتند «دیگران را نجات بخشید و خویشتن را نجات نتواند بخشید.... اگر خدا بر او عنایت دارد هم اینک وی را برهاند!» اینجا بود که عیسی(ع) عبارت تاریخی و ماندگار خود را بر زبان آورد و بلافاصله جان داد:«خدای من، خدای من، از چه روی مرا وانهادی؟»(متّی، ۲۷:۴۷). عارفان و متکلمان مسیحی، این تعبیر را عاشقانهترین گلایه تاریخ دانستهاند چراکه مرگ با صلیب، شدیدترین مجازات و وحشیانه ترین مکافات برای معصومانهترین زندگی است. فارغ از درستی و نادرستی تفاسیری که از این عبارت وجود دارد در این نمیتوان تردید کرد که در روزگار ما، مسیح (ع) احتمالا همین عبارت را درباره مظلوم ترین قربانیان غزه بر زبان خواهد آورد. همسایگان عیسی(ع) در غزه، در عین بی گناهی و معصومیت، انگار با حکم همان کاهنان اعظم، به صلیب یک خشونت بی مهار و شرماگین کشیده شده اند. مسیح(ع)، امروز همان گلایه از تنهاماندگی و وانهادگی در برابر خشونت را برای مردم بی پناه و بی گناه غزه زمزمه می کند.
کشتار این مردم، مکافات مظلومیت و معصومیت آنان است. همین است که از وقایع غزه، یک تراژدی انسانی ساخته است. این بار اما مردم غزه در مقابل چشم جهانیان است که احساس تنهایی و وانهادگی دارند. از جهان مسیحی و حافظان شریعت مسیح، انتظار می رود در برابر تنهاماندگی و وانهادگی ساکنان و آوارگان غزه، خاموش نباشند و گلایه مسیح را با حمایت از مظلومان این شهر برطرف کنند.
چشم انتظار «معجزه» نورجهان
مسیح، همچون همه پیامبران الهی معجزاتی داشت. به نقل تاریخ، مردگان را حیات میبخشید و بیماران را شفا میداد. از معجزات او یکی هم، بینا کردن کوران بود.
انجیل یوحنا در آیات ۱ تا ۱۵ از باب ۹ شرح این معجزه عیسی(ع) را بازگو کرده است. در همین انجیل است که او خود را "نور جهان" معرفی میکند و میگوید :« شب فرا میرسد که در آن کس کار نتواند کرد، مادام که در جهانم، نور جهانم»(یوحنا، ۹:۵). شاید آن شبی که مسیح(ع) گفته بود به زودی میرسد، دوران ما باشد. اکنون جهان ما به معجزه نور نیازمندتر از هر زمان است. انبوهی از ظالمان نابینا بر جهان حکم می رانند که محتاج شفای پیامبرانی همچون مسیحاند. ستمگران، در تاریکی و تاریکاندیشی به بندگان مظلوم خداوند ظلم میکنند و جهانی ظلمانی و سیه روز ساختهاند. هیچ چیز ضروریتر از معجزه بینا کردن این کوران ظلمت پرست نیست.
کاش در روزهای میلاد پیامبری که خود را نور جهان می خواند، این معجزه تکرار می شد و چشم نابینای ستمگران روشنا میگرفت و حاصل قساوت و سنگدلی خود را میدیدند. از غزه تا ناصره یا بیت لحم راهی نیست. غزه به عنوان شهری پریشان و ویران از جنگ و خشونت، اکنون در سالگرد میلاد همسایه، یک چشمش اشک است و چشم دیگرش خون. با این حال چشم به راه معجزات مسیح(ع) است تا وجدانهای مرده و دیدگان بی نور و بی فروغ شفا یابند و سیل سرکش جنایتهای نژادپرستان را مهار کنند. سیاستگذاران و سیاستمدارانی که داعیه مسیحی بودن دارند بیش از هر زمانی نیاز دارند از مسیح و از سایر پیامبران الهی بینایی چشم و شفای وجدان طلب کنند.
*بازنشر مطالب دیگر رسانهها در ایسنا به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان میباشد.
انتهای پیام
نظرات