ماجرا از دوران عقد این زوج شروع شد؛ زمانی که لیلا با تغییراتی در وضعیت جسمانی خود متوجه بارداریاش شد. آزمایشی که نتیجهاش مثبت بود، نه تنها برای او بلکه برای خانوادهاش، شوکی عظیم به همراه داشت. به جای همدلی و حمایت، واکنشها از خشونت عاطفی و سرزنش فراتر رفت. مادر لیلا، در حالی که خود را درگیر عرف و نگاه اجتماعی میدید، تنها راهحل را در سقط جنین دید.
در میان انبوه احساسات متناقض، لیلا و همسرش که به شدت تحت فشار بودند، تصمیم گرفتند این خواسته را بپذیرند. اما این تصمیم، آغاز تراژدیای بزرگتر شد. جنینی که میتوانست نماد عشق و آغاز یک زندگی جدید باشد، قربانی فرهنگی شد که عشق را فدای قضاوت دیگران میکند.
سالها از آن روز تلخ میگذرد، اما آثار این تصمیم همچنان در زندگی لیلا پابرجاست. او حالا با مشکلات جسمی و روحی دست و پنجه نرم میکند. آرزوی داشتن فرزندی که روزی به راحتی از دست داد، تبدیل به دردی بیپایان شده است. پزشکان به او گفتند که به دلیل وجود تودهای در رحمش، دیگر نمیتواند بچهدار شود. این خبر، پایانی بود بر امیدهای مادرانهای که هنوز در دل او زنده بودند.
این داستان، تنها یک نمونه از هزاران داستانی است که در سایه فشارهای اجتماعی و فرهنگی رخ میدهد. اگر نگاهها تغییر کند و اگر همدلی جایگزین سرزنش شود، شاید دیگر هیچ زوجی مجبور نباشد چنین تصمیمهای تلخی بگیرد. شاید آن روز، آغاز شادیهای حقیقی باشد، نه تکرار تراژدیهای خاموش.
بر اساس تحقیقات محققان حوزه جمعیت، یکی از دلایل سقط جنین در ایران، بارداری در دوران عقد است که به دلیل عرف نادرست در بین برخی خانوادهها ناخوشایند دانسته میشود. خانمهایی که سقط میکنند امکان دارد برای همیشه از امکان بچهدار شدن محروم شوند و همین عامل ممکن است در آینده به جدایی زوجین منتهی شود.
انتهای پیام
نظرات