به گزارش ایسنا، روز مادر بهانهای شد تا به سراغ مریم یوسفی، یکی از آموزگاران مدارس استثنایی شهرستان بوئین زهرا برویم، مادری که فعل خواستن را به معنای واقعی کلمه صرف کرد و با همت و پشتکارش امروز نه تنها درمانگر فرزند اوتیسمی خود است بلکه برای دهها دانشآموز اوتیسمی مادری میکند.
مریم معتقد است داستان زندگیاش از تولد فرزند دومش شروع میشود، وی در گفتوگو با ایسنا اظهار میکند: به محض آنکه فرزند دومم به دنیا آمد چون یک بار تجربه مادر شدن داشتم، متوجه تفاوتهای او با سایرین و اختلالات پسرم شدم.
وی ادامه میدهد: به دوستان و اطرافیانم درباره تفاوتهای پسرم و نگرانیهایی که در این باره داشتم میگفتم اما آنها سعی داشتند که من را زیادی حساس جلوه بدهند.
این مادر اظهار میکند: اطرافیان میگفتند چون فرزندت پسر است تمام روند رشد او با تأخیر مواجه شده چراکه پسرها در تکلم و راه رفتن گاهی دیرتر از دخترها رشد میکنند، با این حال دل من طاقت نیاورد و یک روز به سراغ یک پزشک مشاور رفتم.
مریم با بیان اینکه اصلاً فکر نمیکردم پسرم اوتیسمی باشد، بیان میکند: وقتی با پزشک صحبت میکردم، او هم مانند من متوجه تغییرات و تفاوتهای پسرم با سایرین بود، اما راستش را بخواهید حتی خود مشاور هم فکر نمیکرد که اختلال پسر من از طیف اوتیسم باشد و بیشتر او را به یک فرزند بیشفعال نسبت میداد.
وی ادامه میدهد: در همان مطب پزشک یک کتاب در خصوص بیش فعالی بود که آن را به امانت گرفتم چهار صفحه آخر آن کتاب در خصوص اوتیسم اطلاعاتی داده بود، به نشانهها نگاه میکردم و رفتار و حالات پسرم را به یاد میآوردم و آنجا بود که خودم متوجه این موضوع شدم که او اختلال اوتیسم دارد.
مریم میگوید: مواجهه با این موضوع که فرزندت دارای اختلال و مشکل است بسیار سخت است، برای مدتی ناامید بودم و گریه میکردم و پذیرش این موضوع برایم بسیار سخت بود؛ اما یک آن به خودم آمدم و گفتم مریم تو مادری و باید قوی باشی.
وی ادامه میدهد: مراکزی برای گفتار درمانی و کاردرمانی کودکان اوتیسم وجود دارد که من هم مانند بسیاری از خانوادههای دیگر فرزندم را به این مراکز بردم اما مدت زمان حضور هر فرد در این مراکز محدود و تقریباً میتوان گفت که نیم ساعت است.
این مادر قزوینی بیان میکند: وقتی دیدم که فرزندم با نیم ساعت آموزش، پیشرفتی ندارد تصمیم گرفتم آموزش او را خودم در دست بگیرم از مشاوران زیادی برنامه میگرفتم، در این باره کتاب میخواندم و زندگیم را وقف آگاهی در خصوص اوتیسم و آموزش به پسرم کردم.
وی میگوید: روزانه بیش از ۱۰ ساعت برای آموزش پسرم وقت میگذاشتم و بعد از مدتی دیدم که تلاشهایم نتیجهبخش است، درست زمانی که پیشرفت را در پسرم دیدم متوجه شدم مادر امروزی نیاز به سواد دارد. آن زمان دیپلمه بودم، تصمیم گرفتم به دانشگاه بروم و طی پنج سال توانستم کارشناسی ارشد خود را در رشته روانشناسی بگیرم.
مریم بیان میکند: پیشرفت پسرم در آموزش به قدری خوب بود که مراکز اوتیسم من را به عنوان یک الگو و مشاور به خانوادهها معرفی میکردند و ادامه کار من این بود که در کنار آموزش به پسرم به سایر بچههای اوتیسم هم در منزلم به صورت رایگان آموزش دهم و کم کم خودم هم به این کار علاقهمند شدم.
وی میگوید: با بهزیستی مشورت کردم و در یکی از مراکز توانبخشی زیر نظر بهزیستی مشغول به کار شدم و به بچهها آموزش میدادم، البته همانطور که میدانید آموزش یک موضوع دو طرفه است من از بچهها یاد میگرفتم و آنچه خودم بلد بودم را به آنها آموزش میدادم.
مریم که خود را همراه همیشگی پسرش میبیند بیان میکند: وقتی سن پسرم به مدرسه رفتن رسید، از کار در مراکز کاردرمانی به کار در مدرسه مشغول شدم و در یک مدرسه غیردولتی مشغول به تدریس شدم و سپس آزمون استخدامی دادم و جذب آموزش و پرورش شدم.
وی تصریح میکند: پس از قبولی در آزمون استخدامی به من پیشنهاد شد که به دلایل شرایط خاص پسرم به مدرسه کودکان استثنایی بروم و در آنجا خدمت کنم و حالا ۹ سال است که سابقه تدریس دارم و سه سال است که در مدرسه کودکان نیازهای ویژه در شهرستان بوئینزهرا خدمتگزاری میکنم.
مریم بیان میکند: امروز که آموزگار دهها کودکان اوتیسمی هستم، زندگیم را برای آنها صرف میکنم بدون آنکه زمان برایم معنا داشته باشد. من موظف هستم بهخاطر مشکل پسرم، ۱۲ ساعت در هفته کار کنم اما همانطور که گفتم زمان برایم معنا ندارد و در هفته بالای ۲۴ ساعت کار میکنم بدون آنکه از آموزش و پرورش اضافه کار دریافت کنم.
وی در پایان میگوید: امروز با کار کردن در میان بچهها آرامش پیدا میکنم و بچهها نیز به من خیلی وابسته هستند به همین خاطر نمیتوانم، ساده از کنار آموزش به آنها بگذرم؛ راه سخت و پرپیچ و خمی را طی کردم و تمام این مسیر تنها حمایت همسرم بوده که از من یک زن قوی ساخته است.
انتهای پیام
نظرات