شب سرد پاییزی است. هوا از سوز سرما لبریز شده و باد مانند تیغهای تیز به چهرهها خش میاندازد. در گوشهای از شهر، زیر نور کمسوی چراغ خیابان، مردی تنها و خسته روی تکه مقوایی کز کرده است. نامش را میپرسم. خود را خسرو معرفی میکند؛ اما مدتی است که در میان رهگذران به او «کارتنخواب» میگویند. اعتیاد وی را از خانواده و کار جدا کرد و روزها است که جایی به جز خیابان برای خوابیدن ندارد.
در جستوجوی گرما؛ سرگذشت رضا و نوری که در دل تاریکی پیدا شد
خسرو هر شب، در تلاش است تا جایی برای پناه گرفتن پیدا کند، جایی که کمی گرمتر از خیابان باشد. او به پارک، ایستگاههای اتوبوس و هر گوشهای از شهر پناه میبرد. شبها که تاریکی بر شهر چیره شده و سرما استخوانسوز میشود، دردی عمیقتر از سرما، تنهایی و ناامیدی را در دلش جای میبرد. تنهایی رضا فقط در جسم او نمایان نیست بلکه روحش نیز شبهای سرد تنهایی را برای خود دکلمه میکند. سرمای جانکاه شبهای زمستان بر قلبش هم نفوذ کرده است.
با او که سخن میگویم، غصههایش همچون دُمل چرکینی سر باز کرده و خاطرات تلخ دوران بیخانمانی و خاطرات شیرین بودن در کنار خانوادهاش قلب رنجور او را به در میآورد. به یاد میآورد که او نیز روزی خانه و زندگی و همسر و فرزند داشت و مادر و پدری مهربان و دلسوز. ولی اعتیاد خانمانسوز همه عزیزانش را از او گرفت و امروز خیابانگردی بیش نیست که در میان زبالهها به دنبال تامین مایحتاج جزئی زندگی خود است تا با خوردن پس مانده غذای دیگران حداقل زنده مانده و شب را به صبح برساند.
با اندوه به یاد گذشته و خانهاش میافتد. روزهایی که با خانواده دور سفره سادهای مینشست و غذای لذیذ و سادهای که همسرش پخته بود، میخورد و لذت میبرد. خاطره صدای خندههای فرزندانش و گرمای خانهای که حالا برای او رویایی دستنیافتنی شده است. در میان افکارش، بوی تند الکل و دودی که به جیبهای خالی و جانش چسبیده، او را به واقعیت بازمیگرداند.
خسرو چند سالی است که وداع دیار کرده است. اهل این شهر نیست ولی بعد از خانواده به اینجا پناه آورده چون سیاهی اعتیاد دیگر رویی برای در کنار خانواده ماندن برایش نگذاشته است. همه دار و ندارش یک ساک است و یک کولهپشتی. به این زندگی عادت کرده چون این را جزای عملش میداند.
ماه هم آغوش شب شده است و خسرو به فکر این است که امشب را چگونه بگذراند. این شب، همچون شبهای قبل، پر از نگرانی و ترس است. دستهایش را بیهدف درون جیب پالتویش کرده و بدون کلمهای حرف راهش را میکشد و میرود. فکر میکنم آیا جایی هست تا در این شبهای سرد زنجان به آن پناه ببرد و از سرما استخوانهایش نلرزد؟
روایت امید و انسانیت در گرمخانه شهر
مدیرکل امور اجتماعی و خانواده استانداری زنجان در گفتوگو با خبرنگار ایسنا با اشاره به اقدامات انجام شده در رابطه با ساماندهی کارتنخوابان، میگوید: قسمت عمده کارتنخوابها معتاد هستند که باید ساماندهی شوند. طی سالهای گذشته برای ساماندهی معتادان متجاهر کمپ ماده ۱۶ در زنجان نداشتیم به همین علت چنین معتادانی در سطح شهر پراکنده بودند.
صادق قهرمانی با یادآوری اینکه امسال ساختمان کمپ ماده ۱۶ به بهرهبرداری رسید که امیدواریم به مرحله پذیرش معتادان متجاهر برسیم، میافزاید: با روشن شدن بحث تولیگری کمپ ماده ۱۶ و پذیرش معتادان در این مرکز گامی مهم در راستای ساماندهی معتادان متجاهر برداشته میشود.
وی با اشاره به اینکه قبل از این اتفاق ساختمانی متعلق به بهزیستی در ضلع جنوب غربی پل سیدالشهدا در خیام سرپناه شبانه معتادان بود، میگوید: معتادانی که جایی برای ماندن نداشتند شبها خودشان را به آنجا معرفی کرده و از خدمات آنجا بهرهمند میشدند.
مدیرکل امور اجتماعی استاندار زنجان با بیان اینکه وقتی صحبت از گرمخانه میشود بیشتر ذهن ما به سمت کارتنخوابها میرود، اظهار میکند: قانونا شهرداریها موظف هستند که مکانی داشته باشند تا معتادان کارتنخواب در این مکان مراقبت شوند.
او با بیان اینکه در زنجان و شهرستانهای آن مشکلی به نام کارتنخوابی مشاهده نکردیم و به همین علت است که گرمخانه به معنای رایج نداریم، میافزاید: در حال حاضر شهرداری زنجان با مسافرخانههای داخل شهر قرارداد بسته و در صورت مشاهده افراد کارتنخواب آنها را به سمت این اماکن هدایت میکنند.
به یاد میآورم که در شهر مسافرخانهای را به عنوان پناه برای سپری کردن شبهای سرد بیخانمانها در نظر گرفتهاند تا این قبیل افراد با ماندن در آنجا از سرما در امان باشند؛ شاید غذا و نوشیدنی گرمی بخورند و شب رواندازی گرم بر روی خود بکشند.
آدرس محل را دارم سعی میکنم تا ساعت ۱۱ شب خودم را به این حل برسانم تا شاید سوژهای گیرم بیایید. هوا سرد است ولی تنهایی این سرما چند برابر کرده است.
صاحب این مکان که مسافرخانهاش پناه تعدادی شده در این رابطه میگوید: مشتری کارتنخواب چندانی نداریم شاید در هر شب کمتر از تعداد انگشتان دو دست.
وی کارتنخوابها را بیکسترین افراد روی زمین میداند. تنهایی آنها را بیپایان توصیف میکند و میگوید: بسیاری از این افراد در سکوت میآیند و ساکت میروند. نمیشود کلامی از آنها شنید ولی بعضی وقتها هم حرفی زده میشود در رابطه با گذشته، خانواده و دوستان ولی انتهای همه این موارد به یک سکوت تلخ میرسد و تنهایی بیپایان این افراد که از سر ناآگاهی وارد این مسیر شدهاند.
گرمخانه آخرین پناه بیخانمانها در شبهای سرد شهر
گرمخانه برای او تنها یک سرپناه نیست. شاید فرصتی باشد برای بازگشت به زندگی، برای دوباره پیدا کردن آنچه که از دست داده است. در اینجا، خسرو نه تنها از سرما نجات پیدا میکند، بلکه برای نخستین بار بعد از چند ماه کسی به او میگوید: «خوش آمدی، هنوز امیدی هست.»
سلانه سلانه خود را جلوی در میرساند. نفس عمیقی میکشد سعی میکند کمی خودش را صافتر کند. وارد میشود. در بسته میشود انگار من از دنیای خود یک مرتبه به بیرون پرت میشوم. من، سیاهی شب و تنهایی. تنهایی سخت است آن هم در سرما، آن هم تنها، آن هم بیکس و بیپناه.
بدون شک مردان و زنانی از این قبیل در سطح اکثر شهرها وجود دارند که خزان به زندگیشان زده و نیازمند توجه و حمایتاند.
قهرمانی با بیان اینکه در حوزه کارتنخوابها دو مشکل داریم که یکی مربوط به متکدیان و دیگری مربوط به معتادان متجاهر است، تصریح میکند: در راستای ساماندهی متکدیان دو ماهی است این اردوگاه توسط شهرداری راهاندازی شده و هر متکدی که در سطح شهر مشاهده شود شهرداری موظف به جمعآوری آنها با کمک نیروی انتظامی و انتقال به اردوگاه جهت ساماندهی است.
وی با اشاره به اینکه نیمی از متکدیان در زنجان غیربومی هستند به طوری که از خراسان جنوبی، سیستان بلوچستان، خوزستان و همدان در زنجان متکدی داریم، میافزاید: اگر متکدی بعد از ساماندهی دوباره به متکدی گری روی آورد مجرم است.
مدیرکل امور اجتماعی استانداری زنجان با اشاره به اینکه اکثر متکدیان دارای درآمد بالا هستند و ماهی بالای ۴۰ تا ۶۰ میلیون درآمد دارند، متذکر میشود: به همین علت آنها حاضر نیستند زیر چتر حمایتی نهادهایی مانند کمیته امداد امام خمینی (ره) و بهزیستی قرار گیرند.
افراد کارتنخواب صرفاً معتاد نیستند
یک جامعهشناس در رابطه با موضوع کارتنخوابها و فعالیت گرمخانهها در سراسر کشور، اظهار میکند: افراد کارتنخواب صرفاً معتاد نیستند و پدیده کارتنخوابی نیز زیر سایه علل متعدی که به آنها توجه نمیشود، رخ میدهد. مشکلات اقتصادی افراد از ابتداییترین علتهای گسترش کارتنخوابی است. افراد با ازدیاد فقر به حاشیه شهرها رانده میشوند و سپس به مکانهایی نظیر زیر پلها، نیمکت پارکها، ایستگاههای اتوبوس و خیابانها نقل مکان میکنند؛ برخی نیز به دلیل داشتن مشکلات روحی و روانی به خیابان رو میآورند تا از خانوادههای آسیبزا و سرزنش افرادی که قادر به درک آنها نیستند، در امان باشند و به نوعی با استقلال زندگی کنند. در این بین، بسیاری از افراد درگیر اختلالات روانی، به مصرف مواد روی میآورند تا از اختلال روانی خود اندکی بکاهند.
زینب مصطفوی، تصریح میکند: اکثر افراد کارتنخواب، خانه و کاشانه، خانواده و حتی فرزند دارند؛ اما به علت تأمین نشدن نیاز اصلی انسانی و طبیعی خود یعنی «پذیرفته شدن» در جمع همنوعان خود زندگی میکنند و ناگزیرند به این نوع زندگی ادامه دهند. حتی درصد قابل توجهی از این افراد، دارای تحصیلات تکمیلی هستند اما به خاطر فقر و اعتیاد از محل زندگی خود طرد شدهاند. شرایط سلامت و بهداشت این افراد روی خط هشدار بوده و بیماریهای جسمی و روانی متعددی گریبانگیر آنها است و فعالیت گرمخانهها تا بخشی میتواند این حواشی را کنترل کند.
وی ادامه میدهد: واضح است که اگر مددجویان کارتنخواب از ابعاد مختلف درمانی، رفاهی، نیازهای طبیعی، اقتصادی، شغلی، اجتماعی و خانوادگی مورد پذیرش و حمایت قرار نگیرند، برای ادامه معاش یا حتی تهیه مواد مخدر، دست به جرایم مختلفی میزنند و در نهایت بر سایر بخشهای جامعه تأثیر میگذارند.
گزارش از: زهرا فتحی
انتهای پیام
نظرات