در سال ۱۱۹۲ هجری و با عهدنامه گلستان، بخشهای زیادی از سرزمینهای شمالی، از ایران جدا و ضمیمه روسیه شد. پس از انقلاب اکتبر۱۹۱۷ و تشکیل شوروی، هموطنان دور افتاده از ایران که نمیخواستند تحت لوای کمونیست باشند، به ایران و از جمله رشت مهاجرت میکنند. «حاج صمدخان شیروانی» سرپرست گروهی از مهاجران بود که در محله باقرآباد رشت ساکن شدند. وی با تمکن مالی، علاوه بر ایجاد مکانهای عام المنفعه، پناه مهاجران بیپناهی شد که حاکمان نالایق، سرزمینشان را به روسیه فروخته بودند.
مسجد تاریخی صمدخان، با آن معماری بینظیرش در محله باقرآباد رشت، حرفهای زیادی برای گفتن دارد. خیلی از اهالی رشت تنها مسجد صمدخان را دیدهاند ولی کمتر کسی دوست دارد به محله مهاجرنشینی برود که اکنون متاسفانه مرکز جمعآوری پسماندهای خشک شهر رشت شده است.
محلهای که۱۰۰ سال پیش شاهد کوچ اجباری هموطنانی بود که روسیه سرزمینهایشان را تصاحب کرده بود، مهاجرانی که هر آنچه در سرزمینهای اجدادی خود در قفقاز را رها کرده و به رشت آمده و در محله باقرآباد ساکن شدند.
شاید اگر کتیبههای سنگی مسجد صمدخان در دو سوی محراب مسجد نبود، این بخش از تاریخ هم فراموش میشد. طبق کتیبه سنگی مسجد، حاج صمدخان بهجز مسجدی بزرگ و باشکوه، چندباب مغازه، کاروانسرای گاریخانه و خانه بزرگی در نزدیکی مسجد ساخت تا مهاجران سرپناهی داشته باشند. کمتر کسی از شهروندان رشت میداند، مزار حاج صمدخان شیروانی و پسرش، تیمور، در همان مسجد است.
بالای سردرب مسجد صمدخان، سال ساخت مسجد با عدد ۱۳۳۴ قمری درج شده است. وقتی به حیاط مسجد پا میگذارید، با حیاط وسیعی روبهرو میشوید که در دو سو باغچهبندی است اما به گفته یکی از اهالی باقرآباد، این مسجد، بهجز مرکز عبادت، مکانی برای تفریح اهالی هم بوده است.
شهرام صفری، پژوهشگر میگوید: از کودکی به خاطر دارم که در حیاط مسجد مراسم جشن برگزار میشد و در همین حیاط لافندبازها (طناببازی) مردم را سرگرم میکردند. حیاط مسجد پر از درختان میوه بود و اهالی میوه آن را مصرف میکردند ولی اکنون باغ و درختان میوه ویران شده است.
وی افزود: خیلی از اهالی نمیدانند در جوار مسجد یک حمام عمومی هم بود. البته نمیدانم حمام را صمدخان ساخته بود یا نه، ولی من طاقها و چاه حمام را دیده بودم. بعدها تخریب و به جای آن پارکینگ و خانه ساختند.
در میان باغچه و روبه مسجد سردیس صمدخان نصب شده است که از نوشته مشخصات آن معلوم میشود بهمناسبت صدودومین سال وقف مسجد و با هزینه یکی از بانکهای عامل ساخته شده است.
دکتر یوسف صمدزاده، نوه حاج صمدخان و کسی که بعدها بانی تأسیس دانشگاه گیلان در زمین وقفی همسرش میشود، درباره اصل و نسب خانوادگی خود در کتابی که سال ۱۳۹۷ منتشر شده، مینویسد: « پدربزرگم حاج صمدخان تاجر باشی شیروانی در بادکوبه یا همان باکو که اکنون پایتخت جمهوری آذربایجان است، به دنیا آمد. بادکوبه یکی از شهرهای منطقه قفقاز است که تا سال ۱۱۹۲ خورشیدی جزء سرزمین ایران بود و ساکنان آن ایرانی محسوب میشدند. منطقه حاصلخیز و نفتخیز قفقاز که شامل شهرهای بادکوبه، قرهباغ، گنجه، شکی، شروان، قوبا، دربند، داغستان و ایالتهای شرقی گرجستان بود، در پی شکست سپاه ایران از روسیه در سوم آبان ۱۱۹۲ به موجب عهدنامه ننگین گلستان برای همیشه از سرزمین ایران جدا شد و به روسیه تزاری تعلق گرفت.
در اکتبر سال ۱۹۱۷ میلادی در پی وقوع انقلاب کمونیستی در روسیه و سقوط روسیه تزار و تشکیل کشور پهناور شوروی و رشد فزاینده ایدئولوژی کمونیستی، عدهای از مردم بادکوبه که ریشه خانوادگی ایرانی داشته و پایبند به عقاید مذهبی و ملی بودند به سرزمین مادری خود، ایران مهاجرت کردند و در مناطق شمالی ایران از جمله رشت ساکن شدند. از جمله این خانواهها، خاندان علیاف، حاجی پاشا و حاجی رستم بودند.
همزمان با این مهاجرتها پدربزرگم، مرحوم حاج صمدخان، نیز به ایران مهاجرت کرده و در رشت مقیم شد. این خانوادهها که عمدتا فعالیتهای تجاری موفقی داشتند بهصورت مجموعهای از مردم مهاجر و مقید به آداب و رسوم خاص خود زندگی میکردند و ارتباط بسیار نزدیکی باهم داشتند.
پدربزرگم، مردی با ایمان و خداپرست و از تجار موفق و از اعیان و محترمین شهر رشت بود. او در سال۱۳۳۴ هجری قمری مسجد بزرگی در محله باقرآباد رشت بنا کرد که به مسجد حاج صمد خان شهرت یافت. این مسجد با گذشت ۱۰۴ سال هنوز یکی از پر مراجعهترین و مردمیترین اماکن مذهبی رشت است و از بناهای مهم تاریخی آن شهر محسوب میشود. فاصله منزل ما تا مسجد، پیاده حدود بیست دقیقه بود. پدربزرگم در سال۱۳۰۲ در حالی که من تنها چهار سال داشتم، درگذشت و طبق وصیت خودش در بخشی از مسجد حاج صمدخان به خاک سپرده شد تا وقتی که او زنده بود ما در اوج رفاه و احترام بودیم».
دکتر یوسف صمدزاده، همچنین یادآور میشود که پدرش تیمور نیز پس از وفات در جوار پدربزرگش آرمیده است. اکنون اگر به مسجد صمدخان بروید، قبری نخواهید دید اما اگر از خادم مسجد بپرسید مدفن را نشان خواهد داد. در جوار اتاق آبدارخانه مسجد، اتاق کوچکی است که مفروش شده و پر از صندلی و وسایل مازاد مسجد است. صندلیها را کنار زده و فرش را برمیداریم. دو سطح کاشی شده در کنار هم متمایز از بقیه سطوح است. کاشیهای پرنقش و نگار آبی که یادآور کاشیهای دوره قاجار است.
علی رستمی، خادم مسجد میگوید: قبلا قبر صمدخان و پسرش همسطح کف اتاق نبود. عکسی از خانواده ایشان دیده بودم که دور قبر نشستهاند و مکان قبور در یک گودی قرار گرفته است. بعدها سطح قبرها را بالا آوردند.
رستمی، همچنین چاه مسجد را نشان میدهد که قطر دهانه آن وسیع بوده و هنوز هم پر آب است.
بر دیوار مسجد، همچنین دست خط زیبایی به خط نستعلیق نصب شده و امضای دکتر یوسف صمدزاده در انتهای آن دیده میشود. در بخشی از این یادداشت آمده است: «مرحوم حاجی صمدخان معروف به تاجر باشی گیلان منبعث از تحولات سیاسی منطقه قفقاز با گروهی از بازرگانان و شخصیتهای سرشناس از زادگاهشان شهر بادکوبه با صرفنظر از اموال و امکانات موجود زندگیشان از جمله چاههای نفت ملکیشان به گیلان مهاجرت و در شهر رشت ساکن شدند که این مهاجرت دسته جمعی به مدیریت و سرپرستی آن مرحوم انجام شد. مرحوم صمدخان شخصیتی خیرخواه و شائق خدمت به مردم، بازرگانی نامدار و محیط به ارتباطات اجتماعی بود که در این رابطه موثر در گرهگشایی و رفع مشکلات مردم صادقانه کارساز بود».
به گفتهِ علی رستمی، دکتر صمدزاده در زمستان سال ۱۳۹۷ از آمریکا به گیلان آمد و همان زمان خاطراتش نیز چاپ شد و دانشگاه گیلان نیز در اردیبهشت سال ۱۳۹۸ از او به عنوان بانی تاسیس دانشگاه گیلان، تقدیر کرد.
در کتاب خاطرات صمدزاده، تصویری از دکتر یوسف صمدزاده در محراب مسجد صمد خان چاپ شده است. او که تنها فرزند خانواده بود، در خاطراتش ذکر کرده که چگونه با سختی و فقر پس از فوت پدربزرگش درس خوانده است. پدربزرگی که اموال خود را در بادکوبه رها کرد و سرپرستی مهاجران را برعهده گرفت و در محله باقرآباد، پناه مهاجران بی پناهی شد که به سرزمینهای اجدادی خود بازگشته بودند.
انتهای پیام
نظرات