به گزارش ایسنا، امروز ۲۴ مهر چهل و ششمین سالروز حمله چماقداران و قدارهکشان کولی و اوباش کرمانی در مراسم بزرگداشت چهلمین روز شهادت شهدای ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ است.
۴ ماه قبل از پیروزی نهایی انقلاب اسلامی و سه هفته بعد از اولین سالگرد درگذشت مشکوک آیتالله سید مصطفی خمینی اوباش و کولیها از ساعت ۱۱ صبح تا سه بعدازظهر روز دوشنبه ۲۴ مهر به مسجد جامع کرمان حملهور شدند.
آنان یک روز جلوتر مقادیر زیادی نخاله ساختمانی، آجر پاره و قلوه سنگ به پشتبام مسجد جامع کرمان برده بردند تا صبح روز واقعه بر سر مردمِ عزادار بکوبند. کولیها و اوباش برای ایجاد وحشت در عزادارانی که برای بزرگداشت چهلمین روز شهادت جنایت ۱۷ شهریور میدان ژاله تهران در مسجد تجمع کرده بودند، موتورسیکلتها و دوچرخههای پارک شده آنان در خارج از مسجد را آتش زدند. شدت آتشسوزی به حدی بود که بخشی از ساعت بزرگ مسجد هم از بین رفت. آنان ۳۷ روز بعد از جنایت ۱۷ شهریور تهران در مسجد جامع کرمان به عزا نشسته بودند.
ماموران شهربانی و ساواک و نظامیان ارتش شاهنشاهی هم برای پشتیبانی از کولیها و اوباش، داخل مسجد ریختند و در فضای پر التهاب و شلوغ داخل مسجد، گاز اشکآور زدند و عزاداران را با باتوم و شلیک گلوله مجروح و شهید کردند. به دنبال این رفتار وحشیانه آیتالله صالحی و آیتالله رخشاد نجفی از علمای مشهور کرمان به شدت زخمی و بیهوش شدند.
مراسم بزرگداشت در مسجد جامع کرمان با سخنرانی حجتالاسلام صمدانی در حال برگزاری بود که دژخیمان پهلوی جهت جلوگیری از ادامه مراسم وارد صحن و شبستان مسجد شدند و با پارهسنگها و دسته چوبها عزاداران را به شدت کتک زدند.
علاوه بر اوباش و کولیها، سربازان شهربانی و ارتش هم که دستور شلیک داشتند، مردم عزادار را به رگبار بستند و قفسههای قرآن و کتابهای ادعیه را به آتش کشیدند.
پیام امام
حضرت آیتالله سید روحالله موسوی خمینی، رهبر فرزانه نهضت اسلامی ۵ روز قبل از این مراسم در تاریخ ۲۰ مهر ۱۳۵۷ با صدور اعلامیهای در نوفللوشاتو یاد شهدای ۱۷ شهریور را گرامی داشتند و ۲۴ مهر چهلمین روز شهادت آنان را عزای عمومی اعلام کردند.
امام در این اعلامیه نوشتند: «اکنون که چهلم عزیزان تهران به دنبال «چهلم» ها فرا رسیده و با استقرار حکومت سرنیزه و پلیس در انتظار «چهلم» هایی باید باشیم، اکنون که سایۀ شوم حکومت نظامی و نظام سیاه شاهنشاهی روزگار ملت محروم ما را به تباهی کشانده است.
اکنون که دست ابرقدرتهای ستمگر برای چپاول مخازن غنی ما بر ضد ارادۀ مصمم ملت از آستین دژخیمان شاه بیرون آمده و عزیزان اسلام را به خاک و خون میکشد. اکنون که نمودهای «دروازۀ تمدن بزرگ» به دست پایهگذاران حقوق بشر یکی پس از دیگری بر روی نعشهای جوانان برومند ما رخ مینماید. اکنون که به ادعای کارتر، ملت به آزادی و استقلال شاهانه نایل شده است، کشور بیپناه ما عزادار و ملت مظلوم ما سوگمندند.
ما در غرب و شما در شرق به عزای عمومی مینشینیم، تا دست جنایتکار ابرقدرتهای نفتخوار در کشور نفتخیز ما باز است درهای سعادت و آزادی و استقلال بسته است.
عزیزان من. همت کنید و زنجیرهای اسارت را پاره کنید و مهرههای خیانتکار را یکی پس از دیگری از صحنه خارج کنید و دست مهرهدارهای سودجو را از کشورهای اسلامی قطع کنید. سعادت و آزادی و استقلال، پشت سد مهرههای داخلی و مهرهدارهاست. سدها را ویران کنید و صفها را در هم شکنید و کشور را نجات دهید.
در منطق کارتر، این جنایتها و اختناقها و وحشیگریهای شاه کوشش در راه استقرار اصول دموکراسی و موضعگیریهای مترقیانه نسبت به مسائل اجتماعی است. او مردم آگاه ایران را متهم میکند که با آزادی که شاه میخواهد بدهد مخالفند و تمام اعتصابات و اعتراضات سراسر ایران برای گریز از آزادی است. لکن باید بداند که این فریبکاریها دیگر ارزش خود را از دست داده است و همۀ جوامع شاه را شناختهاند.
ملت بزرگ ایران. تاریخ ایران، بلکه تاریخ جهان، نهضتی چون نهضت شما به یاد ندارد و قیام همگانی چون قیام شما آزادگان را پشت سر نگذاشته است. امروز نونهالان ۷-۸ ساله دبستانهای ما فدایی میدهند و در راه اسلام عزیز و کشور، خون نثار میکنند. شما در چه تاریخی چنین دیدهاید؟
امروز زنهای شیردل، طفل خود را در آغوش کشیده و به میدان مسلسل و تانک دژخیمان رژیم میروند. در کدام تاریخ چنین مردانگی و فداکاری از زنان ثبت شده است؟ امروز غریو «مرگ بر شاه» از دل طفل دبستانی تا پیران بیمارستانی مجال را بر رژیم منحط پهلوی چنان تنگ نموده و اعصاب شاه را آن سان خرد کرده که دست از پا نشناخته و تسکین خاطر خود را با خون کودکان و جوانان ما بیمه میکند.
خواهران و برادران عزیز. صبور باشید و سستی و ضعف از خود نشان ندهید؛ راه شما راه خدا و اولیای خدا است. خون شما در راهی میریزد که خون پیغمبران و امامان و اصحاب صلاحیتدار آنان ریخته شد. شما به آنان میپیوندید و این نه تنها غم ندارد، که شادیآور است. صفهای خود را محکم کنید و ارادهها را مصمم و وحدت کلمه را حفظ نمایید و با همۀ جناحهای مسلمان؛ خصوصا ارتشیها ائتلاف کنید و سلام گرم مرا به آنان برسانید و بگویید اینان که با مسلسل شما و یا اجانب کشته میشوند برادران و خواهران شما هستند. برای ارضای شهوات شاه، خود را پیش خالق و خلق رسوا نکنید و در آغوش ملت بیایید آغوش ما برای شما باز است.
عزیزان من. از اختلاف که الهام ابلیس است اجتناب نمایید و به هم پیوسته در راه هدف که سرنگون شدن رژیم فاسد پهلوی و قطع ایادی اجانب از مقدرات و مخازن کشور است، نهضت مقدس را ادامه دهید و در راه پیشرفت مقاصد اسلامی خود از هیچ عاملی نهراسید که این جنبش بزرگ را هیچ قدرتی نمیتواند متوقف کند. شما به حقید و دست خداوند تعالی با شماست و خدا خواسته که مستضعفین پیشوایی را به دست گرفته، خود وارث مقدرات و مخازن خود باشند.»
واکنش بزرگان حوزه علمیه
بعد از حضرت امام سه نفر از علمای بزرگ کشور از جمله آیات عظام گلپایگانی، مرعشی نجفی و شریعتمداری با صدور اعلامیه مشترکی از این اقدام امام حمایت کردند.
آنان در اعلامیه کوتاه خود که به در و دیوارها چسبانده شد، نوشتند: «عموم مسلمانان با تعطیلی دوشنبه - ۲۴ مهر - بار دیگر وحدت و یکپارچگی خود را به منصۀ ظهور رسانند و در کمال متانت و آرامش، هشیاری و همبستگی ملی را در برابر نفاق افکنان و تفرقه اندازان نشان دهند.»
روز واقعه
برخی روحانیون و مبارزان انقلاب پیشنهاد برگزاری مراسم بزرگداشت چهلمین روز شهدای ۱۷ شهریور در مسجد جامع کرمان را مطرح کردند و مورد استقبال قرار گرفت. کسبه و بازاریان کرمانی با تعطیل کردن دکانها و سراهای بازار به مسجد رفتند. آنان برای رسیدن به مسجد از خیابانهای منتهی به میدان مشتاق که مملو از ماموران شهربانی و ساواک بود بیاعتنا به آنان عبور کردند.
در خیابانها و محوطه بیرونی مسجد گروهی از اراذل و اوباش و کولیهای اجیر شده با شعار «جاوید شاه» تعجب آنان را برانگیخته بودند. آنان با این کار خود تلاش داشتند ضمن به هم زدن آرامش مجلس، عزاداران را تحریک کنند تا بتوانند به بهانه بلوا، به مسجد حمله کنند و عزاداران را مورد ضرب و شتم قرار دهند.
انبوه جمعیت عزادار که صحن و شبستان مسجد جامع را پر کرده بود و در حال و هوای خودش به سخنان خطیب مراسم گوش سپرده بود، ناگهان صدای قیل و قال و هجوم جمع زیادی از کولیها و اوباش را شنیدند. آنان با چوب و چماق در حال ورود به مسجد بودند. اوباش که جمعیتی در حدود ۳۰۰ نفر بودند از همان درِ ورود مسجد شروع به ضرب و شتم عزاداران و شکستن در و پنجرهها کردند و فضای آرام و معنوی سخنرانی را به هم زدند و سربازان شهربانی کرمان نیز به دنبال آنان وارد مسجد شدند.
اوباش و کولیهای حرمتشکن بیرحمانه پیر و جوان و مرد و زن حاضر در مسجد را کتک زدند و سربازان شهربانی نیز شروع به شلیک گاز اشکآور کردند. ماموران ساواک نیز بیکار نبودند. آنان از بالای پشتبام مسجد بر سر عزاداران تکههای آجر و سنگ ریختند و حرمت خانه خدا را شکستند و قرآنها و کتابهای دعا را پاره کرده و آتش زدند.
شاهد زنده
یدالله علویراد از کرمانیهای حاضر در مسجد جامع و یکی از شاهدان جنایت مزدوران رژیم پهلوی در خاطرهای از آن روز تعریف کرد: «از همان ساعتهای اولیه صبح خبر رسید که در اطراف مسجد نیروهای دولتی مستقر شدهاند. تقریبا ساعت ۹ صبح آمدم جلوی درِ شرقی مسجد که دریاچه و حوض آب در آنجاست.
بالای سر درِ مسجد عکس بزرگی از امام در کنار ساعت مسجد جامع نصب بود؛ البته گوشه و کنار مسجد نیز عکسهایی از امام و پلاکاردهای حاوی شعارهای ضد رژیم نصب بود. جلوی درِ شرقی تعدادی را در پیادهرو چوب به دست دیدم. مشخص بود همان کولیهای چوب به دست هستند و میخواهند به مسجد حمله کنند. آنها یواش یواش حلقه محاصره را تنگتر کردند. تا این زمان اگر کسی میخواست از مسجد بیرون رود، اجازه میدادند. بعد از این هر سه درِ مسجد توسط ماموران بسته شد و به کسی اجازه ورود و خروج ندادند.
وقتی کولیها از پلهها پایین آمدند، من به بچهها گفتم درِ مسجد را ببندند که وارد مسجد نشوند. مردم در صحن مسجد پخش بودند و احتمال ورود آنها را به مسجد نمیدادند که ناگهان از پشتبام مسجد هجوم آوردند. ظاهرا روز قبل هماهنگی کرده و مقداری آجر و قلوه سنگ به پشت بام برده بودند.
مردم که دیگر در حیاط مسجد امنیت نداشتند، به طرف شبستان آیتالله صالحی رفتند. داخل شبستان به مردم گفتم که فرشها و قالیها را جمع کنند و پشت ستونهای قطور جمع کنند که اگر آتشسوزی رخ داد قالیها آتش نگیرد. موقعی که مردم از صحن مسجد به داخل شبستان آمدند، یک دفعه از درِ شرقی و از راهپلهها مأموران و کولیها داخل مسجد ریختند که مشخص بود از پشتبام آمدهاند. آنها از راهپله به پایین آمده و داخل مسجد شدند. چماق به دستها با حمایت گارد شاهنشاهی وارد مسجد شدند. آنان با شعار جاوید شاه وارد مسجد شدند.
حدود ساعت ۱۱:۱۵ صبح حیاط و صحن مسجد را اشغال کردند. درهای مسجد هم بسته شد و به کسی اجازه ورود و خروج نمیدادند. نیروهای نظامی هم وارد عمل شدند. شبستان آیتالله صالحی در قسمت شمال مسجد جامع بود. وسایل گروه ما که ادارهکننده مراسم بودیم، در شبستان کوچک جنب صفه بزرگ غربی مسجد قرار داشت و ما در آنجا مستقر بودیم.
من به اتفاق یکی از دوستان به شبستان غربی رفتیم و آنجا مستقر شدیم. افراد زخمی را در آن شبستان بستری کرده و زخمهایشان را بستیم. برای خنثی کردن اثر گازهای خفهکننده و گازهای اشکآور، دو سه تا از سبدهای انگور که بیضی شکل و اصطلاحا «چاک» میگفتند و برای پذیرایی مراسم خریده بودیم در وسط شبستان آتش زدیم.
در آن ساعت درگیری زیاد بود و صدای جیغ و فریاد از همه طرف بلند بود. کولیها که به لحاظ فرهنگی ضعیف بودند، کارهای سخیفی انجام میدادند از جمله وقیحانه چادر از سر زنها میکشیدند، گیس زنها را میکشیدند، زشتترین جملات و کلمات را میراندند. جو خیلی نامأنوسی بود. به آیتالله صالحی اهانت کردند، تعدادی از روحانیون را کتک زده و زخمی کردند که آقای نیشابوری و آقای اسدی از آن جمله بودند.
آن روزها وسایل نقلیه اغلب مردم موتور و دوچرخه بود. از اتفاقاتی که وحشت زیادی را در مسجد ایجاد کرد، این بود که وقتی این گروه مهاجم به مسجد رسیدند اول کاری که کردند موتورها و دوچرخههای مردم را آتش زدند. من دقیقا یادم هست که شعله آتش به ساعت مسجد رسید و یک قسمت از آن را از بین برد. این درگیریها تا ساعت ۱۵ ادامه داشت و تیر هوایی هم میزدند.»
گزارش ساواک
طبق گزارش ماموران وقت ساواک «در روز چهلم شهدای ۱۷ شهریور تهران و اولین سالگرد ارتحال آیتالله آقا سید مصطفی خمینی ساعت ۸ صبح در روز ۲۴ مهر ۱۳۵۷ حدود ۵۰۰۰ نفر از مردم کرمان به دعوت علما و روحانیون شهر برای بزرگداشت آنان در مسجد جامع شهر اجتماع کردند. در این روز بازار و کلیه مغازهها تعطیل بود.»
روزنامه کیهان هم گزارش داد: «به نظر من حدود ۳۰۰ نفرند اما به روایت ماموران ساواک ۱۰۰۰ نفر از ساکنین زاغهنشین کرمانی با در دست داشتن چوب و میله آهنی و دادن شعارهایی به نفع حکومت در ساعت ۱۱:۳۰ هنگامی که حجتالاسلام صمدانی واعظ مسجد جامع مشغول سخنرانی بود، به مسجد رسیدند. ابتدا دوچرخهها و موتورسیکلتهای مردم را آتش زدند که البته با واکنش مردم روبرو شدند و بین مردم و کولیها درگیری به جود آمد.
در این هنگام نیروهای شهربانی با استفاده از گاز اشکآور و شلیک هوایی سعی در متفرق کردن آنان داشتند. در همین هنگام عدهای دیگر از مهاجمان به پشتبام مسجد رفتند و با پرتاب آجر جمعیت داخل مسجد را مورد حمله قرار دادند. در این میان آیتالله صالحی و آیتالله رخشاد نجفی به دلیل پخش گازهای اشکآور بیهوش شدند سپس عدهای دیگر از کولیها به سمت مردم حمله کردند و عدهای را مجروح و زخمی کردند.
در اثر این واقعه، قسمتی از وسایل مسجد و ساختمان مسجد آتش گرفت و بخشی از قرآنها و کتابهای دعا سوخت.»
روزنامه اطلاعات هم گزارش کرد: «۷۰ باب مغازه در خیابان شاهپور کرمان به آتش کشیده شد و شیشههای چندین بانک و موسسات بزرگ تجاری شکسته شد.»
منابع:
روزنامه کیهان، شماره۱۰۵۹۱ ص۲
صحیفه امام، جلد ۳، صص ۵۱۱-۵۱۳
روزنامه اطلاعات شماره ۱۵۷۳۵ مورخ ۲۵/ ۷/ ۵۷، ص۴
انقلاب اسلامی به روایت ساواک. ج۱۳. تهران. مرکز بررسی اسنادتاریخی وزارت اطلاعات. چاپ اول. ۱۳۸۲. ص۴۵۷
انتهای پیام
نظرات