مهدی نجفزاده در نشست «اصلاحات در گام سوم» که در دفتر حزب کارگزاران سازندگی خراسان رضوی برگزار شد، با اشاره به تاریخچه اصلاحطلبی در ایران، اظهار کرد: حرکتی را که تحت عنوان اصلاحطلبی از سال ۱۳۷۶ تا ۱۴۰۳ شاهد آن هستیم، میتوان با حرکت سینوسی اصلاحات در زمان قاجار مقایسه کرد، یعنی در آن دوره هم اصلاحات شامل سه گام بود؛ اصلاحات امیرکبیر که اصلاحات ساختاری بود، اصلاحات میرزا حسین خان سپهسالار که انقلاب از بالا محسوب میشود و اصلاحات امینالدوله که اصلاحات فردی بود.
وی ادامه داد: اصلاحات ساختاری که در دوره اول ناصرالدینشاه اتفاق افتاد، خیلی جدی بود و از مهمترین اتفاقات این بود که روزنامه وارد ایران شد. امیرکبیر این اصلاحات را از دربار شروع کرد که از آن به دهلیز قدرت تعبیر میشود. ترس و هراسی که بین درباریان به وجود آمد، باعث شد مقدمات شکست اصلاحات فراهم شود، در صورتی که خود شخص ناصرالدینشاه موافق این اصلاحات بود. در حقیقت شکست اصلاحات در آن زمان نتیجه فعالیتهای دهلیز قدرت بود.
عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی بیان کرد: در گام دوم، سپهسالار اصلاحات را از درون دربار قدرت آغاز کرد، یعنی دامنه اصلاحطلبی را کوتاهتر کرد و اصلاحات را بهصورت تدریجی و جزیی انجام داد و سعی داشت نگاه بر اصلاحات را عوض کند. اینجا نیروهای موثر اصلاحات، خودشان در بدنه قدرت بودند و ترس و واهمهای از این جریان نداشتند؛ اما جالب است که در این دوره هم اصلاحات شکست خورد، زیرا دامنه آن مشخص نبود و درباره اینکه چه چیزی قرار است اصلاح شود، برنامه و ایدهای وجود نداشت. اساسا هم طبیعت اصلاحات این است که هرچه به بدنه قدرت نزدیکتر شود، دامنه آن کوتاهتر میشود.
نجفزاده ادامه داد: در گام سوم یعنی اصلاحات امینالدوله، دامنه اصلاحات به شدت محدود شد و کسی به دنبال اصلاحات ساختاری و اصلاحات رفتاری نبود و هدف فقط ایجاد گشایش و روزنهای برای تنفس و فضای اندکی بازتر بود، زیرا اواخر دوره ناصرالدینشاه هم فقر اقتصادی به شدت افزایش پیدا کرده بود و هم فضای سیاسی شدیدا بسته بود. این وضعیت منجر به انقلاب مشروطه شد.
وی اظهار کرد: از اصلیترین دلایل شکست اصلاحات در دوره ناصرالدینشاه، ادامه ندادن و شانه خالی کردن شخص او از اصلاحات بود، در صورتی که او اولین شاه قاجار بود که اقدام به اصلاحات کرد و حتی در کتب تاریخی ذکر شده است که روشنفکران را دور خود جمع و با آنها صحبت میکرد.
وی بیان کرد: اصلاحات باید نسبتسنجی خود با طبقات اجتماعی مختلف را مشخص کند. در دوره ناصرالدینشاه، تنها طبقه نخبگان خواستار اصلاحات بودند و این مفهوم و درک در طبقات دیگر جامعه وجود نداشت. زمانی که طبقات اجتماعی مختلف پشت اصلاحات نباشند، به صرف حضور و خواست سیاسیون نمیشود اصلاحات را انجام داد. بهطور کلی از دلایل شکست اصلاحات در ایران این است که خاستگاه اجتماعی مشخصی ندارد و صرفاً با وقایع و اتفاقات مختلف اقدام به حضور و فعالیت بهعنوان یک جریان میکند.
عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی گفت: اساساً اصلاحات مانیفست و مفهوم مشخص و شفافی از خود تعریف نکرده است تا طبقات اجتماعی مختلف با آن ارتباط بگیرند و اصلاحات را بهتر درک کنند. نکته دیگری که باعث شکست اصلاحات در ایران شده، این است که اصلاحات در کشور ما یک روند همراه با آزمون و خطاست.
نجفزاده با اشاره به سه دوره اصلاحات بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، اضافه کرد: جریان اصلاحات بعد از انقلاب اسلامی به گفتمان دوم خرداد ۷۶، گفتمان اعتدال در دوره ریاست جمهوری روحانی و گفتمان وفاق ملی در دولت پزشکیان تقسیم میشود. هیچکدام این سه گفتمان دارای محتوای مشخصی نیست. در ادبیات سیاسی ایران با فقر مفهومی در اصطلاحات و الفاظ و کلمات مواجه هستیم و این اصطلاحات بهدلیل نبود مانیفست و محتوای شفاف، پس از اتفاقاتی ناگهانی، مصادره یا تعبیر به غلط میشوند.
انتهای پیام
نظرات