علیاکبر عباسی، در گفتوگو با خبرنگار ایسنا اظهار کرد: قبیله پیامبر (ص) مهمترین قبیله در میان قبایل شمالی و جنوبی عرب بود. از میان طایفههای قریش نیز دو طایفه بنیامیه و بنیهاشم از مهمترین طایفهها بودند، زیرا جد آنها، قصی ابن کلاب، قریش را قدرتمند و از حالت بدوی خارج کرده و باعث شده بود که قریش اهل حرم و کلیددار کعبه شوند. اعتبار و منزلت داشتن در قریش وابستگی تامی با نسبت داشتن با قصی ابن کلاب داشت. بنابراین پیامبر اسلام (ص) در خانواده معتبر و مشهوری به دنیا آمدند که نزد مردم مشروعیت داشتند، اما با این وجود با سختی و مشقت فراوان زندگی کردند.
او ادامه داد: پیامبر اسلام (ص) در بدو تولد، پدر خود و در دوران کودکی نیز مادر و پدربزرگشان را از دست دادند. شرایط برایشان سخت شد و مجبور شدند تحت سرپرستی عموی تنی خود یعنی ابوطالب که با وجود نجیبزادگی وضع اقتصادی مناسب و هوش تجاری نداشت و تنگدست بود، زندگی کنند. به همین دلیل، به تعبیر امروز با وجود اشرافزاده بودن، در پر قو بزرگ نشدند. قرآن نیز به این مسئله اشاره کرده که پیامبر اسلام (ص) یتیم بودند و خداوند به ایشان پناه داد تا ایشان نیز به یتیمان پناه دهد. بنابراین حضرت محمد (ص) از ۸ تا ۲۵ سالگی، در خانه یکی از عموهای خود که برخلاف سایر عموها تنگدست بود، زندگی کردند. البته ابوطالب نیز از بزرگان قریش بود، اما ثروتمند نبود. به همین دلیل پیامبر (ص) وقتی شاهد تنگدستی عموی خود بود، از همان کودکی و نوجوانی مشغول کار شد و برای مردم چوپانی میکرد.
این عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان درباره وضعیت مالی ابوطالب، سرپرست پیامبر(ص) در دوران کودکی، بیان کرد: در آن دوره که بزرگان قبایل، چند زن را به همسری میگرفتند، ابوطالب تک همسر بود و تا آخر عمر به علت فقر و تنگدستی همسر دیگری نداشت، زیرا سیر کردن شکم همین یک زن و فرزندانش نیز برای او مشکل بود. این سختیها باعث شدند که پیامبر اسلام (ص) از یک انسان اشرافزاده، به یک انسان خودساخته تبدیل شوند. ایشان در دوران نوجوانی و شکلگیری شخصیت، زندگی پر زحمتی داشتند و این رنجها تا زمانی که ایشان در ۲۵ ساگی با بانوی متمولی به نام خدیجه (س) آشنا شدند، ادامه داشت.
تربیت در دامان ابوطالب و فاطمه بنت اسد
عباسی با تاکید بر اینکه پیامبر (ص) در دامان فاطمه بنت اسد بزرگ و تربیت شدند و ایشان را بسیار دوست میداشتند و حتی بیش از مادر خود او را تکریم میکردند، گفت: حضرت حتی پس از رحلت فاطمه بنت اسد، در قبر او دراز کشیدند و پیراهن خود را کفن او قرار دادند. صحابه از ایشان علت این تکریم را پرسیدند و پیامبر پاسخ دادند که فاطمه واقعاً برای من همچون مادر بود و غذاهایی که در خانه خود نداشت، از فرزندان خود دریغ میکرد، ولی من را با آن سیر میکرد. این محبتها در شرایطی بود که هیچ کسی نمیدانست که محمد قرار است روزی پیامبر و فرد قدرتمندی شود. فاطمه به این فرزند یتیم در فقر و نداری به خوبی رسیدگی میکرد. شاید شهرت حضرت محمد (ص) با عنوان پیامبر مهربانیها بهخاطر تربیت پرمهر ابوطالب و فاطمه بنت اسد باشد.
او بیان کرد: هنگامی که پیامبر اسلام ازدواج کردند نیز برای جبران محبت ابوطالب و فاطمه بنت اسد، پیشنهاد کردند که به علت تنگدستی ابوطالب، هریک از عموهای ناتنی پیامبر، یکی از فرزندان ابوطالب را به سرپرستی بگیرند و خود نیز امام علی (ع) را که در آن زمان حدود ۳ یا ۴ ساله بودند، به سرپرستی گرفتند. پیامبر (ص) خیلی تلاش میکردند همانطور که ابوطالب و فاطمه بنت اسد با محبت او را بزرگ کردند، او نیز با محبت تمام به امام علی (ع) او را پرورش دهند و او را همه جا همراه خود میبردند. امام علی (ع) نیز فرمودند که حتی در سفرها و در کوهها و ... همراه با پیامبر (ص) بودند.
وی ادامه داد: تنها دورانی که زندگی پیامبر (ص) ثباتی نسبی داشت، از ۲۵ تا ۴۰ سالگی ایشان بود. پس از بعثت، اتفاقهای بسیاری در زندگی ایشان رخ داد و با تهمتهای قریشیان و آزار و اذیت شدن یارانشان مواجه شدند.
این مدرس دانشگاه با اشاره به اینکه پیامبر تا حدود ۲۵ سالگی از ابوطالب و همسرش محبت فراوان را آموختند و وضعیت مستضعفین را نیز تجربه کردند، اظهار کرد: پیامبر اسلام (ص) معتقد بودند که بلال حبشی در نظر ایشان از ابوسفیان (بزرگ قریش) برتر است، اما ساختار جامعه عربستان این مسئله را درک نمیکرد. جامعه عرب، افراد غیرعرب را پایینتر و بردگان را خیلی پایینتر از افراد غیرعرب تلقی میکرد.
وی افزود: در عرب، قریش جایگاه ویژهای داشت و در قریش، بنیامیه دست برتر را داشتند و در بنیامیه نیز ابوسفیان در مرتبه بالایی قرار داشت. به همین دلیل، پیامبر ابوسفیان را با بلال حبشی و سلمان فارسی مقایسه میکردند و آنها را برتر از ابوسفیان میدانستند.
او با بیان اینکه ایده برابری ضعفا و اقویا توسط کسی مطرح میشد که خود او از اشراف بود و منفعتی از برابری ضعیفان و اقویا نمیبرد، اظهار کرد: مردم هم پیامبر (ص) را از اشراف میدانستند و به همین دلیل، کلام او درباره برابری همه، برای آنها جالب توجه بود. پیامبر اسلام (ص) درد طبقات پایین را به خوبی درک میکردند، وضع مالی خوبی نداشتند و گوسفندان را به چرا میبردند. چوپانی شغل سختی است که شغل اغلب انبیا نیز بوده است و گویا مشیت خداوند در این بوده که فرستادگانش با پشت سر گذاشتن سختیهای این پیشه خودساخته شوند.
عباسی که معتقد است پیامبر اسلام (ص) پیش از نبوت در ۲۰ سالگی درصدد تغییر وضعیت اجتماعی مکه برآمدند، بیان کرد: ایشان با گروهی از جوانان پیمان حلف الفضول را منعقد کردند. این پیمان در فارسی به پیمان جوانمردان مشهور است و به موجب آن افراد موظف هستند فراتر از نژاد، از ضعفا و مظلومان حمایت کنند. این در حالی بود که اعراب تنها خود را موظف به حمایت از همقبیلهایها و همطایفهایهای خود میدانستند. پیامبر اسلام (ع) تحت تاثیر رنجهایی که دیده بودند و تربیت محبت محورشان، پس از بعثت نیز به این پیمان پایبند بودند.
پیامبر اکرم (ص) پس از ازدواج
این نویسنده و پژوهشگر تاریخ اسلام گفت: نسل پیامبر (ص) از طریق فرزندان حضرت خدیجه (س) ادامه یافت و از سایر ازدواجهایشان فرزند زندهای نداشتند. همچنین مهمترین ازدواج ایشان، ازدواج با حضرت خدیجه (س) بود. پیامبر اسلام تا پس از ۵۰ سالگی ازدواج مجدد نداشتند و حدود ۲۸ سال از زندگی خود را با حضرت خدیجه (س) گذراندند. سایر ازدواجهای ایشان، حدود ۷ یا ۸ سال آخر زندگی ایشان را تشکیل میداد. توجه کنید که حضرت خدیجه (س) هنگام ازدواج با حضرت محمد (ص) از پیامبر شدن ایشان در آینده اطلاعی نداشتند و با این حال با ایشان که فردی رنجدیده و تنگدست بودند و پدر و مادری نداشت، ازدواج کردند. از نظر اعراب، با وجود اینکه پیامبر (ص) از نژاد برتر تلقی میشد، اما به دلایلی که گفته شد، صلاحیت مالی کافی برای ازدواج با خدیجه (س) را نداشتند.
عباسی بیان کرد: با توجه به فضای تجاری مکه، حضرت محمد (ص) از چوپانی، به فعالیتهای تجاری نیز میپرداختند و به همین دلیل به محمد امین معروف شدند. از آنجا که اموالی برای تجارت نداشتند، کسانی مثل خدیجه (س) اموال خود را به فردی صادق و امین مانند حضرت محمد (ص) میسپردند تا تجارت کنند.
او با اعتقاد به اینکه حضرت محمد (ص) از فضای پر از تبعیض و فحشای مکه بیزار بودند و به همین دلیل ساعات طولانی را در غار سپری میکردند تا از این فضا دور باشند، افزود: ایشان در فضای غار، فرصت تفکر پیدا کردند. برخلاف مردم مدینه و طائف که مردم کشاورز و باغدار بودند و به همین دلیل اختلاف طبقاتی کمی داشتند، در میان مردم مکه که عدهای از آنها تاجر بودند، اختلاف طبقاتی بیداد میکرد. راهزنان به کاروانهای تاجران اهل مکه به سبب اینکه اهل حرم بودند، حملهور نمیشدند و به همین دلیل این تاجران سرمایههای بسیاری داشتند. برخی از مردم مقروض میشدند و بدهیهای با بهره بالا باعث میشد که فرزندان خود را بهعنوان برده به ثروتمندان تحویل دهند. در این شرایط، فرزندان انسانهای آزاد، برده میشدند و تحت استثمار قرار میگرفتند. طبقات بالاتر فساد زیادی داشتند و طبقات پایینتر زجر زیادی میکشیدند. پیامبر (ص) این فضا را اصلاً نمیپسندیدند.
انتهای پیام
نظرات