به گزارش ایسنا، کامالا هریس، معاون وزیر امورخارجه آمریکا پس از دومین سوءقصد به جان دونالد ترامپ، رئیس جمهور پیشین آمریکا در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: خشونت هیچ جایی در ایالات متحده ندارد. تیم والز، فرماندار مینهسوتا و نامزد معاونت هریس نیز پیامی مشابه منتشر و خاطرنشان کرد خشونت در کشور ما جایی ندارد. این چیزی نیست که ما به عنوان یک ملت شناخته میشویم.
اما این، بهطور حتم یکی از بزرگترین و ماندگارترین دروغهایی است که آمریکاییها به خود میگویند. خشونت در تاریخ سیاسی آمریکا نهفته است. برای ملت نیز این امری اساسی است و جایگاه مرکزی در گذشته و حال ایالات متحده دارد و به شکل دادن به آینده آن ادامه خواهد داد.
سوابق ترور در سطوح بالا و تلاش برای ترور چهرههای برجسته، تاریخ آمریکا را پر کرده است، گاهی اوقات بهطرز ویرانگری موفقیتآمیز و تعیین کننده شرایط و گاهی اوقات اتفاقاتی جزئی در مسیر مبارزات انتخاباتی بوده است. همچنین خشونت بومی و نژادپرستانهای وجود دارد که ویژگی روزمره زندگی آمریکایی است و بهعلاوه خشونت با اسلحه بسیار رایج و ظاهراً کاملاً قابل قبولی وجود دارد که در کلاسهای درس به کودکان تحمیل میشود.
روزنامه سیدنی مورنینگ هرالد تصریح کرد: این خشونت وحشتناک و مداوم یک اشکال نیست، یک ویژگی است.
در ایالات متحده، واکنش به اقدامات خشونتآمیز فردی مانند سوءقصد علیه دونالد ترامپ که در این هفته و در ماه ژوئیه اتفاق افتاد، معمولاً از این منظر که چرا و چگونه این اتفاق ادامه مییابد و چگونه میتوان به طور واقعی به آن پرداخت، نادیده گرفته میشود.
روزنامه استرالیایی دلیل ادامه این وضعیت را نبود اراده سیاسی لازم در نظام سیاسی آمریکا دانست که سبب میشود اصلاحات واقعی در زمینه نگهداری اسلحه دست نیافتنی به نظر برسد.
سیدنی مورنینگ هرالد افزود: بنابراین، در غیاب یک تغییر واقعی، اجماع مشترک غالب است؛ نگهبانان بیشتر و اسلحههای بیشتر برای دفع قاتلان احتمالی با دسترسی به سلاحهای مشابه.
در ایالات متحده، پاسخ همیشه یک چیز است: اسلحه بیشتر.
اما آنچه در ایالات متحده اتفاق میافتد، در واقع، تنها یک موضوع داخلی نیست. سیاستهای خارجی یک کشور در نهایت، امتداد سیاستهای داخلی آن کشور است. به همین دلیل، خشونت سیاسی داخلی آمریکا برای سایرین نیز اهمیت دارد.
اثرات آشکاری وجود دارد: این هرج و مرج خشونتآمیز و سیاسی در یکی از کشورهای قدرتمند دنیا، دموکراسی را بهعنوان یک کل تهدید میکند و به ناچار به بیرون سرریز میکند.
تأثیر مداوم و دیگر این خشونت نهادینه شده که کمتر دیده میشود، این است که خشونت ملی سیستماتیک و پاسخ به آن نیز به بیرون انعکاس پیدا میکند. به این معنی که در سیاست خارجی آمریکا، درست مانند سیاست داخلی، پاسخ غریزی به هر مشکلی، بررسی دقیق علل ریشهای قبل از برداشتن گامهای سنجیده برای پرداختن به آن در بلندمدت نیست، بلکه پاسخ غریزی، خشونت بیشتر است.
این به معنای ساده لوح بودن در مورد پیچیدگیهای جنگ نیست اما وقتی پاسخ غریزی همیشه اسلحه بیشتر باشد، دیپلماسی و تغییر واقعی به شکل ناگزیر به یک نگرانی ثانویه تبدیل میشود. در بدترین حالت که بسیار مکرر هم هست، ایجاد صلح واقعی بهطور فاجعهبار و دائمی با تسهیل خشونت بیشتر توسط ایالات متحده تضعیف میشود. زیرا وقتی تنها چیزی که در دست دارید یک چکش است، هر مشکلی یک میخ محسوب میشود. همانطور که تحلیلهای سیاسی آمریکایی فرض را بر این میگذارند که قاتلان احتمالی را فقط با چند اسلحه دیگر در دست ماموران سرویس مخفی میتوان متوقف کرد. در واقع، هیچکدام از اینها به علل اصلی خشونت نمیپردازد، یا درک نمیکند که کشوری - و در واقع جهانی - مملو از سلاحهای بیشتر آنها را امنتر نخواهد کرد.
تمایل به دستیابی به اسلحههای بیشتر و بزرگتر، ایالات متحده یا جهان را امنتر نمیکند و دقیقاً برعکس عمل میکند.
انتهای پیام
نظرات