رجبعلی لباف خانیکی در گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: در صفحات شرقی خراسان از اواخر قرن سوم هجری قمری و همزمان با خیزشهای استقلالطلبانه از قید سلطه و زبان خلفای عباسی حیات فرهنگی خاص و جدیدی آغاز شد و آن رواج نوعی جهانبینی مبتنی بر عرفان و تصوف بود. مسیری که با مناعت و بینیازی به سوی کمال پیش میرفت و انسان را به جایگاه آرمانیش رهنمون میکرد.
وی افزود: «ابوالحسن نوری بغوی خراسانی» متوفی به سال۲۸۶ هجری قمری (بغوی منسوب به بغشور، شهری واقع میان سرخس و هرات) که به قول جنید بغدادی «صدیق زمانه بود»، آن جهانبینی را در آغاز شکلگیری اینگونه بیان کرده است که «تصوف و رسوم علوم نیست ولیکن اخلاق است». «تصوف آزادی است و جوانمردی و ترک تکلف و سخاوت». «هر که چیزی را به خداوند تعالی داند و از آن وی شناسد اندر همه چیزها رجوعش به وی باشد نه چیزها». «نعمت درویش آن است که چون بیابد، بیازماید و چون بیابد بدهد».
این پژوهشگر و باستانشناس خراسانی عنوان کرد: در این خطه ولایات هرات، باخرز، خواف و جام از ویژگیهای خاصی برخوردارند، زیرا در هر کدام از آن ولایتها آثار وجودی عارفان و صوفیانی بر جای مانده که افکار و اندیشههای بلند آنها را فریاد میزنند و در عصر خود در عرصه زندگی همگان پرتوافکن بودهاند. خواجه عبدالله انصاری؛ عالم اسلامی و صوفی بزرگ زمان خود بود که در هرات میزیست و ۹ اثر عرفانی از خود به یادگار گذاشت. شیخ احمد جام؛ ملقب به «ژنده پیل» از عارفان و صوفیان مشهور و والا مقام ولایت جام بود که بیشترین تاثیرات فرهنگی و هنری بر منطقه گذاشت.
وی اضافه کرد: همچنین افراد دیگری مانند سیف باخرزی؛ صوفی، عارف، شاعر و مرید شیخ نجمالدین کبری بود و دیوان شعر و رسالاتی کتابت کرد که یکی از آنها رساله فارسی در باب «معنی عشق» بود. امیر قوامالدین سنجانی؛ اهل سنگان خواف بود و مجذوب پروردگار، او دستش را وقف مسلمانان کرده بود. ابابکر تایبادی؛ عارف و اندیشمندی تربیت یافته شیخ احمد جام و از مریدان دلباخته او بود. عبدالرحمن جامی؛ در خرگرد جام متولد شد و در هرات درگذشت. او ادیب و صوفی و رهرو شیخ احمد جام بود.
لباف خانیکی ادامه داد: اما در میان آنها بدون تردید شیخ احمد جام را میتوان محور و استوانه اندیشهای فرض کرد که در آثار خودش پویا و در آثار برخی مریدان و مقامات نویسانش گزافهگویی و گاه خرافه محسوب میشوند و همان خوی و خصلتها، منش و معیشتی که به حقیقت یا خطا برای شیخ توصیف کردهاند؛ بُن مایههای فرهنگی و هنری خاصی شده که آثار آن در پهنه وسیعی از هرات تا خواف گسترده شده است. یکی از آن مظاهر فرهنگی سنگهای آراسته و بلند قامتی هستند که از اوایل قرن هشتم هجری قمری بر فراز قبور افراشته میشدند.
وی بیان کرد: البته سنگ افراشتهها منحصر به منطقه مورد نظر ما نبوده و نصب گونههای متنوع آنها با پیامهای فرهنگی خاص و متفاوت به صورت نمادین در مناطقی از آذربایجان، «گورستانهای پینه شلوار» در تبریز، «شادبا» در بستانآباد، «اطراف بقعه اسحاق» در هریس، «سرد رود»، «ده انار»، «کلجاه و کیجان اسکو» و «ترکمن صحرا» در گلستان، «روستای ابوالوفا» در لرستان و «گورستان شاه بداغ» در کرمانشاه مشاهده کرد؛ اما سنگافراشتههای شرق خراسان با آنها متفاوت و برخاسته از فرهنگ بومی که عمدتا از افکار اندیشه و مقامات شیخ احمد جامی نشات گرفته است.
این پژوهشگر و باستانشناس خراسانی خاطرنشان کرد: شادروان دکتر علی فاضل مراحل زندگی شیخ جامی را اینگونه وصف کرده است «شیخ احمد ژنده پیل پس از گذراندن ۲۲ سال از عمرش در گمراهی و تباهی، توبه کرد و پای به کوهسار گذاشت و ۱۸ سال در کوههای نامق و بزد عزلت گزید تا بخشایش الهی این گم شده در مناهی را چراغ توفیق راه داد و نور حق در قلبش زبانه کشید و از خلوتگاهش در کوه بزد بدر آمد و قصد معدآباد (تربت جام فعلی) کرد تا مَشرب خود را به مردم ابلاغ کند».
وی افزود: سنگ افراشتهها در هر نقطهای در جهان و با هر فرم و ایدهای که ساخته شدهاند، در یک موضوع مشترک هستند و آن بیان و القای جاودانگی یاد و خاطره متوفی است که البته گاه با اندیشههای روحانی، عرفانی و ایدئولوژیک همراه میشوند و به عنوان یک نماد تجلی مییابد.
لباف خانیکی ادامه داد: بدون تردید سنگ افراشتههای شرق خراسان به عینه این فرضیه را بازتاب دادهاند، زیرا پرتو افکار و اندیشههای دینی و عرفانی به یُمن حضور شخصیتهای بزرگ دینی، عرفانی و تاثیر و نفوذ صاحب آن افکار و اندیشهها در شئون مختلف زندگی اهالی شرق خراسان اعم از فرهنگ، هنر و معماری تجلی داشته و دارد.
وی اظهار کرد: سنگ افراشتهها بارزترین نماد مشترک فرهنگی مردم است که میتوان نمونههایی از آن را بیان کرد. شهر هرات تا سال ۱۲۷۳ هجری قمری شهری از خراسان و متعلق به ایران بود، اما در آن سال وزیر مختار انگلیس از میرزا آقاخان نوری صدراعظم ناصرالدین شاه خواست در ازای کمکی که دولت انگلیس در رسیدن به مقام صدارت به او کرده است، هرات را به حالت استقلال برگرداند.
این پژوهشگر و باستانشناس خراسانی اضافه کرد: میرزا آقاخان نوری که دست نشانده انگلیسیها بود، به فرخ خان امینالملک ماموریت داد که به پاریس برود و با انگلیسیها در مورد هرات مذاکره کند. فرخ خان در ماموریت خود با سفیر انگلیس در پاریس با وساطت ناپلئون سوم امپراطور فرانسه مذاکره کرد و نتیجه آن «قرارداد پاریس» در هفتم ماه رجب ۱۲۷۳ هجری قمری شد.
وی تصریح کرد: با این وجود مشترکات فرهنگی مردم افغانستان به خصوص شهر هرات را با مردم ایران و به خصوص خراسان نمیتوان نادیده گرفت و همان مشترکات موجب شده تا از گذشتههای دور نمادهای فرهنگی و هنری مشابهی در هرات باقی مانده باشند که سنگ افراشتهها از آن جمله است. بیشترین و متنوعترین سنگ افراشتهها در صحن مزار «خواجه عبدالله انصاری» در محله گاذرگاه هرات است.
لباف خانیکی اظهار کرد: بنای عظیم و فاخر آرامگاه خواجه در سال ۸۳۲ هجری قمری به همت ابو سعید میرزا ساخته شد و پس از آن بر فراز گور مریدان و شیفتگان خواجه که در آن مکان به خاک سپرده میشدند، سنگ افراشتههایی نصب میشد. آن سنگ افراشتهها از نظر نوع و به لحاظ فرم با یکدیگر تفاوت داشتند. بعضی از نوع مرمر سفید و برخی سنگهای آهکی یا رخام یا هرکاره بودند اما از نظر فرم با دیگر سنگ افراشتههای شرق خراسان مانند بودند.
وی گفت: گروهی از آنها لوحههای بلند عمودی، مکتوب و مزین به حواشی تزئینی مانند سنگ افراشتههای صحن مزار شیخ احمد جامی و تعدادی هم ستون سنگهای برافراشته استوانهای یا با قاعده چند ضلعی مانند سنگ افراشتههای منطقه خواف و باخرز و گویی با آنها از جایگاه فلسفی یکسان برخوردار بوده و احتمالا ملهم از روایات مربوط به شیخ احمد جامی بودند.
این پژوهشگر و باستانشناس خراسانی خاطرنشان کرد: منطقه تربت جام کنونی در قدیم به «زام» معروف و مرکز آن ولایت پوژگان یا بوزجان واقع در حدود ۲۵ کیلومتری شرق تربت جام کنونی بوده و بزرگانی مانند «ابوالوفای بوزجانی» را در دامان خود پرورش داده است. زام یا جام از روستاهای فراوانی برخوردار بوده که یکی از آنها «معدآباد» نام داشته و همان معدآباد پس از مهاجرت آرامش و دفن «احمدبن ابوالحسن نامقی ترشیزی» معروف به «شیخ احمد جامی» در آن، «تربت جام» نامیده شده و حضور شیخ احمد چه در دوران حیات و چه بعد از مرگ بر فرهنگ، هنر و معماری منطقه تاثیر شگرفی گذاشته تا جایی که هنوز برخی نواها و سازهای هنرمندان جامی حول افکار و اندیشه شیخ احمد جام سروده و نواخته میشوند.
وی عنوان کرد: شاخصترین اثر تاریخی تربت جام مجموعه معماری زیبا و متنوع آرامگاه شیخ احمد جام است که آغاز شکلگیری آن در دوران سلجوقیان با احداث خانقاه شیخ بود و آخرین ساختههای آن متعلق به عصر صفوی، اما گنبدخانه و فضاهای اصلی مجموعه در نیمه اول قرن هشتم و دوران آل کرت ساخته شد. نشانههای شاخص مجموعه معماری مزار شیخ احمد جامی که آن مکان را با دیگر پهنههای تاثیرپذیر از فرهنگ شیخ احمد جامی پیوند میدهد، سنگ افراشتههای صحن مزار شیخ احمد جامی است.
لباف خانیکی خاطرنشان کرد: این صحن قبل از تسطیح و ساماندهی در دهههای اخیر، آکنده از قبور شیفتگان شیخ بود که برخی از آنها با انواع سنگ افراشته مشخص شده بودند و بر روی برخی قبور نیز سنگهای کروی شکل قرار داشتند که به احتمال فراوان روایت هجرت شیخ از کوه بزد و حرکت سنگها در پی شیخ را تداعی میکردند.
این پژوهشگر و باستانشناس خراسانی اظهار کرد: سنگ افراشتههای مزار شیخ احمد جامی هم مانند مزار خواجه عبدالله انصاری در هرات متنوع و گوناگون، به شکل لوح و ستون بوده که اکنون تعدادی از سنگ افراشتههای لوح مانند را در سمت غربی صحن جهت نمایش نصب کردهاند اما ستون سنگها و قطعات کروی شکل گویا جمعآوری نشده و یا معدوم شدهاند.
انتهای پیام
نظرات