کتاب حاضر مجموعه گفتگوهایی را شامل میشود که میان شخصیتی خیالی به نام دیوید و من یعنی جان جریان دارد. دیوید تمام باورهای مربوط به واقعیتی متعالی را عمیقاً به دیده تردید مینگرد. اما من بر اساس تجربه دینی معتقدم که واقعیتی فراتر از قلمرو موجودات فیزیکی و انسانها وجود دارد.
در این گفتگوها پرسشهایی بزرگ طرح میشود که همه ما با آنها مواجهیم؛ آیا دلیل مناسبی برای اعتقاد به خدا وجود دارد یا خدا توهم است؟ منظور ما از خدا دقیقاً چیست؟ گذشته از خدای سنتی کلیسا آیا علاوه بر جهانی مادی که خود به آن تعلق داریم «چیزی هست؟ آیا بعضاً لحظات «اوج» یا غیر معمولی وجود دارد که برخی افراد جلوههایی گذرا از محیط روحانی بزرگتری را تجربه کنند؟ آیا اعتماد به چنین تجربهای معقول است؟ در این صورت تجربه مذکور درباره معنای زندگی چه نکتهای را نشان میدهد؟ درباره رویدادهای پس از مرگ چطور؟ در هر کدام از این موضوعات دیوید و جان دلایل دو طرف بحث را مطرح میکنند.
در گفتگوهای حاضر گاه به تجربههایی ارجاع میدهم که در طی زندگی طولانی خویش از سر گذراندهام نه تنها لحظات تجربه دینی ناگزیر بلکه تجربه مواجهه با دیگر ادیان زلزله رفتن به دادگاه با اتهام بدعت و حضور در جلسه احضار روح شاید به نظر برخی از خوانندگان فصلهای ۸ و ۷ درباره علوم اعصاب بیش از حد تخصصی بیاید و به همین دلیل وسوسه شوند که آنها را نادیده بگیرند اما امیدوارم که ایشان بر این وسوسه غالب شوند و دست کم نگاهی به آن صفحات بیندازند زیرا اصطلاحات تخصصی به زبان ساده بازگو شدهاند علاوه بر این در آن مباحث اطلاعات در واقع جالب توجه و مسائل بسیار مهمی به میان آمده است.
انتهای پیام
نظرات