• یکشنبه / ۲۱ مرداد ۱۴۰۳ / ۱۲:۲۴
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 1403052114067
  • منبع : مطبوعات

ماجرای جاسوس صهیونیستی که توانست به وزارت فرهنگ و وزارت دفاع سوریه نفوذ کند

ماجرای جاسوس صهیونیستی که توانست به وزارت فرهنگ و وزارت دفاع سوریه نفوذ کند

جاسوس‌ها چگونه عمل می‌کنند؟ چه دوره‌هایی می‌بینند؟ چه نوع آموزش‌هایی به آن‌ها داده می‌شود؟ و از چه ترفندهایی برای جلب اعتماد استفاده می‌کنند؟ تحت چه پوشش‌هایی فعالیت‌ می‌کنند؟ و سرآخر اینکه چطور کنار مقامات کشوری یا لشکری سر در می‌آورند و نفوذ می‌کنند؟

به گزارش ایسنا، شهروند نوشت: برای پاسخ به این سوالات، می‌توان سراغ یکی از جاسوس‌های مهم رژیم صهیونیستی به نام «الی کوهن» رفت؛ مردی که پرونده‌اش امروز کامل در اختیار ماست و چندین کتاب هم درباره‌اش نوشته‌اند. اما از جمله کتاب‌هایی که از این جاسوس به فارسی ترجمه شده و اطلاعات فراوانی هم دارد می‌توان به «الی کوهن، نفوذی و جاسوس اسرائیلی» نوشته الی بن حنان (ترجمه محمد مهدی سید ناصری) اشاره کرد. در گزارش امروز تصمیم گرفتیم از نکات جالب زندگی و شیوه جاسوسی و سرانجام کار الی کوهن بر اساس این کتاب و گزارش خبرگزاری «مهر»، خلاصه‌ای تهیه کنیم که در ادامه می‌خوانید.

 از خانواده‌ای صهیونیست
الیاهو بن شائول کوهن (معروف به الی کوهن) سال ۱۹۲۵ در یک‌ خانواده صهیونیست در اسکندریه (مصر) متولد شد. پدرش از سوریه به مصر مهاجرت کرده بود و در واقع ریشه سوری داشت. الی کوهن سال ۱۹۵۱ پس از کودتای نظامی در مصر و شکل‌گیری نهضت ضد صهیونیسم در این‌ کشور، به ‌دلیل فعالیت‌های صهیونیستی بازداشت شد اما سال ۱۹۵۶، مصر را ترک و به اسراییل مهاجرت کرد. سال ۱۹۵۷ هم به استخدام نیروهای اطلاعاتی ارتش اسرائیل درآمد و بعد از مدتی وارد موساد شد. اینجا بود که مأموریت نفوذ برای او در نظر گرفته شد و یک ‌دوره فشرده ۶  ماهه را برای آموزش در این زمینه طی کرد.

خاخام یا جاسوس؟
الی کوهن از همان دوران نوجوانی علاقه داشت خاخام شود اما نویسنده اسرائیلی کتاب «زندگی الی کوهن» جمله‌ای را آورده است که بین اعضای سرویس مخفی اسرائیل رواج دارد: «یک جاسوس نمی‌تواند خاخام شود اما می‌تواند نقش خاخام را بازی کند!» او به سه زبان فرانسه، عربی و عبری مسلط بود و هم‌زمان روی زبان‌های ایتالیایی، یونانی، آلمانی و اسپانیولی هم کار می‌کرد.

حتی به زنت هم نباید بگویی...
اسرائیل برای آموزش‌ها و ایجاد ارتباط کوهن با موساد، فردی با اسم مستعار «درویش» را در نظر گرفت. درویش و کوهن برای اولین‌ بار سال ۱۹۶۰ با هم ملاقات کردند. درویش به الی کوهن گفت: «اگر قرار باشد با ما کار کنی، نه زنت، نه فامیلت و نه دوستانت نباید از موضوع بویی ببرند.» در همین‌گفت‌وگو به کوهن اعلام شد موفقیت‌هایش را باید فقط با مدیران و بالادستی‌هایش در موساد جشن بگیرد. به همین دلیل وقتی الی کوهن با یک زن یهودی-عراقی ازدواج کرد، هیچ چیزی در این باره به او نگفت. همسرش هم تا پایان عمر کوهن نمی‌دانست او یک جاسوس است.

تعقیب‌کنندگانت را پیدا کن!
اولین آموزش کوهن دقیقا در همان روز گفت‌وگو با درویش شروع شد چراکه در زمان گفت‌وگو چند نفر (با هماهنگی موساد) در حال تعقیب‌شان بودند. کوهن در واقع همان زمان باید می‌فهمید چه کسانی در حال تعقیبش هستند. مرحله بعدی تقویت حافظه و تمرین با سلاح‌های مختلف بود. پس از این آموزش‌ها، کوهن باید با نام «مارشال کوهن» به فلسطین می‌رفت تا با تعداد زیادی از بازرگانان، کارمندان و وزرایی که می‌توانستند درباره اسراییل اطلاعات بدهند، ارتباط برقرار کند. او در دیدارها خودش را توریستی از جنوب فرانسه معرفی می‌کرد که در اندیشه اقامت در فلسطین اشغالی است و می‌خواهد سرمایه‌اش را به آنجا منتقل کند.

یادگیری‌ دین اسلام برای جاسوسی!
مأموریت بعدی کوهن در سال ۱۹۶۰، این بود که با هویت یک‌ جوان مسلمان که در دانشگاه قدس تحصیل می‌کند، به روستایی در فلسطین برود و تحت تعلیمات اسلامی شیخ محمد سلمان قرار بگیرد. الی کوهن، در خانه شیخ محمد، چهارزانو می‌نشست و درس‌هایی درباره اصول اولیه اسلام، ایمان و سوره‌های مهم قرآن فرا می‌گرفت. او در مدت کوتاهی یاد گرفت چگونه نماز بخواند. از این‌ پس همیشه یک‌ قرآن به همراه داشت و با کمک شیخ، چند سوره را هم حفظ کرد. یک‌ روز جمعه هم به مسجد رفت و نماز جمعه را به جماعت با مسلمانان خواند. به گفته اسرائیلی‌ها کوهن در دوره آموزش‌های اسلامی، بیش از آنچه باید، یاد گرفت و در پایان این‌ دوره بود که نام جدید عربی‌اش انتخاب شد: «کمال امین طابس». بعد از این ‌دوره، او به فعالیت در سوریه نزدیک ‌شد.

تمام آنچه یک جاسوس باید بداند
در دوره آموزشی جدید کوهن، طرز استفاده از فرستنده‌های رادیویی، کدهای مخفی، مرکّب‌های نامرئی، پنهان‌کردن اشیای ضروری در آپارتمان، حمل و جاسازی سلاح گرم و اسناد محرمانه و میکروفیلم در لباس و مخفی کردن انواع نامه، به او آموخته شد. کوهن در این دوره در موساد با عنوان «مأمور ٨٨» شناخته می‌شد.

این دستگاه ریش‌تراش، فرستنده است!
مأموریت سوریه برای کوهن در دو شاخه تعریف شده بود؛ اولویت اول، اطلاعات نظامی و دارایی‌های ارتش سوریه بود و اولویت دوم، مشخص‌کردن وضعیت اقتصادی این ‌کشور. او فرستنده بسیار کوچک و قدرتمندی به اندازه یک‌ قوطی سیگار داشت. دستگاه ریش‌تراشش هم در حکم آنتن فرستنده پیام بود که از آن برای مخابره پیام‌های کوتاه استفاده می‌شد. همچنین در چمدانی که به همراه داشت، یک‌دستگاه مخلوط‌کن برقی داشت که کارکرد اصلی‌اش پنهان‌کردن یک‌ دستگاه بی‌سیم بود. او آپارتمانی را اجاره کرد که هرچه بیشتر به ستاد مشترک ارتش سوریه نزدیک باشد.

نصب ریش‌تراش به آنتن پشت بام!
لامپ اتاق خواب آپارتمان، یک‌ حفاظ بزرگ داشت که بهترین محل برای پنهان‌کردن فرستنده‌اش بود. برای تهیه دستگاه گیرنده هم یک رادیو خرید. مرحله پایانی هم نصب یک‌ آنتن تقویتی در پشت‌ بام بود. این‌ آنتن مخصوص از نظر ظاهری با آنتن‌های دیگر پشت‌ بام تفاوتی نداشت. کوهن آن را به ریش‌تراش فرستنده نصب و آنتن تقویتی را رو به اسرائیل تنظیم کرد. به این ترتیب در طول روز، از ساعت ۸ صبح تا ۱۸ غروب، ستاد مشترک ارتش سوریه را زیر نظر داشت و تمام ورود و خروج‌ها را گزارش می‌داد. سوریه در آن زمان در حال آماده‌باش برای ضربه زدن به ارتش اسرائیل در دریای جلیله بود اما از طریق جاسوسی‌های کوهن، اسرائیل پیش از اقدام ارتش سوریه، از این ماجرا مطلع شد.

کار تجاری، پوششی برای جاسوسی
کوهن در کنار استفاده از فرستنده‌ها، گاهی اطلاعاتی را در قالب کاتالوگ‌ها برای موساد پست می‌کرد. ماجرا از این قرار بود که او کار صادرات و واردات را برای پوشش فعالیت‌های جاسوسی خود در نظر گرفته بود و در همین‌ راستا، کاتالوگ‌هایی برای مدیر یکی از شرکت‌های صادرات و واردات در اروپا (که خودش هم مأمور موساد بود) پست می‌کرد. او در این مدت با نقش تاجر توانست یکی از ستوان‌های ارتش سوریه را فریب بدهد و همراه او از مقرهای نظامی سوریه بازدید کند. در همین بازدیدها، توانست از بخشی از توان نظامی سوریه هم مطلع شود و نام سلاح‌ها و ابزار و ادوات جنگی سوریه را هم برای موساد فرستاد.

نفوذ به وزارت فرهنگ
کوهن به‌تدریج به عنوان تاجری شناخته می‌شد که در سوریه فعالیت می‌کند و کم کم دایره دوستان و آشنایان را گسترش می‌داد. او بعد از مدتی مهمانی باشکوهی گرفت و بعضی از دولتمردان سوری را به این مهمانی دعوت کرد. همین‌جا بود که با یکی از کارمندان رده بالای وزارت فرهنگ و تبلیغات سوریه به‌ نام جرج سیف آشنا شد. به این‌ترتیب، راه ورود کوهن به وزارت فرهنگ سوریه هم هموار شد. یک‌ هفته پس از دیدار با جرج سیف و جلب اعتماد او، کوهن پشت در اتاق ژنرال الحافظ در وزارت دفاع نشسته و منتظر دیدار بود. بعد هم رفت‌وآمدهایش به وزارت تبلیغات به‌قدری زیاد شد که دیگر برای ورود او حتی درخواست کارت شناسایی هم نمی‌کردند!

دوستی با رئیس ضد اطلاعات سوریه!
آشنایی کوهن با جرج سیف چنان پیش رفت که سیف در طول هفته ۲ یا ۳ بار در خانه کوهن مهمان بود. کوهن در ضیافت‌هایش، پس از خروج مهمان‌ها از آپارتمان، فرستنده را از مخفیگاه خارج کرده و اطلاعات لازم را به تل‌آویو مخابره می‌کرد. فوریه ۱۹۶۳، کوهن به سران اسرائیل خبر داد برای مواجهه با یک‌ کودتای احتمالی در سوریه آماده شوند. یک‌ ماه بعد بود که سرهنگ زیاد الحریری دست به کودتا زد. در دولت جدید کودتا، امین الحافظ وزیر کشور شد و واحد ضد اطلاعات سوریه نیز تحت نظارت او قرار گرفت. این ‌انتصاب به ‌خاطر دوستی نزدیک کوهن و امین الحافظ، باعث شد جاسوس اسرائیلی، خود را بین دولتمردان سوریه ببیند. او یک پیام تبریک و دسته‌گل برای الحافظ فرستاد. چند روز بعد هم یک‌ مهمانی بزرگ به افتخار الحافظ در منزلش برگزار کرد.

پالتوی پوست برای همسر ژنرال
کوهن، تحولات جدید سوریه را هم زودتر از موعد برای موساد مخابره می‌کرد، از جمله اینکه رئیس ستاد مشترک سوریه، زیاد الحریری، از سمت خود برکنار شده و در نقطه‌ای در دمشق تحت نظر است. همچنین دریافت که سوریه خلبان‌های زیادی ندارد و این موضوع را هم برای موساد مخابره کرد. ضمن اینکه همان سال، ژنرال امین الحافظ خود را فرمانده کل ارتش سوریه اعلام کرد. کوهن پس از این‌ اتفاق دوباره کارت تبریک و یک‌ بسته بزرگ شکلات برای الحافظ فرستاد. دولت سوریه نیز یک مهمانی با شکوه ترتیب داد که کوهن نیز به آن دعوت شد. هزار دلار هم از موساد گرفت تا یک پالتو پوست گرانبها برای همسر ژنرال امین الحافظ بخرد و آن را به او هدیه بدهد. او از طریق جورج سیف وارد رادیوی سوریه هم شد و برای جلب اعتماد بیشتر حتی برای مخاطبان سوری برنامه ساخت! هم‌زمان خبر تأسیس گروه مبارز «فتح» توسط فلسطینی‌ها، اولین بار توسط کوهن به تل‌آویو مخابره شد. همچنین اطلاعات فراوانی درباره اعضای «فتح» برای موساد تهیه کرد و فرستاد.

وقتی جاسوس لو می‌رود
تا این لحظه کوهن بسیار خوب عمل کرده بود اما یک اشتباه محاسباتی، کار دست «مأمور ٨٨» داد. آن هم اینکه در یکی از روزها که اطلاعات مهمی به دست آورده بود، بیش از حد از دستگاه فرستنده‌اش استفاده کرد. به این ترتیب سرویس ضد اطلاعات سوریه به محل اقامتش مشکوک شد. صبح ۲۱ ژانویه ۱۹۶۵ که کوهن شروع به مخابره پیام به تل‌آویو کرد، صدای حضور مأموران سوری را پشت در آپارتمان خود شنید که در را شکسته و وارد منزلش شدند.

اعدام در میدان شهدای دمشق
سرهنگ احمد سویدانی که در آن زمان، رئیس سرویس اطلاعات و ضد اطلاعات سوریه را به عهده گرفته بود، برای دستگیری کوهن رفته بود و او را بازداشت کرد. او بعدها درباره چگونگی عملیات دستگیری کوهن گفت: «تصمیم گرفتیم برای آنکه کوهن را غافلگیر کرده و از پریدنش از پنجره برای خودکشی جلوگیری کنیم، حمله را ساعت ۸ صبح آغاز کنیم. مدت عملیات نیز یک یا دو دقیقه در نظر گرفته شده بود.» به این ترتیب جاسوس پای دستگاه فرستنده غافلگیر و دستگیر شد. بعد از مدتی هم از سوی دادگاه سوریه به اعدام محکوم شد. جالب است که دولت‌های فرانسه، بلژیک و کانادا از سوریه خواستند اجرای حکم اعدام کوهن را لغو کند! اما حکم در موعد مقرر (۱۸ مه) در میدان شهدای دمشق اجرا شد و «مأمور ٨٨» به تاریخ پیوست.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha