حرفه خبرنگاری در کنار شیرینی و هیجانانگیز بودنش اما پردردسر، پراسترس و پرتنش است و تا زمانی که افراد جامعه که در مورد این حرفه اظهار نظر میکنند در این جایگاه قرار نگیرند، نمیتوانند سختیهای آن را شناخته و با درآمد پایین آن در کنار پرمشغله بودن کنار بیایند.
باید بدانیم که این حرفه، حرفه سادهای نیست و در کنار ظاهر هیجانی و لذت بخش آن اما باطنی انبوه از مشکلات طاقتفرسا و رنجها را به همراه دارد که سختی این کار را چند برابر میکند.
افراد در جایگاه خبرنگاری گاهی مجبورند خود، خانواده و اولویتهایشان را فراموش کنند تا تنها راوی بخشی از اتفاقات رخ داده در اطرافشان باشند. قشر خبرنگار، درگیری شغلی ۲۴ ساعته دارند که استرس، اضطراب، نگرانی، ترس، هیجان، تکلیف، مهارت و تخصص از بخشهای جدایی ناپذیر آن است و نمیتوان برای آن حد و مرز تعریف کرد.
شاید ساعتها افراد در جایگاه خبرنگاری به لحاظ ذهنی درگیر یک تیتر و یا موضوعی باشند که میخواهند در مورد آن بنویسند یا ساعتها استرس و اضطراب فکری برای برنامهای را داشته باشند که قرار است در آیندهای نزدیک آن را پوشش دهند؛ آنها بسیاری از سختیها را به جان میخرند و در شرایط مختلف مانند جنگ، سیل، زلزله، حوادث و ... با حضور در میدان برای ارائه خبر و عکسهای دسته اول و درست تلاش میکنند.
البته این موارد تنها جزو سختیها و مشکلات این حرفه به حساب نمیآید؛ خبرنگاران هر روز در معرض اخبار منفی بسیاری قرار دارند که سلامت روان و روح آنها را تهدید میکند. خبرنگاران دائما در حال تجربه احساسات و عواطف هیجانی و استرسزا هستند و اخبار و اطلاعات منفی عملکرد شخصی آنها را تحت تاثیر قرار میدهد. این بخش انتهای ماجرا نیست؛ خبرنگاران در کنار این موارد روزانه با مشکلات اقتصادی، خانوادگی، اجتماعی و ... نیز روبهرو هستند و برای این موارد نیز استرس شدیدی را متحمل میشوند.
ایسنا به مناسبت روز خبرنگار، به سراغ خبرنگاران و عکاسان خبری مشهدی رفت تا نظرشان را درباره علت سختی این حرفه و عدم توجه به جایگاه واقعی خبرنگاری جویا شود.
خبر آن چیزی است که دیگران نمیخواهند منتشر شود
آرش هاشمی، خبرنگار حوزه اجتماعی در پاسخ به این سوال میگوید: یک نقد به خود سوال دارم؛ چون اساسا خبرنگاری در ایران با شرایط فعلی را یک شغل نمیبینم، چراکه از ویژگیهای اصلی یک «شغل» این است که افراد با فعالیت در آن حرفه بتوانند درآمدی کافی کسب کنند.
اکثر خبرنگاران در ایران به لحاظ درآمد و حقوق ماهیانه رنج میبرند و درآمدشان در حد قانون کار و یا کمتر از آن است؛ اگر چه برخی رسانهها که به شهرداریها، دولت و یا سازمانهای خاص وابسته هستند، خبرنگاران و دبیرانشان از حقوق بالاتری برخوردارند، اما به جز این رسانهها، خبرنگاران سایر مطبوعات و خبرگزاریها، حتی مشهورترین روزنامههای ایران حقوقی کمتر و در حدود ۱۰ میلیون تومان دریافت میکنند. بنابراین افرادی که در ایران به فعالیت حرفهای در حوزه خبر میپردازند، تنهادلبسته این کار هستند. در کنار درآمد اندک خبرنگاری، تهدیدات مختلف، عدم امنیت پایدار شغلی و ... را نیز اگر به این حوزه اضافه کنیم، میتوانیم در نظر بگیریم که خبرنگاران ایرانی وظیفهای فراتر از یک فعالیت شغلی روزمره برای خود احساس میکنند.
درباره سختیهای خبرنگاری نیز شاید بتوان به همین جمله اکتفا کرد که «خبر آن چیزی است که دیگران نمیخواهند منتشر شود». برای جمعآوری، بررسی و انتشار متنی که دیگران نمیخواهند منتشر شود، باید از هفت خوانهای رستم عبور کرد، اما با تمام این مشکلات و سختیها همچنان وقتی به نتیجه کار و برخی گزارشها فکر میکنم، هیچ خستگی برای من به عنوان خبرنگار باقی نمیماند.
شیرینترین اتفاق در زندگی من از طریق فعالیت در حوزه خبرنگاری رقم خورده است؛ زمانی که گزارشی از یک روستای مرزی در خراسان رضوی که مشکلات آب شرب داشتند، منتشر کردم و یک خیّر محترم در استان قم با مشاهده این گزارش به روستای مربوطه سفر کرد و با صرف هزینه بیش از ۱۱ میلیاردی، آب شرب همان روستا و ۵ روستای مجاورش را وصل کرد تا ۶۰۰۰ نفر برای بدیهیترین حق زندگی خود دیگر مجبور نباشند سختی و رنجهای سنگینی را تحمل کنند.
عدم درک و دانش کافی مدیران بالادستی، اصلیترین چالش خبرنگاران
امین خسروشاهی، عکاس خبری بیان میکند: معتقدم تا زمانی که در ایران زیرساختهای حرفهای شغل خبرنگاری تدوین و پیادهسازی نشود این شغل نمیتواند جزو مشاغل سخت و زیانآور تعریف شود.
تا به امروز نخواسته و یا اجازه ندادهاند که شغل خبرنگاری بر اساس معیارهای استاندارد و اصیلش اجرا شود. از همین جهت من، تمام خبرنگاران (غیر مستقل) شاغل در ایران را صرفا یک عده کارمند روابط عمومی علاقهمند به شغل خبرنگاری میدانم که قطعا و حتما نمیتوان آنان را ذیل مشاغل سخت و زیانآور دستهبندی کرد.
بزرگترین سختی و چالشی که در طول دوران کاری با آن برخورد داشتم، نه تجهیزات، نه امکانات و نه حتی حقوق و مزایای خبرنگاری بوده است؛ سختی و چالش اصلی یک خبرنگار را عدم درک و دانش کافی مدیران بالادستی از ماهیت و وظیفه اصلی رسانه و عدم استقلال رسانه میدانم.
یک روز پنجشنبه صبح وقتی از آتشسوزی ساختمان پلاسکو مطلع شدم، خودم را به محل حادثه رساندم و عکاسی را شروع کردم. حتی تا طبقه هشتم ساختمان هم بالا رفته و از آتشنشانان و مغازهداران داخل طبقات ساختمان هم عکاسی کردم. ۲۰ دقیقه پیش از آنکه ساختمان سقوط کند از ساختمان بیرون آمدم. وقتی پلاسکو ریزش کرد، بیرون ساختمان و در آن سمت چهارراه بودم و در ۴۵ دقیقه بعد از ریزش، خطوط اشغال شده بود، افرادی که عکسهای حضور من داخل پلاسکو را دیده بودند، تصور میکردند که در حین ریزش ساختمان، منم نیز در پلاسکو بودهام.
آن چیزی که برای من آزاردهنده بود، جدایی ۲ نفر از همکاران کارآموزمان بود که از آنها خبر نداشتم. وقتی ساختمان ریزش کرد، دنبال آنان میگشتم و نگران بودم که بدون هماهنگی وارد ساختمان شده باشند. از سوی دیگر این حجم از ریزش ساختمان در یک حادثه را عکاسان خبری برای اولین بار تجربه میکردند. قبلا آتشسوزی و حوادثی از این دست دیده بودم، اما نه در این حد.
وقتی ساختمان ریزش کرد تا ۱۰، ۱۲ روز بعد که آواربرداری انجام میشد، به لحاظ روحی تحت تاثیر قرار گرفته بودم و ذهنم مشغول بود. بعد از آن قضیه نیز گفتمانهایی شکل گرفت که آیا عکاس خبری اساسا اجازه دارد تا این حد به محل حادثه ورود کند، داخل ساختمان شود بدون اینکه لوازم ایمنی داشته باشد.
در هیچ جای دنیا عکاسان خبری مادامی که آموزشهای ایمنی و امداد و نجات و یا وسایلش را نداشته باشد اجازه ورود به چنین مکانهایی را ندارند. آنقدر که عکاسان ایرانی به محل حادثه ورود میکنند، در سایر نقاط دنیا عکاسان اجازه ورود ندارند.
عکاس خبری یا خبرنگار میخواهد تمام زوایا و اتفاقاتی که مردم عادی از بیرون نمیتوانند آن را لمسش کنند به آن نزدیک شود. از همین جهت وظیفه خود میدانستم که به درون حادثه ورود کنم، اما اینکه در چه سطحی ورود کنم، نیازمند داشتن یک سری امکانات است. من هیچ دوره امداد و نجات نگذارنده بوده و هیچ لوازم ایمنی نداشتم که در آن سطح ورود کردم.
ادمینها، اعصاب خردکنهای جمعهای دوستانه
زهیر موسوی، ادمین خبری میگوید: ادمینی یعنی همیشه آنلاین بودن، یعنی همیشه اینترنت داشتن. ادمین نمیتواند هیچ وقت مرخصی بگیرد و بیخیال خبر باشد. از سال ۹۹ تا امروز جایی نبوده که اینترنت و آنتن نداشته باشم، چون باید همیشه آنلاین باشم.
در کار ادمینی، ثانیهها مهم است و دقیقهها دیگر اهمیتی ندارد. مدیران رسانهها از ادمینها میخواهند که در انتشار اخبار همیشه اول باشند. در این کاری که این میزان عجله وجود دارد، ناخودآگاه سوتیهایی نیز رخ میدهد که کار ادمینی را دو چندان میکند.
در گذشته خبرها روی کاغذ نوشته میشد، سپس تایپ شده و به ویراستار داده میشد و سپس مدیر خبر را مطالعه میکرد تا خبر در روزنامه یا روی سایت کار شود، اما در ادمینی باید خبر را در لحظه تایپ کنی و در لحظه هم منتشر شود. این کار ادمینها را سخت میکند. ادمینها همیشه استرس دارند و در آینده فکر میکنم به خاطر تحمل کردن چنین استرسهایی با مشکلات عجیب و غریبی مواجه شوند.
یک ادمین، در جمع دوستان، فامیل و خانواده همیشه یک آدم اعصاب خوردکن است. یک سره گوشی به دست هستید و در زیباترین لحظات زندگی ممکن است اتفاقی بیفتد که مجبور شوی خبر منتشر کنی. همیشه وقتی به مراسمی دعوت هستم آرزو دارم اتفاق به خصوصی رخ ندهد تا تفریحم خراب نشود. یا وقتی تفریحی، مهمانی و یا هرجا دیگری میروم، وقتی گوشی باطریاش تمام شده و خاموش میشود، استرس تمام وجودم را فرا میگیرد که نکند اتفاقی رخ دهد که نتوانم آن را منتشر کنم.
در این شبها که در انتظار پاسخ ایران به رژیم صهیونیستی هستیم تا ساعتهای ۳ و ۴ صبح بیدارم، حتی زمانی که میخواهم بخوابم، نگرانم که اتفاقی پس از اذان صبح رخ ندهد تا از آن جا بمانم. وقتی میخوابم به چند نفر میسپارم که اگر اتفاقی رخ داد و آنها بیدار بودند، من را هم بیدار کنند. هرچند در همان مدت نیز خواب پراسترسی دارم و بعد از یکی دو ساعت خواب، به خاطر استرسم بیدار میشوم و اخبار را چک میکنم.
در کل زندگی عجیبی داریم، اما به آن عادت کردهایم. همه میدانند که ادمینی چه کار سختی است و معمولا از خبرنگاران حقالزحمه در این کار استفاده میشود. ادمینها واقعا شرایط، بیمه و حقوق خوبی در برابر استرسی که تحمل میکنند، ندارند. من در این سالها در سمتهای روابط عمومی، خبرنگاری و روزنامه نگاری کار کردهام. ادمینی از تمام این موارد به عقیده من سختتر است. البته تمام اینها ناشی از عشق و علاقه است و همینکه به عنوان اولین نفرات اخبار لحظهای را پوشش میدهیم برایم لذت بخش است.
بیمه خبرنگاران تفاوتی با بیمههای معمولی ندارد
سیدمحمد آل رسول، عکاس خبری عنوان میکند: از روزهای اولی که همهگیری کرونا در ایران آغاز شد، برای مراسم لحظه سال تحویل در حرم امام رضا(ع) به عنوان عکاس حاضر بودم. معمولا زائران و مجاوران مشهدی لحظات سال تحویل خود را در حرم امام رضا(ع) آغاز میکنند و در ابتدای سال ۹۹ نیز با وجود محدودیتهای فراوانی که اعمال شده بود، اما کم و بیش مردم خود را به حرم رسانده بودند و من در زمان پوشش همان برنامه به کرونا مبتلا شدم.
در ادامه همهگیری نیز با توجه به حرفهام برای گزارشهای تولیدی از وضعیت بیمارستانهای کرونایی مشهد، به بیمارستان شریعتی مشهد رفتم که اولین بیمارستان مشهد بود که بیماران کرونایی را پذیرش میکرد. پس از گزارش در بیمارستان حدود ۲ هفته به قرنطینه رفتم، چون پدرم بیماری قبلی داشت، نگران بودم که ناقل کرونا بوده باشم و آن را به خانوادهام انتقال دهم، از همین رو بعد از هر گزارش به خانه دوستانم میرفتم و خودم را قرنطینه میکردم.
همیشه خانواده فشار میآورد که بیخیال گزارش عکاسی از بیماران کرونایی شوم، اما خودم دوست داشتم و احساس تکلیف میکردم که این لحظات و صحنههای تاریخی را ثبت کنم و این اصرار برای ثبت وقایع باعث شد تا بارها به کرونا مبتلا شوم.
بدتر از همه اینها در پیک پنجم کرونا بود. آن موقع تلفات کرونایی ایران روزانه به ۷۰۰ نفر رسیده بود. برای تهیه یک گزارش به بهشت رضوان مشهد رفتیم. بهشت رضوان، محل غسل دادن جنازههای کرونایی در مشهد بود. تمام خانوادههای حاضر در آنجا داغدار بودند. خیلی از آنها از اتفاق ناگهانی که برای عزیزترین شخص زندگیشان رخ داده شوکه بودند. برخیها بلند بلند گریه میکرده و برخیها جیغ میزدند و من باید گزارشم را با این صحنهها پر میکردم. مواجه شدن با افرادی که در غمگینترین لحظه زندگی خود هستند و عکاسی از آنها بسیار برایم دردآور بود.
برای یک گزارش به بیمارستان شهید هاشمینژاد رفته بودم که در همان موقع شاهد فوت ۳ بیمار کرونایی بودم. در نظر بگیرید که در حال عکاسی هستید و پزشکان از فوت بیماران به شما خبر میدهند. به لحاظ روحی و روانی تاثیرات مخربی روی آدم میگذارد. هنوز هم که به آن لحظات فکر میکنم، ناراحتم میکند. شاید اگر امروز آن شرایط تکرار شود، دیگر حاضر نباشم از چنین صحنههایی عکاسی کنم.
با توجه به بخشی از سختیهایی که گفته شد هیچوقت تسهیلات و بیمه درست و حسابی برای ما به عنوان خبرنگار وجود ندارد. اگر اتفاقی برای من رخ میداد، هیچ تفاوتی با انسانهای معمولی نداشتم که بتوانم از خدمات بیمه برای درمانم استفاده کنم. در حال حاضر نیز با وجود یک دهه فعالیت در این عرصه هنوز بیمه خبرنگاری ندارم که بدانم پس از ۲۰ سال کار، بازنشسته خواهم شد. بیمه من، یک بیمه معمولی است و هیچ فرقی با سایر اقشار جامعه ندارد. گویا پوشش این لحظات وظیفه من بوده است، با اینکه میتوانستم این لحظات را عکاسی نکنم، چون در محیطی بسیار خطرناک و آلوده قرار میگرفتم.
انگار من و دنیای خبرنگاری پیوند دیرینهای با یکدیگر داریم
الهام حدادیان، خبرنگار فرهنگی در ادامه اظهار میکند: همیشه گفتند و میگویند که فعالیت در حوزه رسانه و به قول ما خبرنگاران «کار خبر» روز و شب نمیشناسد. به گمانم یکی از مشاغلی که این عنوان را برایش تمام قد مناسب میدانم، «خبرنگاری» است.
یک دهه به علاوه ۲ سال از حضورم در رسانه میگذرد؛ روز و شبهای زیادی در این سالها بوده که به دلیل رخدادهای گوناگون تا نیمه شب در حال پوشش رویدادهای خبری و یا ویرایش، ادیت و ارسال خبر بودهام. شب بیداریهایی برای تنظیم خبر به وفور در این راه داشتهام. گاها بدوبدوهای بیوقفهای برای مصاحبه با شخصیتها که برخی موفق و البته چندین مورد ناموفق هم در رزومهام به چشم میخورد، داشتهام.
ارسال سریع و البته با دقت اخبار مهم که استرس خاص خودش را دارد نیز در این حوزه مثالزدنی است. پوشش برنامههای خبری در محیطهای مختلف که بینتیجه میماند و بعد از مدت زمان طولانی صحبت با دست خالی از خبر باز میگشتم و ماندن پشت درهایی که خبرنگار خانم اجازه ورود به آنها راه پیدا نمیکرد از سختیهای این حرفه برای من بوده و هست. این اتفاقات تنها بخشی از سختیهایی است ک به عنوان خبرنگار سالها با آن درگیر بودهام و به عقیده من همخوانی نداشتن سختیهای خبرنگاری به عنوان یکی از مشاغل سخت با حقوق دریافتی پایین بزرگترین مسئله است که معمولا با عشق به خبر گذرانده میشود. برای من که از بیماری میگرن رنج میبرم و پی در پی دچار سردرد هستم، ساعتها با عینک و زل زدن به صفحه مانیتور و گوشی همراه، سردرد شدنهای مکرر و عذاب آور که تنها درمانش تاریکی و خواب است، از سختیهایی بود که هنوز هم تجربهاش میکنم. روزهایی که مجبور بودم با بدترین حال ممکن و سردرد بسیار پای اخبار بنشینم و کارم را تحویل دهم. حالا که در روز بزرگداشت خبرنگار قرار داریم با وجود استرسها، سختیها و فشارهای روانی این کار هنوز خانواده، دوستان، نزدیکان و هرکسی که برایش از حیطه فعالیتم میگویم، به شدت ذوق میکند و برایم بسیار آرزوی موفقیت میکند.
در این مسیر ۱۲ ساله روزهایی بود که از شدت خستگی و فشارهای روانی موجود نفس عمیق کشیدم و باز هم ادامه دادم، درست است که در حال حاضر ۳ سال است که به صورت دورکار در این حوزه فعالیت میکنم، اما تمایل قلبیام همچنان علاقه به خبرنگاری را در من زنده نگاه داشته است. انگار من و دنیای خبرنگاری پیوند دیرینهای با یکدیگر داریم. فکر میکنم این علاقهای که در حوزه خبر بین خبرنگاران وجود دارد، سختیها را در برخی از شرایط قابل تحملتر میکند.
خبرنگاری، فرد را از نظر روانی و جسمی فرسوده میکند
نگار مقدسی، خبرنگار حوزه سیاسی و اقتصادی میگوید: استرسهایی که یک خبرنگار حین تهیه خبر یا پوشش یک برنامه مهم تجربه میکند، یکی از سختیهای این شغل محسوب میشود. پوشش یک برنامه مهم مانند حضور سران کشور در یک جلسه، به دلیل اهمیت بالایی که دارد نیازمند سرعت و دقت زیادی است و استرسهای زیادی را به یک خبرنگار وارد میکند.
زمانی که شهید رئیسی برای سخنرانی در کنگره بینالمللی امام رضا(ع) به حرم رضوی دعوت شده بود، خبرنگاران برای پوشش این برنامه به حرم آفیش شده بودند. حضور رئیس جمهور در این برنامه باعث شده بود که گیتهای امنیتی با سختگیری بیشتری وارد عمل شوند. پس از عبور از گیتهای امنیتی که زمان زیادی ما را معطل کرد، حدود یک تا ۲ ساعت نیز معطل شدیم تا برنامه آغاز شود. متاسفانه معطلی خبرنگاران در برنامهها و مراسم مهم به یک اتفاق طبیعی تبدیل شده و مسئولان برگزاری هر مراسمی به بینظمی عادت کردهاند و برای زمان و برنامه خبرنگاران و عکاسان ارزشی قائل نمیشوند.
پس از گذر از این موارد وارد مرحله ساخت ماجرا میشویم که شاید برای هرکسی قابل درک نباشد. من در یک خبرگزاری آنلاین کار میکنم و باید صحبتهای مسئولان هر مراسمی را به صورت آنلاین و زنده تایپ کرده و برای دبیر ارسال کنم.
حالا شاید فکر کنید سخنران یک مراسم، رئیس جمهور کشور باشد؛ علاوه بر اینکه باید سرعت کار من به عنوان خبرنگار بالا باشد تا از سایر رسانهها در انتشار خبر عقب نیفتیم، باید دقت هم در پیاده کردن صحبتهای رئیس جمهور چند برابر شود. تایپ همزمان صحبتها با سرعت و دقت بالا، به شدت استرسزا است. گاهی سخنرانی یک ساعت به طول میانجامد و باید تمام صحبتها را در همان مراسم با گوشی تایپ کرده و ارسال کنم. همین یک موضوع شاید پیشپا افتاده، تمام انرژی آدم را میگیرد. خبرنگار در حین پوشش برنامه به قدری استرس میکشد که وقتی برنامه تمام میشود، انگار از یک قفس سخت و نفسگیر رهایی پیدا کرده است!
اما باز هم خبرنگار حتما باید عاشق حرفه خود باشد تا همچنان در این شغل باقی بماند. این حرفه، فرد را از نظر روانی و هم از نظر جسمی فرسوده میکند. شاید فشار جسمی که روی خبرنگاران وارد میشود خیلی در برابر استرسها و رنجهایی که بابت تهیه یک گزارش، آفیش، مصاحبه و... میکشند اصلا به چشم نیاید.
مخاطرات حرفه خبرنگاری قابل درک نیست
حمید مداحی، خبرنگار حوزه حوادث میگوید: در سال ۹۵ طرحی، تحت عنوان پلمب واحدهای مصرف مواد مخدر با همکاری بسیج و پلیس مواد مخدر انجام میشد. مناطقی را مشخص میکردند که سرزده وارد این مکانها و واحدها میشدیم. برای گزارش تصویری سرزده به یکی از خانههایی رفتیم که محل فروش مواد مخدر بود. وقتی به آنجا رسیدیم دیدیم که یک مادر به همراه ۲ پسرش در آنجا زندگی میکنند که هر ۳ نفر اعتیاد زیادی به شیشه داشتند. خانه آنها یک اتاقک ۲ در ۳ متر بدون هیچ امکاناتی بود. حتی دستشویی هم نداشتند. فقط یک اتاقکی بود که در آن مواد مصرف میکردند و میخوابیدند.
یکی از پسرهای این خانواده به دلیل استفاده مفرط از مواد مخدر، اور دوز کرده و فوت کرده بود و خانواده آن نزدیک به ۳ تا ۴ روز بود که متوجه مرگ این پسر نشده بودند. وقتی وارد خانه شدیم، بوی تعفن جنازه، کل فضای اتاقک را گرفته بود و تقریبا جنازه را کرم گرفته بود. این صحنه خیلی تأثر برانگیز بود. آن ۲ نفر دیگر را به کمپ مننقل کرده و جنازه را هم راهی بهشت رضا کردند.
این خانواده ۳ روز متوجه نشده بودند پسرشان که در کنارشان دراز کشیده، فوت کرده است. شرایط و وضعیتی که در خانه بود، غیرقابل توصیف است؛ هیچ امکاناتی نداشت، تا جایی که فضای سرویس بهداشتی و محل زندگی مشترک و محل دستشویی و غذاخوردن اعضای خانواده یکی بود!
مواجه شدن با این صحنه بسیار تلخ بود. حتی الان هم که این ماجرا را تعریف میکنم باز هم ناراحتم میکند. متاسفانه این مخاطراتی که برای خبرنگاران در گزارشهای خبری به وجود میآید اصلا دیده نمیشود. بدتر از آن، سایر افراد هم دانش زیادی از این موضوعات و حرفه ما ندارند که ما را درک کنند.
کارتهای خبرنگاری هیچ اعتباری ندارد!
صادق حاتمی، عکاس خبری میگوید: برای یک مجموعه در حاشیه شهر برای ایسنا به عکاسی رفتم. تقریبا ۲ تا ۳ هفته به منطقه ساختمان مشهد رفتم. لوکیشن را کامل میشناختم. ساختمان جزو مناطق پایینشهر مشهد است و افراد لاابالی زیاد دارد و اگر ببینند دوربین هم به دست گرفتهای، گیرهای بیخودی میدهند.
ساختمان یک منطقهای به نام پمپ آب دارد. پشت یک دیواری است که خط راهآهن مشهد از کنارش عبور میکرد و پاتوق معتادان و کارتنخوابها است. یک مشکلی که ما خبرنگاران داریم، اعتبار کارت خبرنگاری است که علنا هیچ اعتباری ندارد. نیروی انتظامی، شهرداری، آستان قدس و هر ارگان و سازمانی به شما میگویند که فقط مجوز خودم را قبول دارم.
آنجا در حال عکاسی بودم. لباسهای خستهای پوشیده بودم. یک هودی، به همراه شلوار بگ سبز و کتونی مشکی به تن داشتم. ناگهان پلیسها با ونهایی که معتادان متجاهر را جمعآوری میکنند وارد منطقه شدند. من ۲ راه داشتم. یا باید به عنوان خبرنگار باقی میماندم، یا به همراه معتادان فرار کنم که من گزینه دوم را انتخاب کردم.
پلیس هم فکر نمیکرد که یک عکاس به این منطقه برای عکاسی آمده، بلکه فکر میکند یک معتاد یک دوربین دزدیده و میخواهد آن را بفروشد تا مواد بخرد. مسافتی حدود یک کیلومتر دویدم که در نهایت در یک گودال نشستیم و در آن پناه گرفتیم. در نهایت فرار کردم، اما سوژههایی که میخواستیم از آنان عکاسی کنیم را گرفتند.
پلیس اگر ما را میگرفت، پروسه عجیبی را باید طی و باید ثابت میکردم که دوربین مال خودم است و معتاد نیستم. بعد از آن ماجرا تمام زحمتی که کشیده بودم تا اعتمادسازی ایجاد کنم، کنسل شد. هر سیستمی کارت خبرنگاری ما را قبول ندارد. ما عکاسان در خیابان نمیتوانیم عکاسی کنیم، اگر عکاسی کنیم یک نفر میتواند دوربین ما را بگیرد و به زمین بکوبد.
بازنشستگی ۲۰ ساله خبرنگاران در خراسان رضوی، درگیر نگاههای شخصی
جواد طاریبخش، عضو هیات رئیسه خانه مطبوعات و رسانههای خراسان رضوی در مورد اقدامات صورت گرفته پیرامون بیمه ۲۰ ساله خبرنگاران به ایسنا میگوید: خبرنگاری در تمام دنیا جزو یکی از سختترین مشاغل محسوب میشود؛ یعنی در کنار کارگر معدن جزو همان مشاغل سخت است. در قانون نیز به این موضوع اشاره و بها داده شده است،؛ اما ادارهکل کار خراسان رضوی تفسیری شخصی از این موضوع دارد.
کارگروهی در ادارهکل تعاون، کار و رفاه اجتماعی تشکیل شده تا موضوع سختی شغل خبرنگاران و بیمه ۲۰ ساله آنان را پیگیری کند، اما سایر افرادی که در این کارگروه به غیر از مدیرکل تعاون و کار خراسان رضوی حضور دارند، مدیران کارخانجات هستند. در اینجا این سوال به وجود میآید که مدیر یک کارخانه چطور ممکن است سختی کار یک خبرنگار را متوجه شود؟ سختی کار خبرنگار، همین فشارها و استرسهایی است که در تمام بخشها متحمل میشود. سختی یک خبرنگار، شکایتهای متعددی است که انجام میشود.
در این کارگروه باید افرادی حضور داشته باشند که حداقل با شغل خبرنگاری آشنا باشند. کار خبرنگاری این نیست که بخواهند وسایل سنگین بلند کنند یا در محیطی آلوده به مواد شیمیایی باشند و یا در معادن کار کنند. مخاطرات روحی و روانی که خبرنگاران با آن روبرو هستند، باعث سختی این حرفه و شغل شده است.
موضوع بازنشستگی ۲۰ ساله خبرنگاران در بسیاری از استانها عملیاتی شده و خیلی از خبرنگاران با ۲۰ سال سابقه بیمه بازنشست میشوند، اما در خراسان رضوی به دلیل نگاه شخصی که در کارگروه اداره کل تعاون استان وجود دارد، متاسفانه برخی از همکاران رسانهای شاغل در استان با مشکلاتی برای بازنشستگی خود مواجه میشوند. کارشناسان این کارگروه متاسفانه فقط کسانی را خبرنگار میدانند که در بیمه آنان تنها عنوان خبرنگار ذکر شده باشد. یعنی کسانی که در رسانهها با عنوان عکاس خبری، دبیر سرویس، مسئول صفحه، سردبیر، معاون سردبیر و... فعالیت میکنند را جزو بیمه مشاغل سخت محاسبه نمیکنند.
خبرنگاران ذیل وزارت ارشاد فعالیت دارند، وقتی قانون تعیین و اجرایی میشود به تمام دستگاهها تسری پیدا میکند. اینگونه نیست که قانون را در یک استان به یک سبک و در استان دیگر به یک سبک دیگر تفسیر کنند، اما متاسفانه در خراسان رضوی به این موضوع توجه نشده است.
همچنین نماینده ادارهکل ارشاد خراسان رضوی با اینکه باید در این کارگروه حضور پیدا میکرد، اما متاسفانه حضور پیدا نکرده است. این مطالبه اهالی رسانه است که چرا ادارهکل ارشاد خراسان رضوی که متولی فرهنگ و رسانههای استان و نماینده عالی وزارت ارشاد در خراسان رضوی است، در جلسات اداره کل تعاون پیرامون این موضوع شرکت نمیکند؟ مگر حمایت از خبرنگاران و اهالی رسانه غیر از وظایف ذاتی ادارهکل ارشاد است؟ اگر قرار است نماینده ارشاد به این جلسات نرود، چرا شخص دیگری را نفرستادند؟ اگر اداره کل ارشاد در خودش نمیبیند که در آن جلسات حضور پیدا کند، بهتر است که یک نماینده از تشکلهای دیگر مانند خانه مطبوعات در آن کارگروه حضور پیدا کند.
انتهای پیام
نظرات