به گزارش ایسنا، «نسرین مالک»، تحلیلگر روزنامه انگلیسی «گاردین» تاکید میکند، رژیم صهیونیستی و متحدانش حالا دارند یک سطح جدید از وحشت را به جنگ غزه وارد میکنند تا یک عصر بیاخلاقی مطلق را شروع کنند.
مالک با اشاره به تشویقی که سیاستمداران آمریکایی از «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر رژیم صهیونیستی بعد از سخنرانی روز چهارشنبه گذشته او در کنگره آمریکا به عمل آوردند، مینویسد: «به نظر میرسد که این لحظه آغاز کننده یک مرحله جدید از جنگ در غزه است. مرحلهای که در آن این سیاستمداران نه تنها میخواهند با این جنگ به عنوان یک ضرورت بدفرجام مدارا کنند بلکه میخواهند طی آن حمایت بیچون و چرای خود [از اسرائیل] را بدون هیچ گونه محدودیت، خط قرمز و مصلحت تاکتیکی ادامه دهند. پاکسازی بیوقفه خانوادهها، خانهها، فرهنگ و زیرساخت توسط اسرائیل - بدون متصور شدن هیچ پایانی برای آن و یا مشخص شدن اینکه چه زمانی قرار است اهدافش تامین شود – حالا قرار است تبدیل به بخشی از زندگی ما شود!»
به باور تحلیلگر گاردین، این صحبت «کامالا هریس»، نامزد ریاست جمهوری مفروض دموکراتها به جای جو بایدن، در چهارشنبه گذشته با این مضمون که «ما نمیتوانیم اجازه دهیم نسبت به این اتفاقات کرخت شویم» و این که او قرار نیست در آینده نسبت به آنها «ساکت بماند»، وقتی که برای واشنگتن تنها کار مهم ادامه دادن به ارسال تسلیحات و کمک برای «اسرائیل» است، چیزی بجز یاوه گویی نیست.
نسرین مالک تصریح میکند که جنگ رژیم صهیونیستی علیه نوار غزه نه فقط به منزله منحلسازی قوانین بینالمللی بلکه به منزله انحلال یک قانون بشری اساسی است. او مینویسد: «از بین گناهانی که زندگی روزمره را واژگون میسازند، قتل شاید بدترین و شنیعترین جنایت است. آنچه که ما را از وحشیگری جدا ساخته قداست قائل شدن برای جان انسان و این مفهوم است که به این "جان" نمیتوان بدون داشتن عالیترین توجیه پایان داد. بعد از اتفاقات ۹ ماه گذشته و رخ دادن فصل به فصل کشتارها، بارها از خودمان پرسیدهایم آیا اکنون این قانون وجود دارد؟»
او ادامه میدهد این سوال هر بار که جنایت شنیعی رخ داد، پیش آمد: «هنگامی که اولین اجساد خاکستری کودکان از زیر آوار بیرون کشیده شدند؛ زمانی که دوربینهای پهپادهای انتحاری غیرنظامیان غیرمسلح را ضبط میکردند؛ زمانی که کودک پنج ساله، هند رجب، حین انتظار برای کمک در میان بستگان جان باختهاش جان خود را از دست داد؛ زمانی که کارمندان آمبولانسی که برای کمک به او فرستاده شده بود، کشته شدند؛ هنگامی که کارمندان سازمان آشپزخانه مرکزی جهانی هدف موشکهای هدایت شونده قرار گرفتند؛ هنگامی که یک فرد مبتلا به سندروم داون در خانهاش مورد حمله سگ متعلق به ارتش اسرائیل قرار گرفت؛ زمانی که سربازان این ارتش خانواده او را بیرون انداخته و جلوی برگشتنشان را گرفته و گذاشتند که این فرد به حال خود رها شده تا بمیرد، اما جنگ متوقف نشده است.»
این روزنامه انگلیسی در ادامه این تحلیل عنوان میکند که در طول جنگ غزه معدود تلاشهایی در راستای اجرای قوانین بینالمللی و بشردوستانه همچون احکامی که دیوانهای مستقر در شهر لاهه شامل دیوان بینالمللی دادگستری و دیوان بینالمللی کیفری علیه رژیم صهیونیستی و مقامهای آن صادر کردند صورت گرفت و امیدی را برای پایان یافتن جنگ ایجاد کردند. میلیونها معترض در سراسر جهان نیز فشارهای خود را برای آنکه سرانجام به همه بفهمانند که این وضعیت قابل ادامه دادن نیست وارد کردند. اعتراضات به جنگ غزه و نارضایتیهای برآمده از آن حتی به سیاست داخلی انگلیس نیز رخنه کرده به نحوی که در پی انتخابات اخیر این کشور سبب شد رکورد جدیدی از مستقلها وارد پارلمان شوند و سیاستمداران تشکیلات حاکم شکستهای انتخاباتی سختی را بخورند. معترضان حامی فلسطین در پردیسهای دانشگاهی در آمریکا و کشورهای دیگر غربی و جهان هم صحنههایی تاریخی را با تظاهراتشان رقم زده اما توسط پلیس و مقامات سرکوب شدند.
گاردین مینویسد، رژیم صهیونیستی به رغم تمامی این اعتراضات و تحولات خصومت و عناد بیشتری را نشان میدهد، با احکام قضاییی متحدان خودش هم مخالفت میکند و انبوهی از مردمی را که صرفا خواستار متوقف شدن کشتارهای این رژیم هستند هدف افترا قرار داده و کماهمیت میشمرد تا این پیام را بدهد: «این جهانی است که ما اکنون در آن زندگی میکنیم. به آن عادت کنید!»
نسرین مالک در ادامه این مطلب خاطرنشان میکند: «عادت کردن به این وضعیت چه شکلی است؟ به این شکل است که شما باید بپذیرید میتوان برخی گروه از مردم را کشت. این که منطقی و معقول این است که آنها باید بمیرند تا یک نظام سیاسی ساخته شده بر مبنای برابر نبودن جان انسانها حفظ شود. آشیل مبیمبی، مورخ و فیلسوف کامرونی به آن میگوید سیاست مرگمحور! اعمال قدرت با هدف دیکته کردن این موضوع که چطور برخی از مردم زندگی کنند و چطور برخی دیگر باید بمیرند.»
طبق این سیاست مرگ محور، «جهانهای مرگ» به وجود میآیند که در آنها «مردمان زیادی در معرض اشکال جدید و منحصر به فردی از همزیستی اجتماعی قرار گرفته و در این شرایط زیستی آنها در واقع مردههایی هستند که هنوز نفس میکشند. در این جهانهای مرگ کشورهایی به کشتار دیگران و نابودسازی زیستگاه آنها از طریق توانمندیهای نظامی پیشرفته میپردازند اما شهروندان خود این کشورهای مسئول کشتارها نه فقط هرگز چنین سیاستی را تجربه نمیکنند بلکه از آن معاف شدهاند صرفا به این خاطر که آنها "خوب" هستند نه اینکه چون قوی هستند. فسطینیها نیز کشته میشوند چون "بد" هستند نه به این سبب که ضعیف هستند.»
به نوشته گاردین این جنایتکاران «با کمارزش انگاری جان فلسطینیها میخواهند زندگی ما را از زندگی آنها جدا کنند؛ میخواهند جهانهای اخلاقی و قانونی را به ۲ جهان تقسیم کنند – یکی جهانی که ما در آن موجود بوده و لیاقت رهایی از گرسنگی، ترس و اذیت و آزار را داریم و دومی جهان دیگرانی که به دلیل برخی کیفیتها لیاقتهای یکسانی ندارند. بر مبنای این تفکر است که مدافعان جنگ اسرائیل مدعی هستند که در نوار غزه هیچ بی گناهی وجود نداشته و حماس پشت آنها پنهان است. اینکه آنها مثل ما نیستند. به مجرد اینکه شما دیگر خودتان را در مقام انسانیت با دیگران برابر ندانید ماموریت سیاست مرگمحور تکمیل شده است.»
این تحلیلگر نتیجه میگیرد: «از این روند چه جهانی ظاهر میشود؟ بعید است جنگ غزه با این سطح از بزرگی، بی وقفگی و شدت و این میزان تلاشهایی که برای عادیسازی آن رخ میدهد تبعات ناخواسته نداشته باشد. نتیجه نهایی آن این است که تمامی بشریت خوار خواهند شد. نتیجه نهایی آن این است که در زمان صدور فراخوان برای کمک به مردم نیازمند هیچ کس دیگر نخواهد توانست به آن اعتنا کند.»
انتهای پیام
نظرات