استان گیلان مواهب طبیعی زیادی دارد که برخی از آنها از عجایب این سرزمین پرباران است. تاکنون آثار بسیاری در فهرست میراث طبیعی گیلان ثبت شده است. همان گونه که از درختان کهنسالی همچون؛ «سرخدار و سرو هروزیل» نمی توانیم بگذریم از آبشارها و چشمههای اسرارآمیزی همچون «چشمه دمکش»، از کوهها و صخرههایی که طبیعت به آنها شکل بخشیده، نمیتوان گذشت. برخی از آنها آنقدر شگفتانگیز است که مردم محلی پیرامون شکلگیری آن افسانههای زیادی ساختهاند.
اخیرا ۲ صخره سنگی در بخش دیلمان شهرستان سیاهکل در فهرست آثار ملی ثبت و مراثب ثبت و حفاظت از آن به استان گیلان ابلاغ شده است. «بشکافته سنگ» و صخره سنگی موسوم به «عروس تله»، در روستای ییلاقی «مَلُومِه» هر بینندهای را به تحسین و شگفتی وامی دارد. طبیعت روستای ملومه با داشتن چند چشمه آب معدنی، وجود یخچال طبیعی و چندین صخره با اشکال عجیب، اگرچه شناخته شده نیست، ولی با ثبت این دو اثر طبیعی، توجهها را به خود جلب کرده است. این روستا از زمانهای بسیار دور، یکی از خاستگاههای موسیقی فولکوریک منطقه یعنی موسیقی گالشی بوده است. موسیقی که با نوای «گِلِ فِیشته» چوپانان روستای «عین شیخ» و «ملومه» چنان بالید که حالا سُرنای گیلان را به سرنای گالشی میشناسیم.
آن روز که به روستای ملومه رفتم، تنها به قصد دیدن «بشکافته سنگ» دل به کوهستانهای دیلمان زدم. اما وقتی در کلبه سرراهی «عموعطار»، با دمنوشی از گیاهان دارویی منطقه خستگی به درکردم، تازه فهمیدم صخرههای طبیعی این منطقه آنقدر متعدد هست که با نیم روز نمیتوان از همه دیدن کرد.
با این حال، آقای امیدی، پیرمردی که میگفت گندمزارش نزدیک به بشکافته سنگ قرار دارد، میگوید: «آفتاب ییلاق خیلی تند است و یا باید صبح خیلی زود به سمت بشکافته سنگ رفت و یا عصر که هوا رو به خنکی میرود.» و یادآور میشود که قسمت زیادی از مسیر را باید پیاده طی کرد. او، هم مسیر یخچال طبیعی را به من نشان میدهد و هم کوره راه میانبری که از یخچال به سمت صخرههای موسوم به «عروس تله، داماد تله، علی عمو تله و مگس تله» میرسد. همسر عمو عطار، گلهای چیده شده بابونه را در آفتاب تند ییلاق میچید تا خشک شود و درمیان صحبت ما همراه شد تا باورهای عامیانه را درباره صخرهای بگوید که با نفرین مادر شوهر تازه عروس را تبدیل به سنگ کرده است.
عموعطار میگوید: «زمین های اطراف«بشکافته سنگ»، ملک آبا و اجدادی ماست. بین شکاف دو کوه، به قدری هوا خنک و سرد است که در تابستانهای گرم چوپان ها گوسفندان را به میان دو کوه هدایت میکنند. بین دو کوه به قدری سرد است که قدیم اگر گوسفندی را در ییلاق ذبح میکردند، بین شکاف سنگها میگذاشتند تا فاسد نشود.» هم او از افسانه ای روایت میکند که وقتی حضرت علی(ع) داشت با کفار می جنگید، اثر ضربه شمشیر آن حضرت باعث شده این کوه بزرگ از وسط دو نیم شود.
محمد امدی، پسرش که در حوزه موسیقی گالشی فعال است میگوید: «برخی عقیده دارند، برخورد شهاب سنگ عامل ایجاد شکاف در این کوه شده است. ۵ نسل از اجداد ما به یاد دارند که «بشکافته سنگ» را به همین شکل دیدهاند. در سدههای بسیار دور زندگی در جلگهها به خاطر رطوبت بالا امکان پذیرنبود، مردم در کوهها و کوهپایه های گیلان زندگی میکردند. ممکن است شکاف این کوه توسط انسانها کنده شده باشد. شاید یکی از سکونتگاههای نخستین بشری در دیلمان، شکاف همین کوه بوده است. زیرا در اطراف کوه سنگهای خرد شده در ابعاد مختلف پیدا کردهاند. در گذشته یک طرف شکاف بسته بود و گالشها و چوپانان منطقه، گوسفندان خود را به راهروی شکاف هدایت میکردند و جلوی آن را چند تخته سنگ میگذاشتند و خود به روستا برمیگشتند.»
مردم دیلمان به زنبور عسل، «مگس» میگویند. روستایی هم در دیلمان به نام «مگس خانی» وجود دارد. به گفته اهالی در پایین صخرههای مگس تله، کلونیهای زنبور عسل قرار دارد. وقتی به دشتهای پرگل دیلمان به ویژه در ۳ماه نخست سال مینگرید، وجود این همه کندوی طبیعی زنبور عسل منطقی به نظر میرسد.
شعلههای تند خورشید فروکش کرده بود که به سمت صخره های «عروس تله و داماد تله» میروم. زنان محلی با کودکان خود از سینهکش کوه پایین می آیند درحالی که هرکدام گیاهان دارویی کوه های دیلمان را چیدهاند و با دیدن غریبهای که به روستا آمده، محصول تازه خود را برای فروش تعرفه میکند؛ «کاکوتی، بابونه، پونه کوهی، گزنه، نخودی مریم، آویشن کوهی، گل محمدی». و من اول بار بود «زرشک سیاه» می دیدم. یکی از بانوان درباره خواص زرشک توضیح داد و اینکه چگونه می توان دمنوش زرشک سیاه تهیه کرد و اینکه چقدر چیدن آن لای بوته های تنک و خاردار سخت است.
نسیم خنک ییلاق، نوید شب سردی را می داد و من برای دانستن باورهای عامیانه پیرامون عروس تله و بشکافته سنگ عجله داشتم؛ یکی از ایشان، صخره عظیم و ستبری تکی را نشان داد که از یک طرف انگار برش خورده است و می گوید:« این یکی «عروس تله» است و آنهایی که مشرف به دره و نزدیک به یخچال است، «داماد تله، علی عمو تله و مگس تله» هستند.» و درباره وجه تسمیه هرکدام توضیحاتی میدهد: «آن طور که ما شنیدهایم، در قدیم تازه عروس و دامادی پنهانی برای دیدارهای عاشقانه پای این کوه میآمدند و با نفرین مادرشوهر عروس بیچاره تبدیل به سنگ میشود.» دیگری میگوید: «تازه عروسی که از دست رفتارهای مادرشوهر خسته شده بود، از بالای این صخره خود را به دره پرت کرده و میمیرد.»
و من به پس زمینه شکلگیری این روایت فکر میکردم، که بانوی دیگری سعی کرد این روایت قدیمی را اصلاح کند:« به این خاطر میگویند عروس تله، زیرا این سنگ بزرگ شبیه عروسی است که یک تور سفید عروس برسرش انداخته و براین دشت پهن کرده است.» و با اشاره به گلهای بابونه دامنه کوه ادامه مید هد؛«اینها هم گلهای دامن عروس است.»
یکی از فعالان فرهنگی منطقه درباره افسانههای محلی پیرامون صخرههای طبیعی روستای ملومه اینگونه توضیح میدهد: «عروس تله و علی عمو تله زیر ساخت های اجتماعی دارد. عروس تله یکی از کهن الگوهای رایج در افسانه های ما یعنی مرگ عروس است.»
علی خوش تراش، صخره موسوم به داماد طله را هم مشابه همین روایت می داند و درباره افسانه «علی عمو تله» هم می گوید: «پیرمردی با پسر و عروسش زندگی می کرد. عروس از حضور پدرشوهر در زندگی ناراضی است و شوهر را راضی می کند که پدر پیر را از خانه بیرون برده و سر به نیست کند.»
و من در راهپیمایی خود به افسانهها و باورهای محلی فکر میکردم که سعی دارد قوانین انسانی را به جامعه ایستا یادآور شود. خورشید گوی سرخ رنگی شده بود که به بشکافته سنگ رسیدم و در برابر این کوه عظیم که بسیار متقارن از وسط دو نیم شده بود؛ کوهی که حالا در فهرست آثار ملی ثبت شده و نام روستای «ملومه» را در کشور پرآوازه کرده است.
انتهای پیام
نظرات