در بحث مطالبات از رئیسجمهور آیندۀ کشورمان و درواقع دولت چهاردهم با توجه به مقطع و شرایطی که در آن هستیم، محیط زیست اهمیت ویژهای دارد. خوشه عظیمپور ۲۶ سال است که در حوزۀ محیط زیست فعالیت داوطلبانه دارد و به مدت ۱۰ سال نیز هماهنگکنندۀ سمنها یا سازمانهای مردمنهاد محیط زیستی در استان اصفهان بوده است. او در گفتوگوی خود با ایسنا مهمترین مطالبات محیط زیستی مردم اصفهان را از رئیسجمهور آینده تبیین کرد و توجه به آنها را همسو با مسائل محیط زیستی سراسر ایران دانست. این گفتوشنود را در ادامه میخوانید.
_ جریان دائمی زایندهرود، رودی که در فهرست میراث طبیعی ایران ثبت است، دستکم در دو دهۀ اخیر یکی از مهمترین مطالبات مردم اصفهان بوده. بهنظر شما چرا این مطالبه از رئیسجمهور آینده اهمیت دارد؟
پیش از ورود به بحث زایندهرود باید بگویم که مسائل محیط زیستی را نباید از زاویۀ استان یا منطقۀ خاصی دید. به محیط زیست باید از دیدی گسترده و بههمپیوسته نگاه کرد. بنابراین، اگر از زایندهرود صحبت میکنیم، درواقع آن را تکهای از پازل بزرگ محیط زیست میدانیم. زایندهرود در جایگاه مهمترین رود در فلات مرکزی ایران، امروزه جزء معضلات محیط زیستی ما قرار دارد که همانند آن در نقاط دور و نزدیک ایران یافتنی است و تبعات متعددی در زیست ما داشته است. سفیدرود، سیمینهرود، زرینهرود و برخی از رودخانههای مرزی نیز وضعیتی مشابه زایندهرود را یافتهاند. ازاینرو، بهنظرم به مشکلات محیط زیستی باید در سطح کلان نگاه کرد. جریان دائمی زایندهرود یکی از مطالبات همیشگی ما بوده است؛ زیرا تمدنها همواره در کنارۀ رودهای دائمی شکل گرفتهاند. در طول تاریخ، آبادانی در حاشیۀ آبها پدیدار شده است.
آب رودخانهها به دریای آزاد و در جایی مانند اصفهان به تالاب منتهی میشود. رود و تالاب یک اکوسیستم بسته محسوب میشود و حیات هر دو به هم وابسته است. در گذشته، جریان دائمی آب کمک میکرد، تا در دامنۀ کوهها کشاورزی بهصورت دیم نیز محقق شود و آبوهوایی ییلاقی در جریان باشد. در جلگهها نیز بهعلت تجمع آبرفتها کشاورزی توأم با آبیاری دستی انجام میشد. با تأمل در همین مسائل بدیهی است که پاییندست رودخانۀ زایندهرود با جلوگیری از جریان دائمی آن تأثیرات متعددی پذیرفته است. تشنگی بیشتر زایندهرود بر وضعیت حوضۀ آبخیز آن اثرهای عمیقی میگذارد. پایینرفتن سفرههای آب زیرزمینی، خشکشدن تالاب و مشخصاً در این حوضه، خشکشدن تالاب گاوخونی از جملۀ آن تأثیرات است. ۳ استان، یعنی اصفهان، یزد و چهارمحالوبختیاری بهطور مستقیم متأثر از دگرگونیهای این تالاب پهناور در مرکز ایران هستند. شاید این تصور میان برخی از افراد وجود داشته باشد که صاحبنظران و سیاستمداران آنطور که شایسته است به زایندهرود اعتنا نمیکنند، اما واقعیت این است که رودهای دیگر نیز در کشورمان چنین وضعیتی دارند که نمونههایش را نام بردم. بارگذاریهای متعدد انسانی و صنعتی میتواند پیامدهای منفیای داشته باشد. ما درخصوص رودهای مرزی انتظار داریم که کشورهای خارجی حقابههای ما را بدهند، اما خودمان هم در داخل باید به این موضوع توجه کنیم.
- چه چالشهای جدیدی در رابطه با وضعیت زایندهرود ممکن است در آینده پررنگتر شود یا به وجود بیاید که اکنون موردتوجه نیست؟
بهنظرم جدیدترین این چالشها بارگذاریهایی است که به اسم شرب بر زایندهرود تحمیل شد. برخلاف کنوانسیونهای بینالمللی که رودخانه باید بهطور طبیعی مسیر خود را پیدا کند، در اینجا میبینیم که آب را با پمپاژ به مناطق دیگر هدایت کردهاند. این آبها به اسم شرب رفت، اما در حال حاضر مورداستفادۀ مناطق صنعتی است و آب به مردم محلی مناطق بالادست نمیرسد. بهطورکلی، باید بگویم که هرچه شهرکهای صنعتی توسعه پیدا کنند، ما با چالشهای متنوع و جدیتری روبهرو خواهیم شد.
_ بهنظر شما در آستانۀ چهاردهمین دورۀ انتخابات ریاست جمهوری طرح مسئلۀ آلودگی هوای اصفهان چقدر اهمیت دارد؟
قبل از اینکه مشخصاً دربارۀ آلودگی هوا صحبت کنم، باید بگویم که هر دولتی باید در تمامی پروژههایش بازنگری داشته باشد. من میگویم دولتمردان یک بار پروژههای متعدد را متوقف و واقعاً به آنها فکر کنند، قبل از شروع هر پروژه باید خوب فکر کنیم. باید ابعاد مختلف آن را مورد واکاوی قرار دهیم تا مطمئن شویم که آیا واقعاً جامعۀ ما به آن نیاز دارد یا خیر. برخی از پروژههایی که به بهرهداری میرسد بههیچوجه با نیازهای واقعی جامعۀ ما مطابقت ندارد. باید بهطور کارشناسانه و حسابشده اولویتبندی انجام شود. ما در سطح جهان در یک شرایط اضطرار محیط زیستی به سر میبریم. بنابراین، همۀ کشورها در تصمیمات و طرحهای اجرایی خود باید بازبینی کنند. برای مثال، ما یک آلودگی ناشی از تولید برق داریم. شهرداریها دست به یک سری نورپردازیهای فانتزی و غیرضروری میزنند که واقعاً قابلحذف است. گاهی یک اقدام کوچک و شدنی در حذف این چنین نورپردازیها بر آلودگی هوای ناشی از تولید برق تأثیر عمیقی میگذارد. سهم بخشهای مختلف صنعتی و مسکونی نیز در استفاده از برق باید کاملاً مشخص شود. در این حوزه به شفافسازی نیازمندیم تا برای آلودگیهای برآمده از تولید برق تصمیم بگیریم.
در کارگروههای کاهش آلودگی هوای اصفهان از اواخر دهۀ ۷۰ شمسی حضور داشتهام و بر اساس این تجاربم دربارۀ برق اصفهان صحبت میکنم. آلودگی هوای اصفهان چندین منشاء دیگر هم دارد که یکی از آنها آلودگی ناشی از تردد خودرو است. خود این تردد از تعدد بارگذاری صنایع در اطراف اصفهان تأثیر میگیرد که حملونقلی گسترده و با بهرهمندی از وسایل نقلیۀ غیراستاندارد دارند. رئیسجهور آینده باید توجه داشته باشد که صنعتیسازی بدون فکر و بیبرنامه در هر جای ایران آسیبرسان خواهد بود. این مسئله بر جریان آلودگی هوا در اصفهان یا هر نقطۀ دیگر از ایران ممکن است اثرگذار باشد. ریزگردها نیز متأثر از خشکی زایندهرود، تالاب گاوخونی که سالها فاضلاب صنعتی به آن سرازیر شده است و زمینهای کشاورزیِ ازبینرفته پدید میآیند و شهر را آلوده میکنند. معادن نیز عامل مهمی در تولید غبارهای محلی هستند. کارخانههای کوچکتر و کورههای آجرپزی اطراف اصفهان نیز نقشی مهم در آلودگی اصفهان دارند. آمار این آلودگیها جدولبندی و تبیین شده است، اما ارادۀ مقابله با آنها در کشورمان وجود ندارد. ما به دولت قدرتمندی نیازمندیم که بر اساس دادههای دقیق و منظمی که در دسترس است، درعمل اقدامات مثبت و در مسیر حل آلودگی هوا برداشته شود. دولت در اجرای قوانین باید پرقدرت باشد.
_ وضعیت پسماند، پساب و فاضلاب اصفهان در حال حاضر از چه جنبههایی باید موردتوجه قرار بگیرد؟
اصفهان اولین شهری بود که تفکیک مکانیزۀ پسماند در آن انجام و الگویی برای سایر شهرهای ایران شد. این را باید نکتۀ مثبتی دانست، اما در گذر زمان با دگرگونی مدیریتها و سلایق نگاه به این موضوع نیز تغییر کرد و این روند امروزه تا حدی متوقف شده است. نقش شهروندان و درواقع برپایی برنامههایی که مردم به موضوع تفکیک زباله اهمیت دهند در شهر کم شده است. شاید بیاهمیتی تفکیک درست و اصولی زبالهها را به افزایش جمعیت هم نسبت بدهند، اما من میخواهم بگویم که مدیریتها در این مسیر نقش پررنگی داشته است. راههای متنوعی برای بازگشت به آن مطلوب وجود دارد. حل اساسی مشکلات پسماند و پساب و فاضلاب نیز نیازمند همان اراده و ثابتقدمی است که انتظار دارم در دولت چهاردهم شاهدش باشیم.
_ بهنظر شما تاکنون در مسئلۀ محیط زیست اصفهان مثبتترین جنبۀ مدیریتی آن چه بوده است؛ جنبهای که بتوان بهمنظور بهبود محیط زیست، آن را ادامه و گسترش داد؟
بهنظرم پایش برخط منطقۀ حفاظتشده کلاهقاضی را میتوان یکی از نکات مثبت در استان اصفهان برشمرد که ادامه و گسترش آن حائز اهمیت است. پایش برخط صنایع بزرگ نیز اقدامی شایان توجه است.
_ بهنظر شما مسائل محیط زیستی اصفهان تا چه میزان با برنامه و مدیریت مسئولان کشوری و استانی و شهری بهبود خواهد یافت و تا چه حد با نقشآفرینی مردم به تعالی خواهد رسید؟
برنامههای محیط زیستی اصفهان را میتوان گفت تابعی از تصمیمات کشوری است. یکی از جنبههای آن تحریم است. گاهی یک تحریم که متأثر از تصمیمات سیاستمداران ما در پایتخت است، بر مسائل محیط زیستی اصفهان اثر میگذارد. مثلاً ممکن است با کمبود بودجه روبهرو شویم و بازتاب آن را در فعالیتهای اقتصادی اصفهان و سپس محیط زیست آن ببینیم. شاید این مسائل بهطور مستقیم برای ما مشهود و درکشدنی نباشند، اما بخشی از واقعیتهای محیط زیستی ماست.
رئیسجمهور آینده و مدیران ما نباید از نظر دور بدارند که یک تصمیم درست در سطح کلان ممکن است چه تأثیرات عمیق و مفیدی در نقاط مختلف کشور داشته باشد و برعکسش نیز دقیقاً همینطور است. اگر بخواهم یک مثال بزنم باید به تجارت بینالملل اشاره کنم. حضور در دادوستد هدفمند و نتیجهبخش جهانی یکی از آن موارد است که بسیاری از مصائب محیط زیستی ما را حل میکند. اگر ما در مسیر معاملات جهانی آزاد و عادلانه قرار بگیریم، ممکن است به این نتیجه برسیم که دیگر مثلاً تولید فولاد ضرورت و جایگاهی ندارد. بنابراین، مردم نقشی در این بحرانهای بزرگ محیط زیستی ندارند و بهجد باید مدیران و مسئولان به این موضوع توجه داشته باشند. مهمترین نقش مردم در مصرف است. برای نمونه، استفادۀ گستردۀ مردم از ظرفهای یکبارمصرف پلاستوفوم یا یونولیتی بسیار مضر است. تولید این ظروف به انتشار گازهای گلخانهای میانجامد. حین مصرف هم با خیلی از مواد غذایی به سرعت ترکیب میشود. در آخر اینکه بازیافت نمیشود و به چرخۀ طبیعت برنمیگردد که معضلی اساسی است. در همین موضوع ظروف دولت هم میتواند نقشآفرینی کند. بنابراین، سیاستهای کلان داخلی و خارجی، قوانین و دستورات بالادستی اثر عمیقی بر محیط زیست ما دارد.
_ آیا سمنهای اصفهان در حوزۀ محیط زیست با چالشها و مسائل خاصی روبهرو هستند؟
بحث سمنها یا سازمانهای مردمنهاد مطالبهای اساسی است که خاص اصفهان به حساب نمیآید و در سراسر کشور با موانعی روبهرو است. سمنها و خیریهها در یک گروه قرار میگیرند. خیریهها در مقایسه با سمنهای محیط زیستی بسیار پرشمارترند. گرفتن مجوز برای سمنها از مسیر فرمانداریها و استانداریها غالباً برنامهای بسیار زمانبر است. ازمیانبرداشتن بروکراسی اداری و فرآیند دشوار در راه گرفتن مجوزها مطالبهای است که دولت آینده باید نگاهی نو به آن داشته باشد. از طرفی در گذشته طرحی وجود داشت که بر اساس آن تشکلهای محیط زیستی، مشابه گروههای خیریه، بتوانند از محل مالیاتهای غیرمستقیم صنایع و کارخانهها و اصناف کمکهایی دریافت کنند. این پول میتواند در گسترش فعالیتهای ترویجی که مطابق اساسنامههاست، مفید باشد. اما این طرح مغفول مانده است و بروکراسیهای اداری نیز مانعی بر سر راه اجراییشدن آن به شمار میآید.
یکی دیگر از چالشها این است که سمنها تریبون خاصی ندارند. آنها از راه شبکههای اجتماعی یا فضای مجازی میتوانند صدای خود را برسانند، اما مسیرهای دیگر را نیز میتوان برای آنها تعریف کرد و فراهم آورد. استفاده ازظرفیت صداوسیما یکی از این موارد است. گرفتن مجوز برای تجمعات و حضور در عرصههای پرمخاطبتر هم مطالبۀ مهمی است که سمنها از رئیسجمهور آینده دارند. دریافت مجوز برای یک همایش محیطزیستی فرآیندی طولانی دارد، اما یک خیریه برای انواع برنامههای خود بهراحتی میتواند مجوز بگیرد و اقدام کند. از همان الگوی خیریهها در بخش تشکلهای محیط زیست میتوان بهره برد. سمنها از خود مردم هستند و چنین فعالیتهایی همگی برآمده از مردم است، میتوان با تجدیدنظر در برخی قوانین یک سمن محیط زیستی را به جمعیت بزرگتری معرفی کرد و بخش بزرگتری از جامعه را در این عرصه شرکت داد. فعالیت دوستداران محیط زیست نباید بهصورت مجازی و عضویت در چند گروه پیامرسان محدود شود. نقش مردم باید بهطور فیزیکی و پویا گسترش یابد که این مسئله به تجدیدنظر تصمیمگیران کشورمان وابسته است.
انتهای پیام
نظرات