شریعتی را نسل امروز با نام خیابانی در اغلب شهرها میشناسند اما نام این متفکر آزادیخواه مرزها را درنوردید و جایگاهی در میان مردم ایران و جهان یافت. ازنظر آکادمیک، او را بیشتر بهعنوان جامعهشناس دین میشناسند، اگرچه او در هیچیک از حوزههای علمیه معتبر ایران آموزش ندیده بود. همزمان با سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی، ایسنا با یک خراسان پژوه به گفتگو نشست.
رضا سلیمان نوری گفت: شریعتی با توجه به جامعهشناسی تاریخی جامعه ایران، استفاده از مغز دین را برای تغییر و اصلاح مناسبات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در جامعه ایران تجویز میکرد به طوری که از نگاه او، انقلاب جنبشی تاریخی به شمار میرفت که با تغییر در مناسبات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه رخداده و لازمه آن، تغییر در ساحت انسان و تربیت انسانی جامعه بود که در یک دوره زمانی طولانی اتفاق میافتاد چه بسا او با حرکتهای مقطعی مخالف بود.
وی افزود: شریعتی دین را ابزاری برای معرفی، اصلاح، رشد، جامعهسازی و فرهنگ پذیری میدانست و ازنظر او، دین وسیلهای برای ساخت هردو جهانی جامعه، نه تنها پرداخت آن جهانی به شمار میرفت.
این فعال فرهنگی ادامه داد: کسی که آثار شریعتی را میخواند باید به خاطر داشته باشد؛ او به دو نوع انقلاب قائل بود: انقلاب اول از دیدگاه شریعتی، احیای اسلام شیعی بهعنوان نیروی دگرگونکننده در دنیای مدرن بود و دوم اینکه او خود را وقف سرنگونی حکومت شاه و از بین بردن نفوذ امپریالیستی آمریکا در امور ایران کرد، هرچند ازنظر آکادمیک، علی شریعتی را بیشتر بهعنوان جامعهشناس دین میشناسند، اگرچه او در هیچیک از حوزههای علمیه معتبر ایران آموزش ندیده بود.
وی ابراز کرد: البته برخی از محققان، ازجمله جان اسپوزیتو معتقداست؛ «شریعتی نمونه یک متکلم آزادیبخش اسلامی است» از آنجاکه آرای او از منابع بسیار مختلفی گرفتهشده بود، تحلیلهای نظری او از پدیدههای دینی مختلف، ترکیبی از مکاتب مختلف بود و به همین دلیل اغلب از سوی سنتگرایان به دلیل استفاده از منابع خارجی ازجمله فقه اهل سنت و فلسفه غرب موردِ انتقاد قرار میگرفت.
نوری گفت: اگرچه کار شریعتی گسترده بود، اما چند مضمون متمایز در سراسر آثار او وجود دارد که کلید درک دیدگاه جامعهشناسانه او از دین و چگونگی ارتباط آن با نقش وی در انقلاب ایران است.
وی افزود: شریعتی در سلسله سخنرانیهایی با عنوان مذهب علیه مذهب، استدلال میکرد که تمام تاریخ عبارت است از جنگ مذاهب که در آنیک شکل از دین با شکل دیگر مخالفت میکند و در یک مفهوم هگلی، یکی بهطور قطعی، دیگری را نفی میکند.
این فعال فرهنگی ابراز کرد: شریعتی، معتقد بود دو دین اصلی در تاریخ وجود داشته است؛ دو گروه، دو جبهه. یک جبهه طرفدار ظلم، دشمن پیشرفت، حقیقت، عدالت، آزادی مردم، توسعه و تمدن بوده است. این جبهه که برای مشروعیت بخشیدن به غرایز منحرف و تثبیت سلطه بر مردم و تحقیر دیگران بوده است، خود نوعی دین بود؛ اما در مقابل جبهه دیگر، دین حق است و برای نابودی جبهه مقابل به وجود آمده است.
سلیمان نوری گفت: شریعتی معتقد است؛ این «دو دین اصلی» اساساً دو قرائت اساسی هستند که در یک دین یافت میشوند. یکشکل طرفدار وضع موجود است، به این معنا که بقای خود را در وضعیت موجود میبیند. این دین، دنیوی است؛ هر نوع انقلاب را رد میکند. ازاینجهت که اقتدارش نهادینهشده است، این دین سعی میکند، وضعیت اجتماعی موجود را توجیه و حفظ کند؛ این مذهب طبقه حاکم است.
وی افزود: به اعتقاد شریعتی، مردم در شرایط تخدیر شده، در برابر ظلم، سختیها، بدبختیها و نادانیهای خود، تسلیم میشوند؛ آنها احساس میکنند در برابر سرنوشت ننگینی که خود و اجدادشان داشتند محکومبه پذیرش هستند، اما شریعتی در مقابل این شکل از مذهب طبقاتی حاکم، نوع دیگری از اسلام را که دارای وجدان اجتماعی فعال است مطرح کرد.
این فعال فرهنگی خاطرنشان کرد: شریعتی در کتاب اسلامشناسی خود آورده است؛ اینکه بگوییم باید به اسلام برگردیم کافی نیست. باید مشخص کنیم کدام اسلام؛ اسلام ابوذر غفاری یا حکومت مروانی. هر دو را اسلام مینامند، اما تفاوت زیادی بین آنها وجود دارد. یکی اسلام کاخنشینان و حاکمان است، دیگری اسلام مردم و استثمارشدگان و فقرا است. علاوه بر این، درست نیست که بگوییم باید در مورد فقرا نگران بود. حاکمان ظالم هم همین را میگفتند. اسلام واقعی چیزی بیش از «دغدغه» است. لذا او مؤمن را به مبارزه برای عدالت، برابری و رفع فقر سفارش میکند.
این خراسان پژوه عنوان کرد: از دیدگاه شریعتی، در برابر صورت محافظهکارانه و مشرکانه از دین، دین نبوی قرار دارد که ذاتاً نافی وضع موجود و به دنبال تغییر انقلابی است و روح مبارز انبیاء در برابر ظلم را نشان میدهد.
وی با بیان اینکه شریعتی منتقد ساختار اجتماعی حاکم است و با همه اشکال دین افیونی مخالف است، گفت: ازنظر او، نقش مؤمن واقعی که پیرو یگانگی خداوند است، آشکار ساختن شرک است که در پس حجاب توحید نهفته است ازاینرو او مینویسد: «مؤمن باید بتواند دین شرکآمیز را در زیر نقاب فریبکارانه توحید ظاهری تشخیص دهد و این پوشش نفاق را به هر شکلی که هست در سراسر جهان بزداید.»
نوری ادامه داد: شریعتی معتقد است، دین باید خود انتقادگر باشد و بخواهد به درون خود نگاه کند تا خود را از آلودگی ارتجاع، ستمگری و بتپرستی پاک کند.
شریعتی، این تصویر را در چهره برخی روحانیون میدید که حاضر به همراهی با هموطنان ایرانی خود در مبارزه با شاه نبودند. ازنظر شریعتی، تنها راه وفاداری به دین اصیل و رهاییبخش حضرت محمد (ص)، مبارزه با بتپرستی مدرن بود که توسط ارتجاع سرمایهداری، سلطنت و امپریالیسم ایجادشده بود که از مقام، پول، امتیاز و قدرت، بتهای دروغین میساختند.
استفاده شریعتی از اندیشههای رهاییبخش متفکران غربی برای احیای روحیه انقلابی
وی افزود: اگرچه او برخی مفاهیم غربی را به کار گرفت، اما تفکر غربی را بدون انتقاد نپذیرفت، بلکه آگاهانه آنچه را که به نظرش نادرست بود یا در ایران قابلاجرا نبود، کنار گذاشت و درعینحال آنچه که حقیقی و قابلاجرا بود را حفظ کرد. به این معنا، شریعتی از برخی اندیشههای رهاییبخش متفکران غربی برای احیای روحیه انقلابی اسلامی کمک گرفت.
این خراسان پژوه گفت: علی شریعتی نماینده کسانی بود که میخواستند اسلامی بسازند که هم مدرن و هم متعهد به حفظ اصول اساسی اسلام باشد از این رو نگاه شریعتی به گذشته همواره در خدمت آینده بود.
وی ادامه داد: شریعتی با آمیختن مفهوم توحید و عدالت اجتماعی که مخالفت سازشناپذیری او با امپریالیسم را توجیه میکند، رسالت پیامبر اسلام برای براندازی بیعدالتیهای زمانه را یادآوری کرد.
به گفته او شریعتی معتقد بود، مردم باید ریشهها و هویت فرهنگی و دینی خود را از نو کشف کنند و به آنها بازگردند، زیرا این منابع اصیل، اساس مقاومت در برابر هژمونی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی غرب خواهد بود.
انتهای پیام
نظرات