روزهایی که در آن قرار داریم و هفتههای پیش رو به شدت متاثر از حادثه اندوهبار سقوط بالگرد و شهادت آیتالله رئیسی رئیس جمهور خدوم و مردمی است از همین رو شمارس معکوس برای برگزاری چهاردهمین انتخابات ریاست جمهوری آغاز شده است تا نهمین رئیس جمهور برای تداوم اهداف و ارمان های انقلاب اسلامی پای در پاستور گذاشته و میداندار اجرای برنامههای خرد و کلان نظام برای اعتلای نام بلند ایران در جهان باشد در گفتوگوی امروز استودیوی مثبت و منفی پلاس میزبان اندیشمندی هستیم که با وجود انتقادات اساسی که به مدیریت و کارگزاران سیاسی کشور دارد اما همواره با صدای رسا از گفتمان انقلاب اسلامی که در تقابل با آمریکا و نظام سلطه است دفاع کرده و نیروهای متعلق به این گفتمان را از عوامل موثر در راهگشایی مشکلات نظام و انقلاب میداند.
وی که همواره در انتخاباتها از گزینه اصلاحطلبان حمایت کرده، معتقد است در هیچ کدام از نامزدها این قدرت را نمیبینم که آرای خاموش را به صحنه بیاورند و متاسفانه این رایهای خاموش هستند که سرنوشت انتخابات را تعیین میکند.
این فیلسوف که دستی بر آتش سیاست دارد، مشارکت مردم در انتخابات را از جمله ابزار مهم برای تغییر رویکرد غرب در مواجهه با نظام جمهوری اسلامی دانسته و اعتقاد دارد که آحاد ملت فقط و فقط با درک امر ملی در این انتخابات شرکت کنند چون اگر قدرتها ببینند در جامعه ما شکاف عظیم وجود دارد، فشار را بیشتر میکنند و خواهند گفت تحریمها اثر کرده است.
تشریح فضای انتخاباتی کشور، الویتهای دولت چهاردهم، توجه به مبانی دیالکتیک ظریف انتخاباتی، چگونگی به میدان آوردن رایهای خاموش، بازتاب عملیات وعده صادق، تبیین رفتار متناقض برخی جریانها و شخصیتهای سیاسی در موعد انتخابات و .... از جمله موضوعاتی بود که در گفتوگوی آنلاین با بیژن عبدالکریمی نویسنده و استاد دانشگاه به آن پرداختیم که مشروح آن در ادامه از نظرتان میگذرد.
جهت رفاه حال شما مخاطبین فیلم کامل گفتگوی تصویری با بیژن عبدالکریمی در انتهای این مصاحبه قابل مشاهده است شما همچنین میتوانید از طریق لینک "نامزدهای انتخابات درباره رابطه با آمریکا باید چهکار کنند؟" به این فیلم دسترسی داشته باشید.
***برخی محورهای این گفتوگو
- خواهان مقاومت هستم
- با قحط الرجال مواجه ایم
- مهمترین مسئله ما «ایران شدن، ایران» است
- جامعه نیازمند گفتمان جدیدی است
- در کشور یک حزب واقعی بیشتر نداریم
- سرنوشت انتخابات را رایهای خاموش تعیین می کند
- از آرای خاموش می خواهم به صحنه بیایند
- هیچ کدام از نامزدها برنامه مشخصی ندارند
- به شدت نگران ایران هستم
متن کامل گفتوگوی ایسنا با بیژن عبدالکریمی را در ادامه میخوانید:
ایسنا: این انتخابات از برخی جهات با انتخابات قبلی تفاوت دارد؛ مثلا زودتر از موعد و در شرایط و اقتضائات خاصی برگزار میشود. با توجه به اتفاقات اخیر و همچنین انتخابات مجلس که در اسفند ماه برگزار شد، تحلیل شما از شرایط کشور چیست؟
- حقیقت این است که ما هر گاه راجع به مسائل اجتماعی و سیاسی خود صحبت میکنیم، نمیتوانیم مسأله را از همین اینجا و اکنون شروع کنیم؛ یعنی پدیدارهای سیاسی و اجتماعی از جمله این انتخابات، ریشهای دیرینه دارند که به تاریخ خود انقلاب و حتی پیش از آن برمیگردد؛ یعنی تمام تاریخ اجتماعی ما! بنابراین همانطور که کلمه اقتضائات را بکار بردید، ما با یک وضعیت بسیار پیچیده روبهرو هستیم. عوامل بسیار بسیار زیادی در هم تنیدهاند تا موقعیت کنونی ما را بسازند؛ عوامل تاریخی، ساختارهای اجتماعی، مسائل معرفتی و همچنین مسائل حاد سیاسی و اجتماعی! به نظر من ما در بنیانهای نظری خود دچار تعارضاتی هستیم. این تعارضات خود را در عنوان جمهوری اسلامی نشان میدهد. اینکه برای مردم تا چه میزان نقش قائل هستیم یک بحث است و اینکه آیا مردم همواره درست حرکت میکنند و درست میاندیشند بحث دیگری است. شرایط کنونی کشور تحت فشار نظام بین المللی سلطه است؛ تحت فشار امریکا، اسرائیل و کشورهای دیگری است که در جهان «هابزیِ» کنونی میکوشند منافع خود را به بهای قربانی کردن منافع ملی ما بدست بیاورند؛ اینها شرایط بسیار پیچیدهای را ایجاد کرده است. مسأله را به هیچ وجه نمیتوان خطی بررسی کرد. مسائل کشور ما به هیچ وجه به این نحو نیست که دکمۀ on و off (دکمه روشن و خاموش) داشته باشد و بگوییم که ما به سهولت میتوانیم مسائل را حل کنیم. انتظارات جامعه گاهی وقتها بیش از شرایطی است که در آن قرار داریم؛ یعنی ممکن است جامعه از کاندیداها انتظاراتی داشته باشد که در عمل این انتظارات به دلایل گوناگون، به هیچ وجه قابل تحقق نیست؛ اما به نظر من مسأله اصلی این است که «تغییر» به خواست ملی تبدیل شده است. تغییر به خواست ملی تبدیل شده و نه قدرت سیاسی در کشور ما و نه هیچ یک از کاندیداها نمیتوانند این خواست ملی و مجموعهای از مطالبات ارضاناشده از زمان صدر مشروطه تاکنون را در جامعه نادیده بگیرند؛ لذا هم نظام باید به خاطر منافع خود و منافع ملی، به این خواست ملی توجه کند و هم کاندیداها باید کاملا به این خواست توجه داشته باشند؛ اما از سوی دیگر همه مسائل در اختیار نظام، کاندیداها و جامعه ما نیست؛ یعنی مهمترین مسأله همانطور که اشاره کردید عبارت است از: رابطه ما با نظام جهانی! بالاخره ما نمیتوانیم همواره با جهان سرِ ستیز داشته باشیم. بالاخره برکۀ ایران باید به نظام اقتصاد جهانی، نظام مناسبات جهانی بپیوندد؛ اما امریکا اجازه یک رابطه منطقی را نمیدهد. [رابطه ما با آمریکا] یک رابطه بر اساس اعمال قدرت است؛ لذا ما با یک دیالکتیک بسیار ظریف، پیچیده و دشوار روبهرو هستیم. چگونه بتوانیم از یک طرف در برابر فشار نظام سلطه، در برابر زورگوییهای آن و آنچه او از جامعه ما انتظار دارد تن ندهیم تا ارزشهای ملی خود را حفظ کنیم و از طرف دیگر بتوانیم وارد رابطه منطقی شویم. بسیار پیچیده است. شاید همین عامل مهمترین مسأله است. نه. من به هیچ وجه اعتقاد ندارم که با سازش با امریکا تمام مسائل ما حل میشود بلکه مسائل ما از شکلی به شکل دیگری تفاوت پیدا میکند. من خواهان مقاومت هستم و در این اواخر اعلام کرده بودم که کاندیدها اگر میخواهند موفق باشند باید مقاومت کنند. به این معنا که آنها (یعنی نیروهای مقاومت در برابر سلطه) باید پایگاه خود را در میان نیروهای انقلاب حفظ کنند؛ _نیروهای انقلابی که به درستی خواهان مقاومت هستند._ اما باید توجه داشته باشند که این مقاومت بدون حمایت مردم امکانپذیر نیست و مردم تا حدود زیادی خسته هستند. در نهایت به دلایل گوناگون بخشی از جامعه البته همسویی نمیکند. تمام این عوامل شرایط ما را بسیار بسیار پیچیده میکند. صرف نظر از رجزخوانیهای سیاسی، تبلیغاتی و انتخاباتی، ما (یعنی کل جامعه و همچنین جریانات سیاسی) باید به این پیچیدگیها و شرایط پیچیده توجه داشته باشیم.
ایسنا: اکنون به موضوع مذاکرت و امریکا اشاره کردید. این روزها از سوی برخی جریان ها دوگانههایی مطرح میشود و به نوعی به دنبال ایجاد هراس هستند. میگویند که اگر فلان کاندیدا سر کار بیاید جنگ میشود و اگر شخص دیگری بیاید تفاهم، صلح و سازش اتفاق میافتد. اگر درست فهمیده باشم، شما اشاره کردید که نامزدها باید از گفتمان مقاومت حمایت کنند و دیدگاههای خود را در این راستا مطرح کنند. پشتوانه این امر طبیعتا مثل هر چیز دیگری این است که مردم پشت آنها باشند. میخواهم این بحث را مقداری ملموستر و بازتر کنیم. آیا اگر ما به سمت امریکا برویم مشکلمان حل میشود یا نمیشود؟ فکر میکنم پاسخ به این پرسش میتواند راهبردی را مشخص کند.
- متاسفانه بسیاری از مسائل جامعۀ ما، مسائل نرم و ذهنی است. هنگامی که از جنگ صحبت میشود، _البته در شرایط کنونی گزینه جنگ همواره ما را تهدید میکند_ بیش از آنکه یک امر ابژکتیو و عینی باشد، بیشتر یک امر ذهنی است؛ یعنی اینکه تصور شود اگر فلان کاندید بیاید جنگ میشود و اگر فلان کاندید بیاید جنگبا گفتمانهای رایج و متداول در این چند دهه نیازمند رجل سیاسی هستیم که قدرت خلق گفتمان جدید داشته باشد و بتواند فضای اجتماعی ما را تغییر دهد. نمیشود. این بیشتر در منتالیتی و ذهنیت بخشی از جامعه است نه اینکه ما واقعا در شرایط عینی هم به این میزان از نگرانیای که در دل برخیها وجود دارد روبهرو باشیم؛ اما نکته اینجا است. پیچیدگیای که گفتم همین جا است که ما از طریق تن دادن به خواستههای امریکا، خواستههای نامعقول او و فشاری که میآورد، نمیتوانیم مشکلات خود را حل کنیم. امریکا اجازه نخواهد داد که ما یک کشور شبه مدرن و توسعه نیافته به کشوری توسعه یافته تبدیل شویم و مشکلات خود را حل کنیم تا بتوانیم مطالبات تودههای وسیعی از جامعه را ارضا کنیم؛ اما از سوی دیگر توجه داشته باشید که مردم مطالبات دیگری هم دارند؛ در عرصه فرهنگ و غیره! نمیشود هم خدا را خواست و هم خرما! نمیشود شما از یک سو خواهان این باشید که مردم از مقاومت شما حمایت کنند و از سوی دیگر برخی از مطالبات مردم را ارضا نکنید و در واقع یکسویه حرکت کنید. به همین دلیل من از نیروهای انقلاب، جریانات سیاسی، گفتمان انقلاب و قدرت سیاسی کشورم میخواهم که باید در برابر مطالبات فرهنگی و اجتماعی مردم از خود مقداری نرمش نشان دهد. اینجا صحنه جنگ نیست که در برابر مردم بگوییم: «اگر یک قدم عقب برویم، باید قدمهای دیگر را هم به عقب برداریم». اینجا مردم هستند و اینجا با نظام سلطه روبهرو نیستیم که بگوییم: «اگر در برابر نظام سلطه کوتاه بیاییم، ما را به عقبنشینیهای استراتژیک وامیدارد.» به همین دلیل میگویم که شرایط ما شرایط پیچیدهای است و فکر میکنم با گفتمانهای رایج و متداول در این چند دهه ما دچار انسداد هستیم و ما نیازمند رجل سیاسیای هستیم که قدرت خلق یک گفتمان جدید را داشته باشند تا بتوانند فضای اجتماعی ما را تغییر دهند. متاسفانه یک مسأله هم این است که ما با یک قحط الرجال مواجهایم؛ یعنی افراد، بیشتر افرادی هستند که خود را با ساختار هماهنگ میکنند البته این هماهنگی مهم است؛ یعنی نمیتواند فردی در ساختار قرار بگیرد که با دیگر اجزای آن هماهنگ نیست. به همین دلیل من گفتم که هر کاندیدایی باید مسأله مقاومت را جدی بگیرد تا تجربه تلخ برخی از دولتهای گذشته تکرار نشود و نیروهای انقلاب نیز با دولت جدید هماهنگ باشند نه اینکه چوب لای چرخ آن بگذارند و بخاطر اختلاف نظرهایی که در مبارزه با امریکا وجود دارد تعارضاتی شکل بگیرد که اوضاع سیاسی کشور را بدتر کند؛ اما در عین حال باید به این مطالبات هم توجه داشته باشیم. به همین دلیل میگویم شرایط خیلی پیچیده است.
ایسنا: با این تفاسیر، به نظر شما دولتِ آتی باید چه اولویتهایی را مد نظر قرار دهد؟
- مسائل ما مسائل ساختاری و تاریخی است؛ یعنی ریشۀ بسیاری از مسائل ما حتی به تاریخ 50-40 سال اخیر برنمیگردد؛ مثلا بحث توسعه نایافتگی یک مسألهای است که دو قرن و سه قرن قدمت دارد. به همین علت این مسائل تاریخی به این شکلی نیست که گاهی مواقع افراد به صورت پوپولیستی و خیلی عوامانه [مطرح میکنند] که اگر ما روی کار بیاییم، مشکل تورم دو رقمی را حل میکنیم؛ اگر ما روی کار بیاییم مشکل توسعه نایافتگی را حل می کنیم؛ اگر ما بیاییم فقر را به نحو مطلق حل میکنیم. اینها حرفهای بسیار بسیار عوامانهای است که بیشتر میخواهند با آنها بهرهبرداری انتخاباتی کنند. این نشان میدهد که این افراد هیچ درکی از سنخ مسائل تاریخی ما ندارند. درک اینکه بسیاری از مسائل ما مسائل سیاسی نیست بلکه ریشههای عمیقتری دارد. نباید این توهم را در جامعه ایجاد کرد که دولتها و حکومتها «همه توان» هستند و صرفا باید اراده کنند و ما میتوانیم با یک ارادهگرایی مسائل خود را حل کنیم. این باعث میشود که مردم سرخورده شوند. اگر وعدههای بزرگی بدهید که محقق نمیشوند [باعث سرخوردگی میشود]؛ اما من فکر میکنم مهمترین مسأله امروز ما «ایران شدن ایران» است؛ یعنی ما دچار یک شکاف اجتماعی-تاریخی هستیم. ملت ما در دو زیست جهان متفاوت زندگی میکنند. این کشتیِ به گل نشستۀ توسعه نایافتگی ما را هیچ نیرویی نمیتواند به تنهایی از گل بیرون بکشد؛ نه نیروهای انقلاب، بچههای بسیج و بچههای سپاه و نه نیروهای اپوزیسیون، اصلاح طلب و روشنفکران؛ لذا ما نیازمند یک توافق ملی و یک آشتی ملی هستیم. من فکر میکنم ضروریترین کار رئیس جمهور آینده این است که روح مسیحیایی را در این جامعه بدمد و یک مقدار فضای اجتماعی ما دگرگون شود. اگر این فضای اجتماعی دگرگون شود و ما به وحدت ملی برسیم و بتوانیم در این فضا ایدههای ملی را مطرح کنیم که تمام ملت را حول آن جمع کنیم، نیروی تاریخی عظیمی شکل خواهد گرفت که به کمک این نیروی تاریخی، ما میتوانیم از پسِ بسیاری از مشکلات بربیاییم؛ اما اگر چنین اتفاقی نیفتد و جریانات سیاسی بر همان طبل پیشین خود بنوازند، بخواهند بر همان مسیر قبلی حرکت کنند و فکر کنند با گفتمانهای 50-40 سال گذشته میتوان جامعه را به پیش برد، من فکر میکنم که جامعه و نظام جمهوری اسلامی با انسداد و شکست سهمگین دیگری مواجه خواهد بود.
ایسنا: به صراحت اشاره کردید که مسائل ما سیاسی نیست. برخی عقیده دارند که نامزدها باید برای انتخابات پیشِ رو رویکرد سیاسی داشته باشند تا از سوی مردم پذیرفته شوند. این یک دوگانه ایجاد نمیکند؟
- من گفتم مسائل ما «صرفا» سیاسی نیست. تمام مسائل را در سطح سیاست نمیتوان دنبال کرد. اینکه ما فکر کنیم همۀ مسائل را در سطح سیاست میتوان دنبال کرد، نوعی سیاستزدگی است؛ نوعی پوپولیسم و عوامگرایی است. از سوی دیگر، نهاد سیاسی یکی از مهمترین نهادها است؛ اما همه چیز به سیاست برنمیگردد.ماشین به گِل نشسته توسعهنایافته ما را نه نیروی انقلاب، بسیج و سپاه و نه نیروهای اپوزیسیون، اصلاحطلب و روشنفکر به تنهایی نمیتوانند بیرون بکشند و نیازمند توافق و آشتی ملی هستیم. هر چند عنصر سیاسی وجود دارد. متاسفانه فضاهای انتخاباتی بسیار پوپولیستی میشود و متاسفم که بگویم برخی از چهرههای سیاسی و جریانات سیاسیِ ما نیز به تبعِ تودههای بستهای که مطالبات آنها ارضانشده باقی مانده و نسبت به شرایط تا حدود زیادی معترض هستند، دست به دست هم میدهند تا فضای جامعه به شکل زیادی احساسی میشود. از یک طرف جامعه مطالبات زیادی دارد و یک طرف دولتمردان و کاندیداها ادعای بسیار بسیار بزرگی میکنند که هر دو غیرواقعی است؛ یعنی هم از یک سو کاندیداها باید درک کنند که نمیتوانند هر کاری بکنند و برای اینکه بسیاری از «حدیثهای آرزومندی» خود را تحقق ببخشند، باید ابتدا مقدمات دیگری شکل بگیرد. کاندیداهای ما بدون توجه به آن مقدمات به نتایج میپردازند؛ برای اینکه رأی جمع کنند و منِ معلم فلسفه _که به هر حال بیش از چند دهه است که به مسائل اجتماعی-تاریخی میاندیشم_ احساس میکنم که حرفها اصیل نیست؛ حرفها با حقیقت نسبت ندارد؛ حرفها با ارادۀ معطوف به قدرت است. افرادی که بنا به شرایط خاصی توانستند وارد صحنه انتخابات شوند و اینها اصیلترین نیروهای ملی و تاریخی ما هم نیستند. شاید اگر شرایط به نحو دیگری بود افراد بلندقامتتر دیگری میتوانستند در حیات اجتماعی و سیاسی ما حضور پیدا کنند. از آن سو نیز مطالبات مردم بیش از آنکه تابعی از عقلانیت باشد، تابعی از احساساتِ خشم، قهرها، کینهها و عصبانیتها است. یک دلیلش این است که کسانی که با مردم حرف بزنند وجود ندارند. تشکلهای اصیلی نداریم. رسانههای ما نیز به نحو مطلق شکست خوردهاند؛ به نحو مطلق! لذا افسارِ بخشی از مردم به دست رسانههای آن طرف آب افتاده است که آنها نیز فضای جامعه را به شدت نامعقول میکنند؛ بنابراین من به عنوان یک دوست، به حاکمیت ایران توصیه میکنم که حتما اگر میخواهند به جنگ رسانهای بپردازند و اگر میخواهند در میدان رسانه هم پیروز باشند باید فضای رسانهای به نحو حقیقی _نه به نحو تصنعی و گلخانهای_ شکل بگیرد تا نیروهایی مثل من بتوانند به صورت مستقیم با جامعه حرف بزنند. بیتردید اگر نگاه من هر چقدر هم انتقادی و رادیکال باشد و اگر من گوشت جمهوری اسلامی را به دور بیندازم، استخوان آن را دور نخواهم انداخت و حاضر نیستم به خاطر جنگ و جدالهای سیاسی _خدای نکرده_ منافع ملی کشورم را به خطر بیندازم؛ یعنی هر جا احساس کنم که منافع سیاسی قدرت حاکم و منافع ملی کشورم در مقابل نظام سلطه به خطر میافتد، من بیتردید در جبهۀ نظام سیاسی کشورم خواهم بود؛ اما یک جاهایی به عنوان یک دردمند، به عنوان یک نیروی ملی و کسی که به این سنت تاریخی عشق میورزد انتقاداتی دارم. وقتی فضا (یعنی قدرت سیاسی ما) هنوز به این پختگی نرسیده است که ارزش نیروهای واسطه را [بداند]، _نیروهایی که میتوانند کاری کنند که در شرایط بحرانی مثل انتخابات مردم را به صحنه بکشند_ به لحاظ رسانهای کنترل بخشی از جامعه به دست رسانههای آن طرف آب میافتد که در جهت نظام سلطه حرکت میکنند و نه در جهت منافع ملی ما! به همین دلیل است که میگویم ما با عوامل بسیار عدیدهای روبهرو هستیم.
ایسنا: فرمودید که رئیس جمهور آتی باید دم مسیحایی داشته باشد تا بتواند بخشی از مشکلات را حل کند و به نوعی احیاگری انجام دهد. به نظر شما بین این شش نامزد کسی وجود دارد که بتواند چنین چیزی را محقق کند؟ برای تحقق این امر چه مسیری را باید پیش بگیرد؟
- یک مشکل بسیار بسیار جدی در مدرنیته وجود دارد. من قدری عقبتر میروم. در دوران مدرن، جوامع به شکل بسیار ساختارمند میشوند و ساختارها به قدری نیرومند میشوند که امکان ظهور قهرمان، سوپرمن، افراد فوق سیستم را به جامعه نمیدهند؛ یعنی در تمامی نظامهای سیاسی اجتماعی جهان، استثناء سرکوب میشود و تمام سیستمها از یک بقالی تا یک کارخانه، تا یک اداره، تا یک سیستم سیاسی، دنبال افرادی هستند که خود را با سیستم سازگار میکنند؛ یعنی کاملا با سیستم سازگار هستند؛ اما افرادی که با سیستم کاملا سازگار هستند جزو نیرومندترین و هوشمندترین افراد نیستند. معمولا افرادی که سطح هوشی آنها بالاتر از متوسط است نمیتوانند به سهولت خود را با سیستم تلفیق کنند؛ بنابراین میتوانند با تازیانۀ انتقادات خود سیستم را جلو ببرند؛ لذا ما با یک تعارض یا پارادوکس مواجه هستیم. از یک طرف به افرادی نیازمند هستیم که کاملا با سیستم هماهنگ باشند. اینها در واقع به یک ماشین امضا تبدیل میشوند. نمیتوانند سیستم را جلو ببرند. از طرف دیگر به افرادی نیاز داریم که اگر بخواهند سیستم را جلو ببرند یک جاهایی با سیستم ناسازگاری دارند و ممکن است سبب اختلال سیستم شوند. در چنین پارادوکسی نیازمند دیالکتیک ظریفی هستیم؛ یعنی افرادی باشند که تا حدودی با سیستم هماهنگ هستند و از طرف دیگر قدرت نقد سیستم را دارند و میتوانند بدون اینکه موجب فروپاشی سیستم شوند، با انتقاداتی سیستم را اصلاح کنند. اینکه ما از دو طرف در خطر هستیم تلهای است که بسیاری از جریانات در همه شرایط به آن توجه ندارند؛ اما با این حال حرف من این است که وقتی ما شورای نگهبانی داریم که به نحوی میخواهد همه افراد کاملا با سیستم هماهنگ باشند؛ لذا این افراد خیلی اوتنسیتی ندارند، خیلی خودمختاری ندارند که بتوانند یک جاهایی ایدههایی را مطرح کنند که قدری از سیستم فاصله میگیرد و میتواند نگاه منتقدان و انتظارات سرکوب شده جامعه را به خود جذب کند و یک شور جدید و روح جدیدی هم به انتخابات بدمد. من امیدوارم که این حرفها به گوش کاندیداها برسد و این طور نباشد که ریاکارانه و تبلیغی از این حرفها استفاده کنند بلکه آگاهانه و خودآگاهانه احساس کنند که جامعه نیازمند گفتمان جدید است. فکر میکنم کاندیدایی که بخواهد همان حرفهای گفتمان گذشته را (که در این 50-40 سال در جریان بوده است) بلغور و واگویی کند، کاملا محکوم به شکست است و آن کاندیدایی که بتواند در جهت خلق این گفتمان جدید گام بزرگی بردارد، میتواند رأی بخش بزرگی از جامعه را _که رأیهای مسکوت و رأیهای خاموش هستند_ به خود جلب کند.
ایسنا: طبیعتا در هر انتخاباتی (مخصوصا انتخابات ریاست جمهوری) شاهد ظهور و بروز دوقطبی و گفتمان جدید هستیم. اکنون فکر میکنید چه گفتمانی شکل میگیرد یا باید شکل بگیرد؟
- من فکر میکنم این دوقطبیای که در جامعه ما است یک تاریخ 150 ساله دارد و از زمانی که ما با مدرنیته مواجه شدهایم، جامعه ما دوقطبی شده است و این دوقطب همواره در برابر هم قرار گرفتهاند. این را بارها از من شنیدهاید و هزاران بار گفتهام که ما در نهضت مشروطه، مشروعهخواهان را در برابر مشروطهخواهان داشتیم. در نهضت ملی، مصدق را در برابر کاشانی داشتیم. در دوران پهلوی، پهلوی نوگرایان را دید و سنت گرایان را ندید. جمهوری اسلامی نیز همان خطا را مرتکب شد. این بار سنتگرایان را دید و نوگرایان را ندید؛ لذا باید گفت: «صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی»؛ لذا باید گفت این تعارضاتی که در انتخابات نشان داده میشود ریشۀ عمیقتر تاریخیای دارد که خود را اینجا نشان میدهد. متاسفانه بخشی از جامعه که در قدرت سیاسی نمایندهای ندارد خود را به در و دیوار میزند که یک مقداری شرایط را تغییر دهد. البته برخی از نیروهای واسطه که بسیار در جامعه مهم هستند، دارند تلاش میکنند که بخش خاموش جامعه را حول برخی از کاندیداها جمع کنند؛ زیرا راه دیگری برای اصلاح، راه دیگری برای تغییر [وجود ندارد]. اصلاح را به مفهوم سیاسی کلمه بکار نمیبرم؛ یعنی از جریان اصلاح طلب دفاع نمیکنم؛ اما به هر حال گفتم که «تغییر» خواست ملی ما است و برخی از نیروهای واسطه با دفاع از برخی کاندیداها میخواهند بگویند که این روزنهای بسیار کوچک برای ایجاد تغییرات است.
ایسنا: به تغییر اشاره کردید. چند وقت پیش انتخابات مجلس برگزار شد. در آن زمان برخی از جریانهای سیاسی و برخی از افراد به نوعی تلویحا انتخابات مجلس را تحریم کردند؛ یا با عدم مشارکت یا با عدم حمایت از کاندیدای خاصی! اما این افراد و جریانها برای انتخابات ریاست جمهوری فعال شدند. میخواهم بدانم این وسط پارادوکسی وجود دارد یا نه؟ چگونه میتوان آن جامعۀ هدفی را که دارای آرای خاموش هستند تحت تاثیر قرار داد و به میدان آورد؟ آنها میگویند: «تا دیروز به ما میگفتید که شرکت در انتخابات بد است. من حمایت نمیکنم و شما هم نیایید. الان چه اتفاقی افتاده است؟ شرکت در انتخابات چه منافعی برای شما یا ما دارد؟».
- نگاه کنید برخی از کنشگران سیاسی ما _نه همه_ آنهایی که میکوشند درباره مسائل بیندیشند، بر اساس امکانات عملی و تاریخی دارند فکر میکنند. حقیقت این است که در کشور ما یک حزب واقعی بیشتر نداریم و آن نیروهای گفتمان انقلاب است. اینها قدرت دارند؛ رسانه دارند؛ سپاه، پول نفت و رهبری دارند؛ ایدئولوژی دارند؛ تاریخ دارند؛ تشیع را دارند؛ حوزههای علمیه را دارند و قهرمانی مثل شهید سلیمانی را دارند؛ آرمانهای بزرگ دارند. بقیۀ جریانات در واقع جریانات اصیل ریشهداری نیستند؛ اما در عین حال نیروهای ملی هم هستند. آنها بخشی از این جامعه هستند. نسبت به سرنوشت این کشور عشق میورزند و دلنگرانیهایی دارند. در چنین عدم توازنی این بخشی که نمایندۀ حاکمیت است _دولت هم نمیگویم چون دولتها نقش خیلی موثری ندارند._ تکاپو میکنند تا بتوانند یک مقداری شرایط اجتماعی تاریخی را مطابق آرمانهای خود تعادل ببخشند. من فکر نمیکنم باید این را بدبینانه دید.
ایسنا: نمیگویم بدبینانه بلکه منظورم این است که آیا برای مخاطب و برای جامعۀ هدف پارادوکسی ایجاد میکند یا خیر؟
- حقیقتا یک پارادوکس است. خود من با تک تک مردم حرف میزنم. وقتی سوار اسنپ میشوم یا به سوپر مارکت میروم، من را میشناسند و از من میپرسند که آینده را چطور میبینم؛ نتیجۀ انتخابات را چگونه میبینم. خود من هم در واقع دچار پارادوکس هستم؛ یعنی از یک طرف من خطر نظام سلطه را میبینم و فکرخیلی دیر به یاد انتخابات می افتیم و صحنه اجتماعی را رها می کنیم و انتخابات که شروع می شود از مردم میخواهیم به صحنه بیایند. میکنم _همانطور که آقای خامنهای در سخنرانی چهاردهم خرداد خود فرمودند_ حضور مردم در این انتخابات میتواند باعث شود که بچههای ما در گفتگوهایی که ظاهرا زمینههای آن فراهم است [موفق شوند]؛ زیرا بایدن هم در نقطهضعفی قرار دارد و در انتخابات از ترامپ عقب است و نیاز دارد که بتواند با ایران رابطه برقرار کند و فکر کنم این موقعیت تاریخی خوبی است. فکر کنم حضور مردم خوب است. فقط از این منظر و فقط از این منظر در انتخابات فعال خواهم بود و مردم را به مشارکت دعوت خواهم کرد. نه به این امید که کشور در کوتاه مدت به توسعه سیاسی خواهد رسید یا میتواند بر تورم دو رقمی غلبه کند. فکر میکنم مهمترین مسأله ما این است که بتوانیم مناسبات خود را با نظام جهانی به یک رابطه منطقی تبدیل کنیم؛ نه رابطۀ برده و خواجه! از این نظر مردم میخواهند در انتخابات شرکت کنند؛ اما مردم ناامید و سرخورده هستند. منظورم از مردم بخش وسیعی از مردم به خصوص طبقات نوگرا هستند. این خطای سیاسیِ قدرت سیاسی ما بود. به این مسأله توجه نکرد حتی میتوانست... من میفهمم که قدرت سیاسی ما نمیتواند صرفا با فروش پول نفت به مطالبات پاسخ دهد. آن هم نفتی که با قیمت ارزان فروخته میشود.در چنین شرایطی که تحریمها چند دهه است که به ما فشار میآورد. این را میفهمم و این میزان نامعقول نیستم؛ اما میشد با چند سیگنال عاطفی و نرم جامعه را به سمت خود کشاند. درست زمانی که ما شاهکار خلق کردیم و اسرائیل را زدیم، برگرداندن ونها به خیابانها بسیار احمقانه بود! این نوعی جهل و نادانی است که اگر نگویم نیروهای نفوذی پشت آن بودند. یا گرفتن چند خبرنگار اینها نشان میدهد جریاناتی در نظام سیاسی ما وجود دارد که برخی را میگیریم، با خبرنگارانی به جرم خبری برخورد میکنیم. یا قضات ما در قوه قضائیه از این پختگی برخوردار نیستند یا نیروهای اطلاعاتی ما متاسفانه در لایههای پائین _نمیگویم در لایههای بالا_ از این پختگی برخوردار نیستند. درک نمیکنند که باید مسائل را در یک تصویر بزرگتر ببینیم. مسائل را در صحنه کوچک نبینیم. اگر میخواهیم در درازمدت کشور را در برابر فشارهای بسیار کمرشکنی که به جامعه و ایران وارد میشود حفظ کنیم، باید قدرت سیاسی ما به این پختگی برسد. متاسفانه ما خیلی دیر به یاد میآوریم؛ یعنی به یاد نمیآوریم انتخاباتی در پیش داریم؛ یعنی در واقع صحنه اجتماعی را کاملا رها میکنیم و یکباره انتخابات میشود. از مردم میخواهیم که به صحنه بیایند و کشور را در عرصۀ بینالمللی تنها نگذارند. این پارادوکس است و وقتی مردم از من میپرسند که به چه امیدی بیاییم و تاکنون در این انتخابات شرکت کردیم کجای کار تغییر کرده است، من حقیقتا پاسخی ندارم.
ایسنا: با توجه به نکاتی که بیان کردید، پیشبینی شما از میزان مشارکت در انتخابات پیش رو چیست؟
- والا سوال سهمگینی است. متاسفم از اینکه باید بگویم سرنوشت انتخابات را رأیهای خاموش تعیین میکنند. اگر بشود رأیهای خاموش به صحنه بیایند، [ما میتوانیم در برابر نظام سلطه به شکل قدرتمندتری ظاهر شویم]. من در هیچ کدام از این کاندیداها این قدرت را نمیبینم که با رأیهای خاموش وارد شوند، اصلا زبان این را ندارند، اصلا چنین مقولاتی ندارند که بتوانند با این بخش ارتباط برقرار کنند. شاید نیروهایی مثل من نمیدانند دامنه نفوذ کلام ما که البته زیاد نیست (اصلا زیاد نیست)... اما به هر حال افرادی مثل من تلاش خواهند کرد که رأیهای خاموش را به صحنه بیاورند و البته نوعی خودکشی سیاسی هم است؛ یعنی بخشی از مردم خشم و کینه خود را معطوف افرادی مثل من خواهند کرد؛ اما من به خاطر ایران و سرنوشت این مردم حاضرم آبروی خود را به خطر بیندازم و از مردم بخش خاموش استدعا کنم که [پای صندوق رأی] بیایند فقط به این دلیل که ما بتوانیم در برابر نظام سلطه به شکل قدرتمندتری ظاهر شویم. نه اینکه من به کاندیدی از کاندیداها امید داشته باشم.
ایسنا: از تمام میهمانان سوال مشترکی میپرسم. اسامی هر شش نامزد و شعارهای تبلیغاتی آنها را خدمت شما میخوانم و شما به صورت خلاصه دیدگاه خود را در خصوص آنها بیان میکنید. آقای پزشکیان؟
- در حقیقت بهتر است من با مقولات مشترکی دربارۀ هر شش نامزد توصیفی ارائه دهم. هیچ یک از کاندیداهای ما درک ساختاریای از مسائل ما ندارند. بین این شش کاندیدا، شاید آقای جلیلی و آقای قالیباف به دلیل اینکه چند دوره در انتخابات شرکت کردهاند، تیمهایی داشتند که بکوشند برنامههایی بریزند؛ اما کاندیداهای دیگر ما هیچ کدام برنامه روشن ندارند و البته فکر میکنم دو کاندیدیی که نام بردم به دلیل تجربه شرکت در انتخابات تیم دارند. آنها سالهای سال خواهان این هستند که میز ریاست جمهوری را تسخیر کنند و تیمهایی دارند که کار میکنند؛ اما مطمئن نیستم با برنامه آنها هم بتوان تحولات جدی و عمیقی در زندگی و معیشت مردم، در کنترل تورم و نرخ بهره بانکها، مبارزه با مافیای بانکها ایجاد کرد و فکر نمیکنم برنامههای روشنی داشته باشند.
ایسنا: منظورتان این است که نام این شش نفر را نبرم.
- بله. من استدعا میکنم. میتوانید برنامهها را بیان کنید؛ اما تحلیل من نسبت به هر شش نفر واحد است.
ایسنا: بنابراین شعارهای انتخاباتی را خدمت شما عرض میکنم و شما دیدگاه خود را بفرمائید. برای ایران؟
- این شعار برای چه کسی است؟ برای ایران شعار خوبی است؛ یعنی ما به امر ملی توجه داشته باشیم. یکی از پاشنههای آشیلهای قدرت سیاسی و گفتمان انقلاب در کشور من این است که برای حفظ امر ملی جانها داد؛ اما در گفتمان کمتر به امر ملی توجه کرد. به این معنا که دههها است برای دفاع از امر ملی بچههای ما کشته میدهند؛ اما به دلیل اینکه در گفتمان حکومت به اندازه کافی به امر ملی توجه نشده است، مردم احساس میکنند که حکومت یک حکومت امتگرای اسلامگرا است و به امر ملی توجه نکرده است. این نقطه ضعف بزرگ قدرت سیاسی در کشور من است. ای کاش در گفتمانِ [قدرت سیاسی] بیشتر به امر ملی توجه میشد و باید در آینده برای حفظ انسجام ملی، به امر ملی بیش از گذشته توجه شود؛ اما در این شعار «برای ایران» این ایران باید تعریف شود وگرنه لفظ توخالی است.
ایسنا: دولت قرار، عدالت، ثروت و قدرت؟
- مجموعۀ چند «حدیث آرزومندی» است. به چه طریقی میخواهیم به اینها برسیم. کلماتی همانند انشاء بچه مدرسهایها است. بچه مدرسهایها میخواهند وقتی بزرگ شدند مهندس شوند، دکتر شوند، پدر خوبی برای خانواده باشند؛ اما در عمل میبینیم مسیر زندگی چنین پیش نمیرود.
ایسنا: یک جهان فرصت، یک ایران جهش، هر ایرانی یک نقش باشکوه؟
- باز این هم جزو همین کلمات زیبایی است که به نظر من کمتر میتواند با واقعیت ارتباط برقرار کند.
ایسنا: دولت خدمت؟
- کدام یک از دولتهای ما دولت خدمت نبودند؟! همه دولت خدمت بودند؛ اما همواره تورم بالا رفته، قیمت مسکن بالا رفته، نرخ ارز بالا رفته و در صنعت تحولی صورت نگرفته است. احتمالا دولت خدمت بعدی هم در روند گذشته خواهد بود.
ایسنا: دولت مردم و خانواده؟
- کاملا نشان میدهد که شب انتخابات چند کلمه را انتخاب کردهاند و به کمک خانواده (پسر و دختر و زن) خواستهاند یک برنامهای ارائه دهند. فکر میکنم این شعارها بیشتر برای کاندیداهای پوششی است که خودشان نیز به حرفهای خود چندان اعتقادی ندارند.
ایسنا: خدمت و پیشرفت؟
- من به عنوان یک دانشجوی فلسفه بیان میکنم که فرق است بین توفق و تفکر! تفکر با حقیقت نسبتی دارد؛ اما در توفق فقط دهانمان را تکان میدهیم. خیلی از این شعارها حاصل بازی با کلماتاند. اینکه بتواند با یک ایده، با یک فهم ساختاری تاریخی و استراتژیک پیوند خورده باشد وجود ندارد. دلیل این است که دوستان ما تربیت ناشده هستند؛ یعنی ما برای امر سیاسی نیازمند تربیت هستیم. هر کسی از خانۀ خود اراده کند و وارد صحنه سیاست شود نمیتواند در سرنوشت یک ملت اثر بگذارد و در کشور ما به دلیل اینکه ساختارهای مناسبی نداریم افراد جایی تربیت نشدهاند. به صرافت طبع، بر اساس قریحه خود و تجربیات شخصی پارهای از مفاهیم را عرضه میکنند. اینها پرداخت نشده است. پشت اینها تئوریهایی وجود ندارد؛ یعنی در واقع آنچه گفتمان انقلاب به طور کلی و تمام کاندیداها در تمام دورههای ریاست جمهوری از آن رنج میبرند، فقدان سنت فکری و فقدان تئوری است. متاسفانه کماکان این مسأله حل نشده است و حل این مسأله نیز در سطح سیاست نیست و باید در بخش دیگری از جامعه به آن اندیشیده شود. اتفاقا آن بخش دیگر (یعنی روشنفکران و دانشگاهیان و حوزویون) نیز نتوانستند این خلأ تئوریک را پر کنند. این فقدان سنت فکری و فقدان تفکر اجتماعی و سیاسی [در جامعۀ ما وجود دارد]؛ چرا که بعد از فارابی (بعد از کتابی که او در حوزه فلسفۀ سیاسی نوشت) دیگر تفکر فلسفۀ سیاسی و اجتماعی ادامه پیدا نکرد و در واقع رجزخوانیهای سیاسی جای تفکر فلسفی را در ادبیات سیاسی و اجتماعی گرفت. به هر حال کاندیداها و دولتمردان ما، وزرای ما هم محصول این شرایط تاریخی هستند و خیلی نمیتوان از آنها انتظار داشت.
ایسنا: با توجه به صحبتهایتان درباره شعارهای این شش نامزد، به نظر شما این انتخابات «پدیده» ندارد؟ به عنوان مثال برخی از تحلیلگران برای آرای این نامزدها کف و سقفی در نظر گرفتهاند. به گفتۀ آنها این احتمال وجود دارد که نامزدهای پوششی یا کسانی که دیده نمیشوند پدیدۀ انتخابات باشند.
- یک اتفاقی که در سراسر جهان افتاده است _و جامعه ما نیز به نحوی تحت تاثیر فضای جهانی است._ این است که شما با رسانهها و فضای رسانهای مواجه هستید و رسانهها تولید حقیقت میکنند. معلوم نیست اینها چه اندازه تحلیل یک تحلیلگر است و چه اندازه بازی رسانهای است که هم نیروهای امنیتی و اطلاعاتی از یک سو انجام میدهند و هم نیروهای اپوزیسیون و هم نیروهای وابسته به موساد انجام میدهند؛ یعنی همه در این صحنه بازیگر هستند.
ایسنا: به عنوان مثال میگویند فلان شخص چند دوره در انتخابات شرکت کرده و میانگین سقف رأی او بین این دو عدد بوده و بیشتر از این بالا نرفته است. میگویند در این دوره نیز طبیعتا این اتفاق نمیافتد.
- البته پدیدههای سیاسی و اجتماعی پیشبینیناپذیر هستند. یک واکنش، یک اکشن و یک موضعگیری میتواند جای افراد را بسیار تغییر دهد؛ اما من میدانم به میزانی که کاندیداها بازتاب بخش معترض جامعه باشند، آرای بیشتری را جلب خواهند کرد؛ چون در واقع نیروهای انقلاب که همیشه پای صندوقها هستند یک لیمیت محدودی دارند. حد خود را در انتخابات مجلس گذشته و یا در انتخابات ریاست جمهوری گذشته نشان دادهاند. بخش تعیینکننده، آن آراء خاموش یا بخش معترض هستند. هر یک از کاندیداها که بتواند پژواک صدای این بخش از جامعه باشد شانس بیشتری خواهد داشت و اگر جایی بین خطوط اصلی گفتمان انقلاب که مسأله اصلی مقاومت است با کاندیدایی که بتواند پژواک صدای مردم باشد در واقع یک نوع وحدتی ایجاد شود و این دو همسو شوند، کاندید مورد نظر موفق خواهد بود. فکر میکنم اگر هر کدام از کاندیداها یک طرف را بگیرد، رأی چندانی نخواهد آورد و انتخابات به مرحله دوم کشیده خواهد شد.
ایسنا: این گزاره دربارۀ افرادی که به عنوان پوششی از آنها یاد میکنید نیز صدق میکند؟
- خیر. من فکر میکنم انتخابات نهایتا بین دو یا سه نفر باشد؛ یعنی برخی از این کاندیداها مثل همیشه در روزهای آخر کنار خواهند رفت و برخی از آنها که ممکن است تا آخر بایستند، منتظر هستند که طرف مقابل صحنه را خالی کند. به هر حال من امیدوارم که به یک نوع وحدت برسیم. آنچه برای من اهمیت دارد وحدت ملی و انسجام اجتماعی ایران است. برای من خیلی اهمیت ندارد کدام کاندیدا روی کار بیاید؛ زیرا فکر نمیکنم بین آنها تفاوتهای خیلی اساسیای وجود داشته باشد.
ایسنا: با توجه به اینکه میگویید تفاوت اساسیای وجود ندارد، آیا این امکان وجود دارد که اگر یک نفر کنارهگیری کند آرای او به سبد رأی دیگری منتقل شود؟
- قاعدتا چنین خواهد بود. توجه داشته باشید ما پنج کاندیدای اصولگرا و یک کاندید اصولگرایِ اصلاح طلب داریم؛ یعنی همه اینها در اصولگرایی مشترک هستند. (البته من اینها را در زبان رایج بکار میبرم و دربارۀ اینکه اصول چیست و اصلاح چیست دیدگاههای خاص خود را دارم و خیلی برای تفاوتهای سیاسی ارزش قائل نیستم.) در واقع مناسبات ما با نظام جهانی یک مسألۀ اساسی است و من فکر میکنم یک هماهنگیهایی صورت گرفته است که ما بتوانیم دوباره به صحنه مذاکرات برگردیم. به این اعتبار فکر میکنم برخی کاندیداها معتدلتر هستند و ما در صحنه مذاکرات شاید با انعطاف بیشتری برخورد کنیم که البته فکر میکنم رهبری اجازه ندهند این انعطاف به قدری باشد که منافع ملی کشور قربانی شود؛ اما گویی ما به کمی انعطاف نیازمندیم.
ایسنا: یعنی همان نرمش قهرمانانهای که پیش از این هم گفته شد.
- فکر میکنم برخی از تندرویها، صحنه مذاکرات را قدری تیره کند. از ابتدا بیان کردم که شرایط تاریخ ما بسیار بسیار پیچیده است و به یک نرمش قهرمانانه نیاز داریم بدون اینکه منافع ملی ما به خطر بیفتد؛ لذا جمع این دو خیلی دشوار است؛ یعنی چنین نیست که همه چیز به اراده مردم ما و دولتمردان و حکومت ما بستگیاز آحاد ملت میخواهم در انتخابات شرکت کنند بیآنکه بخواهم عوام فریبی کنم و شعارهایی بدهم که خودم هم به تحقق شان اعتقادی ندارم. داشته باشد. ما با یک نظام جهانی روبهرو هستیم که قدرتهای بزرگی در آن هستند و عناصر بسیار قدرتمندی برای اعمال فشار دارند.
هیچ کس هم در کنار ما نخواهد بود. نه چینیها، نه روسها و نه اروپائیها؛ هیچ کدام! حتی ممکن است ناجوانمردانه از پشت به ما خنجر بزنند؛ لذا ما گریزی نداریم جز اینکه روی پای خود بایستیم. به همین دلیل از تمام نیروهای اجتماعی میخواهم که امر ملی را درک کنند. من نسبت به قدرت سیاسی کشورم انتقادات بسیار رادیکال و زیادی دارم. نسبت به سیاستهای فرهنگی انتقادات بسیار بسیار زیادی دارم. اصلا هم امید ندارم که این کاندیداها بتوانند صحنه را تغییر دهند. روند کشور، بالا بودن نرخ بهره، سقوط پول ملی، تورم دو رقمی ادامه خواهد داشت؛ اما اگر بتوانیم مناسبات خود را در صحنه جهانی تغییر دهیم، سرنوشت ملت تغییر خواهد کرد و من از آحاد ملت میخواهم فقط و فقط به این اعتبار، با درک امر ملی در این انتخابات شرکت کنند.
بحثهای دیگر قابل قبول است؛ حرفهای درستی است؛ اما حرف حقیقی نیست؛ یعنی الان حقیقتی وجود دارد که بخاطر آن حقیقت بسیاری از آن زشتیها، پلشتیها، فسادها، مثل دزدیها، رانت خواریها، کتک زدنها، درگیریهای خیابانی، ظلمهای زیادی که در قوه قضائیه به بسیاری از روشنفکران شده است _به خود من شده است_ اخراجهای بیمعنا و همه اینها درست است؛ اما همه اینها را در یک ترازو بگذارید و مسأله امر ملی که ما باید مناسباتمان را با یک اراده ملی با جهان تنظیم کنیم [در کفۀ دیگر]. اگر قدرتها ببینند که در جامعۀ ما شکاف عظیمی وجود دارد، باعث میشود فشار را بیشتر کنند و خواهند گفت تحریمها اثر کرده است. برای اینکه نشان دهیم تحریمها اثر نکرده است، من فکر میکنم باید بخاطر امر ملی در این انتخابات شرکت کنیم؛ گرچه با هیچ یک از این کاندیداها مطالباتِ دیگر ما ارضا نخواهد شد؛ اما اگر برکۀ ایران به اقیانوس عظیم جهانی بپیوندد، خود به خود این اتفاق، بسیاری از انتظارات و مطالبات ارضا نشده را ارضا خواهد کرد. من از آحاد ملت میخواهم که با این بینش در این انتخابات شرکت کنند؛ بدون اینکه بخواهم عوام فریبی کنم و شعارهایی بدهم که خود نیز به تحقق آنها اعتقادی ندارم.
ایسنا: خیلی ممنونم از وقتی که در اختیار ما قرار دادید. اگر نکتهای برای جمع بندی دارید بفرمایید.
- من هیچ چیز ندارم جز اینکه بگویم بغض دارم. من به شدت نگران ایران هستم. راهِ این کشور مسیر سادهای نیست. از همۀ ملت، از همۀ کنشگران و از همۀ سیاستمداران میخواهم که با جدیت بیشتری به این ایران عزیز بیندیشیم که همه چیز ما است. اینجا بستری است که ما در آن زندگی میکنیم. اگر عدالت میخواهیم، اگر اسلام میخواهیم، اگر آزادیهای فردی لیبرالی میخواهیم، باید این کشور را حفظ کنیم. این کشور به شدت در خطر است. به خاطر این کشور از همه میخواهم بر همه احساسات، عواطف، فرصتطلبی، منفعتطلبیهای گروهی و جناحی غلبه کنند و به امر ایران بیندیشیم. به خصوص از بچههای گفتمان انقلاب میخواهم که تغییر، خواست ملی است و در برابر این خواست نمیتوان و نباید مقاومت کرد. باید همۀ ما به این هماندیشی برسیم که چگونه تغییر را در این کشور امکانپذیر کنیم. این مهمترین مسألۀ ما است.
انتهای پیام
نظرات