در اصفهان نیز طبقات مختلفی همچون روحانیون و بازاریان به دستگیری امام (ره) واکنش نشان دادند. ابتدای امر، روحانیونی مانند «آیت الله خادمی»، «ابوالحسن شمس آبادی»، «طیبزاده» و «سید محمد باقر موحد ابطحی» در خانهٔ «حاج مهدی شکوهنده»، جلسهای برگزار کرده و اطلاعیهای صادر کردند. در این اطلاعیه آمده است: «بر عموم اهالی متدین اصفهان لازم است که با تمام قوا، در نهضت مقدس مذهبی به رهبری حضرات آیات عظام مراجع تقلید، که به منظور دفاع از حریم اسلام و مسلمین پدید آمده، تا حصول نتیجه قطعی شرکت کنند و با حفظ نظم و آرامش، از هرگونه اقدام موثری کوتاهی نکنند. اکنون که دین خدا در معرض مخاطرۀ دشمنان اسلام قرار گرفته، اندک مسامحهای موجب خسران دنیا و آخرت خواهد بود.»
مردم اصفهان در روز عاشورای سال ۱۳۴۲، راهپیماییهایی برگزار کردند که در آن، تصویر بزرگی از آیت الله خمینی(ره) را در دست داشتند. «حجت الاسلام دکتر سید جمال موسوی» و مرحوم «شیخ منوچهر منصورزاده» از سخنرانان آن مراسم بودند. روحانیون در این دوران مردم را به صحنۀ مبارزات علیه حکومت پهلوی فرامیخواندند.
حجت الاسلام والمسلمین دری نجف آبادی، در مورد اعتراضات در نجف آباد اصفهان تصریح کرده است که در آن دوران در قم بوده و هنگامی که قصد مراجعه به نجف آباد را داشته، اعلامیه هایی را تهیه و آنها را داخل گونی جاسازی کرده است تا در مسیر سفر با مشکل مواجه نشود. این اعلامیهها مربوط به چهلم شهدای فیضیه بوده است و او با توزیع این این اعلامیهها که در محتوای خود رژیم و عملکرد عوامل آن را به باد انتقاد گرفته بود، شور و هیجان مبارزه را در میان مردم انقلابی شهر نجف آباد برانگیخت.
او در ادامه خاطراتش به تحصنی در مسجد بازار نجف آباد اشاره کرده است که توسط روحانیون مدیریت و منجر به تعطیلی بازار شد. ساواک برای برهمزدن این اعتصاب عمومی، تلاش زیادی کرده بود. آیتالله منتظری در روز هفتم این تحصن به منبر رفته، سخنرانی کرده و سپس تحصن بدون درگیری خاتمه یافته است.
عدۀ کثیری از روحانیون در جریان اعتراض به دستگیری آیتالله خمینی دستگیر شدند. عدهای از آنان نیز از سراسر کشور از جمله اصفهان، برای مدتی به تهران مهاجرت کرده و با مراجعه به ساواک بر آزادی امام (ره) تأکید داشتند. از مهاجران اصفهانی میتوان به نامهای مشهوری همچون «آیتالله خادمی»، «آیتالله شمسآبادی»، «میرزا عبدالجواد سدهی»، «سید محمد باقر موحد ابطحی» و «شیخ حسینعلی منتظری» اشاره کرد. بعداً آیتالله خمینی در سخنرانی خود از همهٔ مهاجران تشکر کردند.
حسین گلبیدی، از فعالان نهضت اسلامی در اصفهان، درمورد مهاجرت علما و روحانیون به تهران و تحصن آنها برای آزادی امام خمینی و پخش اعلامیههایی در این خصوص گفته است که پس از گرفتن اجازهٔ ورود به منزلی که روحانیون در آنجا تحصن کرده بودند، بخشی از اعلامیههای منتشر شده از شهرستانهای مختلف در پشتبانی از امام خمینی را به او دادند تا با خود به اصفهان بیاورد هنگام ظهر که قصد خروج از این منزل را داشته، به علت اینکه اطراف منزل، مأموران ساواک قدم میزدند، بروز مشکل را محتمل دیده و اعلامیهها را به آیتالله خادمی داده است که در جیب خودشان بگذارند تا از محل دور شوند و سپس آنها را به او تحویل دهند. بالأخره اعلامیهها به اصفهان رسید و در میان مردم توزیع شد.
اعتصاب بازار اصفهان از روز ۶ خرداد آغاز شده و علیرغم فشارهای دستگاههای امنیتی و انتظامی تا هفتمین روز شهادت شهدای ۱۵ خرداد ادامه یافت. بسیاری از کسبۀ خیابان چهارباغ، درواز دولت و چهارسوق شیرازیها نیز اعتصاب میکنند.
حجت الاسلام محمد حسن رحیمیان از روحانیون فعال در نهضت اسلامی نوشته است: «به مناسبت حادثه ۱۵ خرداد اصفهان را اعتصاب فرا گرفت. تمام مغازههای خیابانها و بازار بسته شد خیابانها یک هفته و بازار تا دو هفته در حال اعتصاب بودند. شهر اصفهان مغازهها و مدارس علمیه تا ۱۵ روز کاملاً تعطیل بودند. بعد از دستگیری امام هیچ چاپخانهای جرئت چاپ اعلامیه علیه رژیم و طرفداری از امام را نداشت، اما من دور از چشم مالک چاپخانۀ مجلسی، با یکی از کارگرهای چاپخانه که فرد متدینی بود صحبت کردم و در ساعتهای تعطیلی چاپخانه با هم متن اعلامیه را حروف چینی کردیم و در تیراژ بالا آن را چاپ کرده و به آقای امامی تحویل دادیم. تعدادی از آنها را نیز خودم در نقاط مختلف توزیع کردم.»
آقای حسین صاحبان پور نیز توضیح داده است که: «وقتی فهمیدیم در ۱۵ خرداد امام را دستگیر کردند با عدهای از دوستان با دوچرخه دور شهر میگشتیم و به برادرها میگفتیم که بیایید مسجد جارچی از این طریق ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر جمع شدیم. به اول بازار آمدیم، اولین شعار را من دادم و همه همکاری کردند. ما به عنوان آشوبگر به مغازهها ریختیم و فریاد زدیم: «یا مرگ یا خمینی» من به سمت بازار نجارها رفتم و دیدم که مغازهها در حال بستن هستند. یک دقیقه نشد که بازار بسته شد. به سمت خیابان دویدیم تا آنجا را هم به اعتصاب بکشانیم. بعضی مغازهها واقعاً طالب بودند و ما را قسم میدادند که شیشههایشان را بشکنیم تا به این بهانه مغازه را ببندند. در خیابان شاپور همگی استقبال کردند و از این تظاهرات و شیشه شکستنها خوشحال بودند چون وقتی ماموران امنیتی پرسیدند که چرا مغازه را بستهای؟ میتوانستند بگویند چون امنیت نیست.»
منبع: رود زاینده (مبارزات مردم اصفهان در دورهٔ پهلوی دوم)
انتهای پیام
نظرات