علیرضا قیامتی در گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: درس آزادگی، شرافت و انساندوستی مهمترین نکاتی است که شاهنامه به آن میپردازد و شاید کمتر کتابی را بتوان پیدا کرد که چنین درسهایی را به افراد آموزش دهد. در واقع «نام» در شاهنامه بسیار مهم است.
وی افزود: پهلوانان برای «نام» میجنگند و میمیرند و شاید بتوان گفت که نیرومندترین و کارآمدترین انگیزه رفتار پهلوانان بعد از دفاع از میهن داشتن «نام» است. بنابراین اگر «نام» را از پهلوانی بگیریم، پهلوان در هم فرو خواهد ریخت و ویران و شکسته میشود.
این شاهنامهپژوه با بیان اینکه پهلوان شکستهنام دیگر پهلوان نیست، تصریح کرد: در واقع «بینامی» پهلوان را دچار نوعی مرگ فرهنگی و مرگ روان میکند که مرگ روان ۱۰۰۰ بار برای او سختتر از مرگ تن است. در شاهنامه بارها بیان شده که یک پهلوان آزاده هیچگاه زندگی با ننگ را نخواهد پذیرفت و این منش ایرانیان است که هیچگاه سر زیر بار ستم خم نمیکند و زندگی مذلتبار را نمیپذیرند.
مرا مرگ بهتر از آن زندگی که سالار باشم کنم بندگی
به نام ار بریزی مرا گفت خون به از زندگانی به ننگ اندرون
وی ادامه داد: «نام نیک» در شاهنامه بسیار مهم است و پهلوانان برای «نام نیک» تلاش میکنند تا آرمان متعالی انسانی و جاودانگی را حفظ کنند. بنابراین نام و جاودانگی در شاهنامه به نوعی در هم پیوسته است.
به نام نکو گر بمیرم رواست مرا نام باید که تن مرگراست
تن و جان فدای سپهبد کنم طلسم دل جادوان بشکنم
هرانکس که زنده است ز ایرانیان بیارم ببندم کمر بر میان
قیامتی خاطرنشان کرد: پهلوانان بدون اینکه از مرگ ترسی داشته باشند زندگی را دوست دارند و از زندگی بهره میگیرند و بیاعتباری جهان را از یاد نمیبرند، اما در عین حال برای «نام» میکوشند. شاهنامه به ما میآموزد که هیچ انسانی نمیتواند بزرگ باشد مگر اینکه بداند که چگونه مرگ را خوار بشمارد. در شاهنامه ارزش زندگی هرکس تنها به این نیست که چگونه زندگی کرده بلکه به این هم وابسته است که چگونه مرده است.
به نام نکو گر بمیرم رواست مرا نام باید که تن مرگراست
ز تو نام باید که ماند بلند نگر دل نداری بگیتی نژند
وی اظهار کرد: در واقع داشتن «نام» به معنای بلوغ و والایی انسان ایرانی است و یک میراث فردی نیست و میراث اجتماعی ایرانیان است که به خاندان و سرزمین ایران مربوط است. زندگی در شاهنامه در نام و ننگ خلاصه میشود و فردی که به خواری دچار میشود به این دلیل است که قدرت پرهیز از ننگ را از دست داده است و مشاهده میکنیم زمانی که زرتشت پیامبر، پیامبری خود را آغاز میکند اولین موردی که میگوید این است که ما به بیگانگان باج نمیدهیم و ایرانیان آزاده زندگی میکنند.
به شاه کیان گفت زردشت پیر که در دین ما این نباشد هژیر
که تو باژ بدهی به سالار چین نه اندر خور دین ما باشد این
این شاهنامهپژوه با اشاره به اینکه شاهنامه چنین درسهای آزادگی را به ما میدهد، بیان کرد: در میدان جنگ تازیانه بهرام پهلوان ایرانی که نام او بر روی آن نوشته شده است، به زمین میافتد و بهرام برمیگردد تا تازیانه خود را بردارد. اطرافیان هرچه میگویند که این کار را انجام نده او توجهی نمیکند و میگوید این برای من ننگ است، زیرا نام من بر روی آن نوشته شده است و برای من ننگ است که به دست دشمن بیافتد، بنابراین میرود و جان خود را از دست میدهد اما حاضر نمیشود که با خفت زندگی کند.
چنین گفت با گیو بهرام گرد که این ننگ را خرد نتوان شمرد
شما را ز رنگ و نگارست گفت مرا آنک شد نام با ننگ جفت
انتهای پیام
نظرات