گردشگرانی که از ماسوله دیدن می کنند، معتقدند معماری خانه های پلکانی این شهر تاریخی شگفت آور است. اما آیا تا به امروز از خود پرسیده اند که این اثر جاودانه، از کدام ذهن خلاق تراوش کرده است؟
در گورستان مجاور «بقعه عون ابن علی ماسوله»، یک سنگ قبر، توجه مرا جلب می کند: «آرامگاه شادروان استاد نعمت اله معصومی ماسوله. اینجا آرامگاه هنرمند چیرده دستی است که بخشی از ایستایی و منظر زیبایی ماسوله مرهون هنر و ظرافت اوست. استقامت و تمنای ماسوله با نام استاد نعمت اله فرزند مرحوم شکور عجین شده و علاقمندان هنر معماری و مردم قدرشناس ماسوله هرگز او را از یاد نخواهند برد. استاد در سال ۱۳۰۳ تولد یافت و با بیش از نیم قرن تلاش در عرصه معماری در تاریخ ۱۳۸۱/۲/۲۰ برابر با ۲۸ صفر به رحمت ایزدی پیوست».
وقتی از ساکنان قدیمی ماسوله درباره استاد نعمت اله بپرسید، از او به نیکی یاد می کنند و خانهاش را در محله «کش سر» نشان می دهند که به نام «خانه معمار» نامگذاری شده است. خانه ای که روایت عجیب پیرامونش، منش انسانی معمارش را بازگو می کند.
«داوود اوحدی ماسوله»، ۶۴ سال سن دارد و از ابتدای عمر در ماسوله زندگی کرده، او صاحب یک فروشگاه صنایع دستی است و به یاد دارد که همراه استاد با دیگر جوان های ماسوله در پشت بامها خشت می زدند. استاد نعمتاله خانه پدری او را هم مرمت کرده است.
اوحدی، میگوید: تمام ساختمانهای ماسوله، مدیون هنر استاد نعمت اله است. معمار دانایی که سواد نداشت، اما از مهندسان معماری- که به جای مرمت به معماری بومی ماسوله آسیب زدند- عالمتر بود. برای او پول مطرح نبود، اهمیت نمیداد خانه پولدار را مرمت میکند یا فقیر، هدفش آن بود که مردم بیخانمان نمانند.
وقتی خانهای در ماسوله خراب میشد، استاد نعمت اله پیشقدم میشد و جوانها هم به کمکش میآمدند تا زودتر خانه را بسازند. او از سیمان استفاده نمیکرد، ملاتش تماما کاه و گل بود و چوبهایش هم از جنگلهای همین منطقه تهیه می شد و در پشتبام خانهها جوانها با کاه گل، آجر میساختند. هنوز هم دانش آموختگان معماری در عجب هستند که چطور استاد بیآنکه سقف یک خانه را بردارد، دیوار جدید را میساخت.
اوحدی که زلزله ویرانگر آخرین روز خرداد ۱۳۶۹ را به یاد دارد، درباره مرمت خانهها پس از زلزله میگوید: خیلی از خانهها از جمله خانه استاد نعمت اله آسیب دید. مرمت این خانهها همه به دست توانای او صورت گرفت. موقع زلزله سنگ خارای عظیمی از کوه پرت می شود و دو جوان که در محیط آزاد خوابیده بودند، می میرند. این سنگ بخشی از خانه استاد را هم خراب می کند. استاد نعمت اله بدون حذف سنگ، جوری خانه را مرمت کرد که انگار این سنگ از ابتدا جزئی از این خانه بوده است.
اوحدی، تاکید می کند: مردم ماسوله قدردان استاد نعمت اله هستند و بارها از مسئولان درخواست کردند، تندیس استاد را ساخته و در ورودی شهر نصب کنند ولی تاکنون اقدامی نشده است.
استاد نعمتاله از آخرین نسل معماران سنتی بود
مصطفی پورعلی، مدیر اسبق پایگاه میراث فرهنگی ماسوله، درباره استاد نعمت اله می گوید: او تقریبا آخرین فرد از نسل معماران سنتی ماسوله بود. در اوایل شکل گیری پایگاه میراث فرهنگی، ایشان دار فانی را وداع گفت و ما را از کسب راز و رمزهای معماری ماسوله محروم کرد. البته شاگردانش در ماسوله به معماری و مرمت بناها ادامه می دادند. اما همه باور دارند که استاد نعمت اله یگانه ای از نسل معماران سنتی ماسوله بود. معماران سنتی ایران، عموما علاوه بر برخورداری از توانایی فنی، منزلت والای اجتماعی و اخلاقی را هم دارا بودند و استاد نعمت اله چنین ویژگی داشت.
این استاد معماری، می افزاید: خانه استاد نعمت اله در محله کش سر، به دلیل شان استاد به صورت مجزا در فهرست آثار ملی ثبت شده است. نکته جالب این خانه، شیوه مواجه ایشان با گران سنگی است که در زلزله سال ۱۳۶۹ از ارتفاعات ماسوله پرتاب می شود.
هنرمندی استاد در مواجه با این گرانسنگ آموزنده است؛ او با پذیرش تقدیر، به زیبایی سنگ قاتل را جزئی از طرح توسعه خانه نمود و گویی از ابتدا این سنگ در برنامه طراحی بنا قرار داشته است. سنگ چنان هماهنگ و همگون با معماری خانه شده که امروز جدا شدنشان نامبارک است.
اما روایت دختر استاد، به گونه دیگری است: سنگ غول پیکر به بخشی اصابت کرد که اتاق برادرم بود. بخش نوک تیز سنگ، خانه را شکافت. نه اینکه پدرم نخواهد سنگ را بردارد، با جابجایی این سنگ، امکان سقوط آن به خانه های پایین دست بود. پشت خانه ما شارع عام بود و جلوتر از آن آب چشمه و باران جمع میشد. پدرم آب چشمه را به سمت سنگ خارا هدایت کرد. آرام آرام آب ماسههای زیر سنگ را شست، پدرم سنگ را با زحمت فراوان چرخاند تا نوک قله از فضای خانه بیرون بیاید و بخش صافتر جزئی از دیوار خانه شود. هنوز هم این سنگ داخل خانه ما هست و عملا فضای آن اتاق را پرکرده، آن زمان به پدرم میخندیدند که چرا سنگ را خرد نمیکند و یا برنمی دارد، غافل از اینکه پدرم همیشه بفکر مردم ماسوله بود و نمیخواست ۵۰خانه دیگر خراب شود.
ناهید معصومی، میافزاید: پدرم ۶ صبح قبل از کارگرها کار بنایی را شروع میکرد و گاهی ۸ شب با دستهای خونین بازمی گشت. درحالیکه به تنهایی و شخصا سنگهای بزرگی را که برای پایه پیساختمان لازم بود، جابجا میکرد. من ناراحتی میکردم که چرا اینقدر به خودت ظلم میکنی، کدام استاد و کارگری بیشتر از ۱۲ساعت کار می کند؟ استدلالش این بود که شاید صاحب کار، تنها پول یک روز را داشته باشد من باید زمان بیشتری کار کنم تا شرمنده نشود. پدرم و مادرم هردو انسانهایی شریف، زحمتکش و مظلوم بودند. پدرم در تمام عمر فقط یک بار توانست به مشهد برود. مادرم (سید خانم رازقی) هم یک سال بعد از فوت پدرم و درست در سالگرد او فوت کرد.
داماد استاد نعمت اله نیز از تلاشهای او برای حفظ معماری بومی ماسوله میگوید که استاد سواد خواندن و نوشتن نداشت، ولی دانش فنی بالایی داشت. او تا دهه ۷۰ نیز کم و بیش کار میکرد، ولی چند سال آخر عمرش بشدت بیمار بود، مهرههای کمرش در اثر جابجایی سنگ پی ساختمان و تیرهای چوبی، بشدت آسیب دیده بود. گاهی از شدت درد به خود میپیچید، ۱۰ بار عمل جراحی کرد، درحالیکه تا آخر عمر نه تمکن مالی داشت، نه پس انداز و نه بیمه. شاگردانش (جهانگیر نعمت زاده، حبیب خیرخواه، حسین هادی پور و کاسو زودعلی) هم فوت کرده اند. تنها یزدان آذرآبادگان در قید حیات است.
ابراهیم گلزار میگوید: استاد نعمتاله خیلی نگران معماری ماسوله بود. یک بار جلوی پنجره نشسته بود و بیرون را تماشا میکرد و اشک در چشمانش جمع شده بود و با بغض گفت: من میمیرم ولی برای ماسوله ناراحتم، معماری ماسوله را دارند خراب میکنند، مگر درخانههای ماسوله سیمان و آهن بکار رفته؟ ماسوله کوچه بنبست نداشت، همه خانهها بهم راه داشت. دو خانه مجاور، در مشترکی از داخل داشتند (که مِیَن در میگفتیم) از هر دو جهت چفت داشت، اگر شب میخواستیم شب نشینی برویم، در چوبی را می زدیم و همسایه مین در را باز میکرد.
این فرهنگی بازنشسته، سیل مرداد ۱۳۷۷ ماسوله را واکاوی میکند که طی آن ۳۰ نفر کشته، ۹۰ نفر مصدم و ۲۰نفر مفقود شدند و یادآور می شود: به حرف یک معمار با تجربه گوش ندادند و آن همه خسارت به بارآورد. قدیم یک پل چوبی بالاتر از پاسگاه بود، وقتی خواستند پل بتنی بسازند، استاد نعمت اله هشدار داد که پل بتنی یا باید درست جای پل چوبی ساخته شود یا کمی بالاتر. وگرنه موقع سیلاب، درختان بالادست شکسته شده و با خود گل ولای را پایین میآورند و دهانه پل را می بندد. اما پل را پایینتر ساختند. موقع سیل، دهانه پل بسته شد و یک آن ماسوله را آب برد.
استاد نعمتاله مسیر آب را معماری میکرد
مقابل خانه معمار، چشم ای موسوم به «دَرَّه خونی» هست که آب آن بسیار سرد بوده و خواص درمانی دارد. گلزار درباره این چشمه هم داستان جالبی دارد: آب این چشمه از ارتفاعات ۲۰۰۰ متری میآید. استاد نعمت اله، آب چشمه را طوری هدایت کرده بود که با تنبوشههای سفالی وارد یک مخزن میشد. برای مخزن هم یک در گذاشته بود و خودش سالی یک بار داخل آن میرفت و آن را تمیز میکرد تا آب آلوده نشود.
بعد از زلزله، چشمه خشک می شود. استاد، بارها بالای کوه رفت تا علت را کشف نماید، هرچقدر جستجو کرد، دلیل را نیافت. بعد از فوت، خانواده مجدد تلاش کردند تا بالاخره عامل مسدودی را در ارتفاعات یافتیم و چشمه براه افتاد. آب آن را چندین بار در رشت آزمایش کردیم، سالم بود. اکنون اگر به ماسوله بروید، مردم برای برداشتن آب این چشمه صف کشیده اند. البته حقش بود، جلوی چشمه ذکر نامی هم از استاد نعمت اله می شد.
در پاسخ به این سئوال که چرا سنگ مزار استاد خط و خش برداشته، ناهید معصومی می گوید: نه در زمان حیات و نه بعد از فوت قدر استاد حفظ نشد. حقش بود پدرم در صحن بقعه دفن شود. اخیرا جلوی مزار استاد سرویس بهداشتی ساختند و کارگرها موقع کار سیمان ها را بروی سنگ مزار ریختهاند. نوشتهها خوانا نبود و ما هم ناچار شدیم سیمان را بتراشیم. تقاضای وراث استاد نعمت اله کمک برای مرمت و نگهداشت خانهای است که سنگ غول پیکر مجاورش، روایت تلاش مردی است که فضائل اخلاقی معیار زندگی ش بود.
انتهای پیام
نظرات